کتاب نامهای از زندان بیرمنگام – نوشته مارتین لوتر کینگ

مارتین لوتر کینگ جونیور
تولد ۱۹۲۹، آتلانتا، جورجیا، ایالات متحدهی آمریکا
درگذشت ۱۹۶۸، ممفیس، تنسی، ایالات متحدهی آمریکا
مارتین لوتر کینگ جونیور «نامهای از زندان بیرمنگام» را در یک زندان در آلاباما در روی حاشیههای یک روزنامه و در پاسخ به هشت روحانی سفیدپوست آلابامایی نوشت که معتقد بودند مبارزه علیه تبعیض نژادی باید در دادگاه صورت گیرد، نه در خیابان. «سه بعد یک زندگی کامل» اولین بار به عنوان خطابه در کلیسای تعمیدی نیو کوونانت در شیکاگو در ۹آوریل ۱۹۶۷ ایراد شد. بعدها در «هدیهای از جنس عشق» دوباره به چاپ رسید – مجموعهای از خطابههای دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور که عمدتاً از کتابش «توانایی دوست داشتن» گردآوری شده است.
۱۹۶۳
نامهای از زندان بیرمنگام
نویسنده:مارتین لوتر کینگم
ترجم:مرجان حمیدی
انتشارات:نشر سیفتالسال
نامهای از زندان بیرمنگام
۱۶آوریل ۱۹۶۳
دوستان روحانی عزیزم
در حالی که اینجا در زندان شهر بیرمنگام محصور شده، ام به بیانیهی اخیر شما برخوردم که فعالیتهای حاضرم را غیر عاقلانه و نابهنگام خوانده بودید به ندرت به انتقادات علیه کار و عقایدم پاسخ میدهم. اگر بخواهم به تمام انتقاداتی که از روی میزم میگذرند پاسخ بدهم منشیهایم در طول روز برای کار دیگری جز نامهنگاریهای این چنینی وقتی نخواهند داشت و من نیز برای انجام کارهای سازنده وقتی نخواهم داشت اما از آنجایی که احساس میکنم شما مردانی با حسن نیت راستین هستید و شما خالصانه مطرح شدهاند میخواهم سعی کنم و با واژههایی که امید دارم صبورانه و منطقی باشند به بیانیهتان پاسخ دهم
انتقادات از آنجایی که تحت تأثیر دیدگاهی قرار گرفتهاید که مخالف ورود» خارجی هاست فکر میکنم باید اشاره کنم که چرا اینجا در بیرمنگام. هستم افتخار آن را دارم که به عنوان رئیس کنفرانس رهبری مسیحی جنوب خدمت، کنم سازمانی که در تمام ایالتهای جنوبی فعال و دفتر مرکزی آن در آتلانتای جورجیاست ما در جنوب کشور حدود هشتادوپنج سازمان وابسته، داریم و یکی از آنها جنبش مسیحی آلاباما برای حقوق بشر. است به طور مداوم با مجموعههای وابسته خود، کارمند و منابع مالی و آموزشی مبادله میکنیم چند ماه قبل مجموعهی وابستهی ما اینجا در بیرمنگام از ما خواست آماده باشیم تا در صورت ، نیاز در اقدام مستقیم صلحآمیزی شرکت کنیم ما بیدرنگ موافقت کردیم و وقتی موعد مقرر رسید به .
قولمان عمل. کردیم بنابراین من به همراه چندین نفر از کارمندانم اینجا، هستم چون به اینجا دعوت شده. بودم من اینجا هستم چون اینجا تعهدات سازمانی دارم اما از آن، مهمتر در بیرمنگام هستم چون بیعدالتی این جاست. درست همان طور که پیامبران سدهی هشتم پیش از میلاد روستاهایشان را ترک کردند و پروردگار این گونه فرمان داده است» را فراتر از مرزهای شهر محل سکونتشان با خود بردند و درست همان طور که پولس مقدس طرسوس را ترک کرد و پیام عیسا مسیح را به دورترین گوشههای جهان یونانی رومی، رساند من نیز مجبورم پیام آزادی را تا جایی فراتر از شهر محل سکونتم منتقل کنم من هم مانند پولس باید مدام به بانگ درخواست کمک از مقدونیه پاسخ بدهم.
