چگونه فیلمهای سری بیگانه Alien ساخته شدند؟
مجله دانستنیها: در حالی که بیشتر فیلمهای علمی- تخیلی مشهور اقتباسی از رمان یا کمیک بوکهای مشهور هستند، «بیگانه» به دستهٔ فیلمهای اورجینال تعلق دارد، یکی از همان فیلمهایی که به واسطهٔ فروش بالای «جنگ ستارگان» مجوز ساختشان صادر شد. موفقیت بینظیر ساختهٔ «جورج لوکاس» باعث شد تا در اواخر دههٔ 70(1350)، علمی –تخیلی به ژانر محبوب بسیاری از استودیوهای هالیوودی مبدل شود. در آن هنگام هم، فیلنامهٔ «بیگانه» تنها داستان علمی- تخیلیای بود که کمپانی «فاکس» در اختیار داشت. البته بیگانه پیش از رسیدن به فاکس، مسیری طولانی را طی کرد و در مدت سه سال، بارها و بارها دستخوش تغییر و تحول شد.
ظهور بیگانه
«دان اوبانون» نویسنده و خالق بیگانه، اولین فیلنامه علمی- تخیلیاش را با نام «ستارهٔ سیاه» (Drak Star) در سال 1973(1352) نوشت و یک سال بعد «جانکارپنتر» با بودجهٔ شصت هزار دلاری و با حضور خود اوبانون به عنوان بازیگر، آن را کارگردانی و آمادهٔ اکران کرد. ستارهٔ سیاه یک اثر کمدی- تخیلی بود و اوبانون میخواست در گام بعدی تجربهای کاملا جدی در ژانر علمی-تخیلی داشته باشد. دو سال بعد او عزمش را جذب کرد و کار روی فیلنامهٔ جدیدی را آغاز کرد با این تفاوت که «رونالد شوزت» (Ronald SHusett) هم او را در این راه همراهی میکرد. شوزت هم از دوستداران آثار علمی-تخیلی بود و هم اولین کسی بود که توانست حقوق سینمایی «عمده فروشی خاطرات درخواستی» اقتباس سینماییای با نام «Total Recall) که در سال 1990(1369) اکران شد نوشتهٔ «فیلیپ کی.دیک) را به چنگ آورد. سلیقه و نقطه نظرهای مشترک باعث شد تا اوبانون و شوزت با یکدیگر روی چندین و چند پروژه کار کنند. قرار شد شوزت در ابتدا روی فیلم اوبانون کار کند. فیلمی با نام «Memory) که بر اساس فیلنامهٔ بیست و نه صفحهای اوبانون نوشته شده بود. او اعتقاد داشت که ساخت این فیلم هزینهٔ چندانی در بر ندارد و برای همین شوزت با او موافقت کرد.
هیولا متولد میشود
کمی پس از شروع بسط و گسترش فیلمنامهٔ «Memory»، اوبانون با پیشنهادی استثنایی روبهرو شد. «آلخاندرو خودوروفسکی» کارگردان مشهور اسپانیایی از او برای کار روی فیلنامه «تله ماسه» (Dune) دعوت به عمل آورد. تله ماسه از مشهورترین آثار علمی-تخیلی آن دوره بود. و خودوروفسکی میخواست فیلمی متفاوت با حضور «سالوادور دالی» به عنوان بازیگر و «پینک فلوید» به عنوان آهنگساز بسازد. این پروژه در نهایت راه به جایی نبرد، اما زمینهٔ ملاقات اوبانون با یکی از با استعداد ترین طراحان تاریخ سینما را فراهم کرد. آن فرد کسی نبود جز «هانس رودی گیگر» (H.R.Giger) که باید کانسپت و طرحهای فیلم را میکشید. اوبانون در توصیف او میگوید: «طرحهای او بسیار ترسناک و استرسآور بود. به شخصه هیچ طراحی را ندیده بودم که کارهایش در عین ترسناک بودن تا این حد زیبا باشند.» اوبانون برای ساخت فیلم تله ماسه، شش ماه در پاریس اقامت داشت، اما به محض متوقف شدن پروژه به لسآنجلس بازگشت. او حالا یک منبع الهام جدید داشت: طرحهای گیگر. او بار دیگر به سراغ Memory رفت و با کمک «شوزت» درآن تغییراتی بهوجود آورد. در همین مدت فیلنامه به «Star Beast» و سپس به «Alien» تغییر نام داد. طی این مرحله بود که شوزت ایدهٔ رشد موجود فضایی در داخل بدن اعضای کشتی فضایی را داد، ایدهای که تاثیر فوقالعادهای بر موفقیت فیلم داشت. در نهایت وقتی فیلمنامه به مراحل پایانی رسید، شوزت و اوبانون با استودیوهای مختلفی ارتباط برقرار کردند. آنها در این مذاکرات مدعی شدند که بیگانه حال و هوای فیلم اسپیلبرگ، «کوسهها» را با تمی فضایی دارد. پس از مذاکره با چندین و چند استودیو، «Brandywine» که ارتباط نزدیکی با «فاکس» داشت، فیلمنامه و ایدهٔ بیگانه را خرید. Brandywine، استودیوی کوچکی بود که مدیران آن «والتر هیل»(کارگردان TheWarriors و The Driver)، «دیوید گیلر» (نویسنده و تهیه کننده) و «گوردون کارول» (تهیه کننده) بودند. هیل و گیلر برای اینکه نظر فاکس را به خود جلب کنند، شروع به بازنویسی فیلمنامه کردند، موضوعی که با واکنش تند اوبانون و شوزت همراه شد. بعدها شوزت طی مصاحبهای گفت که هیل و گیلر استعدادی در ژانر علمی-تخیلی نداشتند و به همین خاطر فیلمنامهٔ اصلی بیش از هشت بار بازنویسی شد. البته ایدهٔ استفاده از هوش مصنوعی از طرف هیل مطرح شد و دست کم این یکی تاثیر فراوانی روی موفقیت نهایی داشت.
وقتی نوبت به اسکات رسید
اوبانون، یک بار در مورد منبع الهامش برای ساخت بیگانه این چنین گفت: «من بیگانه را از یک نفر ندزدیدم، بلکه ایدهٔ آن را از فیلمهای فراوانی کش رفتم.» بسیاری از ایدهها و سکانسهای بیگانه از فیلمهای علمی-تخیلی و ترسناک پیش از خودش گرفته شده بود. اوبانون از فیلم «The Thing from Another world» (تولید سال 1951/1330) ایدهٔ دنبال و شکار شدن انسانها به دست موجودان فضایی در یک محیط بسته را گرفت. استفاده از کشتی فضایی و مقابله با موجودات فضایی از فیلم «Forbidden planet» آمد. حضور موجودات ترسناک در یک سفینهٔ فضایی متروکه هم ابتدا در فیلم «Planet of the vampires» دیده شد. قصهٔ تخمهای بیگانه هم به واسطهٔ خواندن رمان کوتاه «Junkyard» نوشتهٔ «کلیفورد دی سیماک» در فیلم گنجانده شد. تمامی اینها در کنار هم، از بیگانه فیلمی ساخت که امروز میشناسیم. با این حال اگر اصرار تهیهٔ کنندگان نبود، قطعا «فاکس» از بیگانه، فیلمی درجهٔ دو میساخت. در ابتدا اوبانون میخواست خودش کارگردانی این پروژه را بر عهده بگیرد، اما با مخالفت فاکس روبهرو شد. سران این شرکت در عوض به «والتر هیل» پیشنهاد کارگردانی دادند، هر چند او هم به دلیل ساخت فیلم «TheWarriors» به این پیشنهاد پاسخ منفی داد. گزینههای دیگر فاکس هم با مخالفت هر پنج نفر هیل، گیلر، کارول، اوبانون، و شوزت روبهرو شد. هیل و گیلر در عوض ریدلی اسکات را پیشنهاد دادند. او در آن دوران به تازگی فیلم نخستش یعنی «دوئل بازها» (The Duellists) را ساخته بود، فیلمی که تحسین منتقدان در جشنوارهٔ «کن» را در پی داشت. اسکات خیلی سریع از فیلمنامه خوشش آمد و مقدمات ساخت بیگانه را فراهم کرد. او یک استوریبورد خیلی دقیق تهیه کرد که در آن بیشتر جزئیات فیلم از جمله سفینهٔ فضایی و لباس اعضای «نوسترومو» دیده میشدند. کارگردان انگلیسی برای این کار از دو فیلم «جنگ ستارگان» و «ادیسهٔ فضایی:2001» الهام گرفته بود. کار اسکات آنقدر خوب بود که فاکس نهتنها چراغ سبز ساخت