بررسی مهمترین صنایع تولیدی در انقلاب های صنعتی اول و دوم

نویسنده: شبیری، مریم ؛
چنانکه میدانیم انقلابهای صنعتی چهره جهان را دگرگون ساختند. پس از این انقلابات توانایی انسان در استفاده از ابزار چند برابر شد که این موضوع خود زمینهساز گسترده شدن تولیدات در زمینههای مختلف صنایع پوشاکی و خوراکی شد. این تحولات اروپا را از حالت درون قارهای خارج ساخت و آن را در شکل فرا قارهای به توسعه طلبی و تقسیم جهان میان اروپائیان وارد نمود. در این بررسی نگاهی خواهیم داشت به مهمترین صنایع تولیدی در انقلابهای صنعتی که موجب تغییر چهرهٔ اروپا و جهان شدند و نیز روندی را که صنایع نوین طی قرون هجده و نوزده میلادی طی کردند بررسی خواهیم کرد.
انقلاب صنعتی اول
«انقلاب صنعتی را جریان تجارت، پرداختهای بینالمللی، انتقالات سرمایه و مهاجرت بهوجود آورد.» (هابسبام، ۱۳۸۷: ۴۰) تجارت دریایی بهمدت سه قرن باعث انباشت سرمایهٔ فراوانی در انگلستان بهعنوان اصلیترین کشور دریانورد از قرن هفدهم میلادی به بعد شده بود. انگلستان با داشتن مراکز تجارتی در دریای کارائیب در غرب، پایگاههای متعدد در جنوب و شرق آفریقا و همچنین هندوستان، تجارت جهانی را به خود اختصاص داده و صاحب سرمایهای عظیم شده بود. (کندی، ۱۳۶۹: ۲۲) سرمایهای که بیشتر در دست کسانی بود که به سرمایهگذاریهای سنگین در صنعت علاقهمند بودند. قسمت اعظم انقلاب صنعتی ناشی از این سرمایهگذاریها برای استفاده از ماشین آلات در صنایع، معادن، حمل و نقل و ارتباطات بود. (فیلد، ۱۳۷۳: ۱) انقلاب صنعتی موجب ایجاد یک حرکت چرخشی میان تجارت و صنعت شد. نیاز صنعتگران به مواد خام و نیاز صادر کنندگان مواد خام به کالاهای صنعتی موجب حفظ طولانی مدت موقعیت قدرتهای بزرگ شد، چنانکه صنعت نساجی به حفظ بردهداری در آمریکا کمک فراوانی نمود و البته کشت پنبه توسط بردگان، کارخانههای پنبه ریسی را حفظ میکرد. (هابسبام، ۱۳۷۴: ۴۲)
انقلاب صنعتی اول در سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۸۳۰ م. در انگلستان اتفاق افتاد.۱ در ظاهر انقلاب صنعتی در اثر بهکارگیری نیروهای جدید زغالسنگ، آب، بخار و الکتریسیته پدیدار شد ولی در واقع مرهون پیشرفتهای اجتماعی و علمی و اقتصادی بود که از دوران رنسانس در اروپا اتفاق افتاده بود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
ذوب فلزات یکی از اصلیترین شاخصهای انقلاب صنعتی است. قبل از انقلاب صنعتی، آهن، به مقدار ناچیزی در کورههای محلی ذوب فلز، با استفاده از زغالچوب بهدست میآمد. اما جایگزینی زغالسنگ (که استخراج آن در سالهای پایانی قرن شانزدهم بسیار زیاد شده بود)، بهجای زغال چوب در کورههای ذوب فلز زمینه را برای تحولی بزرگ فراهم ساخت. پس از مدتی کورههای ذوب فلز بهجای پراکنده بودن در دهات جنگلی، در مجاورت معادن زغالسنگ متمرکز شدند و مناطق وسیعی را اشغال کردند. این تحول، میزان تولید آهن را بالا برد بهطوری که در فاصله سالهای ۱۷۲۰ تا ۱۷۸۸ م. مقدار تولید آهن انگلستان از ۲۵۰۰۰ به ۶۸۰۰۰ تن و در قرن بعدی، در سال ۱۸۳۹، این میزان به ۱۳۴۷۰۰۰ تن رسید. (Dutt, 1950: 18)
