خواجه غیاثالدین علی نقشبند یزدی – نقاش، طراح پارچه و بافنده مشهور و صاحب سبک عصر صفوی
یحیی ذکاء
بافتن پارچههای زری که هم اکنون با حمایت هنرهای زیبای کشور طریق کمال میپیماید و کارگاههای این مؤسسه همه روزه نمونههای بسیار نفیس و جالبی از آن را تهیه و ارائه مینماید در وطن ما سوابقی قدیم و طولانی دارد.
نقوش دلنشین بافتههای زری ثمره ذوق، رنج و پشتکار دهها هنرمند سرشناس و حتی گمنام ایرانی است که از برجستهترین و مشهورترین آنان غیاث نقشبند بشمار میرود.
غیاث هنرمندی شایسته بود که با تمام جان بهنر خویش عشق میورزید و چنان در نقاشی بر روی مقوا برای تهیه نقوش پارچه مهارت داشت که او را غیاث نقشبند مینامیدند.
در سطور زیر شما با هنرمندی آشنا خواهید شد که نه تنها خود در بلند آوازه ساختن نام زریبافی میهن ما سهمی عظیم داشته بلکه خانواده او نیز سالیان دراز خدمتگزار جامعه هنری ایران بودهاند.
دوره صفوی عصر طلائی هنر بافندگی در ایرانست و پارچه بافی این زمان همچون بافتن قالی و قالیچه نمونه ایست از صبر و حوصله و استادی بافندگان آن.
پارچههای که در این دوره در کارگاههای یزد و کرمان و کاشان و اصفهان بافته میشد سه نوع بود: پارچههای ابریشمی ساده، پارچههای ابریشمی زربفت (زری) و مخملهای ابریشمی.
این نوع پارچهها معمولاً برای جامههای شاهزادگان و پرده و روپوش بکار برده میشد و بعلت زیبائی و ارزشی که داشت اغلب از طرف پادشاهان صفوی بعنوان هدیه و خلعت برای بزرگان کشورها نیز فرستاده میشد.
تزئینات و نقوش این پارچهها بیشتر عبارت بود از: اشکال انسانی و تصاویر حیوانات و پرندگان و گل و گیاه و گاه مناظری از داستانهای رزمی و بزمی ایران یا تصاویر شاهزادگان در حال شکار نشاط چون بافتن اینگونه مناظر بعلت طرحهای پیچیده و رنگهای گوناگون محتاج به تغییر و تبدیل بیشمار دوک و شانه در دستگاه بافت میباشد از اینرو مستلزم مهارت خاصی بود.
در زمان شاه عباس بزرگ (1308-996 ه.ق.) بعلت حمایتی که از هنر بافندگی مینمود بافت پارچههای زربفت گرانبها توسعه یافت و مردم بعلت آرامش و ثروتی که بدست آورده بودند رغبت زیادی بپوشیدن پارچههای ابریشمی زربفت از خود نشان میدادند.
شاه عباس بزرگ علاوه بر کارگاههای بافندگی که در یزد و کاشان بود، در اصفهان نیز کارگاههای زری بافی و مخمل بافی تأسیس کرد و استادان ماهری را برای تهیه پارچههای گرانبها به اصفهان دعوت نمود.
پارچههای دوره شاه عباس که نمونههایی از آنها خوشبختانه موجود است خصوصیات بافندگی عصر او را بخوبی نشان میدهد و این خصوصیات عبارتست از رنگهای تیره و نقش صور و اشکال اشخاص و گیاهان بصورت طبیعی و حقیقی.
/ تشویق و حمایت شاه عباس از هنربافندگی باعث گردید که هنرمندان بزرگی در این رشته بوجود آیند و بافت پارچههای زری و مخمل را تا حد هنر نقاشی و دیگر هنرها بالا ببرند. بنابراین این عجیب نیست که مخمل و زریهای زمان شاه عباس عالیترین و زیباترین پارچههایی است که تاکنون در ایران بافته شده است.
یکی از برجستهترین استادان این فن ظریف خواجه غیاث الدین علی نقشبند یزدیست که از سیماهای مشخص هنر بافندگی در ایران بشمار میرود.
خواجه غیاث معاصر شاه عباس بزرگ و از نوادههای مولانا کمال خطاط مشهور به ((عصار)) که از خوشنویسان معروف عهد خود بشمارمیرفته، بوده و می توان گفت غیاث ذوق هنری خود را از او بارث برده بوده است.