بیگانه را داد، بلکه حاضر شد بودجهٔ فیلم را از 2/4 میلیون دلاربه بیش از دو برابر بودجهٔ اولیه افزایش دهد. برخلاف بسیاری از نژادهای فرازمینی ادبیات علمی-تخیلی، بیگانهها موجوداتی «ابزارساز» نیستند، آنها تمدنی فاقد فناوری و مخلوقاتی شکارچی هستند که هیچ هدفی جز گسترش گونهٔ خود و نابودی نهایی هر شکلی از حیات که ممکن است تهدیدی برای آنها باشد، ندارند. همانند زنبورهای وحشی یا موریانهها، بیگانهها موجوداتی «اجتماع محور»(Eusocial) هستند و یک ملکه بارور تنها دارند که قبیلهای از جنگجویان، کارگران و دیگر افراد متخصص را به دنیا میآورد. چرخهٔ حیات زیستی بیگانه شامل کاشتن آسیبرسان شفیرهٔ انگلی درون بدن میزبان است. این شفیرهها پس از یک دورهٔ جنینی کوتاه، از درون قفسه سینه، معده یا شکم میزبان بخت برگشته بیرون میزنند و تنها طی چند ساعت، از موجودی جوان به جانوری بالغ تبدیل میشوند و به دنبال میزبانهای بیشتری برای کاشتن شفیرههای بعدی میگردند.
از طرح تا خلق
بیگانه موجودی اصیل است که برای نخستین بار، در نسخهٔ اولیهٔ فیلمنامهٔ نخستین فیلم این مجموعه خلق شد، فیلمنامهای که «دان اوبانون» و «رونالد شوزت» آن را نوشتند. اوبانون سکانس افتتاحیه را به این صورت نوشته بود که خدمهٔ یک سفینهٔ معدنکاوی فضایی برای بررسی پیامی مرموز به سیارهای بیگانه فرستاده میشوند. اگر چه اوبانون موجود بیگانهٔ وحشتناکی را درآن سیاره در اختیار داشت، اما نمیتوانست راهی جذاب برای ورود به آن سفینه پیدا کند. ایدهٔ ورود بیگانه به سفینه در خواب به فکر شوزت رسید: «بیگانه تخم خود را در درون بدن خدمه میگذارد و هیولا با دریدن قفسهٔ سینهٔ آنها در وسط سفینه ظاهر میشود.» طراحی این موجودات اهریمنی، شاهکار طراح سورئال سوییسی، «اج. ار. گایگر» است که نخستین بار در نقاشی سبک چاپ سنگی «نکرونوم چهارم»(Necronom IV) خلق شد و سپس برای نخستین فیلم مجموعه (بیگانه) اصلاحاتی در آن انجام شد. ساخت سر ترسناک این جانور هم شاهکار طراح جلوههای ویژه، «کارلو رامبالدی»(Carlo Rambaldi) است. گایگر، بیگانه را به شکل انسانی محو تصور میکرد، البته موجودی انسانی که زرهی کامل دارد ودر برابر تمام نیروهای خارجی مصون است. او همچنین حکم کرد بیگانه نباید چشم داشته باشد، زیرا احساس میکرد این که نتوان گفت آیا این موجود در حال نگاه کردن به شما هست یا نه، ظاهری ترسناکتر به آن میدهد. گایگر همچنین به دهان بیگانه یک جفت آروارهٔ درون حلقی ثانویه بخشید که در نوک خرطوم دراز و زبان مانندی قرار گرفته بود که خیلی سریع باز و در نقش یک سلاح ظاهر میشد. طراحیهای گایگر برای این موجود، به شدت تحت تاثیر سبک زیبایی شناختی آفریدهٔ خود او قرار داشت که خودش آن را «بیومکانیکی» میخواند، تلفیقی از انسان و ماشین، گایگر با استفاده از قطعات یک خودرو رولزـ رویس قدیمی، استخوان دندهٔ گاو، مهرههای مار و روکشی پلاستیکی، مدلی از بیگانه را ساخت. کلهٔ عروسکی و رباتیک جانور هم که شامل 900 قطعهٔ متحرک بود، طراحی و ساخت متخصص جلوههای ویژه کارلو رامبالدی بود. نتیجهٔ کار چنان خیره کننده بود که گایگر و رامبالدی به طور مشترک جایزهٔ اسکار جلوههای ویژهٔ سال 1980(1359) را برای طراحی بیگانه به دست آوردند.