بسیاری صنعت نساجی را صنعت پیشرو در انقلاب صنعتی میدانند. قبل از انقلاب صنعتی، صنعت پارچه بافی در اروپا، همچون آسیا، در کارگاههای متفرق و کوچک متمرکز بود. اما منسوجات اروپایی با ململ و پارچههای پنبهای خوش نقش کار شرق بهویژه کلکتهٔ هند قابل مقایسه نبود. تا اینکه با اختراعاتی مانند ماکوی پرنده ۲ توسط جان کی ۳ در سال ۱۷۲۳ م. و ماشین ریسندگی ۴ جیمز هارگریوز ۵ و بالاخره ماشین ساموئل کرامپتن که پارچههای ظریف را تولید میکرد، این صنعت و سرمایهداران آن به تدریج صاحب قدرتی شدند که توانستند علیه تجارت پارچه به داخل انگلستان وارد عمل شوند و کشمکشی را، بیشتر با کمپانی هند شرقی آغاز کنند. سرانجام نیز موفق شدند در سال ۱۸۱۳ م./ ۱۲۲۹ ه.ق آن کمپانی را از انحصار واردات منسوجات هندی محروم کنند و پروژهٔ صنعت نساجی زدایی را در هند آغاز نمایند. (هابسبام، ۱۳۸۷: ۵۵) درنتیجه، در انگلستان، شمار کارخانههای صنعتی در مقابل کارگاههای دستی، طی قرنهای هجدهم و نوزدهم بهشدت افرایش یافت. (جدول ۱)
بنابراین صنایع نساجی پابهپای تحولاتی که در صنایع ذوب فلز در انگلستان رخ داد، جلو رفت و در بخشهای صنعتی کشور مانند لانکاشایر ۶و یورکشایر ۷ جایگاهی مشخص یافت.
نیروی بخار آب که وات ۸ انگلیسی، با استفاده از تجربیات دانشمندان گذشته، در سال ۱۷۶۹ م. از آن برای به حرکت درآوردن ماشین استفاده کرد، جهان صنعت را متحول ساخت. با این تحول بین زغالسنگ و ذوب آهن رابطهای دوسویه برقرار شد. بین نیروی بخار آب و صنعت نساجی نیز چنین رابطهای بهوجود آمد و این امر بهشدت به صنعت نساجی کمک نمود.
تولید مواد غذایی و تهیه غذا برای کارگران کارخانههای صنعتی، صنعت دیگری بود که همراه انقلاب در نساجی روبهرشد نهاد. در نحوهٔ تولید کشاورزی و همچنین ارتباط بین شهر و روستا در انگلستان تحولات مهمی رخ داد و در نهایت طرز نگهداری مقدار فراوان غذا در قوطیهای فلزی که از سال ۱۸۴۵ م./ ۱۲۶۱ ه.ق به بعد اختراع شد) (فیلد، ۱۳۷۳: ۷) به این چرخه کمک فراوانی نمود.
در این میان نباید از اهمیت راهآهنهای داخلی که خود محرک مهمی برای توسعه و افزایش قدرت صنایع فلزی بودند و ارتباطات درون کشوری را نیز دوچندان میکردند غافل شد. اما نهتنها راهآهن که کشتیها نیز در انقلاب صنعتی متحول شدند و بهطور کلی لوازم ارتباطی بهبود پیدا کردند. در مرحلهٔ بعد از انقلاب صنعتی این تحولات نهتنها عمیقتر و وسیعتر شد بلکه تمام جهان را نیز فرا گرفت.۹
انقلاب صنعتی دوم
از نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به بعد زمینههای انقلاب دوم صنعتی آغاز شد. (هابسبام، ۱۳۸۷: ۱۲۷) مرحلهای که بر رشد صنایعی مانند فولاد ۱۰ استوار بود. این انقلاب به واسطهٔ نوع اختراعاتی که در آن صورت گرفت با انقلاب اول متفاوت بود. هرچند که بنیان اکثر نوآوریها در انقلاب اول صنعتی گذاشته شده بود. اختراعات سه دههٔ آخر قرن نوزدهم، استانداردهای زندگی را بالا برد و باعث آغاز تولید انبوه شد. انقلاب دوم صنعتی موجب سازماندهی تولیدات صنعتی شد و سازمانها دارای اقتصادهای بزرگ صنعتی و چندمنظوره را بهوجود آورد.
