زبان زنانه و مردانه در داستان های ابراهیم گلستان و منیرو روانیپور

دکتر ناصر ناصری *- دکتر شهریار حسن زاده **- کبری وخشوری

در جامعه شناسی زبان، متغیر «جنسیت» در کنار مؤلفه های دیگر، به عنوان یک عامل مؤثر بر زبان تعریف شده است؛ اما فمینیست ها اول بار آن را به عنوان یک مؤلفهٔ اساسی تمایز، بین زنان و مردان قلمداد کردند و زبان شناسانی چون لیکاف، الگو و تئوری برای آن نوشتند که بر مبنای آن زبان زنانه و مردانه از هم جدا شد و ادبیات تعلیمی که نمایشگر زندگی و مبین ارزش ها و معیارهای یک جامعهٔ زبانی است به طور گسترده ای در میان انواع ادبی دیگر، گستره ای شگرف در زبان زنانه و مردانه به خود گرفت. آرای زبان شناسان به سرعت در متون ادبی بررسی شد و دستاوردهای جالبی از تفاوت زبان زنانه و مردانه ارائه گردید. این پژوهش، تحقیقی و تحلیلی و با تکیه بر مؤلفه های زبان زنانه و مردانه، در دو مجموعه داستان جوی و دیوار و تشنه از ابراهیم گلستان و کولی کنار آتش از منیرو روانیپور در تطابق با آرای زبان شناسان حوزه جنسیت به خصوص لیکاف میباشد که با رویکرد تعلیمیاخلاقی بررسی شده است. فرضیهٔ تحقیق ما این است که در آثار دو نویسنده مذکور، زبان زنانه و مردانه با رویکرد تعلیمیاخلاقی مطابق آرای زبان شناسان به خصوص لیکاف و در مواردی نیز، با نظر آن ها در تناقض است. این تفاوت ها در اثر گلستان بیشتر از روانیپور است و در کاربرد دشواژه، صفات عاطفی و جملات تعدیلی نمود بیشتری دارد. بنابراین باید گفت گاهی مواضع تعلیمیاخلاقی بر جنسیت زبان غلبه دارد و نظریات زبان شناسان اجتماعی را باید در بستر فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جامعهٔ داستانی، مورد بررسی قرار داد.


زبان یک امر اجتماعی است و در هر جامعه ای مطابق با تحولات آن جامعه، قابلیت تغییر دارد اما یک نکتهٔ اصلی در زبان شناسی وجود دارد که به دور از تغییرات هر جامعه، یک ساختار جهانی زبان به شمار میرود و آن متغیر جنسیت میباشد که در کنار تحولات دیگر زبان، قابل بررسی است. زبان شناسان اجتماعی معتقدند «عامل جنسیت در اصل جنبهٔ بیولوژیکی دارد؛ اما از آنجا که زنان و مردان نقش های اجتماعی کاملا یکسانی بر عهده

ندارند، جنسیت را نیز معمولا یک عامل اجتماعی به شمار میآورند» (مدرسی، ۱۳۶۸:

۱۶۱). با دخالت متغیر جنسیت در زبان، به گونه ای آشکار، زبان زنانه و مردانه از هم قابل تفکیک شده است. این موضوع در زبان شناسی اجتماعی مطرح شده است ولی فمنیست ها گرایش بیشتری به بررسی آن نشان داده اند. «رابین لیکاف، اولین کسی بود که بر اساس این

نظریه، مقوله ای به نام زبان زنانه را مطرح کرد» (بهمنی مطلق و فرقانی اله آبادی، ۱۳۹۴:

۳۷۳). وی در دههٔ هفتاد میلادی با انتشار مقالهٔ «زبان و جایگاه زن» بیان کرد: «زبان زنان با

زبان مردان متفاوت و در عین حال آفریننده موقعیتی فرودست تر برای آن ها در اجتماع است. او جنسیت را به عنوان اصلیترین عامل اختلاف زبان زنانه و مردانه مطرح کرد.

نظریات او بر دو محور اصلی تکیه میکرد: تفاوت زبانی بین زنان و مردان و تأثیر این تفاوت در اجتماع که همان تسلط مردانه نامیده میشود» (مؤمنی، ۱۳۶۸: ۶۶). «زبان شناسی اجتماعی رشته ای است که در آن به ارتباط میان زبان و اجتماع و همچنین ارتباط میان کاربردهای زبانی و ساختارهای اجتماعی که کاربران در آن قرار دارند، پرداخته میشود» (ترادگیل، ۱۳۷۶: ۱). با این دید بسیاری از منتقدان، بنا به اجتماعی بودن امر زبان و تفاوت های جنسیتی زنان و مردان در تحقیقات روی متون ادبی، تأثیر متغیر جنسیت را در کنار دیگر متغیرهای جامعه شناختی مثل قومیت، فرهنگ، اخلاق، تحصیل و… بر زبان بررسی کردند و دستاوردهای جالبی به دست آوردند که نشان میدهد جنسیت در کنار دیگر عوامل دگرگونی زبان یک جامعه، به عنوان الگوی جهانی تأثیرگذار است. از نظر لیکاف، تفاوت گفتاری زنان و مردان بیشتر از اینکه در حیطهٔ زبان شناسی و تفاوت گفتاری قابل بررسی باشد، انعکاس دهنده روابط فرهنگی و اخلاقی جامعه است؛ بدین معنا که در حیطهٔ فرهنگی جامعه، «سطح انتظارات از هر زن با سطح انتظارات از مرد متفاوت است؛ حتی در جوامعی مانند جوامع صنعتی که نقش های زنان و مردان چندان از یکدیگر دور نیست، تفاوت هایی در گفتار زنان و مردان وجود دارد» (دلبری و همکاران، ۱۳۹۶: ۳۷). در کشور ما با توجه به ساختار اجتماعی و اخلاقی مردسالارانه که در طول قرن ها رایج بوده و گستردگی قومیت ها و فرهنگ های قومیتی متفاوت، «تفاوت زنان و مردان در زبان، نمود

بیشتری دارد، زبان فارسی نیز زبانی به غایت جنسیت زده است » (پاکنهاد جبروتی، ۱۳۸۱:

۴۹  ۴۸) و بررسی آثار موجود، این تفاوت زبانی را نشان میدهد. بنابراین «بسیاری از محققان از شکل گیری ادبیاتی جدید با ویژگی ها و ساختاری متفاوت با ادبیات مردان، تحت عنوان ادبیات زنانه در ایران سخن گفتند» (دانشور، ۱۳۴۸: ۴۸).

در پژوهش حاضر با تکیه بر نظریهٔ جنسیت و رویکرد تعلیمیاخلاقی آن، اختلافات زبانی در داستان های ابراهیم گلستان و منیرو روانیپور بر پایهٔ تفاوت های زبان مردانه و زنانه در دو بخش واژگان (دشواژه ها، سوگندواژه ها و صفات عاطفی) و جملات (زبان آمرانه، تعدیل کننده ها و تصدیق گرها) تحلیل شده است. موضوع داستان های هر دو نویسنده متأثر از زندگی اجتماعی آن هاست. روانیپور با گرایش به اصول فمینسیت، اغلب به دنبال بیان مشکلات زنان و حل آن هاست، ولی گلستان فراتر از موضوع زنان، به مشکلات اجتماعی و اخلاقی تمامی مردم جامعه توجه کرده است. ما این فرضیه را مطرح کرده ایم که اخلاق و ادب فرهنگی ما بر متغیر جنسیت تأثیر گذاشته است و بعضا با آرای زبان شناسان غرب یکسان نیست و با در نظر گرفتن این نکته که «تفاوت جنسیتی، برساختهٔ جامعه و فرهنگ است» (کراچی، ۱۳۹۴: ۲۲۳)، اختلاف آن ها با الگوی جهانی، به دلیل تفاوت در فرهنگ و اخلاق و تفاوت های اجتماعی زنان و مردان در ایران است. لازم به توضیح است تناسب گفتمان زنان نسبت به مردان در داستان کولی کنار آتش ۳ به ۱ و همین تناسب در داستان جوی و دیوار و تشنه، ۴ به ۱ است و آمار و ارقام جداول متغیرها در تحقیق حاضر، بعد از محاسبهٔ تناسب گفتمان شخصیت های داستانی میباشد.

