کتاب فقر احمق میکند – معرفی و خلاصه
کتاب فقر احمق میکند نوشتهی سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر تاثیر کمیابی و پیامد های منفی آن را توضیح میدهد. آنها با سالها تحقیق و مطالعه متوجه شدند که فقر به ویژگیهای شخصیتی و عدم مدیریت درست منابع بستگی نداشته و افراد فقیر به خاطر پدیدهای به اسم کمیابی نمیتوانند ذهن خود را روی تصمیمات درست متمرکز کنند. و درنتیجه هر روز فقیرتر می شوند.
کتاب فقر احمق میکند فقط روی فقر تمرکز نکرده جنبههای دیگری مثل کمبود زمان یا کمبود روابط اجتماعی را هم جزو کمیابی دستهبندی میکند.
در سال 2013 کتاب فقر احمق میکند برای اولین بار در نیویورک منتشر شد. تاثیر قحطی در زندگی انسان در دو مسئلهی پول و زمان و راههایی برای مقابله با این شرایط را برای افراد در این کتاب توضیح میدهد. این کتاب به سرعت توانست جایگاهش را در بین خوانندگان پیدا کند و توانست نظرات زیادی را جلب کند، مخصوصا برای افرادی که دغدغههای زیادی دارند تبدیل به کتابی کارآمد شد. همچنین این کتاب تابحال به چندین زبان ترجمه و در کشورهای مختلف منتشر شده است. این کتاب اولین بار سال 97 با عنوان «کمبود: نگاهی به کمبودهای فردی و اجتماعی» در ایران منتشر شد. این ترجمه را «حسین علیجانی» انجام داده و نشر ققنوس آن را منتشر کرده است.
سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر، نویسندگان کتاب مفهوم دو موضوع مهم پول و زمان را در این کتاب به خوبی توضیح میدهند. مدیریت پول و زمان نیاز به مراقبت مداوم دارد. طبق تعریف این دو نویسنده، قحطی وقتی به سراغمان میآید که از هر چیز، نسبت به مقدار فکر و نیازمان میزان کمتری را داریم و با توجه به تعریف این دو نویسنده کمیابی تمام معضلات بزرگ جامعه را بههم وصل کرده و همچنین تأکید میکنند که قحطی به سختی از بین میرود، البته مفهومی است که ما را در خود فرو برده و تأثیرهای مهمی بر رفتار، عواطف و بر تفکرات انسان میگذارد.
در کتاب فقر احمق میکند درمورد اینکه چگونه با راهکارهایی کاربردی از پیامدهای کمیابی بکاهید و آینده بهتری را برای خود رقم بزنید مطالب مفیدی وجود دارد که برای بسیاری از خوانندگان جالب بودهاند.
وقتی زمان زیادی داریم لم میدهیم و گذر عمر را تماشا میکنیم. دقایقی که بهمرور هدر میروند، ساعتهای هدررفته را میسازند. درنهایت از یک روز ۱۶ ساعته شش ساعت استفادهٔ مفید میکنیم. یک هفته را صرف کاری میکنیم که میشد دوروزه انجامش داد. در اینجا نیز منظورمان ساعتهایی نیست که دانسته به «انجامندادن هیچ کار» اختصاص میدهیم. منظور ما ساعتهایی است که اصلاً به کاری تخصیص نمییابد.
در یک مطالعه از بچهها خواسته شده بود که اندازهٔ سکههای آمریکایی را بهوسیلهٔ ابزاری که در اختیارشان قرار گرفته بود تخمین بزنند، سکههایی از یک پنی تا نیم دلار. (۱۱) سکهها به نظر بچههای فقیرتر بزرگتر «به نظر رسیده بود» و آنها اندازهٔ سکهها را بسیار بیشتر تخمین زده بودند. (۱۲) اشتباه در تخمین سکههای باارزشتر، که ربع و نیم دلار ارزش داشت، بیش از همه بود. همانطور که غذا تمرکز افراد گرسنه را مال خود میکند، سکهها تمرکز بچههای فقیر را تسخیر کرده بود. (۱۳) این تمرکزِ افزایشیافته باعث شده بود این سکهها بزرگتر «به نظر برسند».
فرض کنید که یک روز را به خرید گذراندهاید. یکی از کالاهایی که بهدنبال خریدش بودید لپتاپ است. عصر که میشود در فروشگاهی هستید که مدل و مارک مورد نظر شما را به قیمت ۱۰۰۰ دلار دارد. این قیمت مناسب است، اما بهترین قیمتی نیست که امروز مشاهده کردهاید. فروشگاهی دیگر که مسیرتان به خانه را ۳۵ دقیقه دور میکند، همین کالا را ۹۶۵ دلار میفروشد. آیا لپتاپ را همینجا به قیمت ۱۰۰۰ دلار میخرید یا تصمیم میگیرد برای خرید از فروشگاه دیگر به قیمت ۹۶۵ دلار راهتان را ۳۵ دقیقه دور کنید؟ کدام یک را انتخاب خواهید کرد؟
در زندگیتان دانهها را چیدمان میکنید یا چیزهای جاگیر؟ پاسخ این سؤال به بودجهتان بستگی دارد. اگر بودجه کم باشد، آن آیپاد احساس جاگیر بودن را به فرد میدهد و بخش زیادی از آنچه این ماه خرج کرده را تشکیل خواهد داد. هر چه بودجه افزایش یابد، آیپاد فضای کمتر و کمتری را اشغال خواهد کرد.
