آفلایننویسی – هوس خرید یک کتاب و جستجو کردن!

هوس خرید یک کتاب به سرم زده. شهر کتاب آنلاین را سعی میکنم باز کنم.
باز کردن سایتها وقتی گوگل بالا نمیآید، لابد برای آدمهایی که url یک سایت با یخشی از آن یادشان نیست و در مرورگر قبلا وارد آن نشدهاند، خیلی باید سخت باشد.
خوشبختانه چنین مشکلی ندارم. اما سایت باز نمیشود.
تردید میکنم که آیا نسخه الکترونیک آنها را بخرم؟ متوجه میشوم که حتی کتاب گویا هم شده. اما لحن گوینده را دوست ندارم و آن جذبه و رویاگونگی که من دوست دارم، ندارد. به یک دوبلور فقیر فکر میکنم. این کتاب باید با صدای او مو بر تن راست میکرد. دریغ!
نسخه الکترونیک را نمیخرم. نسخه گویا را هم.
میل هدیه دادن کتاب هم به سرم میزند. گرچه کتاب الکترونیک را هم میشود، هدیه داد، اما کتاب کاغذی چیز دیگری است.
دارم تصور میکنم که اصلا اگر یکی سلیقه به خرج میداد و خود کتاب را همراه فلش کوچکی با چند فیلم از جمله فیلم اقتباسی از آن برایم میفرستاد، چقدر خوشحال میشد.
امروز عصر متوجه شدم که ما چقدر نیازمند گوگل هستیم. خوشبختانه در طبابت موردی پیش نیامد که نیازمند جستجو باشیم.
اما میتوانم تصور کنم که کلی پزشک، عاصی شده باشند برای جستجو دارویی یا وضعیتی یا سندرمی …
بازم دارم فکر میکنم که علیرغم این، گوگل این سالها چقدر ما را بیصبر و کم دقت کرده. اسمها را بی اهمیت هر طور به نظرمان میآید تایپ میکنیم، چون میدانیم گوگل املای صحیح کلمات کلیدی را به ما نشان میدهد. برای خیلی چیزهایی که با کمی فشار به حافظه حتما به یادمان میآید، اصلا وقتی نمیگذاریم و جستجوی سریعی میکنیم.
حالا ما ایرانیها هیچگاه تجاربی مانند کاربر واقعی گوگل یا سرویسهای استریم بزرگ نیستیم. و گرنه فقدان و «تاسیان» آنها را چطور میخواستیم تحمل کنیم.
همان طور که امروز من چند بار خواستم پادکست گوش کنم و متوجه شدم کمتر پادکست مشهوری با سایت مستقل و سرور داخلی داریم.