۱  ۱. مفاهیم نظری

ابراهیم گلستان (زاده ۱۳۰۱ شیراز) نویسنده و فیلم ساز معاصر است. وی بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در شیراز، در سال ۱۳۲۰ به تهران آمد و در دانشگاه تهران در رشتهٔ حقوق مشغول به تحصیل شد؛ اما تحصیل را در میانهٔ راه رها کرد و به فعالیت های سیاسی پرداخت خیلی سریع از فعالیت های سیاسی دست کشید و به کارهای های سینمایی و نویسندگی روی آورد. توجه اصلی وی به سینماست؛ اما از وی چند اثر داستانی به نام های آذر، ماه آخر پاییز، مجموعهٔ شکار، سایه، مجموعهٔ جوی، دیوار و تشنه، مد و مه، اسرار گنج دره جنی و خروس چاپ شده است.

«منیرو روانی پور (زاده ۱۳۳۳ جفره بوشهر). تحصیلات ابتدایی را در بوشهر گذراند و برای تحصیل در رشتهٔ روان شناسی، وارد دانشگاه شیراز شد. بعد از اتمام دوره کارشناسی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. روانیپور از دههٔ شصت، داستان نویسی را آغاز کرد.

اولین مجموعهٔ داستان او، داستان کنیزو در سال ۱۳۶۷ به چاپ رسید» (میرعابدینی، ۱۳۸۷:

۱۱۳۲). بعد از آن رمان های اهل غرق، سنگ های شیطان، دل فولاد، مجموعه سیریا سیریا، کولی کنار آتش، زن فرودگاه فرانکفورت، نازلی، شب های شورانگیز و فرشته ای روی زمین را چاپ کرد.

آثار دو نویسنده در ساختار داستانی، جزء رمان های پسامدرن تلقی میشوند و به لحاظ مضمون اصلی باید گفت در گروه جامعه شناسی قرار میگیرند؛ اما صبغه های تعلیمی و اخلاقی نیز در ساختار روایی و گفتمان شخصیت های داستان دیده میشود. کارکرد تعلیمی اخلاقی یکی از اصلی ترین کارکردهای ادبیات است که در هر نوع ادبی میتواند وجود داشته باشد. «ماهیت اصلی ادب تعلیمی، نیکی (خیر)، حقیقت و زیبایی است» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۲: ۸۱)؛ اما در کنار آن، «اخلاق، واقعیت ها و حقایق نیز که آداب ورسوم و باورهای یک ملت هستند، منتقل میشود» (رضی، ۱۳۹۱: ۱۰۲). زیرا منشأ آن ها با جامعهٔ شاعر یا نویسنده در ارتباط است به گونه ای که باید گفت ادب تعلیم اخلاقی ارتباط تنگاتنگی با اجتماع و جنسیت زبان دارد. «ادب تعلیمی از شرایط اجتماعی وام میگیرد و آن را در شکل پندهای اخلاقی یا نهی های انسانی بازنمایی میکند» (یلمه ها، ۱۳۹۵: ۸۶). همین مسئله در آثار داستانی نمود دارد و گلستان و روانیپور هم به آن پرداخته اند.

کولی کنار آتش، داستان دختر رقاصهٔ بوشهری، به نام آینه است. او هر شب برای مهمان هایی که به قبیله میآیند میرقصد؛ اما عشقی آتشین باعث میشود از قبیله طرد شود. با این اتفاق، زندگی اش در مسیر تازه ای میافتد و حوادث داستان وی رقم میخورد. آینه با نام نمادینش، انعکاسی از زنان جامعه است. ابتدا در جامعهٔ مردسالار، اسیر هوس های شهوانی مردی میشود، مدتی سرگردانی میکشد، آواره وار زندگی را میگذراند، دست به خودکشی میزند، اما سرانجام با دخالت نویسنده در سرنوشت او، مسیر زندگی مشخصی پیدا میکند. در طی ماجراهایی با استاد نقاشی به نام «هانیبال» آشنا میشود و از او هنر نقاشی میآموزد. در پایان داستان، یک زن هنرمند و موفق است به قبیلهٔ خودش برمی گردد، با پدرش دیدار می کند و پدر با دیدن موفقیت او با آرامش از دنیا میرود. در آغاز داستان، انتظار میرفت آینه در جامعه با حضور مردان نابهنجار، شغلی جز فاحشگی یا گدایی نداشته باشد، اما روانی پور با اندیشهٔ فمینیسم و دفاع از حقوق زنان، روایت داستانی را به سمتی پیش میبرد که آینه میتواند از باتلاق نکبت ها رهایی یابد. از همین منظر، این داستان را در ساحت ادب تعلیمی میبینیم. آینه با گذر از جامعهٔ بی اخلاق، با تحمل سختی های فراوان، با موفقیت خود، الگویی برای زنان ایرانی میشود. میرعابدینی درباره شخصیت آینه گفته است: «روانی پور به تدریج آینه را از یک شخصیت زنده داستانی به یک مفهوم تبدیل میکند تا دوران اجتماعی گذر از آتش و هراس را بازتاب دهد» (میرعابدینی، ۱۳۸۰: ۴۵).

در سیر روایی داستان، مسائلی چون فقر مادی و فرهنگی، بی پناهی، تنهایی و آوارگی، تبعیض ها و بیعدالتی ها علیه زنان همراه با مانورهای سیاسی و حوادث تاریخی اوایل انقلاب وجود دارد که در هرکدام از آن ها نکته های تعلیمی اخلاقی نهفته است.

کتاب گلستان، شامل ده داستان کوتاه است. عنوان کتاب، با نام جوی و دیوار و تشنه، تعلیمی بودن آن را واگویه میکند که برگرفته از داستان «کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب» از دفتر دوم مثنوی است. این حکایت «تمثیلی است از رابطهٔ بنده با حق.

انسان تشنهٔ دیدار حق است و زندگی مادی، دیواری است بر سر راه او، و آب، حقیقت و عالم حقیقت است » (مولوی، ۱۳۸۴: ۲۴۵). گلستان با انتخاب این عنوان، بر این نکتهٔ تعلیمی که باید موانع معرفت و شناخت را از سر راه برداشت، حوادث داستانی را ایجاد کرده و در هر داستانی با موضوع های مختلف، به اعمال و رفتار شخصیت ها نگریسته و در ظاهر داستان پست مدرنیسیم او، فرهنگ و اخلاق جامعهٔ ایرانی به منصهٔ ظهور رسیده است و چون تحقیق حاضر بر مبنای تعلیمی اخلاقی است، بنابراین بر این رویکرد، اقتصار افتاده و از پرداختن به بعد عرفانی موضوع پرهیز شده است.

۱  ۲. پیشینهٔ تحقیق

در غرب، «پژوهش های حوزه زبان شناسی جنسیت، از اوایل دههٔ ۷۰ میلادی آغاز گشت» (داوری اردکانی و عیار، ۱۳۸۷: ۱۶۴). افرادی چون لیکاف، لباو، برند، براگین، ترادگیل، واراداف و چندین نفر دیگر در این باره تحقیق کردند. اولین و مهم ترین فرد، لیکاف است که در این پژوهش از نظریات او بیشتر از سایر زبان شناسان استفاده شده است.

این موضوع به ویژه در حوزه مقالات روند روبه رشد داشته و از دههٔ هفتاد در قالب کتاب و رساله های دانشجویی گردآوری شده است. برخی از مطالعات پژوهشگران به

شرح زیر است:

مدرسی (۱۳۶۸) در کتاب درآمدی بر جامعه شناسی زبان، تفاوت های زبان شناختی زنان و مردان را بررسی و بر این نکته تأکید کردند که هرچند عامل جنسیت در اصل جنبهٔ بیولوژیکی دارد، عوامل اجتماعی نقش بسزایی در ساختار زبان زنانه و مردانه دارد.

نوشین فر (۱۳۷۴) در مقالهٔ «زبان، جنسیت و اجتماع»، ماهیت چهارصد واژه فارسی را در ارتباط با زنان و مردان بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که برخی واژگان کاملا مردانه هستند و برخی زنانه. مثلا اصطلاح «زن بی غیرت» در جامعهٔ زنان، به ندرت کاربرد داشته و واژه «غیرت» مختص مردان است.