روزی را تصور کنید که چندتایی جلسه دارید و فهرست کارهایتان به اندازهای نیست که از دست در برود. زمانیکه کاری ندارید را صرف طولدادن نهار یا حضور در یک جلسه میکنید و یا به یکی از همکارانتان زنگ میزنید تا احوالش را بپرسید. حالا روز دیگری را تصور کنید که برنامهٔ کاریتان پر از جلسات پشت سر هم است. آن وقتِ آزاد کوتاهی هم که دارید باید به یک پروژهٔ عقبافتاده اختصاص یابد. در هر دوِ این موارد زمان از نظر فیزیکی کمیاب است. مقدار ساعتی که سر کار بودهاید یکی بوده و فعالیتهای زیادی برای پرکردن این ساعات پیش رویتان بوده است. بااینحال در یک مورد شما عمیقاً نسبت به این کمیابی و محدود بودن زمان آگاه بودهاید؛ در مورد دیگر این کمیابی واقعیتی مبهم بوده و شاید اصلاً توجهتان را جلب نکرده باشد. احساس کمیابی از واقعیت فیزیکیاش مجزاست.
همانطور که هنری دیوید ثورو گفته «انسان به اندازهٔ چیزهایی که میتواند نادیده بگیرد ثروتمند است».
همهٔ ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی، جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت بهسمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود. آن نیاز برای افراد گرسنه غذاست، برای افرادی که سرشان شلوغ است ممکن است پروژهای باشد که باید تمامش کنند، برای کسی که دچار تنگدستی شده میتواند پرداختی اجارهٔ این ماه باشد برای افراد تنها میتواند نبود همنشین باشد. کمیابی چیزی بیش از نارضایتی حاصل از کمداشتن یکچیز است. کمیابی شیوهٔ تفکر ما را تغییر میدهد و خود را به ذهن ما تحمیل میکند.
فقرا در موارد متعدد عملکرد نامناسب دارند. در ایالاتمتحده فقرا بیشتر دچار چاقی مفرطاند. (۱۷) در اکثر نقاط جهان درحالتوسعه، فقرا به احتمال کمتری فرزندانشان را به مدرسه میفرستند. (۱۸) فقرا به اندازهٔ کافی پسانداز نمیکنند. فقرا کمتر فرزندانشان را واکسینه میکنند. (۱۹) فقیرترین افراد در روستا کسانیاند که کمتر از همه، برای نوشیدن آب، دستشان را میشویند. (۲۰) زنان فقیر در زمان حاملگی کمتر از همه تغذیهٔ مناسب دارند (۲۱) و مراقبتهای پیش از تولد را رعایت نمیکنند. این فهرست را میتوان همینطور ادامه داد.
جای خالی در پول، زمان یا کالری آرامش انتخابنکردن را به شما پیشکش میکند. به شما اجازه میدهد بگویید «هر دو را میبرم». برعکس آرمان میلتون فریدمن مبنی بر «آزادی برای انتخابکردن»، جای خالی با انتخابنکردن ما را آزاد میکند.
نهفقط کمیابیِ زمان، که هر نوع کمیابی به پاداش تمرکز میانجامد. همهٔ ما در تجربیات روزمرهٔ زندگی شاهد این نکته بودهایم. زمانیکه خمیردندان رو به اتمام است، با توجه و وسواس بیشتری آن را مصرف میکنیم. اگر یک جعبه شکلات گرانقیمت داشته باشیم، شکلاتهای آخری را آرامتر و با لذت بیشتری میخوریم. روزهای آخر مسافرت سعی میکنیم به هر جایی که باقی مانده سر بزنیم و بیشترین استفاده را از زمان باقیمانده ببریم. وقتی برای نوشتن با محدودیت تعداد واژه روبهرو باشیم، در انتخاب کلمات دقت بیشتری میکنیم و برخلاف انتظارمان بهتر مینویسیم.
پول کمتر یعنی زمان کمتر. پول کمتر یعنی برقراری روابط اجتماعی دشوارتر. پول کمتر یعنی کیفیت کمتر و غذای ناسالمتر. فقر یعنی وجود کمیابی در کالایی که تقریباً همهٔ جوانب دیگر زندگی را در بر میگیرد.
یکی دیگر از نمودهای تونلزنی تصمیم به چندوظیفگی است. ممکن است درحالیکه «گوشمان به تلفن است» ایمیلمان را چک کنیم، یا چند تا ایمیل را حین خوردنِ شام بفرستیم. این کار باعث صرفهجویی در زمان میشود، اما بیهزینه نیست: متوجهنشدن نکتهای در تماس تلفنی یا سر میز نهار، یا نوشتن یک ایمیل بیدقت و نامناسب. این هزینهها موقع رانندگی میتواند وحشتناک باشد. زمانیکه از رانندهای صحبت میکنیم که به چندوظیفگی مشغول است، معمولاً رانندهای به ذهنمان میآید که مشغول صحبت با موبایل است. حقیقت این است که مطالعات نشان داده که صحبت با تلفن همراه در هنگام رانندگی میتواند خطرناکتر از رانندگی با سطح الکل بیش از حد مجاز باشد.
