فضیلت داشتن کتابهایی که نخواندهاید: چرا اومبرتو اکو یک «ضد کتابخانه» نگه داشته؟!
هنگامی که به خرید کتاب جدیدی فکر میکنید، ممکن است از خود بپرسید چه زمانی به خواندن آن خواهید رسید. من البته شخصا یک انگیزه قوی دارم، ممکن است آن کتاب هیچگاه مجددا چاپ نشود. مثلا مجوز نشر پیدا نکند یا به خاطر فروش کم، هیچگاه تجدید چاپ نشود.
البته از آن سو فکر میکنم که زمانی مجبور خواهم شد که بیشتر کتابهای فعلی را دوباره بخرم. چون ترجمههای ضعیف و سانسور خودخواسته یا فرمایشی هم غوغا میکند. در آن زمان شاید دو نسخه کتاب را در کنار هم در یک ابرکتابخانه بزرگ گذاشتم. شاید هم به خاطر سالهای کژفهمی مفاهیم کتابهای بگریم. مثل فیلمهایی که در دوران کودکی نمیفهمیدم و بعد میفهمیدم آنقدر دچار جرح و تعدیل شده بودند که هیچ شخصی از آنها چیزی سردرنمیآورد!
اما گاهی بعد از دو سه سال حال و هوای خواندن یک کتاب به سرمان میزند. گاهی هم یک کتاب در عین مشهور بودن و مناسب بودن، هیچگاه خوانده نمیشود.
اما کتابهایی هم هستند که ما کاملا و با دقت خواندهایم و بعد در کتابخانهمان آرشیو میشوند. من خودم گاهی با مهر و محبت این کتابها را از قفسه درمیآورم و گردگیری میکنم و یاد روزهایی میافتم که میخواندمشان. تغییر ظاهر کتاب از یک کتاب به اصطلاح آکبند به کتابی که قدری شیرازهاش انجنا پیدا کرده یا یادداشتهایی در آن نوشته شده، دلپذیر است و نشان میدهد که کتاب، یک کتاب مرده نیست و یک روح تا زمانی که کتاب وجود فیزیکی دارد، در آن وجود دارد.
گاهی هم فکر میکنم سرانجام این کتابها را چه نسلی از من دور خواهند ریخت یا شاید هم به یک کتابخانه عمومی برسد! اگر سیارکی کل کرهمان را نیست نکند!
اما ببینیم اومبرتو اکو در این مورد چه فکر میکند. در یک ویدئو، او را حال قدم زدن در کتابخانه شخصی او متشکل از 30000 کتاب میبینیم.
همانطور که نسیم طالب میگوید، اکو بازدیدکنندگانش را به دو دسته تقسیم کرد: «کسانی که با «وای» واکنش نشان میدهند! پروفسور!، چه کتابخانهای دارید. چه تعداد از این کتابها را خواندهاید؟
و بقیه – یک اقلیت بسیار کوچک – که به این نکته پی میبرند این است که یک کتابخانه خصوصی یک کلکسیون و اسباب تفاخر نیست، بلکه یک ابزار تحقیقی است.
بنابراین، کتابخانه فرد نه تنها باید حاوی چیزهایی باشد که فرد میداند، بلکه باید حاوی چیزهای بیشتری باشد که هنوز نمیداند.
(در مورد خودم که دسته بزرگی از اطرافیانم و نه دوستان خاص و خانوادهام از کتاب عملا بیزار هستند و داشتن کتاب زیاد را واقعا یک نقطه ضعف میدانند. البته بروز نمیدهند. در اینجا وقتی آنها سوال میکنند اینها را خواندهای. منظورشان این است که تو اینها را نخواندهای و نادانی بیش نیستی! تحقیق شخصی در امورانی که مستقیم به رشته تحصیلی هم مربوط نیست که اصلا قابل درک برایشان نیست.)
«در واقع، هر چه بیشتر بدانید، ردیفهای کتابهای خوانده نشده بزرگتر میشوند. بگذارید این مجموعه کتابهای خوانده نشده را یک ضدکتابخانه بنامیم.»
کوین دیکینسون از Big Think می ویسد: «ارزش ضدکتابخانه از این نشات میگیرد که یک یادآوری ثابت و مبهم از همه چیزهایی است که نمیدانیم و ما را به چالش می کشد . کتابخانهام به من یادآوری میکند که درباره رمزنگاری، تکامل پرها، فولکلور ایتالیایی، مصرف غیرقانونی مواد مخدر در رایش سوم و حشرهخواری است، اطلاعات کمی دارم!
کوین میمز، روزنامه نیویورک تایمز ، مفهوم ضد کتابخانه طالب را به مفهوم ژاپنی سوندوکو، مرتبط می کند.
قدمت این کلمه به همان آغاز ژاپن مدرن، دوران میجی (1868-1912) برمیگردد. سوندوکو که در لغت به معنای خواندن توده است.
Tsunde oku به معنای اجازه دادن انباشته شدن چیزی است.
مانند سایر کلمات ژاپنی مانند کارائوکه، سونامی و اوتاکو، فکر می کنم زمان آن فرا رسیده است که سوندوکو وارد زبان انگلیسی و زبانهای دیگر شود!
این طوری کلمهای برای توصیف کتاب های الکترونیکی خوانده نشده در کیندل یا تبلت خواهیم داشت؟! E-tsundoku؟
هیچ مشکلی ذاتی در داشتن کتابهای نخوانده وجود ندارد.
منبع: Big Think
یه تیکه از این مقاله اشکم رو در آورد اونم این که وقتی با ذوق و شوق میری کتاب میخری و به جای اینکه خانوادت تورو تشویق کنن و حمایتت کنن بهت میگن اینا به چه دردت میخوره ؟ خیلی سخته که بجای تشویق برای این علم بی پایان مورد سرزنش قرار بگیری . زمانی که میبینی دوستات دارن همین هزینه ای که تو دادی برای مطالعه رو صرف یکسری کارهای مزخرف میکنن