جان نژاد (۱۳۸۰) در رسالهٔ دکتری خود با عنوان پژوهش زبان شناختی اجتماعی و تفاوت های زبانی مردان و زنان ایرانی در تعامل مکالمه ای، تفاوت های زبان زنانه و مردانه را با چندین متغیر در گفت وگوی زنان و مردان بررسی و به تفاوت آن ها تأکید کرده اند.

پاکنهاد جبروتی (۱۳۸۱) در کتاب فرادستی و فرودستی در زبان با طرح چند پرسش، عوامل مؤثر بر زبان را از بعد جنسیت بررسی کرده است. وی در این رابطه، بیش از پانصد داده را در زبان زنان و مردان تحلیل نموده و چنین نتیجه گرفته است که در جامعهٔ ایران، تبعیض جنسیتی در زبان وجود دارد. مردان فرادست و زنان فرودست اند.

شرافتی کهنه شهری (۱۳۹۵) در پایان نامهٔ خود با عنوان بررسی مقایسه ای زبان زنانه و مردانه در رمان های «سمفونی مردگان» و «خاطره های پراکنده» به بحث در موضوع جنسیت و زبان زنانه و مردانهٔ مربوط به آن پرداخته است. در این رساله، نگارنده، تفاوت های واژگان به کاررفته در زبان زنانه و زبان مردانهٔ رمان سمفونی مردگان و خاطره های پراکنده را با متغیرهایی چون رنگ واژه ها، دشواژه های رکیک و غیررکیک، سوگندواژه ها، تصدیق گرها، تعدیل کننده ها، کلام آمرانه و دستوری، صفات و واژگان عاطفی، در مکالمات شخصیت های رمان با توجه به موازین علمی زبان شناسی بررسی کرده است.

در کنار این پژوهش ها، افراد متعددی در خصوص این موضوع تحقیق کرده اند که ذکر نام تمامی آن ها خارج از محدوده این پژوهش است؛ اما در مورد روانیپور، تحقیقی با یک پیشینهٔ مشخص با نویسندگانی همچون دلبری و همکاران (۱۳۹۶) وجود دارد.

نگارندگان، در مقالهٔ مذکور با نام «بررسی متغیر جنسیت با تکیه بر زبان زنانه در رمان کنیزو اثر منیرو روانیپور» ویژگیهای زبان زنانه را براساس آرای زبان شناسی لیکاف بررسی کرده و نتیجه گرفته اند که داستان روانیپور از ویژگیهای ضعف زبانی که لیکاف در بررسی زبان زنانه به آن معتقد است، مبراست، ولی دیگر مؤلفه های زبان زنانه را دارد؛ مانند توجه به زنانگی، موضوع، مضمون و روایت زنانه. اما در مورد ابراهیم گلستان در این موضوع، مقاله، رساله و کتابی چاپ نشده و تاکنون درباره مقایسهٔ تطبیقی آثار منیرو روانیپور با ابراهیم گلستان تحقیقی صورت نگرفته است. بررسی موضوع جنسیت زبان و مضامین تعلیمیاخلاقی داستان های روانیپور و گلستان در ارتباط با مسائل زنان و مردان و مقایسهٔ آن ها، تشابهات و تفاوت های اندیشگانی دو نویسنده را در رابطه با مسائل زنان و مردان روشن میکند و از رهگذر این بررسی میتوان تأثیر جنسیت و اخلاق را بر داستان نویسی معاصر بررسی کرد و به تفاوت های جامعه شناسی اخلاقی در مورد زنان و مردان دست یافت. بنابراین، موضوع از این نظر جنبهٔ نوآوری دارد و میتواند رهیافتی تازه در شناخت ادبیات داستانی معاصر باشد.

۱  ۳. سؤال های تحقیق

۱  ۳  ۱. در بررسی مقایسه ای زبان زنانه و مردانه در داستان های ابراهیم گلستان و منیرو روانیپور از منظر زبان شناسی جنسیت و ارتباط با ادب تعلیمی و اخلاقی چه تفاوت ها و تشابه هایی دارد؟

۱  ۳  ۲. آیا نگرش اخلاقی و تعلیمی دو نویسنده توانسته بر زبان آن ها تأثیر بگذارد؟

۱  ۳  ۳. در کدام مؤلفه های اخلاقی، تأثیر جنسیت بر زبان دو نویسنده مؤثر بوده است؟

۱  ۴. روش تحقیق

روش تحقیق مقاله به شیوه تحقیقی و تحلیلی است.

۲. بحث و بررسی

۲  ۱. بخش واژگان

۲  ۱  ۱. دشواژه ها

مشخصهٔ اصلی که اخلاق و ادب را در زبان مشخص میکند، مؤدب گویی است که در بررسی زبان زنانه و مردانه تحت عنوان «دشواژه ها» قابل بررسی است. دشواژه ها واژه های زشت و خشن هستند که در عرف جامعه آوردن آن ها بر زبان، نشانهٔ بیادبی و بینزاکتی است و هراندازه واژه ها، زشت تر و دورتر از ادب باشند، به طوری که در محافل عمومی و حتی خصوصی نتوان آن ها را بر زبان آورد، رکیک و رکیک تر محسوب میشوند. در رهگذر رویکرد اخلاقی، زبان شناسان بر آن اند که زنان نسبت به رفتارهای زبانی خود بیشتر از مردان حساس اند و در مقایسه، زنان بیشتر از مردان در کاربرد واژه ها دقت میکنند. این حساسیت نسبت به موقعیت اجتماعی و بافت فرهنگی که در آن رشد کرده اند، در هر جامعه ای شاید متفاوت باشد، عواملی مثل جامعهٔ مردسالاری، جنس دوم بودن زن، حضور و فعالیت بیشتر مردان در اجتماع، وابسته بودن و نقش اجتماعی کمرنگ زن در جامعه که آنان را به حاشیه کشانده، در این مسئله دخیل است؛ اما به طور کل در الگوی جهانی، عقیده بر این است که زنان از الگوهای رسمیتر و اخلاقی زبان استفاده میکنند. لیکاف در کتاب زبان و جایگاه زن (۱۹۷۵,Lakoff) بیان کرده است که مردان بیش از زنان از اصطلاحات زشت,Damn Shit استفاده میکنند. او معتقد است «زنان از عبارات خشن، بیادبانه و دور از نزاکت استفاده نمیکنند، آن ها متخصصان استفاده از حسن بیان اند» (فارسیان، ۱۳۷۸: ۲۷).

دیگر زبان شناسان این حوزه از جمله گوم (۱۹۸۱) نیز معتقدند که «گویندگان مرد بیش از زنان، از ناسزا و سخنان بی ادبانه استفاده میکنند» (۱۶: ۲۰۰۷,khosronejad).

«در ایران نیز استفاده از دشواژه ها در آثار مردان بیشتر از زنان است» (جان نژاد، ۱۳۸۰:

۷۵) که با الگوی جهانی مطابقت دارد. اگر با دید جامعه شناسانه و رویکرد اخلاق مدارانه نیز به این مسئله بنگریم، دشواژه، یک شاخصهٔ فرهنگی ایرانی است که به ویژه در میان مردم عادی و طبقات پایین دست جامعه استفاده میشود. با قبول این نکته که فرهنگ، شیوه بیان و رفتار افراد یک جامعه را منعکس میکند» (& Richards

۲۰۰۲,Schmitt). دشواژه ها گویای اخلاق و فرهنگ زندگی مردم ایران است که در آثار ادبی به ویژه وقتی که محتوای اجتماعی دارد، نمایان میشود؛ زیرا «مؤلف در انتخاب و بسط مضمون، طرز فکری که در آن اثر میگنجاند، ارزیابی شیوه زندگی و حتی در انتخاب فرم اثر، ناگزیر محدود به نظام اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و عوامل دوره تألیف آن است» (ایبرمز، ۱۳۸۷: ۴۰۲). در آثار گلستان و روانیپور نیز چنین است. اغلب دشواژه های رایج در میان مردم به ویژه قشر پایین و متوسط جامعه (که شخصیت های هر دو اغلب در این قشر هستند) متبلور است؛ اما اینکه فرهنگ جامعه و نوع زندگی شخصیت ها و اخلاق و رفتار آن ها در تطابق اجتماعی با محیط چه تأثیری بر کاربرد دشواژه ها از زبان شخصیت ها گذاشته و آیا با آرای زبان شناسان حوزه جنسیت متفاوت بوده یا نه، قابل تأمل است.