علاوه بر آن از همبستگی تمام انجمنها و ایالتها. آگاهم نمیتوانم بیتفاوت در آتلانتا بنشینم و نگران اتفاقاتی نباشم که در بیرمنگام رخ میدهد بیعدالتی در، هرجا تهدیدیست برای عدالت در همه جا. ما در شبکهی گریزناپذیر تقابل گیر کرده، ایم در جامهای واحد به نام سرنوشت هرچه مستقیم روی یک نفر تأثیر ، بگذارد غیر مستقیم روی همه تأثیر می. گذارد دیگر هرگز نمیتوانیم با ایدهی محدود و استانی آشوبگر خارجی زندگی. کنیم هر کسی که داخل آمریکا زندگی میکند هرگز نباید هیچ کجا در داخل مرزهای این کشور، خارجی در نظر گرفته شود.
شما تظاهرات صورت گرفته در بیرمنگام را محکوم میکنید، اما با عرض شرمندگی بیانیهی شما فاقد اظهار نگرانی برای شرایطی است که عامل تظاهرات. بودند مطمئنم هیچ کدام از شما نمیخواهید به این نوع تحلیل سطحی اجتماعی که فقط به نتایج میپردازد و با عوامل، اساسی دست و پنجه نرم نمیکند دل خوش کنید مایه تأسف است که اعتراضات در بیرمنگام صورت میگیرند اما بیشتر مایهی تأسف است که ساختار قدرت سفید پوستان، شهر چارهی دیگری برای جامعهی سیاهان باقی نگذاشته است در همهی کمپینهای صلحآمیز چهار مرحله اصلی وجود دارد جمعآوری حقایق برای تشخیص وجود یا عدم وجود بیعدالتی؛ مذاکره تزکیه نفس و اقدام مستقیم ما در بیرمنگام تمام این مراحل را طی کرده. ایم نمیتوان این حقیقت را انکار کرد که بیعدالتی نژادی جامعهی ما را فرا گرفته است.
احتمالاً بیرمنگام از نظر تبعیض نژادی یک پارچهترین شهر در ایالات متحده. است سابقهی زشتش در خشونت زبانزد است سیاهان در دادگاهها رفتارهای به شدت ناعادلانهای را تجربه می. کنند. تعداد پروندههای حل نشدهی بمبگذاری در خانه و کلیساهای سیاهان در بیرمنگام بیش از باقی شهرهای کشور بوده است. اینها حقایق سخت و بیرحم این ماجرا. هستند بر اساس این شرایط رهبران سیاهان به دنبال مذاکره با کشیشهای شهر. بودند اما آنان همواره از شرکت در مذاکره خیرخواهانه سر باز زدند. مثلاء. سپس سپتامبر گذشته فرصت گفتگو با رهبران جامعهی اقتصادی بیرمنگام پیش آمد. طی مذاکرات، مغازهداران قولهای مشخصی دادند علائم نژادی تحقیرآمیز فروشگاهها بر اساس این قولها جناب کشیش فرد شاتلزورت و رهبران جنبش مسیحی آلاباما برای حقوق بشر توافق کردند تمام تظاهرات به حالت تعلیق در آیند هفتهها و ماهها سپری، شدند ما متوجه شدیم قربانی عهد شکنی شده . بودیم چند تابلو موقتاً برداشته و دوباره نصب شدند؛ باقی تابلوها سرجایشان باقی ماندند مانند بسیاری از تجربیات، گذشته امیدمان بر، بود و ناامیدی شدید بر ما سایه انداخت ما راه دیگری جز آماده شدن برای اقدام مستقیم، نداشتیم که به موجب، آن از بدنهایمان برای مطرح کردن وضعیتمان در مقابل وجدان جامعهی محلی و ملی استفاده میکردیم ما که متوجه سختیهای این کار بودیم تصمیم گرفتیم روند تزکیه نفس را. بگذرانیم چندین کارگاه عدم خشونت برگزار، کردیم و مدام از خودمان پرسیدیم آیا میتوانی بدون تلافی کردن مشت بخوری؟ آیا قادری عذاب زندان را تحمل کنی؟ » تصمیم گرفتیم برنامهی اقدام مستقیممان را برای زمان عید قیام برنامهریزی، کنیم چون میدانستیم بعد از بادر کریسمس شلوغترین زمان فروشگاههاست با دانش به این که دوری گزینی شدید اقتصادی از جمله نتایج فرعی اقدام مستقیم خواهد بود احساس کردیم این بهترین زمان برای فشار آوردن به مغازهداران برای تغییرات لازم است.
