الله وردی خان کیست؟ نحوه ی ورود الله وردی خان به سیاست

نویسنده: نساجی زواره، اسماعیل ؛
طی قرون متمادی، مردم قفقاز، از جمله گرجیها، عامل مهمی در حیات کشوری و لشکری ایران محسوب میشدهاند. گرجیها، مخصوصاً در امور نظامی و سپاهیگری، همواره مردمانی موفق و مؤثر بودهاند، چنانکه خواجه نظامالملک در کتاب سیاستنامه در مورد لشکر و سپاه اینطور توصیه میکند که لشکر نبایستی از یک گروه و جنس باشد، بلکه بایستی از نژادهای مختلف و متنوع باشد تا باعث شورش و خطری نشود و اگر از این لشکر برخی از گرجیان و شبانکاران پارس باشند شایسته و مناسب است زیرا اینان از مردان نیک هستند. (طوسی، ۱۳۷۵: ۱۲۲)
در دورههای مختلف تاریخ ایران بسیاری از گرجیان به مقامات عالیرتبه دولتی و فرهنگی و نظامی ایران نائل شدهاند. درعصر صفویه، بهویژه در پادشاهی شاه عباس اول، از آنجا که نزاع و کشمکش بین دو عنصر ترک (قزلباش) و تاجیک (ایرانی) و نیز سرکشی و خودسری سران قبایل قزلباش موجب پریشانی اوضاع کشور شده بود، شاه عباس درصدد استفاده از اقوام قفقاز یعنی ارمنیها، چِرکِسها و گرجیها در اداره امور لشکری و کشوری برآمد. این پادشاه برای خنثی کردن و مهار نمودن سرداران مقتدر، خودسر و گردنکش قزلباش که باعث سستی حکومت مرکزی و تجزیه کشور شده بودند، عناصر چرکس و گرجی را بهویژه در امور انتظامی و لشکری وارد صحنه کرد. گرجیها در ابتدا معمولاً بهصورت غلام در دربار سلاطین صفویه وارد میشدند، اما از آنجا که استعداد ویژهای در امور نظامی داشتند، معمولاً خیلی سریع در این زمینه پیشرفت میکردند و به مقامات عالی نظامی و کشوری میرسیدند. اللهوردیخان یکی از همین گرجیان بود که در جوانی بهصورت غلامی به سی سکه طلا بهفروش رسیده بود (دلاواله، ۱۳۴۸: ۳۳۱) وی پس از آنکه چندین بار از اربابی به ارباب دیگر فروخته شد بالاخره توسط شاه طهماسب خریداری گردید و به جرگه غلامان این پادشاه پیوست و مسلمان شد (فلسفی، ۱۳۷۵: ۴۲۹) اللهوردیخان چون جوانی صدیق، فداکار و عاقل بود از طرف شاه عباس به منصب «قوللر آغاسی» یعنی ریاست و سرداری غلامان شاهی منصوب شد. سپس، ضمن گرفتن لقب خانی، برای اولین بار از سوی شاه عباس به حکومت جربادقان (گلپایگان) منصوب شد (هدایت، ۱۳۳۹: ۲۵۲) در ادامه، درسال ۱۰۰۴ ه.ق/۱۵۹۵ م به فرمان شاه عباس به امیرالامرایی ولایت ثروتمند و با اهمیت فارس گمارده شد (ترکمان، ۱۳۵۰، ج ۱: ۵۱۵) و یک سال بعد نیز کهگیلویه به قلمرو حکمرانی وی افزوده شد.