کولی کنار آتش ۱۲ ۹ ۲۱ ۶ ۹ ۱۵ ۳۶ جوی و دیوار و تشنه ۲۲ ۳۲ ۵۴ ۵۳ ۶۸ ۱۲۱ ۱۷۵ در داستان گلستان، ۱۷۵ مورد و در داستان روانیپور، ۳۶ دشواژه دیده شد. این تفاوت آشکار، نشانگر اخلاقی بودن اثر زن نگاشته است که هم سو با آرای زبان شناسان جنسیت از جمله لیکاف میباشد؛ اما اختلاف کاربرد دشواژه ها با توجه به تناسب گفتمان شخصیت ها، در تناقض با آرای زبان شناسان است. چنان که در اثر گلستان، میزان کاربرد دشواژه از سوی شخصیت زن بیشتر از مردان است و این مسئله از جنبهٔ اخلاقی قابل تأمل است. میزان کاربرد دشواژه ها در مکالمات مردان در اثر گلستان با ۴۲/۸۵ درصد و دشواژه های زنان، ۵۷/۱۵ درصد بوده است؛ از این میزان ۱۲/۵۶ درصد از دشواژه های مردان، رکیک و ۳۰/۲۹ درصد آن، غیررکیک و ۱۸/۲۹ درصد از دشواژه های زنان رکیک و ۳۸/۸۶ درصد غیررکیک بوده است. در اثر گلستان، کاربرد دشواژه ها تفاوت آشکاری با اثر روانیپور دارد و تقریبا چهار به یک است.

در اثر گلستان، هم، از زبان راوی و هم از زبان شخصیت ها به راحتی دشواژه بیان شده است. این مسئله در تطابق با بافت فرهنگی کشور ما میتواند صحیح باشد؛ اما وجود فراوانی دشواژه از زبان شخصیت زنان، متناقض با آرای لیکاف است. بررسی داستان ها با رویکرد اخلاقی نشان میدهد حوادث داستانی در شرایط عادی وقتی از زبان راوی روایت میشود، با محوریت اخلاق مداری نویسنده، نوشته شده است اما در موقعیت های مختلف که شرایط ایجاد دشواژه وجود دارد، به راحتی از زبان شخصیت های زن یا مرد به کار برده شده است. از آنجا که شخصیت های زن و مرد دو نویسنده با توجه به محتوای اخلاقی و غیراخلاقی داستان ها متغیرند، کاربرد نوع دشواژه نیز متغیر بوده است.

برای نمونه، گلستان در داستان چرخ و فلک، قصهٔ زن و مردی با سطح فرهنگی نسبتا بالایی را روایت میکند که به انتهای زندگی خود رسیده اند و درحالیکه تمایل به جدایی ندارند، دشواژه ای نیاورده است؛ اما در داستان بودن یا نقش بودن که ماجرای مشاجره یک خانواده سطح پایین در مورد عکس گرفتن است، شخصیت ها به راحتی از دشواژه استفاده میکنند. اصلیترین بخشی که شخصیت زن، دشواژه به کار میبرد، در همین داستان و شخصیت مادر میباشد که به راحتی دشواژه رکیک و غیررکیک به کار برده

است. مانند موارد زیر:

«مادر رفت جلو با دو کف دست زد توی سینه پسر بزرگ، او را به عقب به جایی که

باید نشسته باشد، هل داد و گفت: ’تو توسری میخوای؟ …‘ بعد رو کرد به پدر گفت:

’بیعرضه ای، بیعرضه ای دیگه …‘» (گلستان، ۱۳۴۸: ۱۴۵).

«من میخوام، خاک بر سرت عکس شما بعد از شما باقی بمونه» (همان: ۱۵۰).

«به تلخی گفت: ’این پسره خنگ سرتقه ‘ و داد زد: ’شما دو تا عرضه ندارین بشونیدش تا قال این کلک کنده بشه؟… ابله ما لازم داریم مردم ما رو توی عکس و نقش تماشا کنن تا یادشون نریم، توی ذهنشون باشیم ‘» (همان: ۱۵۳).

کاربرد دشواژه در شخصیت مردان این داستان نیز به راحتی آمده است و گویی بخش اصلی مکالمات آن ها به ویژه در خطاب به همدیگر با دشواژه عجین شده است. حتی شخصیت ها، جملات تعلیمی را در قالب دشواژه مطرح کرده اند؛ برای نمونه در این داستان، شخصیت پسر بزرگ که مخالف عکس گرفتن است و بیشتر به فکر تعالیم

اخلاقی خانواده است، اغلب از دشواژه استفاده کرده مانند نمونهٔ زیر:

«اگر بخواهی با میل دیگرون برای دیگرون باشی که خودت شدی یکی دیگه از دیگرون،

ابله خدا، اما اگه فکر میکنی شعور داری یا وظیفه داری به دیگرون کمک کنی، اون وقت باید تکیه کنی روی خودت، روی شعور و قوت فهم خودت حتی اگه با میل دیگرون جور نباشه که البته بیشتر وقتا جور نیس که هیچ، کلی هم وارونه هست » (همان: ۱۵۴).

یا وقتی که مادر با رویکرد تعلیمی به مزایای عکس گرفتن اشاره میکند، میگوید:

«ابله نفهم مردم باید فکر را توی هیکل ببینن، حس بکنن، دس بزنن بهش، مزمزه ش کن» (همان: ۱۶۰).

در داستان کولی کنار آتش، شخصیت اصلی یعنی آینه در مواقعی که با نویسنده درگیر میشود، دشواژه «کثافت» و «جلاد» را به کار میبرد. همچنین نویسنده، از زبان شخصیت های سطح پایین جامعه مثل پیرزن خرافاتی بوشهر «نیتوک»، شخصیت زن سوخته در شیراز، زنان خیابانی و گدا که در قبرستان زندگی میکنند، این واژگان را به کار برده است. مانند شخصیت گدای داستان برای درخواست کمک: «کمک کنید به این

کور ذلیل زمین گیر… پیرزن بود که در کنار پسرک دستش را کاسهٔ گدایی کرده بود» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۸۷).

از منظر تعلیمی و اخلاقی، روانیپور با جملات اخلاق مدارانه سخن گفته است. اما میتوان نگرش منفی جامعهٔ مردسالار بیاخلاق را در تضعیف زن در قالب دشواژه ها در داستان وی مشاهده کرد. آینه در قبیله ای زندگی میکند که اگر بدانند زن یا دختر خطا کرده، او را از قبیله بیرون میکنند. زنان همیشه حقارت را میپذیرند تا از قبیله طرد نشوند. آینه نیز نمونهٔ بارز این زنان است که وقتی اهل قبیله متوجه عشق او به مانس (مهمان) میشوند، طرد میگردد؛ اما او بعد از شکنجه های متعدد، هنوز هم میخواهد در قبیله بماند. علاوه بر مردان، شخصیت زن «نیتوک» که زن خرافاتی قبیله است و به خوبی شرایط زن خاموش را از سوی مردان پذیرفته است، مانع ماندن آینه در قبیله میشود با وجود اصراری که آینه و پدرش میکنند، او آینه را از قبیله بیرون میاندازد. روانیپور تلخی قوانین مردسالار و اخلاق نکبت بار جامعهٔ معاصر خود را در داستان هایش به طور ضمنی نقد کرده و از زبان شخصیت آینه، دشواژه «سگ قافله» را آورده که نوعی تضعیف خود واقعی یک زن است.

«’قافله را به خاک سیاه نشانده ای و باز واگشته ای؟‘ صدا صدای آشنای نیتوک، سایه سایهٔ زنان و مردان قافله، که آرام دورشان حلقه میزدند: ’آوازه کارهایت را شوفرها به اینجا آورده اند.‘ نیتوک چنگ در موهای آینه زد، او را به جانب خود کشید، پدر درمانده،

دست هایش را رو به راننده تکان داد و با صدایی رگه دار بغض آلود و بریده بریده گفت:

’با او مهربان باش، مردی کن، قافله نمیگذارد اینجا بماند. نیتوک، بذار سگ قافله باشم.‘

آینه ضجه میکشید، دست و پای نیتوک را میبوسید و پیرزن او را به سوی کامیون میتراند» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۷۳).