بعد به ذهنمان رسید که در ماه مارس انتخابات شهردار بیرمنگام در پیش است و بلافاصله تصمیم گرفتیم اقدام را تا بعد از روز انتخابات به تعویق بیندازیم وقتی متوجه شدیم کمیساری امنیت عمومی یوجین «بول» کانر آن قدر رأی جمع کرده که به دور بعد، برود دوباره تصمیم گرفتیم اقدام را تا فردای دور دوم انتخابات به تعویق بیندازیم تا مسائل پیش رو تحت تأثیر تظاهرات قرار نگیرند ما نیز مثل بسیاری از دیگران منتظر شکست آقای کانر بودیم و به همین هدف تعویقهای متوالی را تحمل کردیم ما که به این نیاز جامعه کمک کرده بودیم حس کردیم نباید برنامهی اقدام مستقیم را بیش از این به تعویق بیندازیم. شاید بپرسید چرا اقدام مستقیم؟ چرا، تحصن راه پیمایی و غیره؟ آیا مذاکره راه بهتری نیست؟ در مورد دعوت به مذاکره کاملاً حق با شماست در واقع اصلیتری هدف اقدام مستقیم همین است. هدف از اقدام مستقیم صلح، آمیز ایجاد بحران و ترغیب تنش تا حدی ست که جامعهای که به طور مستمر از مذاکره سر باززده مجبور شود با این مشکل روبه رو شود هدفش این است که مشکل را آن قدر نشان بدهد که دیگر نتوان نادیدهاش. گرفت. شاید سخن من دربارهی ایجاد تنش به عنوان بخشی از کار مقاومت صلحآمیز تکاندهنده به نظر برسد اما باید اعتراف کنم من از واژهی «تنش نمیترسم من به طور جدی با تنش خشونتآمیز مخالفت کردهام اما نوعی تنش صلحآمیز سازنده وجود دارد که برای رشد لازم است. همان طور که سقراط احساس کرد برای این که افراد بتوانند از بند اسطورهها و حقایق ناقص رها شوند و به قلمروی آزاد تحلیل خلاق و ارزیابی واقعگرایانه راه یابند ایجاد تنش در ذهن لازم است ما هم باید نیاز به وجود ایرادگیرهای غیر خشونت طلب را حس کنیم تا بتوانیم تنشی را در جامعه ایجاد کنیم که مردم را از اعماق تاریک تعصب و نژادپرستی بیرون بیاورد و به بلندای باشکوه شناخت و برادری برساند. هدف برنامهی اقدام مستقیم ما ایجاد شرایطی مملو از بحران است تا به ناچار در مذاکرات گشوده شود. به همین دلیل در مورد دعوت به مذاکره با شما هم رأی. هستم ایالتهای جنوبی محبوبمان مدت مدیدیست در تلاشی غمانگیز گیر کردهاند تلاش برای زندگی کردن در قالب تک گویی به جای گفت وگو یکی از نکات اصلی بیانیهی شما این است که اقدامی که من و همکارانم در بیرمنگام به آن پرداختیم نابهنگام است.
برخی پرسیدند چرا» به مدیریت جدید شهر وقت ندادید اقدام کند؟ » تنها پاسخی که میتوانم به این پرسش بدهم این است که مدیریت جدید بیرمنگام هم قبل از این که بخواهد اقدامی کند باید به اندازهی مدیریت قبلی برانگیخته شود. متأسفانه اگر فکر کنیم انتخاب آلبرت باوتول به عنوان ، شهردار سرآغاز عصر جدید بیرمنگام است در اشتباهیم با این که آقای باوتول نسب به آقای کانر فردی ملایمتر، است هر دو هوادار تبعیض نژادی و متعهد به حفظ وضع موجود. هستند امیدوارم آقای باوتول آن قدر منطقی باشند که درک کنند مقاومت گسترده علیه لغو تبعیض نژادی بیهوده است. اما او بدون فشار از سوی هواداران حقوق مدنی این موضوع را درک نخواهد کرد دوستان، من باید به شما بگویم که ما بدون فشار قانونی مشخص و صلحآمیز حتا یکی از حقوق مدنی خود را به دست نیاوردیم. متأسفانه این یک حقیقت تاریخی ست که گروههای صاحب، امتیاز به ندرت داوطلبانه از امتیازات خود دست می کشند ای بسا افراد روشنی فضیلت را ببینند و داوطلبانه از نگرش ناعادلانهی خویش دست بردارند؛ اما، همان طور که راینولد نیبور به ما یادآوری، کرد معمولاً گروهها فاسدتر از افراد هستند از طریق تجربهای دردناک دریافتیم آزادی هرگز داوطلبانه از سوی ستمگران اعطا نمیشود؛ باید از سوی ستم دیده مطالبه. شود صادقانه بگویم گویا با این حال از من توقع میرود در کارزار اقدام مستقیمی شرکت کنم که از دید افرادی که بیجهت از بیماری تبعیض نژادی آسیبی ندیدهاند بهنگام باشد. چندین سال است عبارت «صبر کنید! » را شنیدهام. این «صبر کنید، چون حلقهای به گوش همهی سیاه پوستانی آویزان است که با مفهوم سوراخ بودن گوش آشنایی دارند. این «صبر کنید» تقریباً همیشه به معنی «هرگز» بوده است. باید به گفتهی یکی از حقوقدانان برجستهمان برسیم، که «عدالت بیش ازحد به تعویق افتاده، عدالت انکارشده است. »
