چرا کتابفروشی شکسپیر و شرکا مشهورترین کتابفروشی دنیا است؟
کتابفروشی افسانهای شکسپیر و شرکا و بنیانگذارش سیلویا بیچ در اوایل سده پیش، کاشفان و حامیان مهمترین نویسندگان مدرن در تاریخ ادبیات بودند. او کتابفروشیاش را حدود صد سال پیش در پاریس گشود.
بیچ مینویسد: “معشوقهای من آدرین مونیه، جیمز جویس و نیز شکسپیر و شرکا بودند.” او و مونیه شریک زندگی و کارش- که کتابفروشیاش به نام خانه دوستداران کتاب، پاتوق شخصیتهای پیشروی ادبیات فرانسه بود- همراه با هم با دو نسل از نویسندگان امریکایی، انگلیسی- ایرلندی و نیز فرانسوی دوستی پیوستند و به بالیدنشان کمک کردند. از این نویسندگان میتوان از آندره ژید، پل والری، تی اس الیوت، ازرا پاوند، ارنست همینگوی و البته جیمز جویس نام برد.
شکسپیر و شرکا نخستین کتابفروشی آثار ادبیات انگلیسی بود که این کتابها را کرایه هم میداد. این کتابفروشی برای جماعت بیچیز بازمانده از جنگ جهانی که پول چندانی برای خرید کتاب نداشتند، دسترسی به ادبیات انگلیسی- آمریکایی را به طرزی بیسابقه فراهم کرد. افزون بر این شکسپیر و شرکا محل اصلی توزیع مجلههای آوانگارد ادبی-هنری مشهور به نشریات کوچک بود، که آثار برخی از مهمترین شاعران، رماننویسان و منتقدان در دهههای اول قرن بیستم برای نخستین بار در آنها منتشر میشد. از این میان میتوان به ایگواست به سردبیری هریت ویور اشاره کرد که اولین نشریهای بود که اثری از جیمز جویس در آن به چاپ رسید.
کری والش ویراستار نامههای سیلویا بیچ میگوید: ” آثار نویسندگان مدرن اغلب بغرنج و متمایز تصور میشود، اما بیچ هرگز این تلقی را نپذیرفت.” ارجگذاریاش به ادبیات و نیز منش حمایتگرش سبب شد که مراجعانش بدون آن که مجبور باشند چیزی بخرند، بتوانند ساعتها در کتابفروشیاش بگردند و کتاب بخوانند. همین ویژگی سیل نویسندگان انگلیسی-ایرلندی و نیز امریکایی را، که پاریس بین دو جنگ آنها را به خود جذب کرده بود، به کتابفروشیاش سرازیر کرد.
جیمز جویس به همراه حامی دوآتشهاش ازرا پاوند در تابستان ۱۹۲۰ از راه رسید و از پیاش تی اس الیوت و ویندم لوئیس هم آمدند. ارنست همینگوی، تورنتون وایلدر و رابرت مکالمون نیز سال بعد، که کتابفروشی به خیابان ادئون انتقال یافته بود، سروکلهشان پیدا شد.
گرچه بعضی نویسندگان بیش از دیگران در این کتابفروشی وقت میگذراندند، برای بسیاریشان این مکان محل دیدار و مطالعه و نیز اداره پست و صرافی برای تبدیل پول به شمار میآمد.
ازرا پاوند که خودش را کاشف استعدادهای جدید میدانست، بیچ را تشویق کرد که علاقهاش به نشریات کوچک آوانگارد را جدی بگیرد. بیچ دستنوشتههای نویسندگان جوان را برای سردبیران این مجلات میفرستاد و این نشریات نوپا- از جمله کرایتیریون تی اس الیوت- را با شور و شوق تبلیغ میکرد. او پیش از آشنایی
از نزدیک با الیوت نیز از تحسینکنندگانش بود و آثارش را در ویترین کتابفروشیاش میگذاشت و از این راه به فروش آنها یاری میرساند.
ارنست همینگوی و سیلویا بیچ دوستان نزدیکی شدند و این دوستی تا پایان عمر ادامه یافت. بیچ به همینگوی که بیپول بود به رایگان کتاب کرایه میداد.