ویژگیهای ظاهری بیگانه
همزمان با پیش رفتن مجموعه، طراحی این موجود هم در چندین مورد اصلاح شد که شامل تعداد انگشتان، مفاصل دست وپاها و تغییرات در سر جانور بود. در حالت ایستاده، بیگانه موجودی دو پاست. با وجود این، جانور حالت قوز کرده را ترجیح میدهد و هنگام راه رفتن یا جهیدن روی چهار دست و پا راه میرود. ساختار بدنی و رفتار کلی جانور نتیجهٔ ترکیب دیانای جنین بیگانه و موجود میزبان است. بیگانهها اسکلت دارند، ظاهری بیومکانیکی و رنگ بدنشان ترکیب سایههایی به رنگ سیاه، خاکستری یا برنزی است. دمای بدن آنها با دمای محیط هماهنگ میشود، در نتیجه جانور از خود گرما منتشر نمیکنند و حسگرهایی گرمایی قادر به تشخیص آنها از محیط اطراف نیستند. در بیشتر فیلمهای مجموعه، جانور بالغ قادر است روی دیوارها و سقف بخزد. آنها قدرت بدنی بالایی دارند و حتی قادرند درهای فولادی را بشکنند و از آنها عبور کنند. بیگانهها دارای دمی مفصلی و تیغه دار هستند. در فیلمهای نخست مجموعه، این برآمدگیهای تیز بیشتر خارهایی کوچک و شبیه به نیش عقرب بود، اما از فیلم «بیگانگان» به بعد، اندازهٔ این تیغهها هم بزرگتر شد و ظاهری شبیه به سلاحی تیز و کشنده پیدا کرد. در نقش سلاح، قدرت این دم بسیار کارآمد است وبه راحتی میتواند مهاجم یا طعمه را به هوا بلند وبه گوشهای پرتاب کند. بیگانهها، جمجمعهای استوانهای و کشیده دارند، اما در صورت آنها اثری از چشم مشاهده نمیشود. با وجود این، در برخی از رمانها و بازیهای مجموعه، بیگانه این توانایی را دارد که به کمک «تکانههای الکتریکی» دنیای اطراف راببیند (همانند توانایی ای که کوسه به لطف خطوط عرضی بدنش دارد). طی مرحلهٔ شفیرگی یا «صورت چسبی»، جانور دارای یک چشم تکی است که البته هنگام بالغ شدن آن را از دست میدهد. آروارههای داخلی بیگانه به اندازهٔ کافی قدرتمند است تا استخوان و فلز را از هم بدرد. بیگانهها به تناوب به شکل موجوداتی «پنجهرو» و «کفرو» به تصویر کشیده شدهاند، که معمولا به جانور میزبان آنها وابسته است. بیگانههایی که میزبان انسانی داشتهاند، بیشتر به شکل موجودی با دست و پای شبه انسانی نمایش داده شدهاند، اما در فیلم «بیگانهٔ 3»، جانور پاهای دو مفصلی دارد که به چهار پا بودن میزبانش باز میگردد.
