ابوریحان بیرونی – زندگینامه و آثار

نوشته محمد بدیع:
اگر رویههای تاریخ درخشان میهن خود را ورق زنیم و به دور نمای نابسامانی کشور در هزار سال پیش بنگریم، بختک (کابوس) بیدادگری را میبینیم که مانند شاهین سرکشی، بر سرزمین هنر آفرین ما سایه افکنده و روح آزادمنشی و بلند پروازی در چنگال درماندهاش، چون مرغ سر بریدهای محتضرانه پر پر میزند و دستگاه ریوند و دغا کاری در همه جا بال گسترده و چاپلوسی و خودنمایی جانشین راستی و پرهیزکاری شده است. دانش و هنر و همهٔ شایستگیهای ارزندهٔ فرهنگ و فرزان (حکمت) و اندیشههای پاک انسانی، دستخوش خواهشهای پلید و خواستههای تعصبهای بیجای عوام فریبانه زالو صفتان فرومایه گشته. و سرنوشت راستی و پرهیزکاری به مرک و نابودی محکوم شده است. در این تنگنائی که آزاد مردان وارسته و پاک نهاد ایران دوست چون اسفراینی 1 و حسنک وزیر 2 قربانی رشک و نیرنگ رقیبان آزمند و دغا پیشهٔ نابکار گردیده و فرزانگان آزاده و اندیشمندی مانند سخنور نامدار میهن فردوسی توسی و دانشمند بلند پایه حجتهٔ الحق شرف الملک شیخ الرئیس ابو علی بن عبد اللّه سینا و استاد گرانمایهاش ابو سهل عیسی بن یحیی مسیحی گرگانی، از بیم خشم نوهٔ الپتکین، غلام ترک سامانیان که به پاس تاراجگری و خدمت به بیگانگان، بر اورنک شاهنشاهی ایران، به نام الملک المؤید یمین الدوله و ایمن الملک سیف الدوله ابو القاسم محمود بن ناصر الدین ابی منصور سبکتکین، نشسته است، آوارهٔ دشت و بیابان خاوران گشتهاند. از لا بلای این ابرهای تیره، نور امیدی میدرخشد و زنده دل بیباکی در میان دیوارهای سر به آسمان کشیدهٔ دربار پر جبروت چنین پادشاه خودکامی، مردانه بر میخیزد و برای ریشه کن کردن اندیشههای پوچ و پندارهای بیپایهٔ زمان خویش، درفش نافرمانی را بر میافرازد و در بیخ گوش این ببر کینهتوز، سالها پیش از کپرنیک 1 و گالیله 2 و کپلر 3 نوآورهای ارزندهای در اختر شناسی و ریاضیات به جهان دانش ارمغان میآورد و موشکافیهای در جستارهای (مباحث) علمی و فنی انجام میدهد و با ژرف نگری، بالاترین پایه دانشهای طبیعی را بر شیوه ریاضی پیریزی و گردش موضعی زمین و نیروی کشش (قوهٔ جاذبه) را ثابت میکند و به عقاید مخالفان، و با نشان دادن آوندهای (دلیل) روشن و دستاویزهایی استوار، پاسخ میدهد.
او سالها پیش از داروین 4 از تکامل سخن بمیان میآورد و بیگمان پیش از نقشهٔ مرکاتور 5 از تسطبح استوائی سخن میگوید. پس نشگفت اگر بروکلمان 6 او را دانشمندترین مرد زمان (1)- Copernie اختر شناس لهستانی با آنکه از گروندگان کلیسا بود، در سده شانزدهم با مردانگی شگفتانگیزی از رای کشیشان سرپیچی کرد و درباره گردش زمین پافشاری نمود. پس از او دانشمندی به نام جیوردانوبرونو Ciordanobrouno که از کارکنان کلیسا بود، در سال 1600 روزی در حال تنظیم قفسه کتابها چشمش به کتاب کپرنیک میافتد و آنرا میخواند. کشیش همکارش چگونگی را به گماشتگان پاپ گزارش میدهد، سرانجام روز 17 فوریه برونورا به فرمان پاپ زنده زنده در خرمن آتش میسوزانند.
خود دانسته است. وی از نو خاستگی تا هنگام مرگ، دمی از پژوهش و کاوشهای علمی نیاسود و به گفتهٔ شمس الدین محمد بن محمود الشهر زوری نویسندهٔ نزهه الارواح و روضه الارواح فی- تواریخ الحکماء المتقدمین و المتأخرین «دست و چشم و فکر او هیچگاه از عمل باز نماند و دایم در کار بود مگر به روز نوروز و مهرگان و یا برای تهیه احتیاج معاش».
آثار جاویدان این دانشمند گرانمایه را شش بار شتر یاد کردهاند پیش از کتاب نسک و (رساله) در اندازهگیری (هندسه) و آمار (حساب) و ستاره شناسی و کهکشان شناسی و منشره (منطق) و فرزان (حکمت) و پزشکی و داروسازی و فرهخت (ادبیات) و چامهشناسی (عروض) بوده است. یاقوت فهرست آنها را در شصت رویه نوشته دیده است که در وقف مزگت (مسجد) قرار داشت.