همینگوی دربارهاش گفته بود:”هیچ یک از آشنایانم این اندازه با من مهربان نبودند.” نویسنده آمریکایی در شکسپیر و شرکا با ازرا پاوند که در کتابفروشی پرسه میزد آشنا شد و دوستی نزدیکی بینشان پدید آمد. آنها آنجا هم با یکدیگر مشتزنی میکردند و هم به بحث درباره ادبیات میپرداختند. والش میگوید:
“همینگوی در خلال زمانی که با سیلویا بیچ میگذراند کمکم هویت خود را به مثابه یک نویسنده کشف کرد.”
البته شکسپیر و شرکا بیش از همه با نام جیمز جویس شناخته شده است. نشریه یواس لیتل ریویو، که اولیس جویس را بخش بخش منتشر میکرد، به اتهام هرزهنگاری دادگاهی شد و آن را از انتشار قسمتهای دیگر این اثر منع کردند. در این زمان بیچ قدم پیش نهاد و پیشنهاد کرد که کل رمان را خودش منتشر کند.
والش توضیح میدهد: ” او یک موقعیت حرفهای پیش روی خود میدید. اولیس را میشناخت و معتقد بود که انتشار این اثر هم برای کتابفروشی او و هم برای باقی دنیا اتفاقی فوقالعاده خواهد بود.”
البته احتمالا بیچ دقیقا نمیدانست که این کار او را با چه مسائلی درگیر خواهد کرد. در جریان انتشار این اثر بیچ در نهایت ناچار شد کمک مالی گرد آورد، حروفچین به کار گیرد، نمونهها را غلطگیری کند، به رفع و رجوع مشکلات خانوادگی جویس بپردازد و چاپخانه موریس دارانتیه را متقاعد کند که بارها و بارها بخشهایی به دستنوشته رمان اضافه شود.
چاپ اولیس برای جویس، بیچ و شکسپیر و شرکا شهرت در پی داشت، اما در جریان انتشارش کتابفروشی کمابیش به زانو درآمد. یکی از دلایلش این بود که جویس عادت داشت هر گاه دلش میخواست از صندوق مقداری پیشپرداخت بردارد.
کعبه مدرنها
انتشار اولیس کتابفروشی شکسپیر و شرکا را به کعبه مدرنیستها و خوانندگان آثارشان بدل کرد. آثار الیوت، پاوند و مکالمون دیگر پابهپای کارهای جیمز، ویتمن و کنراد به فروش میرسید.
از این کتابفروشی و پیرامونش سیل آثار خلاق سرازیر شد. فورد مدوکس فورد به پاریس آمد و همراه با پاوند کار در مجله تاثیرگذار ترنسآتلانتیک ریویو را- که دوره انتشارش کوتاه بود- آغاز کرد. این نشریه که حامی کارهای نویسندگان آمریکایی بود آثاری از ای. ای. کامینگز، پاوند، همینگوی و مکالمون را منتشر ساخت.
مونیه آثار این نویسندهها را در نشریهاش لانووی دارجانت به مخاطبان فرانسویزبان میشناساند. در مجلهاش ترجمههای او و بیچ از کارهای الیوت نیز به چاپ میرسید. پس از این که قرارداد انتشار اولیس به بیچ داده شد، او نخستین کسی بود که اولین ترجمههای فرانسه از این اثر را در مجله کوچکی به نام کامرس منتشر کرد.
البته بحث و جدل میان مترجمان، روابط این دو را با جویس دچار مشکل کرد. اوضاع در سال ۱۹۳۲ بدتر شد، چون جویس با این که حق انتشار جهانی اولیس را به بیچ داده بود، او را تحت فشار گذاشت که این امتیاز را واگذار کند و در پیاش قراردادی با انتشارات رندوم هاوس بست. بیچ بعدها در حالی که آهی میکشید گفت: ” دیگر جهان از آنِ جویس بود.”