و یا آینه، قهرمان اصلی داستان، وقتی به رذیلت شغل گدایی و اقلیت آن مبلغ برای امرار معاش یک زن نابسامان و آواره در جامعهٔ آن روز خرده میگیرد، میگوید: «زر نزن

با پول گدایی فقط میتوانی پشکل بخری » (همان: ۱۴۶). و این نتیجهٔ همان اخلاق و سنت های غلط و تعصبی مرسوم و محسوس قبایل معاصر روانیپور است که میتواند در بادی امر، موجب وحشت و دهشت و سپس مایهٔ عبرت و معرفت گردد.

۲  ۱  ۲. سوگندواژه ها

قسم خوردن در هر فرهنگی وجود دارد. در کشور ما نیز از دوران قبل از اسلام تا امروز انواع مقدسات ارزشی، دینی، شخصی در مکالمات مردم به صورت سوگند رایج است و در ادبیات هم وارد شده است. این موضوع در بررسی زبان زنانه و مردانه، با عنوان «سوگندواژه ها» مطرح است که اغلب نشان دهنده رویکرد اخلاقی شخصیت های داستان است. از آنجا که زنان، با زبان مهذب سخن میگویند، کاربرد سوگندواژه ها در آن ها بیشتر از مردان است. زبان شناسان مثل گوم و یسپرسن معتقدند: «در جوامعی که

سوگند خوردن معمول است، زنان بیشتر از مردان سوگند میخورند» (جان نژاد، ۱۳۸۰:

۱۲۳). کاربرد سوگندواژه ها در تقابل شخصیت های زن و مرد در دو داستان نشان میدهد از نظر اخلاقی، اثر روانیپور در مقابل اثر گلستان قرار گرفته است. در جوی و دیوار و تشنه، سوگندواژه کاربرد چندانی نیافته است، اما در کولی کنار آتش، زنان بیشتر از مردان، سوگندواژه استفاده کرده اند و این بهره گیری از سوگندواژه بر شکوه نگارش روانیپور که هم سو با نظریات زبان شناسان میباشد، افزوده است. جدول زیر، فراوانی کاربرد سوگند واژه ها را در زبان شخصیت های داستان ها نشان میدهد.

با توجه به داده های جدول باید گفت سوگندواژه های اثر روانیپور با آرای زبان شناسان هم سوست. بررسی تعاملات شخصیت ها با رویکرد اخلاقیتعلیمی این نکته را میرساند که در داستان گلستان همین موارد اندک سوگندواژه، از روی اخلاق مداری به کار نرفته است و بیشتر از اینکه جنبهٔ قسم داشته باشد، در حالت تمسخر یا تحکم است.

این مسئله در داستان بودن یا نقش بودن، کاملا آشکار است. در این داستان، شخصیت مادر، که زن منفعل و هم سو با جامعهٔ غیراخلاقی است و بسیار دشواژه رکیک و غیررکیک به کار میبرد، در قسم خوردن نیز حالت تأکیدی و تمسخر دارد. برای تفهیم بیشتر، یک نمونه مکالمهٔ پسر بزرگ با خانواده را بررسی میکنیم. در این تعامل، پسر بزرگ که مخالف عکس گرفتن است، به بالای درخت میرود و اعلام مخالفت میکند، پسر کوچک برای منصرف کردن و البته برخورد با او، قسم میخورد که بالا برود. مادر نیز وقتی میبیند، پسر بزرگ همچنان در بالای درخت موعظه میکند، عصبی و ناراحت شده و میخواهد با توسل بر سوگندواژه، او را پایین بیاورد.

«پسر بزرگ میگفت: ’تو با زندگیت نه با شناسنامه ت نشون بده چه کاره ای…‘ پسر کوچکه گفت: ’بابا به خدا میرم اون بالا، ها، ول نمیکنه ‘» (گلستان، ۱۳۴۸: ۱۷۱).

پسر بزرگ همچنان به نصحیت و ایراد گرفتن ادامه میدهد تا سرانجام مادر میگوید: «ترا به خدا بیاریدش پایین» (همان: ۱۷۳) ولی پسر بزرگ همچنان بالا میماند.

پسر کوچک میگوید: «به جون مامانم میزنم میرم از درخت بالا، میکشمش پایین دخلش را میارم ها…» (همان: ۱۷۷).

در داستان کولی کنار آتش، سوگندواژه های متداول و رایج فرهنگ جامعه آمده است؛ برای نمونه از زبان شخصیت گل افروز میخوانیم: «خودشون میذارن میرن، به پیغمبر

دست من نیست » (روانیپور، ۱۳۸۸: ۱۹۹).

اگر داستان کولی کنار آتش را بابا رویکرد اخلاقی بررسی کنیم، سوگندواژه ها از زبان افراد متشخص و اخلاق گرا آمده است. برای نمونه وقتی آینه به تهران میرسد، نویسنده (روانیپور) که نمیخواهد رد پای آینه در قصه گم شود، راننده ای به دنبال او میفرستد تا او را به هتل ببرد، راننده که انسان شریفی است و به فکر سوءاستفاده از آینه نیست، برای اثبات اینکه از کجا و به چه منظور آمده و یا زمانی که در مورد ترس نویسنده از فرار آینه که شخصیت اصلی داستان است، حرف میزند و از زندگی و لذت ناشی از آن

برای آینه درس اخلاق میدهد، از سوگندواژه استفاده کرده است:

«[راننده]- همین که میخواستی در ری بری بندر، والله خیلی ترسیده بود» (همان: ۱۸۱).

«راننده که دائم سر جایش وول میخورد، فرمان را چرخاند، پا روی گاز گذاشت و با لذت به اطراف نگاه کرد خدائیش زندگی بد چیزی هم نیست حتی اگه موقتی باشه» (همان: ۱۸۰).

۲  ۱  ۳. صفات عاطفی

عاطفه، مربوط به اخلاق و از جمله بن مایه های زیبای متون ادبی و توصیه به احساسات و عواطف انسانی است. در ادب غیراخلاقی، عاطفه چندان جایی ندارد. «در تعاملات زبانی در آثار زنان، توانش عاطفی، برجستگی بیشتری دارد» (شعیری و ترابی،

۱۳۹۱: ۴۴). این امر نشان دهنده اخلاق گرا بودن بیشتر زنان نسبت به مردان است؛ چنان که در بررسیهای زبان زنانه و مردانه نیز اعتقاد بر این است که زنان بیشتر از مردان از صفات عاطفی استفاده میکنند. یسپرسن و لیکاف هر دو معتقدند «زنان در کاربرد صفاتی مانند خوشگل، زیبا، خوب و شیرین، ملیح و… افراط میکنند» (خسرونژاد، ۲۰۰۷: ۱۸).

زبان شناسان، سبک گفتاری مردان را عقلانی، منطقی و پیچیده و سبک گفتاری زنان را احساسی و ساده توصیف میکنند. به همین دلیل گفته اند: «زنان بیشتر از قیدها و صفات عاطفی که بار احساسی بیشتری دارند، استفاده میکنند و کمتر جملات و ساخت های مرکب را در گفتارشان به کار میبرند» (فارسیان، ۱۳۷۸: ۱۹).

بررسی داستان گلستان و روانیپور این نظر را تأیید میکند. جدول زیر، مقایسهٔ میزان کاربرد صفات عاطفی را در مکالمات شخصیت های داستان ها نشان میدهد.

جنسیت زن مرد کل زن مرد کل صفات عاطفی ۱۳۵ ۱ ۱۳۶ ۱۰ ۲۰ ۲۹ مقایسهٔ کاربرد صفات عاطفی دو نویسنده با تناسب گفتمان زنان نسبت به مردان، نشان میدهد در داستان کولی کنار آتش، در مکالمات مردان، تنها یک بار صفت عاطفی به کار برده شده است درحالیکه به روشنی کاربرد بیشتر این گونه صفات را در متون زن نگاشته برای خواننده دیده میشود و این امر با یافته های زبان شناسان هم خوانی دارد؛ اما میزان کاربرد صفات عاطفی با محاسبهٔ تناسب گفتمان زنان و مردان در داستان گلستان نشان میدهد که ۶۸/۹۶ درصد این صفات در مکالمات مردان و ۳۴/۸۴ درصد در مکالمات زنان وجود دارد.