درمجمع الخواص وتذکره نصر آبادی و تذکره آتشکده آذر و تاریخ یزد احمد طاهری و چند منبع دیگر شرح حال مختصری از غیاث نقشبند آمده است ولی مشروحترین ترجمعه حال او را ((جامع مفیدی)) (تألیف 1082-1090 ه.ق.) که درتاریخ یزد است میتوان یافت.
زری ابریشمی، بافت یزد، با رقم ((ابن غیاث)) در داخل گلهای شاه عباسی کار معزالدین پسر غیاث نقشبند موزه ویکتوریا و آلبرت
از آنچه محمد مفید بافقی در شرح حال این هنرمند در کتاب اخیر مینویسد چنین بر میآید که: غیاث در اوائل جوانی به دربار شاه عباس راه یافته بود و در همان جا به خوشی و نشاط تمام روزگار میگذرانیده است.
خواجه غیاث علاوه بر مهارت در فن زری بافی و مخمل بافی و نقاشی و نقشبندی آنها به ((فصاحت بیان و تلاقت لسان وحدت فهم و لطافت طبع موصوف و در تحصیل کمالات و تکمیل اسباب بزرگی و سعادت از سایر ابناء روزگار معروف و ممتاز بود)).
مؤلف جامع مفیدی مینویسد: ((خواجه غیاث الدین علی در فن نقشبندی عدیل و نظیر نداشت و پیوسته به قلم اندیشه امور غریبه و صور عجیبه بر صحایف روزگار مینگاشت و اقمشه نفیسه باتمام میرسانید و در آن کار بمرتبهای بلند آوازه گشت که پادشاهان عالیشأن نافذ هند و ترک و رم تحف و هدایا بجهت او ارسال فرموده و اقمشهای که در کارخانه طبیعت او به اتمام رسیده بود طلب مینمودند)).
صادقی بیک افشار در مجمع الخواص نامی از خواجه غیاث نقشبند برده او را از اهل شیراز وازاولاد سعدی معرفی مینماید و مینویسد ((هنرهای زیاد دارد اولاً در فن نقشبندی و شعر بافی میتوان نادر دوران و فرید زمانش خواند. شاهان و شاهزادگان ایران و توران کالای اختراعش را طالبند. در چابکی و نیرو مندی و کمانگیری نظیر ندارد و با اینحال کمآزار و مهربان است. حقیر (صادقی بیک) بعد از شکست استرآباد در یزد بخدمتشان رسیدم و علاوه بر همدمی بشرف هم خانگیشان هم نائل شدم. اگر یک روز مهمان نمیداشتند آنروز طعام و شراب برایشان گوارا نمیشد… همه گونه شعر میگوید و چنان بدیهه گوست که صد بیت مسلسل میگوید و شنونده نمیفهمد که بالبدیهه گفته است. متجهد و شب زنده دار است))
خواجه غیاث بر اثر توجه پادشاه صفوی و بزرگان کشور عزت فراوان یافته و زندگی پرجلال و شکوهی داشت، چنان که محمد مفید وافقی مینویسد: ((اسباب تجمل و نفایس از چینی وکتب و املاک و رقبات او بحدی رسید که محاسب او هم از حساب آن بعجز اعتراف دارد)) و باز مینویسد: ((و جناب خواجه غیاث الدین علی همواره مقبول سلاطین و متبوع خوانین نافذ فرمان میبود و در زمان جهانبانی خاقان گیتی ستان شاه عباس ماضی منظور نظر کیمیا اثر آن حضرت گشته و از سایر مقربان درگاه و مصاحبان بارگاه فلک اشتباه به مزید قرب و منزلت امتیاز یافت و بمجالست مجلس اعلی سرافتخار به اوج مباهات میافراخت)).