گرچه بدینسان درآمد فروش اولیس از دست رفت، در عوض دیگر توقعات مالی جویس هم در کار نبود. با این حال بحران مالی دهه ۱۹۳۰ میلادی بر شکسپیر و شرکا تاثیر گذشت. ژید و والری، دوستان وفادار و پایدار، گروهی از دوستداران برای حمایت از کتابفروشی تشکیل دادند و کمک مالی گردآوردند و جلسات کتابخوانی با حضور الیوت و همینگوی که معروف شده بودند تشکیل دادند.
کمکهای مالی خطر را از شکسپیر و شرکا دور نگه داشت، اما بعد جنگ جهانی دوم از راه رسید. بیچ که به رغم آن چه میان او و جویس روی داده بود همچنان به آثار نویسنده ایرلندی وفادار بود، در ۱۹۴۱ درخواست افسری آلمانی را برای فروش آخرین نسخه بیداری فینیگانها نپذیرفت. افسر تهدید کرد که برخواهد گشت و همه کتابهایش را مصادره خواهد کرد، اما بیچ توانست به سرعت همه کتابهایش را در طبقه چهارم آپارتمانی پنهان کند و بگریزد.
با این حال سیلویا بیچ به کرایه دادن کتابها به دوستانش- از جمله آندره ژید و سیمون دوبوار- و چند نویسند جدید از جمله ریچارد رایت، نویسنده کتاب پسر بومی، ادامه داد. اینها دوستانی بودند که از دهه ۱۹۳۰ شروع به رفتوآمد به کتابفروشیاش کرده بودند.
بیچ معمولا در جلسات امضای کتاب رایت، که در کتابفروشی جدیدی به نام لومیسترال تشکیل میشد، شرکت میکرد. این کتابفروشی را جرج ویتمن، دوست آمریکایی غیرمتعارفش، با شوق بسیار راه انداخته بود. دختر جرج، سیلویا ویتمن که نامش را از سیلویا بیچ گرفته است، میگوید: ”او کاملا تحت تاثیر بیچ بود و میخواست کار او را ادامه دهد.”
ویتمن به استقبال نسل تازهای از نویسندگان شتافت. از این گروه میتوان به هنری میلر، آناییز نین، لورنس دارل و ویلیام باروز اشاره کرد- که این آخری در بخش کتابهای پزشکی این کتابفروشی تحقیقات اثرش ناهار لخت را انجام داد.
ویتمن، بیچ را به ضیافت شامی که برای جیمز جونز، نویسنده کتاب از اینجا تا ابدیت، ترتیب داده شده بود دعوت کرد. در آن مجلس بیچ به او گفت میخواهد نام شکسپیر و شرکا را به او واگذار کند. ویتمن با خوشحالی پذیرفت و در ۱۹۶۴ دو سال پس از مرگ بیچ و در چهارصدمین سال تولد شکسپیر، نام کتابفروشیاش را به یاد بیچ تغییر داد.
ویتمن چند سال بعد در تولد بیست سالگی دخترش نسخهای از نخستین چاپ اولیس را که هنوز برش نخورده بود به او هدیه کرد. شاید این تلاشی بود برای این که ادامه کارش را به او بسپارد، اما چند سال طول کشید تا سیلویا قانع شود که حرفه پدر را پی گیرد. البته اکنون او شکسپیر و شرکا را با همان روحیه
حمایتگرانه بیچ و پدرش اداره میکند. او جشنوارهای ادبی و یک جایزه رمان بنیان گذاشته و حتی به عرصه انتشار آثار نیز گام نهاده است.
هنگامی که سیلویا ویتمن با بیبیسی گفتوگو میکرد مشغول برپایی نمایشگاهی ویژه سیلیویا بیچ بود. او گفت:” برایم غافلگیرکننده است که با این کار چقدر احساساتی شدم، فکر کنم دارم متوجه میشوم که او واقعا چقدر اینجا در میان ما حضور دارد.”
البته که سلیویا بیچ همچنان در میان ما حاضر است، زیرا آثار نویسندگانی که او آنها را حمایت کرد همچنان در صدر طبقات کتابفروشی شکسپیر و شرکا جای دارند.
این نوشتهها را هم بخوانید