در نگاه کلی در اثر روانیپور، زنان بیشتر از صفات عاطفی استفاده کرده اند. شرایط سخت زندگی و شخصیت عاطفی و اخلاقی زنان در آثار منیرو پررنگ تر است و عواطف انسانی از سوی زنان، در رعایت روابط میراثی قبیله و تابو و سنت های قافله در آن موج میزند. شخصیت های این داستان ها، اکثر افراد قبیله ای و عاطفی و بیسوادند و بیشتر به زبان محلی و قبیله ای سخن میگویند. منیرو سعی وافر دارد تا نشان دهد که شرایط اجتماعی، اخلاقی و محیطی در زندگی و احساسات و حتی مرگ زنان دخیل است. زنان داستان های وی، عاطفیاند و در پرداختن به رسوم قبیله ای و رعایت مقررات آن و برای بازگرداندن مردانشان از دریا و یاری رساندن به پری دریایی و امرار معاش حتی با رقص و فروشندگی و… عواطف و احساسات خود را به منصهٔ ظهور میرسانند. وی توانسته است با خلق فرصت ها و تبدیل تهدیدها به فرصت ها و کاهش خطر و آسیب های ناشی از روابط نادرست موجود در زندگی قبیله ای، آینه، شخصیت بارز داستان، را با خلق عواطف و احساسات بکر زنانه به سمت سعادت سوق دهد که نوع بشر هیچگاه از این اغذیهٔ روح بینیاز نبوده است. بنابراین متغیر مذکور در این داستان ها به درستی به کار برده شده و نویسنده توانسته است زبانی متناسب با جنسیت کاراکترها ارائه دهد.

روانیپور، هم از زبان شخصیت ها و هم در شخصیت راوی، با نگرش زنانه، این عواطف

و وصف ها را در آثار خویش گنجانده است. مانند موارد زیر:

«دخترک، در عمق نگاه زلال او به دنبال چیزی میگشت» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۱۱).

«سپیده دمان، زخم های تنش را آب مهربان دریا میشست» (همان: ۵۸).

«لبخند مؤدب بر لبان شاگرد نشست» (همان: ۸۲).

در این داستان، با وجود مردان هرزه و سوءاستفاده گر، صفات خشن از زبان آن ها نیامده است بلکه روانیپور با رویکرد اخلاقی، شخصیت مردان مؤدب را با صفات عاطفی خاصی توصیف کرده است مانند معرفی هانیبال نقاش که گفته است «هانیبال

نقاش، مردی بود پنجاه ساله با ریش سفید، چشمانی درشت، پوستی تیره و لبانی که

همیشه میخندید» (همان: ۲۴۷).

اما در داستان گلستان، اگر با رویکرد اخلاقیتعلیمی به متن آن بنگریم، با دو گونه صفات خشن و عاطفی روبه رو هستیم. در داستان اول «عشق سال های سبز» که با روحیه ای عاطفی، عشق دوران نوجوانی را با همهٔ سوزوگدازش بازگو میکند که عاشق، کبوتروار وجود خود را در چنگال شاهین محبت رها کرده و دل به معشوق سپرده و با عواطف جان گداز، وجود خود را به یاد روی جانان در آتش عشق و فراق خاکستر میکند و صفات عاطفی عاشقانه و سوزناک به کار میبرد. همچنین در فحوای داستان سفر عصمت، شخصیت سید برای فریب وی در چارچوب واژگان و صفات عاطفی رقم خورده اما در داستان طوطی مرده همسایه من که دعوای دو همسایه به خاطر مزاحمت سروصداست، یا داستان بودن یا نقش بودن که مشاجره خانواده بر سر عکس گرفتن است، واژگان و صفات غیراخلاقی بیشتری از زبان شخصیت های داستان به چشم میخورد؛ مانند نمونه های زیر که شخصیت ها با این صفات در صدد مجاب کردن هم هستند و راوی نیز با این صفات عاطفی و گاه خشن، آن ها را توصیف و توجیه کرده است.

«دختر لبخند آشنایی زد» (گلستان، ۱۳۴۸: ۵۴)

«دیدم تکانی به چهره خود داد و لبخند نرمی زد» (همان: ۳۴).

«شروع کرد به خواندن زیارت با یک صدای گرم و بم با طمأنینه» (همان: ۷۱).

«پسر بزرگ از فراز نخل از میان خوشه های شهدبستهٔ رطب به دشت باز خالی برهنه

خیره بود» (همان: ۱۸۴).

«پسر بزرگ با نگاه ناتوان شرمگین حق به جانبی از فراز گردن دراز و روی لوچه های

ول التماس عفو میکند» (همان: ۱۵۶).

«در صفای ساده خود بودیم تا ناگهان که باد تند شد» (همان: ۲۲۵).

چون اکثر شخصیت های داستان جوی و دیوار و تشنه، مردان هستند؛ بنابراین مسلم است که اکثر مکالمات نیز بین مردان بوده و در راستای آن کاربرد صفات عاطفی از طرف مردان بیشتر و یا به عبارتی مضاعف باشد. داستان ها در جامعهٔ سنتی رخ داده است.

همچنین اگر از دریچهٔ تعلیمیاخلاقی به موضوع بنگریم، گاهی زنان زمخت، دارای روحیهٔ مردانگی در متن داستان گلستان وجود دارند و اکثر مکالمات عاطفی و احساسی بین کاراکترهای مرد بوده است تا زن. و از این لحاظ کاربرد این متغیر از طرف گلستان، با نظر زبان شناسان در موازات هم نیست.

۲  ۲. جملات

۲  ۲  ۱. دستورات و زبان آمرانه

زبان شناسان، زبان مردانه را قدرتمندانه و آمرانه و زبان زنانه را حمایت طلبانه و مشارکت گرا توصیف میکنند. این موضوع بدین معنی است که مردان سلطه طلب بوده و در مکالمات، در پی غلبه بر هم صحبت خود و نشان دادن برتریشان هستند که خود این امر باعث میشود آنان بیشتر از صورت های آمرانهٔ زبان بهره گیرند. در مقابل، زنان به سبب گرایش به صورت های مؤدبانه و شاید قرار داشتن آنان در شرایط نابرابر اجتماعی و یا دلایل دیگر، کمتر از جمله های آمرانه استفاده میکنند. زیرا اجتماع، بین زن و مرد به عنوان اعضای آن تبعیض قائل میشود و همواره از زنان رفتار اجتماعی صحیح تری نسبت به مردان انتظار دارد. «این نابرابری اجتماعی سبب وجود تردید و انقیاد در زنان میشود و همین تردید باعث میشود که زنان کمتر صورت های آمرانهٔ مستقیم را که بیانگر جسارت و قاطعیت است، به کار گیرند» (نوشین فر، ۱۳۸۱: ۱۸۶). در حوزه زبان زنانه و مردانه از این امر با عنوان «امر تشدیدی» و «امر تعدیلی» یاد میشود. دستوراتی که به صورت مستقیم بیان میشود و با تحکم شدید همراه است، امر تشدیدی و دستوراتی که بیشتر به صورت پیشنهادی و غیرمستقیم مطرح میشود، امر تعدیلی نام گذاری شده است. «یک نمونه از امر تشدیدی، میتواند این باشد: «برو بیرون» و نمونهٔ تعدیل شده و محترمانهٔ آن

«اگه دوست داری بریم بیرون» (خسرونژاد، ۲۰۰۷: ۲۰). «مطابق نظریات زبان شناسی، پژوهش هایی که در زبان فارسی انجام شده، استفاده بیشتر مردان از صورت های آمرانه را تأیید کرده است که گویشوران مرد به میزان ۷۷/۵ درصد و زنان ۲۲/۵ درصد در مکالمات خود از کلام آمرانه استفاده میکنند» (جان نژاد، ۱۳۸۰: ۱۱۵). جدول زیر مقایسهٔ دستورات و کلام آمرانه را در داستان ها نشان میدهد.