ما ۳۴۰ سال برای حقوق اساسی و خدادادی خویش صبر کردهایم. کشورهای آسیایی و آفریقایی با سرعت جت در حال حرکت به سوی کسب استقلال سیاسی هستند، ولی ما با سرعت اسب و درشکه میخزیم تا یک فنجان قهوه از غذاخوری بگیریم. شاید گفتن «صبر کنید» برای کسانی که هرگز تیزی سرنیزههای تبعیض نژادی را حس نکردهاند آسان باشد. اما وقتی دیده باشی مردم بدکردار، هر طور که دلشان خواسته پدر و مادرت را کشتهاند، و وقتی میلشان کشیده خواهر و برادرت را غرق کردهاند؛ وقتی دیده باشی پلیسهایی که سرشار از نفرت هستند به خواهران و برادران سیاه پوستت ناسزا میگویند، آنان را میزنند و حتا میکشند؛ وقتی میبینی اکثریت قریب به اتفاق بیست میلیون برادر سیاه پوستت در بطن جامعهای متمول، در قفس تنگ و خفهکنندهی فقر هستند؛ وقتی میخواهی برای دختر شش سالهات توضیح بدهی که چرا نمیتواند به شهر بازی عمومی ای برود که تلویزیون تبلیغش را نشان داده و ناگهان
زبانت ناکام میماند و لکنت پیدا میکنی، و وقتی برایش توضیح میدهی ورود بچههای رنگین پوست به فان تاون ممنوع است، میبینی اشک توی چشمهایش جمع شده است، و میبینی ابرهای شوم احساس حقارت در آسمان کوچک ذهنش در حال شکلگیری ست، و میبینی ناخودآگاه نسبت به سفیدپوستان نوعی کدورت در دلش حس میکند و شخصیتش دستخوش تغییر میشود؛ وقتی باید برای پسربچهی پنج سالهات که میپرسد «بابا چرا سفیدپوستها اینقدر نسبت به سیاه پوستها بدجنسند؟ » پاسخی سر هم کنی؛ وقتی با ماشین از یک کشور به سمت دیگرش سفر میکنی و میفهمی باید هر شب توی گوشه و کنار ناراحت ماشین خودت بخوابی چون هیچ مهمان خانهای تو را نمیپذیرد؛ وقتی هر روز خدا از دیدن تابلوهای آزاردهندهی سفید پوست»ها و رنگین پوستها تحقیر میشوی؛ اسم کوچکت میشود نیست چنده کاکا سیاه» اسم وسطت میشود پسر» مهم (باشد وفامیلیات میشود «جان» و همسر و مادرت را هرگز با عنوان مؤدبانه «خانم» خطاب نمیکنند؛ وقتی این حقیقت که سیاه پوست هستی روزها تو را به ستوه میآورد و شبها تو را به دردسر میاندازد توی زندگی همیشه همهی جوانب احتیاط را رعایت میکنی هیچ وقت نمیدانی چه چیزی در انتظارت است و ترس درونی و خشم بیرونی مانند خوره وجودت را فرا گرفته باشد؛ وقتی همیشه با حس ویرانگر هیچ کس نبودن میجنگی – آن وقت میفهمی چرا صبر کردن برایمان سخت. است زمانی میرسد که کاسهی صبر لبریز میشود و مردم دیگر حاضر نیستند در پرتگاه ناامیدی سقوط کنند، آقایان امیدوارم بتوانید ناشکیبایی قانونی و اجتناب ناپذیرمان را درک کنید شما از میل ما به شکستن قوانین شدیداً ابراز نگرانی می. کنید این قطعاً یک نگرانی قانونیست از آنجا که ما با جدیت مردم را به تبعیت از تصمیم دیوان عالی در ۱۹۵۴ ترغیب میکنیم اساس آن تفکیک جنسیتی در مدارس دولتی را غیر قانونی اعلام، کرده در نگاه اول نقض عامدانهی قانون از طرف ما ممکن است متناقض به نظر برسد شاید بپرسید چطور میشود هوادار شکستن برخی از قوانین باشید و از باقی قوانین پیروی «کنید؟ جواب این سؤال در این حقیقت نهفته است که ما دو نوع قانون داریم عادلانه و ناعادلانه من بیش از همه مردم هوادار پیروی از قوانین عادلانه هستم. مردم جز مسئولیت، قانونی در قبال پیروی از قوانین عادلانه مسئولیت اخلاقی هم دارند. درست، برعکس مردم در قبال گردن ننهادن به قوانین ناعادلانه مسئولیت اخلاقی دارند با آگوستین قدیس موافقم که میگفت قانون ناعادلانه اصلاً قانون نیست.