/ خواجه غیاث الدین علاوه بر هنر نقاشی و بافندگی در شاعری نیز دست داشته است و در جامعه مفیدی مینویسد ((پیوسته ابیات ظرافت آمیز و اشعار مزاحانگیز بر لوح بیان مینگاشت و مطالب خود را نظم نموده بخدمت پادشاه سرافراز عرض می نمود. چنانچه در باب طلب مواجب درین رباعی درج نموده:
ای از تو فروغ چشم خون بار مرا
بگشا بنگاهی گره کار مرا
ای عقده گشای ملک ایران سخن (؟)
امسال بده مواجب پار مرا
مشهور است که زربفت مشجری تمام کرده بود که صورت خرسی نقش شده بود، به خدمت خاقان گیتی ستان برد، ابوقرداش که در کمال شوخی بوده بعد از مشاهده زربفت، تعریف خرسی را که بافته شده، میکند. خواجه غیاث در بدیهه میرساند:
خواجه در خرس بیش میبیند
هر کس نقش خویش میبیند
وقتی زربفتی تمام کرده در حاشیه آن این رباعی را که زاده طبع اوست نقش نموده:
ای شاه سپهر قدر خورشید لقا
خواهم ز بقا به قد عمر تو قبا
این تحفه به نزد چون تویی عیب منست
خواهم که بپوشی ز کرم عیب مرا
شاه در جواب فرمود: ((چشم، میپوشیم)).
خواجه غیاث در اصفهان کارخانهای زریبافی و مخمل بافی سلطنتی را اداره کرده علاوه برنقشبندی خود در بافت پارچهها نیز شرکت میکرده است.
شیوه طراحی و نقشبندی غیاث الدین از طرحهای قرن دهم یعنی دوره اول سلطنت صفویان اقتباس شده است و خود او موجد دو ابتکار فنی بافت پارچههای «چندتابی» و «مخمل» بوده است. چندتابی پارچهایست که در آن دو یا چند پارچه ساده را چنان در هم میبافند که گویی هر یک مستقل است اما بطوری با هم جور شدهاند که طرح گل و بته را برجسته و روشن جلوه میدهند و این طرز پارچه بافی برای بافت و نمایش دوشوارترین و پیچیدهترین طرحها و تصاویر بکار میرود.
خواجه غیاث با درآمیختن سه پارچه و رنگهای سبز و سرخ سفید قابهای ایجاد کرد، که در آنها نه تنها گلهای ظریف و پرندگان و جانوران طبیعی بلکه نقش شاهزاده جوانی را در حال استراحت در باغ نشان داده است. به گواهی آثار بازمانده، غیاث در ایجاد طرحهای گوناگون و نقل آنها بر روی پارچه مهارتی بسزا داشته و در این رشته در ایران بینظیر بوده و کسی بپای او نرسیده است.
گویا داستان عاشقانه لیلی و مجنون، این استادرا که در عین حال شاعر و بافنده و طراح بوده و سخت مجذوب خود ساخته بوده است زیرا بر روی پارچه اطلسی که رقم این استاد را دارد لیلی را در حالی که در کجاوهای بر روی شتر از بیابانی میگذرد و مجنون با تنی لاغر در کناری نشسته و با جانوران الفت گرفته با لطف خاصی نشان داده است.
زری اطلس گلابتون، با متن مشکی و تصویر لیلی ومجنون، بافت یزد، با رقم «عمل غیاث» بطول 24 سانتیمتر. موزه هنر وتاریخ بروکسل
روپوش صندوق، زری گلابتون، بافت یزد، با رقم «غیاث» مورخ 1000 هجری قمری بطول 235 سانتیمتر موزه ایران باستان
گرچه فراوانی گل و بوتهها در اطراف این طرح مانع از جلوه صورت انسانهاست و این با غرض اصلی بافنده که زینت پارچه بوده است مقایرت دارد، ولی همین طرح و نقش کوچک آنچنان لطف و زیبائی طبیعی دارد که بارها موضوع اصلی طراحی قرار گرفته است.
مخملهای که بر روی آنها نقش انسان بافته شده نیز بهمین سبک است و تنها دو قطعه از این مخملها دارای رقم غیاث میباشد ولی از روی شیوه کار، همه را می توان از او دانست.
امروز بیش از هشت قطعه از بافتههای غیاث که دارای رقم اوست در دست نیست و در آن میان دو پارچه ابریشمی و دو مخمل دیده میشود.
خواجه غیاث پس از مدتها زندگی در شهر اصفهان و اداره کارخانههای زری بافی و مخمل بافی شاه عباس بزرگ به زاد و بوم خود یزد مراجعت کرده و بقول مولف جامع مفیدی بجهت سکنی در دار فنا در ((باغچه دارالشفای صاحبی)) عمارات عالی در غایت تکلف و صفا به اتمام رسانید و غزلی که از نتایج طبعش بود در کتابه بآب زر مسطور ساخت و… در ایام زندگانی در آنجا مأوای داشت.