شبکههایی مانند تلگراف و راهآهن و گاز شهری که در شهرهای بزرگ اروپا وجود داشت و همچنین شبکه لولهکشی آب شهری، در این دوره با سرعت عجیبی رشد کردند. رشد سریع احداث راهآهن در انگلستان که مناطق درون کشوری را به سرعت به هم نزدیک میساخت و استفادهٔ گسترده از آهن و فولاد در کشتیهای بخار، همان رابطهٔ دو سویهٔ میان تجارت و صنعت را نشان میداد.
رشد و تحول گستردهٔ صنعت کشتیسازی از مهمترین وجوه مرحلهٔ دوم انقلاب صنعتی در اروپا است. از قرن پانزدهم میلادی که کشتیهای بزرگ بادبانی اقیانوس پیما ساخته شدند تا قرن نوزدهم تنها این نوع کشتیها بودند که دریاهای جهان را در مینوردیدند. اما در قرن نوزدهم کشتیهای بخار بهصورت رقیبانی برای کشتیهای بادبانی اقیانوس پیما ظاهر شدند و حضور چهار صدسالهٔ آنها را به چالش کشیدند. کشتیهای بخار که اندکاندک جای خود را در اقیانوسها باز کردند بهدلیل سرعت بالا و توان حمل کالای بیشتر، مورد توجه تجار و دولت مردان واقع شدند. مطابق آماری که در سال ۱۹۰۳ م. /۱۳۲۱، ه. ق دی. ای. توماس ۱۱ از مصرف زغال در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم داده است، بین سالهای ۱۸۵۰ م. تا ۱۹۰۰، استفاده از زغال برای کشتیهای بخار انگلیسی پانزده برابر شد؛ درحالیکه این میزان در مصرف سوخت خانگی طی همین مدت فقط رشدی سه برابر را نشان میداد. (D.A.Thomas, 1903:440) این نوع کشتیها بهخاطر ناگزیر بودن از حمل زغال مورد نیاز خود، همواره در سفرهای طولانی دچار مشکل میشدند. بهویژه در سفرهایی مانند سفر به دورهٔ قاره آفریقا که فاقد ایستگاههای انبار زغال در مسیر بود و یا ناگزیر بودن به استفاده از زغالهای نامرغوب موجب نگرانی صاحبان این نوع کشتیها بود. (Fletcher, 1958: 559) بیمهٔ کالاهای حملشده توسط کشتیها اطمینان تولید کنندگان را به دنبال داشت. ایجاد ایستگاههای بین راه که دو کارکرد مهم تهیهٔ زغال و نگهداری کالاها را در این دوره بهعهده داشتند، از مشخصات کشتیرانی جهانی در این دوره بهشمار میآمدند.
بیشترین سود را در این دوره انگلستان میبرد که بهترین شبکهٔ کشتیرانی را در جهان داشت و نقش واسطه را بین کشورهای اروپایی و مشرقزمین ایفا میکرد. تضمینی که ناوگان دریایی انگلستان به تولید کنندگان و صادرکنندگان کالاها میداد و حجمی از کالا که کشتیهای آنان جابهجا میکرد از مهمترین دستاوردهای انگلستان در این دوره بود.