سابقه سیاسی خاندان اللهوردیخان
در بررسی سابقه سیاسی خاندان اللهوردیخان، میبایست به سیاستهای شاه طهماسب اول، و بهویژه شاه عباس اول، در وارد کردن نیروی سوم به دستگاه صفویان اشاره کرد. همچنان که گذشت درگیری و تنش بین دو گروه ترک و ایرانی، و بهویژه سرکشیها و شورشهای ترکان قزلباش، که از زمان شاه اسماعیل مرسوم شده بود، لزوم تعدیل قدرت آنان را ضروری میساخت. این تعدیل بهصورت وارد کردن نیروی سومی از زمان شاه طهماسب آغاز گردید؛ بدین ترتیب که شاه طهماسب طی چهار لشکرکشی که بین سالهای (۹۶۰- ۹۴۶ ه ق/۱۵۵۲-۱۵۳۹ م) به منطقه قفقاز انجام داد، (همان: ۸۴: روملو: ۴۸۸) اسیران گرجی، چرکس و ارمنی زیادی را از آنجا به ایران آورد. ورود این گروهها تأثیرات بسیار زیادی را بر نهادهای نظامی و سیاسی کشور گذاشت. (سیوری، ۱۳۷۴: ۶۲) بدین معنا که مجموعه این گروهها، در واقع بهصورت نیروی سومی در جهت تعدیل و ایجاد توازن در بین دو گروه قبلی یعنی عنصر ایرانی و ترک عمل میکردند. ورود این نیروی سوم، بهخصوص زنان گرجی و چرکس به حرم شاهی، تهدید جدی برای دو گروه قبلی بود. البته سرکشیهای قزلباشان و بروز اختلافات بین آنان، از جمله میان شاملوها و تکلّوها از یک طرف و بیات و افشار با استاجلّوها از طرف دیگر، از همان اوایل پادشاهی شاه طهماسب بروز کرد و حتی در موردی، بر اثر درگیری بین آنان در داخل دولتخانه، موجب اصابت دو تیر به تاج پادشاه شد (روملو، ۱۳۵۷: ۳۰۹) که همین امر در تلاشهای شاه طهماسب برای کاهش قدرت آنان بیتأثیر نبود. شدت گرفتن این اختلافات پس از مرگ شاه طهماسب، بهویژه در مورد موضوع انتخاب جانشین، که موجب گسیختگی امور نظامی، اقتصادی و اجتماعی و در نهایت ضعف دولت صفوی میگردید شاه عباس را بر آن داشت تا به این خشونتها و سرکشیها پایان دهد. وی که خودش توسط یکی از حکام یاغی قزلباش به تخت سلطنت رسیده بود پس از تثبیت قدرت خویش سعی کرد با ایجاد نیروی جدیدی از غلامان، از سرکشیها و خودرأییهای قزلباشان بکاهد. شاید یکی از دلایل این اقدام شاه عباس (سرکوبی قزلباشان) علاوه بر جلوگیری از سرکشی آنان، بدین خاطر بود که قزلباشان با شیوه پادشاهی خشن و مستبدانه وی مخالفت میورزیدند. آنها در واقع خود را شریک در قدرت و حکومت میدانستند و حاضر نبودند در برابر تمام تصمیمات و خواستههای شاه عباس تسلیم شوند. (شاردن، ۱۳۵۴: ۲۰۹)
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
بدین ترتیب شاه عباس اندکی پس از رسیدن به سلطنت، ضمن سرکوبی گروه یاغی قزلباش به بهانه انتقام خون مادر و برادرش و با کشتن مرشد قلیخان (قمی، ۱۳۵۹: ۵-۸۷۲؛ ترکمان، ۱۳۵۰: ۴۰۰-۳۹۹) یعنی همان کسی که وی را به تخت سلطنت رسانده بود، نیروی جدیدی را به نام «نیروی غلامان سلطنتی» بهوجود آورد. (رهربرن، ۱۳۵۷: ۴۸) برخی از این «غلامان» از طرف اُمرای مطیع گرجستان و داغستان و یا حکام محلی ولایات قفقاز بهعنوان هدیه برای شاه فرستاده میشدند و از همان آغاز در دربار و یا در خدمت اعیان و اشراف و سران لشکر قرار میگرفتند و پس از آموزش دیدن و تربیت شدن مسلمان میشدند. در نتیجه فرزندان آنان نیز بهعنوان غلامان شاه در خدمت دربار صفوی بهکار گرفته میشدند (فلسفی، ۱۳۵۷: ۲۲۹) از همین قشر بود که شاه عباس یک ارتش دائمی و مجهز به سلاحهای آتشین تهیه کرد و با تبدیل املاک متصرفی به املاک خالصه حقوق آنان را معین نمود. این غلامان از قدرت و نیروی بسیاری برخوردار بودند. شاردن، سیاح فرانسوی، قدرت این غلامان را به اندازه نجبا و اشراف دربار فرانسه میداند و در مورد حقوق آنها مینویسد: «مستمری سالیانه هر یک از این گروه بیست تومان است و البته غذا و خوراک به عهده دربار میباشد.» (شاردن، ۱۳۵۴، ج ۲: ۳۱۵)