فیزیولوژی هوش و بیگانه
خون بیگانه اسیدی فوق العاده قدرتمند است و قادر است با سرعت بالا تقریبا هر چیزی را که با آن تماس پیدا میکند، بخورد و سوراخ کند. رنگ خون بیگانه، سبز-زرد تیره است و به نظر میرسد با فشار درون رگهای جانور جریان دارد که باعث میشود هنگام هنگام زخمی شدن آن، با نیروی زیادی به بیرون بجهد. در مستند ساخته شده دربارهٔ این مجموعه با عنوان «دانش بیگانه»(Science of Allien)، حدس زده میشود این خون با توجه به میزان خورندگی و اثرات مسموم کنندهاش نوعی «هیدروسولفوریک اسید» باشد. این مستند همچنین گمانهزنی میکند که مصونیت خود بیگانه در برابر این مایع سمی و اسیدی ناشی از ساختار انگلی جانور و شبیه به توانایی معدهٔ انسان در محافظت از خود در برابر اسید خورندهٔ معده است. در فیلم نخست، بیگانه در مرحلهٔ صورت چسبی قادر است اسید تف کند. این ویژگی همچنین در فیلم بیگانهٔ 3 و «بیگانه: رستاخیز» برای جانور بالغ هم استفاده شده است؛ همانند مار کبرا، بیگانه از این اسید برای کور کردن و از حرکت انداختن قربانیهای خود استفاده میکند. از نظر هوش طی فیلمهای مختلف این مجموعه، بیگانه دارای توانایی «یادگیری مشاهدهای» و مهارتهای حل مسئله به تصویر کشیده شده است. همچنین این موجود توانایی یادگیری کار با دستگاهها را در حد ابتدایی دارد برای نمونه جانور یادمیگیرد چطور با قطع برق، به پناهگاهانسانها نفوذ کند یا ملکهٔ بیگانه با مشاهده یاد میگیرد چطور از آسانسور استفاده کند. همچنین استفادهٔ جانور از اسید برای حمله به مهاجمان نشانگر آن است که آنها به خوبی از اثرات مخرب خون خود اطلاع دارند.
چرخهٔ حیات
بیگانهها موجوداتی «اجتماع محور» هستند و ساختاری قبیلهای دارند که یک ملکه بر آن حکم میراند. چرخهٔ حیات آنها دارای چند مرحلهٔ کاملا متمایز است: آنها زندگیشان را «تخم»(Egg) آغاز میکنند که از آن، شفیرهای انگلی با نام «صورت چسب»(Facehugger) بیرون میآید که همان طور که از نامش بر میآید، خودش را از قسمت صورت به میزبان زنده میچسباند؛ میزبانی که میتواند به کوچکی گربه یا به بزرگی فیل باشد. در مرحلهٔ بعد، صورت چسب جانور میزبان را با جنینی موسوم به «قفسهٔ سینه شکن»(Chestburster) آبستن میکند که پس از طی مرحلهٔ حاملگی، به طرز وحشیانهای از میانهٔ قفسهٔ سینه میزبان بخت برگشته بیرون میزند و منجر به مرگ میزبان میشود. قفسهٔ سینه شکن، سپس وارد مرحلهٔ بلوغ میشود. برای بالغ شدن، بیگانه پوستاندازی میکند تا یاختههای پوستیاش را با سیلیسیم پولاریزه شده جایگزین کند. به دلیل انتقال ژنی صورت گرفته در مرحلهٔ جنینی، بیگانه بعضی از خصوصیات فیزیکی بنیادی میزبان خود را کسب میکند که به جانور امکان میدهد خودش را با محیط زندگی میزبان وقف دهد. مرحلهٔ بلوغ بیگانه با نامهای مختلفی شناخته میشود. بیگانهٔ بالغ با اسامی متفاوتی مانند «زنبور نر»، «جنگجو»، «کارگر» و گاهی هم با الهام از مورچهها، «سرباز» نامیده شده است. این اسامی در منابع مختلفی از جمله بازیهای ویدئویی، کتابهای مصور، رمانها و حتی یادداشتهای هنگام فیلمسازی برای نامگذاری مراحل مختلف حیات جانور بالغ استفاده شدهاند، اما به شکل رسمی، هیچ نامی به مرحلهٔ بلوغ جانور در فیلمهای بیگانه داده نشده است. خیلی ساده، این موجود را در آن مرحله «بیگانه» میخوانند.
این نوشتهها را هم بخوانید