با ساخت کشتیهای آهنی و فولادی، که بهدلیل سنگین بودن، نیاز کمتری به کالاهای پرحجم برای حفظ تعادل کشتی داشتند، و همچنین اختراع موتورهای ترکیبی که مصرف انرژی را به نصف میرساند، کشتیهای بخار اهمیت بیشتری یافتند. در سال ۱۸۸۴ م./گوستا دلاول ۱۲ و چارلز پارسون ۱۳، توربینهای بخار ۱۴ را اختراع کردند. مدتی بعد رادلف دیزل ۱۵، موتورهای دیزلی را اختراع کرد. این اختراعات، انقلابی مهم در کشتیرانی بهوجود آوردند. (Fletcher, 1958: 560). در اواخر قرن نوزدهم استفاده از کشتیهای بخار بهقدری زیاد شد که تقریباً کشتیهای بادبانی از گردش در آبهای بینالمللی بازماندند.
یکی دیگر از مهمترین شاخصههای انقلاب دوم صنعتی تحولات گستردهای است که در صنایع شیمیایی رخ داد. در این انقلاب، اگر آمریکاییها مجدانه صنایع فولاد را گسترش دادند، آلمانیها در صنایع شیمیایی سرآمد بودند. در این دوره رنگهای انیلین ۱۶، اسید سولفوریک و مواد مصنوعی برای ساخت مواد پلاستیکی کشف شدند و سروسامانی به صنعت داروسازی داده شد. در سال ۱۸۹۷ م./ فلیکس هافمن ۱۷، آسپرین را کشف کرد، مسکنی قوی که آسان بهدست میآمد و قیمتش با تولید انبوه بسیار ارزان بود. آسپرین عوارض جانبی کمی داشت و میتوان گفت که ساخت آن یک انقلاب در جهان پزشکی بود. (Mokyr, 1998:6)
صنعت الکتریسیته نیز مانند شیمی یک زمینهٔ کاملاً نو از دانش بود که جهان را متحول ساخت. با اختراع لامپهای توماس ادیسون ۱۸ که برای مدت طولانی روشنایی داشتند و تولید انبوه این محصول، بشر وارد دورهٔ نوینی از زندگی شد.۱۹ ادیسون اولین دستگاه فونوگراف یا آوانگار را نیز اختراع کرد. در صنعت کشاورزی هم کودهای شیمیایی ساخته شده از نیتراتها، پتاسیم و فسفات که بهصورت تجاری و به مقدار بسیار زیاد تولید میشدند، شرایط کشاورزی را متحول ساختند.
به غیر از موارد ذکر شده باید از ماشینهای تحریر که امور کتابت را، بهخصوص در ادارات، عوض کردند و مناسب سیستمهای بوروکراسی نوین بودند و زنان را به کارهای اداری وارد کردند و در این دوره بهصورت انبوه تولید شدند، نیز اشاره داشت. از دیگر مشخصات این دوره ایجاد کارخانههایی برای تولید قطعات قابل تعویض در کالاهای صنعتی ساخته شده بود. (لوازم یدکی) این کارخانهها که بیشتر در آمریکا بودند، با تولید انبوه بازارهای جهانی را در اختیار گرفتند. این صنعت در وابستهکردن جوامع مصرفی به بازارهای جهانی نقش مهمی ایفا کردند. تولید انبوه ابتدا در صنعت اسلحهسازی اتفاق افتاد سپس کالاهایی که مصرف خانگی داشتند مانند پمپها، قفلها، ماشینهای دوخت، چرخهای خیاطی، دوچرخهها و در نهایت موتورهای اتومبیل را شامل شدند. (Mokyr, 1998:14)
چنانکه گفته شد سه دههٔ آخر قرن نوزدهم را انقلاب صنعتی دوم مینامند. عصری که مورخان اروپایی آن را عصرامپراطوری لقب دادهاند. (هابسبام، ۱۳۸۵: ۱۸) و همانطور که گفته شد در این دوره تحولات بسیار مهمی در فیزیک، شیمی، زمینشناسی، نجوم، زیستشناسی و پزشکی رخ داد. استفاده عملی از کشفیات علمی انقلاب صنعتی را تسریع بخشید. (فیلد، ۱۳۷۵: ۶۹)