کولی کنار آتش ۱۹ ۲۲ ۴۱ ۳۸ ۱۰۴ ۱۴۲ جوی و دیوار و تشنه ۳۱ ۱۷ ۴۸ ۸۰ ۴۰ ۱۲۰ داده های کلی جدول، نشان دهنده بالا بودن امر تشدیدی در مردان و امر تعدیلی در زنان است. با توجه به تناسب گفتمان شخصیت ها در رمان کولی کنار آتش که گفتمان زنان نسبت به مردان ۳ به ۱ است، نشان میدهد هرچند در داستان کولی کنار آتش، امر تشدیدی در مردان با ۴۶/۳۴ درصد و در مکالمات زنان با ۶۶/ ۵۳ درصد و امر تعدیلی با ۲۶/۷۷ درصددر مردان و ۷۳/۲۳ درصد در زنان، دیده میشود؛ ولی با توجه به تناسب یادشده کاملا با نظریهٔ زبان شناسان هم خوانی دارد. در داستان جوی و دیوار و تشنه، امر تشدیدی در مردان ۶۴/۵۸ درصد و در زنان ۳۵/۴۲ درصد و امر تعدیلی با ۶۶/۶۷ درصد در مردان و ۳۳/۳۳ درصد در زنان بوده است. این مسئله با رویکرد تعلیمیاخلاقی و بررسی جایگاه شخصیت های زن و مرد در داستان ها قابل توجیه است. در نگاه کلی، شخصیت های زن در مکالمات، مؤدب و مشارکت گرا هستند؛ اما در شرایطی که حاکم بوده است، به راحتی از زبان آمرانه استفاده کرده اند. مانند شخصیت مادر در داستان بودن یا نقش بودن گلستان، که برای مجاب کردن فرزندان خود برای عکس گرفتن، از جملات

آمرانه و تشدیدی استفاده کرده است، مانند چند جملهٔ زیر:

«برگرد گم شو بتمرگ» (گلستان، ۱۳۴۸: ۱۴۵).

«برگرد برو سر جات بشین» (همان: ۱۴۶).

«به زبون خوش میگم برگرد» (همان: ۱۴۷).

علاوه بر این داستان، در داستان چرخ و فلک نیز شخصیت زن داستان برای توصیهٔ نکات تعلیمی و اخلاقی به شاد بودن همسرش در زندگی، از صورت آمرانهٔ جملات استفاده کرده است.

«زن گفت: ببین … تو هم بخند… خوش باش، بخند، حرف بزن، آدم باید خنده کنه، حرف بزنه، خوشحال باشه، غصهٔ آدم، عزیز من، از خود آدمه، آدم برا خودش غصه میتراشه …» (همان: ۶۶).

اما جملات آمرانه از سوی مردان با تشدید بیشتر همراه است که صبغهٔ سلطهٔ مردانه در آن دیده میشود. برای نمونه، شخصیت پسر بزرگ داستان بودن یا نقش بودن مثال

خوبی است، زیرا به راحتی با جملات امری تشدیدی سخن گفته است مانند:

«پسر بزرگ گفت: ’آروم بگیر آروم بگیر، قبول کن، نعره نزن. دنیا مال آدم های آرومه اما زندگی مال اونائیه که شور دارن … دنیا مال آدم های حد وسطه اما زندگی مال اونایی که شور دارن، آروم ندارن نعره میزنن ‘ و انگار میخواست گریه کند» (همان: ۱۶۳).

در داستان روانیپور، کاربرد امر تعدیلی از سوی زنان کاملا مطابق آرای زبان شناسان

دیده میشود و این نحوه خاص اجتماعی شدن زن هاست. مانند:

«هفتهٔ دیگر هم میآیی» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۱۱۳)؟

«بابا میتوانی این را برایم نگه داری» (همان: ۱۱۴).

«میخواهی قصه آتش را بدانی» (همان: ۱۲۶).

«اگر بگویم راضی میشوی آن وقت دست از سرم برمیداری» (همان: ۱۷۴)؟

اما در مواردی که راوی میخواهد یک زن به خصوص آینه، شخصیت اصلی داستان را از قعر سامانهٔ زندگی قبیله ای و مردسالاری بیرون بکشد، جملات تشدیدی را با لحنی محکم و استوار از زبانش جاری میکند چون روانیپور در لابه لای داستان هایش یک مروج اخلاقی نیز هست که به وضوح و به صراحت، جنسیت زدگی را بدون هیچ دغدغهٔ ایدوئولوژیک بازمیشناسد و در عین حال، این صراحت لهجه را در کلامی استوار، جاودانگی و شمولیت میبخشد. بر همین اساس، جملات تشدیدی زنان در داستان وی

از فراوانی بالایی برخوردار است مانند دو نمونهٔ زیر:

«خیالاتی نشو این هم حیلهٔ دیگری است از جانب او» (همان: ۱۲۳).

«راحتم بگذار، من چهره ای نمی خواهم. از این زندگی که تو برایم ساخته ای بیزارم» (همان: ۴۴).

۲  ۲  ۲. تعدیل کننده ها (جملات تعدیلی)

جملات تعدیلی از ویژگیهای زبان زنانه است. تعدیل کننده ها اغلب با قیدهای تردید مثل انگار، شاید، به نظرم، به گمانم، احتمالا و… همراه هستند و زبان شناسان آن را از شاخصه های گفتاری زنان میدانند. لیکاف گرایش زنان به استفاده از تعدیل کننده ها را نحوه خاص اجتماعی شدن آن ها میداند و عقیده دارد «زنان در فرایند اجتماعی شدن یاد میگیرند که بیان و اظهار قاطع و با اطمینان، خصیصهٔ شایستهٔ یک زن نیست و قدرت فقط مختص مردان است» (جان نژاد، ۱۳۸۰: ۱۰۸  ۱۰۹). در دو اثر مورد مطالعه، ارزش های اخلاقی در جملات تعدیلی زنان به نحو بارزی جلوه گر است. این امر علاوه بر اینکه ما را با فرهنگ و اخلاق روزگار مؤلف آشنا میکند، به ارشاد و تعلیم غیرمستقیم خواننده نیز میپردازد. این امر از رفتار و منش نویسنده مایه میگیرد و تأثیری عمیق بر روح و روان خواننده دارد و به عنوان الگوی رفتاری در گفتار و کردار زنان و مردان تقویت میشود. زبان آمرانه از نظر اخلاقی برای مردان نمود منفی ندارد اما زنان را متهم به بیادبی میکند؛ بنابراین زنان به سبب گرایش به زبان مؤدبانه و محافظه کارانه و نمونهٔ والای الگو و القای مفاهیم اخلاقی در خانواده، در اکثر مواقع با جملات تعدیلی مکالمه میکنند. بررسی این جملات در داستان گلستان و روانیپور در گفت وگوهای شخصیت ها، تعدیل گرا بودن زنان را نشان میدهد.

بر اساس داده های تحقیق، جملات تعدیلی در هر دو نویسنده با فراوانی بالا از سوی زنان استفاده شده است. در داستان کولی کنار آتش، فراوانی استفاده از تعدیل گرها در مکالمات زنان با میزان ۸۲ درصد بیشتر از مکالمات مردان با ۱۸ درصد است و فراوانی کاربرد آن از طرف زنان در داستان جوی و دیوار و تشنه نسبت به کاربرد مردان به ترتیب با ۹۷/۰۵ درصد و ۲/۹۵ درصد دیده میشود. در مقایسهٔ کلی با این آمار به وضوح تأثیر جنسیت در هر دو اثر آشکار است. بررسی این موضوع در رویکرد اخلاقی تعلیمی هم نشان میدهد که روانیپور در نقش راوی داستان و توصیف ها و دیالوگ از زبان شخصیت ها، مطابق آرای زبان شناسان به امر تعدیلی گرایش دارد که نمونهٔ موفق متون زن نگاشته است. جملات تعدیلی، هم از زبان شخصیت ها و هم از زبان راوی در متن داستان ها نمود دارد. برای نمونه نویسنده در وصف دیدار آینه با پدرش، این دیدار را با

جملات تعدیلی چنین توصیف کرده است:

«بابا؛ صدایش خفه بود اما پیرمرد شنید، سرش راتکان داد، انگار خیالی را از خود دور کند. بابا؛ پیرمرد پریشان سر چرخاند، ناباور دستش را دراز کرد مچ پای او را گرفت، انگار به دنبال خلخال های او می گشت، آینه روی دو کنده پا افتاد … بابا منم آینه» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۲۵۶).

مثال زیر میتواند نمونهٔ بهتری از جملهٔ تعدیلی با چاشنی تعلیمی برای خواننده باشد.

«مردم انگار معنای سکوت کسانی را که زیر خاک خفته اند، بیشتر میفهمند تا کلام آدمیانی که در کنارشان زندگی میکنند» (همان: ۱۳۰).