یونیسف برآورد میکند که هر روز ۲۲ هزار کودک بهخاطر فقر جان خود را از دست میدهند. (۲) تقریباً یک میلیارد نفر آنقدر بیسوادند که نمیتوانند نامشان را بنویسند. (۳) نیمی از کودکان جهان زیر خط فقر جهانی زندگی میکنند. (۴) تقریباً ۱.۶ میلیارد نفر در جهان به برق دسترسی ندارند. حتی در کشوری مانند ایالاتمتحده فقر شدید و جانکاه است. تقریباً ۵۰ درصد از همهٔ کودکان در ایالاتمتحده، بالاخره زمانی مشمول کوپنهای غذا میشوند. (۵) حدود ۱۵ درصد خانوارهای آمریکایی اوقاتی در سال با مشکل تأمین غذا برای خانواده روبهرو میشوند
شرکتکنندگان ویدئویی از یک دختر جوان به نام هانا را میدیدند که مشغول پاسخگویی به یک آزمون بود. (۲۲) عملکرد او ابهامآمیز بود: سؤالات دشوار را درست و بعضی سؤالات ساده را اشتباه پاسخ میداد. یک گروه از شرکتکنندگان با پسزمینهای روبهرو میشدند که نشان میداد هانا از خانوادهای فقیر آمده، گروهی دیگر پسزمینهای را میدیدند که نشان میداد او متعلق به خانوادهای متوسط رو به بالاست. هر دو گروه پاسخهای او را در آزمون مشاهده کرده و سپس عملکرد و تواناییهایش را ارزیابی میکردند. آنهایی که هانا را با پسزمینهٔ «فقر» دیده بودند بیش از گروه دوم اشتباهاتش را برجسته میدیدند، به نظرشان عملکرد بدتری داشت و نمرهٔ پایینتری میگرفت. به نظر میرسد بهراحتی میتوانیم در تفسیر دادههای مربوط به فقرا دچار سوگیری شویم. در شرایطی که کلیشههای منفی دربارهٔ فقرا، که معمولاً شامل ناتوانی است، اطرافمان را گرفته (همین خودِ واژهٔ فقیر)، طبیعی است که ناتوانیهای شخصی را به آنها نسبت دهیم. بهاینترتیب آیا تعجبی خواهد داشت که پژوهشگران ناتوانی افراد فقیر را «ببینند»؟ متأسفانه وقتی دقیقتر شوید، نمیتوانید این مشکل را به این سادگی نادیده بگیرید. اکثر این دادهها نشانگر همبستگیهای خالص هستند، نه برداشتهای سوگیرانه.
روانشناسها منافع ضربالأجلها را در آزمایشات کنترلشدهتر مورد مطالعه قرار دادهاند. در یکی از این مطالعات، به دانشجویان کارشناسی برای ویرایش سه مقاله پول داده میشد و ضربالأجلی طولانی برایشان مشخص میشد: برای تمامکردنِ این کار سه هفته وقت داشتند. (۶) دریافتیِ این دانشجویان به تعداد اشکالاتی که مییافتند و تمامکردنِ بهموقع کارشان بستگی داشت؛ آنها باید هر سه مقاله را تا پایان هفتهٔ سوم تحویل میدادند. پژوهشگران با تغییری ظریف گروه دومی را درست کردند که با کمیابی بیشتری روبهرو بود و ضربالأجل فشردهتری پیش روی خود میدید. اعضای این گروه نیز سه هفته وقت داشتند، ولی میبایست هر هفته یک مقالهٔ ویرایششده را تحویل میدادند. نتیجه چه شد؟ همانند آزمایش فکری بالا، گروهی که با ضربالأجلهای فشردهتر و نزدیکتر روبهرو بود کارایی بیشتری از خود نشان داد. آنها تأخیر کمتری داشتند (اگرچه که ضربالأجلهای بیشتری پیش رویشان بود)،
ضربالأجلهای موعدگذشته شباهت بسیاری به قبضهای عقبافتاده دارند. برنامهریزی دو ملاقات در یک ساعت مشخص (تعهدکردن زمانی که نداری) بسیار شبیه کشیدن چک بیمحل است (خرجکردن پولی که نداری). هر چه سرت شلوغتر باشد، نیازت به نه گفتن بیشتر است. هر چه بدهکارتر باشی، نیازت به نخریدن بیشتر است. برنامههایی که برای فرار از این شرایط طرح میشود بهنظر منطقی میرسند، اما اجرایشان دشوار است. برطبق این برنامهها باید نسبت به آنچه میخری یا آنچه برای انجامش توافق میکنی هشیارتر باشی. وقتی هشیاری تعطیل شود (با کوچکترین وسوسهای در زمان یا پول) بیشتر در گرداب مشکلات فرو میروی
این نوشتهها را هم بخوانید