خواجه غیاث پس از سپری شدن روزگار جوانی بقول صاحب جامع مفیدی ((توفیقات ازلی شامل حال او شده زبان به اداء ((توبواءالی الله)) گویا ساخته عن صمیم القلب از جمیع مناهی توبه نمود)) و چنین پیداست که خواجه در اواخر عمر خود بزهد و انزوا گرائیده و بسرودن اشعاری که اندکی بوی تصوف از آنها استشمام میشود پرداخته است و گویا در این زمان سن او بین شصت و هفتاد بوده و این معنی را از رباعی زیر که از اوست میتوان استنباط کرد:
افسوس که رفت حاصل عمر بباد
فریاد ز ایام جوانی فریاد
ای پیر خرفت مگر نمیآری یاد
سودا به میان شصت و هفتاد افتاد
یک رباعی گلهآمیز نیز از خواجه غیاث در دست است که در آن به یزدی بودن و هنر سخندانی خود اشاره کرده است ولی مضمون و مفهوم آن با آسایش و عزتی که خواجه در زندگانی داشته مغایرت دارد:
بیچاره کسی که شهر یزدش وطن است
بیچارهتر آنکه نقشبندی فن است
زین هر دو بتر کسی که اهل سخن است
ناچار کسی که هرچه دارد چو منست [10]
خواجه غیاث الدین دو بار زناشوئی کرد و از او شش فرزند بجای ماند که خود او نام آنها را در این قطعه آورده است:
ای سرو سرور خردمندان
بشنو حال ما و فرزندان
من که در یزد، رشک ایرانم
در هنر برگزیده یزدانم
بر سر صد هزار گونه عطا
شش درم داده از دو درج خدا
افضل واکمل و رفیع و معز
که نبینم زوالشان هرگز
اصغرست و بوالفضایل خرد
صاف در سیرت و بصورت درد
از کرم ای کریم عقده گشا
صانع بی شریک ارض و سما
همه را در هنر گرامی کن
در کمالات و فضل نامی کن زری ابریشمی مضاعف برنگ سبز و سفید و گلی، بافت یزد، با رقم ((عمل غیاث)) بطول 33 سانتیمتر. مجموعه خانم و.ه.مور /
بعضی از فرزندان غیاث هم مانند او هنر مند بوده و بنقشبندی و بافت پارچه های گرانبها روزگار میگذرانیدهاند، ولی از آن میان فقط نام و رقم یکی از پسران او یعنی معزالدین بصورت ((معز)) و ((ابن غیاث)) برروی پارچهها باقی مانده است.
از قرائن و امارات پیداست که بیشتر افراد خانواده و فرزندان و نوادههای او مردمی هنرمند و محترم بودهاند از جمله از خویشان نزدیک او خواجه سیف الدین محمد نقشبند است که مردی سرشناس بوده و به نقشبندی میپرداخته است و دیگر ((زکیا)) عمزاده سیف الدین مزبور که در یکی از تذکرهها مینویسد ((از نوادههای خواجه غیاث نقشبند است. اصل او از یزد است اما در اصفهان میبوده و طبعش در نظم خالی از لطفی نبود و در نقشبندی هم دستی عظیم داشت در اصفهان فوت شد)).
مولف جامع مفیدی مینویسد ((در حین تحریر این مقاله که دو سنین از سنه ثمانین والف (1082 ه – ق) هجریه هجره نموده از نبایر و اقوام آن جناب جمعی در بلد جنت صفات یزد در کمال عزت روزگار میگذرانند و اشراف و افضل ایشان حکمت پناه جالینوس زمان میرزا محمد مفیدا ولد مرحمت پناه معینا محمدا حکیم است که بصفت زهد و طاعت و حسن خلق و عبادت آراسته و در معالجه مرضی وازاله علل برایا آثار نفس مسیحا ظاهر میگرداند)).
یزد در آن دوره بر اثر وجود خواجه غیاث الدین نقشبند و فرزندان و نوادههای هنرمند او مرکز مهم نساجی ایران شده، همکاری نقاشان و نساجان موجب پیداست پارچههایی گردیده بود که در فن بافندگی شاهکاری بشمار میروند و شهرت بافندگان و نقشبندان یزد بجائی رسیده بود که از آنها برای کار در دستگاه های نساجی هند دعوت بعمل میآید و از هنر و مهارت آنها در پیشرفت این صنعت در آن کشور استفاده میشد .
این نوشتهها را هم بخوانید