ویژگی مهم این غلامان این بود که برعکس قزلباشان، به هیچکس به جز شاه وفاداری نداشتند و کوچکترین نشانی از تمرد و سرکشی از آنان مشاهده نمیشد. همه آنها بندهزاده بودند و در دستگاه حکومت صفوی بهعنوان عناصری بیگانه محسوب میشدند. آنان چه در داخل کشور و چه در میان خودشان هیچگونه پیوند خویشاوندی و وابستگی نداشتند و حتی غالب آنان از اصل و نسب خودشان هم اطلاع درستی نداشتند، بنابراین هیچگاه هوس طغیان علیه ولینعمت خود به ذهن راه نمیدادند، خواه برای نجات جان خودشان و یا برای رسیدن به تخت پادشاهی. (همان، ج ۸: ۱۵۳)
شاه عباس علاوه بر تشکیل یک ارتش دائمی از آنان، بسیاری از مقامات عالی و مهم کشور را براساس لیاقت و شایستگی آنها و بدون توجه به پایگاه خانوادگی و قبیلهایشان، به آنان واگذار کرد و بدین ترتیب اشرافیت گذشته را که در رأس کلیه امور قرار گرفته بود (ترک و تاجیک) از میان برداشت. از مهمترین این غلامان میتوان اللهوردیخان و پسرش امامقلیخان را نام برد (مینورسکی، ۱۳۶۸: ۲۵) اللهوردیخان آنچنان در دستگاه شاه عباس قدرتمند شده بود که نهتنها مقام قوللر آقاسی (فرمانده هنگهای غلامان) را برعهده داشت بلکه به سبب اصابت رأی و حسن تدبیر و شجاعت و دلاوری (ترکمان، ۱۳۵۰ ج ۲: ۶۹۶) به مقام زرگرباشی یعنی نظارت بر جواهرات و سیم و زری که به مملکت وارد و یا از آن خارج میشد نیز دست یافت. (اقبال، ۱۳۲۶: ۲۹- ۲۷؛ شاردن، ۱۳۴۵، ج ۸: ۳۴۸)
نحوه ورود اللهوردیخان به دنیای سیاست
در راستای سیاست شاه عباس مبنی بر کاهش قدرت قزلباشان و استفاده از نیروی سوم، طی مدت کوتاهی، گرجیان، ارمنیها و چرکسها به بالاترین مقامات کشوری منصوب شدند. مینورسکی برآورد کرده است که در پایان سلطنت شاه عباس گروههای مذکور یک پنجم مناصب بالای اجرایی را اشغال کرده بودند. در بعضی موارد این نودولتانِ جامعه صفوی، سعی در تأسیس سلسلههای خانوادگی خود داشتند که نمونه بارز آن اللهوردیخان مشهور است.
تا سال ۴-۱۰۰۳ ه.ق/ ۱۵۹۵ م، اللهوردیخان گرجی یکی از قدرتمندترین افراد کشور صفویه شده بود. او نهتنها تصدی مقام قوللر آقاسی یا فرمانده هنگهای غلامان، (یکی از پنج مقام عمده کشور) را عهدهدار بود بلکه حکمران ولایت ثروتمند فارس نیز بود. یعنی سال ۱۰۰۴ ه.ق تا ۱۰۲۲ ه.ق این انتصاب نشاندهنده تغییری عمده در سیاست شاه عباس بود. قبل از آن کلیه ولایات عمده بهدست امرای قزلباش اداره میشد. اللهوردیخان به تساوی رتبه با امرای قزلباش دست یافت و اولین نماینده اشرافیت جدید غلامان شد. قدرت او در سال ۱۰۰۶ ه.ق/۱۵۹۸ م، هنگامی که به فرماندهی کل نیروهای مسلح انتخاب شد به اوج خود رسید. میتوان دستیابی او را به چنان مرتبه و در مدت کوتاه تنها یک صعود برقآسا نامید (سیوری، ۱۳۷۴: ۷۰) وی بهعنوان سرداری با تدبیر در نبردهای متعددی که شاهعباس با ازبکان و عثمانیها (در شرق وغرب کشور) و نیز با استعمارگران پرتغالی داشت، از خود گذشتگیهای بسیاری نشان داد، چنان که در سال ۱۰۱۰ ه.ق/ ۱۶۰۱ م به کمک پسرش امامقلی بیگ بخشهایی از سواحل و جزایر خلیج فارس منجمله بحرین را از پرتغالیها باز پس گرفت (اقبال، ۱۳۲۷: ۲۹)
شاه عباس، اللهوردیخان را از همه سرداران بزرگ ایران عزیزتر و محترمتر میداشت و چون این سردار پیر بود همیشه او را پدر خطاب میکرد. هیچ یک از سرداران با او در مقام و مرتبت برابری نمیکرد. اللهوردیخان با سیهزار سوار مجهز و جنگآزمودهای که در اختیار داشت بر تمام ولایات جنوبی ایران و سواحل خلیجفارس حکم میراند. شاه عباس در جنگهای بزرگی که با دولت عثمانی میکرد، بیشتر به نیروی نظامی او متکی میشد. (فلسفی، ۱۳۷۵، ج ۲: ۴۳۰)
اللهوردیخان با وجود چنین اختیارات وسیعی هرگز از فرمان ولینعمت خود سرپیچی نکرد، اصولاً اینگونه حکام و خانها اگرچه از طرف شاه به حکومت مطلق یک منطقه و یا ناحیه منصوب میشدند و تقریباً از استقلال نسبی برخوردار بودند ولی همواره وظیفه داشتند که مطیع شاه باشند و حتی مجبور بودند که در مواقع و ایام ویژه، منجمله عید نوروز، برای شاه پیشکش بفرستند (تاورنیه بیتا: ۵۸۸) یا با اولین پیغام شاه وظیفه داشتند با تمام سپاه منطقه تحت حکومت خویش، به نقاطی که شاه امر کرده و یا در نبردهایی که شاه از آنها دعوت میکرد، شرکت کنند و انجام این وظایف و اوامر شاه برای آنان لازمالاجرا بود.