خب فرق این دو چیست؟ چطور میتوان تشخیص داد یک قانون عادلانه است یا ناعادلانه؟ قانون عادلانه ضابطهای ست ساخته بشر که با قانون اخلاق یا قانون خداوند همخوانی. دارد قانون ناعادلانه ضابطه ایست که با قانون اخلاق هماهنگی. ندارد به بیان تامس اکویناس: قدیس قانون ناعادلانه قانونی بشری است که در قانون ابدی و قانون طبیعی ریشه. ندارد هر قانونی که شخصیت انسان را به کمال نزدیک کند عادلانه است هر قانونی که شخصیت انسان را تحقیر کند ناعادلانه است. تمام مقررات تبعیض نژادی ناعادلانه هستند چون تبعیض نژادی به روح، آسیب و به شخصیت لطمه میزند به هوادار تبعیض نژادی حس برتری دروغین القا میکند و به کسی که مورد تبعیض واقع شده حس حقارت دروغین تبعیض نژادی طبق اصطلاحات مارتین بوبر فیلسوف، یهودی رابطهی من آن را جایگزین رابطهی من تو میکند و نهایتاً انسانها را در مقام اشیا طبقهبندی می. کند، پس تبعیض نژادی نه تنها از نظر، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نادرست است بلکه از لحاظ اخلاقی اشتباه و گفتهی پل گناه است. به ، تیلیش گناه تبعیض نژادی ست آیا تبعیض نژادی نشانگر وجود جدایی، تأثر برانگیز دوری ناخوشایند و گناه وحشتناک انسانها نیست؟ به همین دلیل میتوانم مردم را به پیروی از تصمیم ۱۹۵۴ دیوان عالی ترغیب کنم چون از نظر اخلاقی درست است و میتوانم ایشان را به عدم پیروی از احکام نژاد پرستانه ترغیب، کنم چون از نظر اخلاقی اشتباه است.
بیایید به مثالی ملموستر از قوانین عادلانه و ناعادلانه بپردازیم قانون ناعادلانه ضابطه ایست که گروه اکثریت از نظر تعداد یا، قدرت گروه اقلیت را مجبور به اطاعت از آن میکنند اما برای خودش الزامآور . نیست این قانونی کردن تبعیض است. با همین ملاک قانون عادلانه ضابطهای ست که اکثریت اقلیت را مجبور به پیروی از آن کرده و خودش هم حاضر است از آن پیروی. کند این قانونی کردن همسانی ست. بگذارید به شکل دیگری توضیح دهم وقتی یک قانون به گروهی اقلیت تحمیل میشود که در نتیجهی محرومیت از حق رأی نقشی در طرح یا تصویب آن نداشتهاند آن قانون ناعادلانه است. کیست که بگوید قانونگذاران آلاباما که قوانین تفکیک نژادی ایالت را وضع کردهاند با دموکراسی انتخاب شدهاند؟ در سراسر آلاباما از انواع روشهای اهریمنی استفاده میشود تا نگذارند سیاه پوستان برای رأی دادن ثبت نام کنند، و در برخی شهرستانها، با اینکه اکثریت جمعیت سیاه پوست است، محض نمونه، یک سیاه پوست برای رأی دادن ثبت نام نشده است. آیا میتوان گفت قوانینی که در این شرایط وضع میشوند بر پایهی دموکراسیاند؟