در جوی و دیوار و تشنهٔ گلستان، جملات تعدیلی در شخصیت زنان بیشتر از مردان دیده میشود. گلستان در نقش شخصیت راوی داستان به علت اخلاق گرا بودن، گرایش

به جملات تعدیلی دارد؛ مانند نمونه های زیر:

«شاید به خواب کشانده شدیم، از خستگی تن و خیرگی چشم شاید سکوت و پاکی ما را گرفت، به هر حال ما وقت را به تیک تاک ساعت دادیم و خود را به ضرب نبض » (گلستان، ۱۳۴۸: ۲۲۵).

«شیب سفید مه آلود شاید نشانه پایان اوج بود اما میان مستی و مه، اوج، انتها نداشت» (همان: ۲۲۴).

۲  ۲  ۳. تصدیق کننده ها

جملات تصدیقی (یا پاسخ های کوتاه) به عباراتی گفته میشود که نشان دهنده توجه مثبت شنونده به گوینده است. شنونده در مکالمه، نقش فعالی را بازی میکند و «استفاده از تصدیق گرهایی مثل آها، بله، درسته، آره، ا، خب، و… همانند مختصات فرازبانی، لبخند زدن یا سر تکان دادن، نشانگر دقت و توجه فعال است» (جان نژاد، ۱۳۸۰: ۱۱۰). مضمون تصدیق گرها به دایره اخلاق پیوند مییابد بدین صورت که شنونده با مهارتی شگرف فهم و شعور را با تأکید و تصدیق در هم میآمیزد که بیانگر تعهد درونی وی در تنبه و توجه است. عالیترین دیالوگ و نوشتهٔ ادبی بر مبنای ارتباط دوطرفه است. آموزشی که در آن ارتباط و انتقال فرهنگی نباشد، اصول اخلاقی و تعلیمی آن نیز، سردرگم است. طبق آرای زبان شناسان، جملات تصدیقی در میان زنان بیشتر از مردان استفاده میشود. پژوهش های زبان فارسی نیز این فرضیه را تأیید میکنند؛ طبق یافته های جان نژاد «زنان در ۷۰/۴ و مردان در ۲۹/۶ درصد موارد، از تصدیق گرها استفاده میکنند» (همان: ۱۱۱). بررسی این جملات در دو داستان نشان میدهد داستان هر دو نویسنده مطابق معیار زبان شناسان است. جدول زیر فراوانی کاربرد آن را نشان میدهد.

جدول (۶): مقایسهٔ تصدیق گرها در داستان ها

داستان ها تصدیق گرهای مردانه تصدیق گرهای زنانه کل

کولی کنار آتش ۱۴ 34 20

جوی و دیوار و تشنه ۸ 30 22

با توجه به داده های جدول در داستان کولی کنار آتش، فراوانی استفاده از تصدیق گرها نشان میدهد ۴۱/۱۸ درصد آن ها در مکالمات مردان و ۵۸/۸۲ درصد آن ها در مکالمات زنان استفاده شده است و این امر گویای آن است که میزان استفاده شخصیت های زن از تصدیق گرها بیشتر از مردان بوده است. در مجموعهٔ داستان جوی و دیوار و تشنه، ۲۶/۶۷ درصد آن ها در مکالمات مردان و ۷۳/۳۳ درصد آن ها در مکالمات زنان استفاده شده است.

باید گفت نویسندگان هر دو اثر، گامی راسخ در ترویج اخلاقیات مبتنی بر مسؤلیت آدمی در قبال قبول و رد سخن خیر و شر بر داشته اند و این امر در مکالمات زنان، بیشتر جلوه گر است چون درک متقابل در بستر جامعه برای انسان، توانمندی به ارمغان میآورد و زنان داستان های مذکور، هنر ارتباط تنگاتنگ را در زندگی و مکالمات روزمره، بیشتر از مردان تجربه کرده اند.

نمونه های زیر جملات تصدیقی هستند که از هر دو نویسنده انتخاب شده است و کلمهٔ تصدیقی «خوب» در متون هر دو نویسنده از بسامد فراوانی برخوردار است.

«آره، توقع بیجا بود» (گلستان، ۱۳۴۸: ۳۴).

«بله که میترسی خیلی هم میترسی» (همان: ۱۲۸).

«خب، بگو بازم بگو اما بیچاره همه چیز وقتی به جایی میرسه که فکر را مثل یک تکه بلور تراش بدی…» (همان: ۱۶۷).

«صحیح، تو مرخصی میتونی بری. اینم همین جا میمونه تا تکلیفش معلوم شه» (روانیپور، ۱۳۸۸: ۷۷).

«آره، نباید سروصدا بدی وگرنه انداختمت بیرون» (همان: ۸۱).

«خب، چی شده حرفت را بزن، نصفه شبی مردم خوابیدن» (همان: ۹۱).

«درست است، فقط نباید نجات دهنده ای در کار باشد» (همان: ۱۴۲).

«خب، اگر بخواهی میتوانم تو را به گذشته ات برگردانم» (همان: ۱۷۵).

«خب، پس خانم، پدری، مادری، برادری ندارند» (همان: ۲۰۵)؟

۳. نتیجه گیری

در پژوهش حاضر، دو داستان از مجموعه داستان های دو نویسنده معاصر ایرانی به نام های کولی کنار آتش از منیرو روانیپور و جوی و دیوار و تشنه از ابراهیم گلستان از منظر زبان شناسی جنسیت و رویکرد تعلیمیاخلاقی بررسی شد. دو نویسنده، زبان جنسیت را با متغیرهایی همچون دشواژه، سوگندواژه، صفات عاطفی و جملات امری تعدیلی و تشدیدی و تعدیل گرها و تصدیق گرها، در لفافهٔ آسیب های اجتماعی و اخلاقی جامعهٔ معاصر خود نوشته و به تصویر کشیده اند و تعصب های غلط قبیله ای، و نابرابری جنسیتی و زبانی و پستی و بلندی حوادث داستان های خود را با رویکرد تعلیمیاخلاقی برای خواننده مجسم کرده اند تا برای خواننده مایهٔ تعلیم و تهذیب گردد. ایدئالیسم هر دو نویسنده، ایدئالیسم اخلاقی است. دو نویسنده واقع گرا با طبع آزمایی زیبا، بر تارک ادبیات داستانی معاصر، چون نگینی زیبا و دیبا درخشیده اند.

دیدگاه کلی نشان میدهد آثار دو نویسنده در اکثر متغیرها، هم سو با آرای زبان شناسان حوزه جنسیت از جمله لیکاف است، اما در مواردی نیز با آرای آن ها تطابق ندارد که در این رابطه تفاوت های فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی جامعهٔ عصر نویسنده، دخیل بوده است. به مغایرت های مذکور به شرح زیر پرداخته میشود.

طبق آرای زبان شناسان حوزه جنسیت به خصوص لیکاف، زنان کمتر از دشواژه استفاده میکنند ولی نتایج حاصل نشان داد شخصیت های زن داستان گلستان پابه پای مردان، دشواژه به کار برده اند. روانیپور نیز با توجه به فضای داستان و موضوع آن از دشواژه استفاده کرده است که مسلما باید ریشهٔ آن را در فرهنگ و اخلاقیات جامعهٔ معاصر آن ها دانست. همچنین جملات تعدیلی و تصدیقی که اغلب از ویژگیهای زبان زنانه است، در جوی و دیوار و تشنه، این مورد در زبان مردانه بسامد بالایی داشت که اخلاق گرا بودن نویسنده، آن را توجیه میکند در راستای نظریات زبان شناسان به خصوص لیکاف، صفات عاطفی اغلب از ویژگیهای زبان زنانه است؛ اما فراوانی آن در اثر گلستان چشمگیر بود. در نهایت، طبق نظریات زبان شناسان حوزه جنسیت، زبان آمرانه برای مردان و زبان مؤدبانه برای زنان اثبات شده است؛ اما بررسی اثر گلستان نشان داد، شخصیت زنان نیز در موقعیت های مختلف میتوانند از زبان آمرانه استفاده کنند.

بنابراین زبان شناسی را باید تحت تأثیر جامعه شناسی و چگونگی فرهنگ و اخلاق یک جامعه در نظر گرفت. آرای لیکاف و پژوهشگران این حوزه، گرچه قابل قبول است و در کل، داستان گلستان با زبان مردانه و داستان روانیپور با زبان زنانه مشهود است، در موارد معدود بر اساس واکاوی تطبیقی آن با رویکرد تعلیمیاخلاقی، موارد عدول از آن نظریات نیز به چشم میخورد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]