انقلاب صنعتی دوم مختص به انگلستان نبود، بلکه شامل قاره اروپا و آمریکا نیز میشد. تفاوت عظیم این انقلاب با انقلاب صنعتی اول در این بود که رقبای ایجاد شده برای آن کشور در صدد محافظت از اقتصاد ملی خود در مقابل انگلستان برآمدند ویکی از راههای این محافظت، توسعه ارضی بود که نتیجه آن ایجاد امپریالیسم نوین بهشمار میآید. یکی از سیاستمداران قرن نوزدهم گفته بود: توسعهٔ ارضی نتیجه توسعه تجارت است. (هابسبام، ۱۳۸۵: ۶۱)
به تدریج انگلستان در نوآوری و ایجاد صنایع جدید دچار رکود شد. شاید به این دلیل که این کشور بیشتر مشغول حفظ مستعمراتش شد. تایپتون مینویسد: «انگلستان به دو دلیل از سایر کشورها عقب ماند: نخست منابع طبیعی موجود برای صنعت جدید که در بریتانیا نسبتاً نامرغوب بود و دوم اینکه در اواخر قرن نوزدهم توان و شوق و ابتکار سنتی صنعتگران بریتانیا رو به افول نهاد.» (تایپتون، ۲۱: ۱۳۷۵)
به هرحال در فاصلهٔ سالهای ۱۸۷۰ م. تا پایان قرن نوزدهم، نگرانی از آیندهٔ اقتصادی انگلستان در بین سیاستگزاران این کشور ظاهر شد که بخش عمدهٔ آن ناشی از ایجاد کشورهای صنعتی نوین در اروپا و آمریکا بود.۲۰
آلمان و آمریکا در ربع آخر قرن نوزدهم میلادی در تولید فولاد سرآمد شدند. جدول شماره ۲ نشان دهنده رشد فزاینده تولید فولاد در آمریکا و آلمان نسبت به انگلستان است. (R.Palme Dutt, 1950:15)
بریتانیا دیگر «کارگاه جهان» نبود و رهبری صنعتی خود را از دست داد. هر چند در این دوره انگلستان در صادرات محصولات صنعتی مقام اول خود را حفظ کرد و گفته شده که انگلستان در این دوره در مرحله سوم سرمایهداری، یعنی سرمایهداری مالی قرار داشته است. در حالی که سایر کشورها در مرحله سرمایهداری صنعتی بودهاند. (R.Palme Dutt, 1950:11) در حقیقت نتیجهٔ این تحول در سالهای بعد از جنگ جهانی اول خود را نشان داد. برای کشورهای مستعمره و نیمه مستعمرهای که نیازهای بازار انگلستان را حفظ میکردند، قدرت انگلستان در این دوره چندان هم به چالش کشیده نشد. این دوره عالیترین عصر امپراطوری انگلستان است، طوری که سیطرهٔ این کشور بر آبها و خاکهای بسیار موجب شده بود بگویند «خورشید در مستعمرات بریتانیا غروب نمیکند.»
نتیجه
چرخهای که میان تولید مواد خام و کالای ساخته شده بعد از انقلاب صنعتی اول در میان کشورهای جهان با مرکزیت اروپا اتفاق افتاد در سالهای بعد توسط انقلاب دوم صنعتی تکمیل شد. چنانکه ملاحظه شد تمرکز انقلاب اول صنعتی بیشتر بر صنایع کارخانهای و سنگین بود که اصولاً نیز بیشتر با صنایع پارچهبافی مشخص میشود، در حالیکه انقلاب دوم صنعتی بیشتر بهصورت صنایع تولید کننده کالاهای خانگی و دارای مصارف شخصی بود. آنچه که در این انقلاب بیشتر مورد نظر بود راحتی انسان مدرن و آسان شدن هرچه بیشتر زندگی بشر بود.