این ستاره تابناک کیست و از چه سامانی بوده است؟
این اختر فروزان، ابو ریحان محمد فرزند احمد بیرونی 1 نام دارد که در سوم ذیحجه سال 362 هجری، در روستایی از روستاهای خوارزم دیده به جهان گشود و در دوم رجب سال 440، در هفتاد و هشت سالگی، در غزنین رخت از جهان بر بست. برخی تاریخ درگذشت ویرا به سال 448 نیز نوشتهاند. همهٔ نویسندگان نازی، این دانشمند بزرگ را ایرانی دانستند تنها ابن- ابی اصیبعه او را از مردم «سند» پنداشته است ولی این گفته، پاک بیپایه است، زیرا در سند چنین روستایی وجود نداشته و آنچه در سند است نیرون (یانون) و نه (بیرون با (باء) میباشد و نیرون، کوتی (ناحیهای) در حیدرآباد سند است و عماد الدین اسمعیل بن محمد بن عمر المعرب- با بیالفداء در «تقویم البلدان»(349-384 چاپ بیروت سال 1840 م) از «ابن سعید» چنین آورده است؛ «بیرونی که ابو ریحان بدان منسوب است بندریست در سند» ولی هم از او «ابن حوقل» و نیز از «المهلبی و ادریسی» نقل مینماید که: «بیرون نزدیک منصوره بوده که نام شهر قدیم خوارزم است در مشرق جیحون که امروز ویران شده و مردمش به گرگانج غربی جیحون نقل مکان کردهاند»
بیرونی را از اینرو بدین نام شناختند چون بیرون از خوارزم زایشت یافته است. «یاقوت حموی» در «معجم الادباء، گوید: «بیرون کلمهٔ فارسی است بمعنی خارج و بر و گوید از بعضی از فضلاء پرسیدم او گمان برد که چون توقف او در مولد خود خوارزم مدتی قلیل بود و غربت او از موطن خویش دیر کشید از این جهت غریب و بیرونی گفتهاند و من گمان میکنم از اهل رستاق خوارزم باشد و ازاینرو به بیرونی یعنی بیرون خوارزم خوانده شده است»
«سعمانی» در کتاب «الانساب» که نزدیک به یک سده پس از درگذشت ابو ریحان نوشته شده است گوید «بیرونی بفتح الباء الموحده و سکون الیاء آخر الحروف و ضم الراء بعدها و الوا و فی آخرها نون هذه النسبته الی خارج خوارزم فان بها من یکون خارج البلد و لا یکون من نفسها یقال فلان بیرونی است الخ..»
بیرونی مردی گندم گون بود و ریشی انبوه داشت، او یکی از نوادر روزگار و نمونهای از هوش سرشار و فرزانگی و پشتکار و پیرو آیین اسلام بود و گرایش درونی به کیش شیعه داشت و مانند دیگر آزاد مردان شعوبی از بیگانگانی که ویرانکنندهٔ فرو شکوه ساسانیان و بر باد دهندهٔ فرهنک ایران بودهاند، در دل کینهای سخت داشت و بهر چیز و هرکس که با نژاد پارسی و ایرانی پیوندی داشت بیاختیار عشق میورزید. وی بر خلاف برخی از نوابع که در روزگار خویش گمنام زیستهاند، در دوران زندگی آوازهای بسزا داشت. پادشاهان همعصر، ارج و مقامش را شناخته و دانشمندان همدورهاش شایستگی ویرا در دانش و بینش دانستهاند و خود در پای رس (فهرست) کتابهای پزشک نامدار «محمد پور زکریای رازی» وزیر سیاههٔ کتابهای خویش گوید: «حکیمی چون ابو نصر منصور بن علی بن عراق مولا امیر المومنین، دوازده کتاب خویش به نام او کرده و ابو- سهل بن یحیی المسیحی نیز دوازده کتاب و رساله به اسم او نوشته است».
بیرونی، تا واپسین دم زندگانی، هیچگاه از پژوهش و بررسی باز نماند و فقیه ابو الحسن- علی بن عیسی الوالجی دربارهٔ او گوید: «آنگاه که نفس در سینهٔ او به شمار افتاده بود، بر بالین وی حاضر آمدم، در آن حال از من پرسید، حساب جداث فاسده 1 را که وقتی مرا گفتی بازگوی که چگونه بود؟ گفتم چه جای این سوال است? گفت ای مرد کدام یک از این دو امر بهتر؟ این مسئله بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل در گذرم و من آن مسئله باز گفتم و از نزد وی بازگشتم و هنوز قسمتی از راه نپیموده بودم که شیون از خانه او برخاست»
بیرونی به روزگار جوانی، در اور گنج 2 پایتخت خوارزم، نزدم دانشمند نامی ابو نصر عراق 3 دانش آموخت و آنگاه به پایمردی ابو الحسن سهلی 4، وزیر هنر دوست خوارزمشاه، به دربار فرهنک پرور مأمونیان راه یافت وبه ابو العباس مأمون بن مأمون 5، باز پسین خلیفه خاندان مأمونیان، نزدیک شد و مدت هفت سال، یعنی تا لشکر کشی سلطان محمود بدانسامان، در آنجا ماند. در اینمدت، به گرگان سفری کرد و چند سالی در دربار پادشاه دانش پرور زیاری کاووس وشمگیر 1 به سر برد و کتاب (الاثار الباقیه عن القرون الخالیه) را در نزدیکی سال 390 ه به نام آن شهریار دانش پرور نوشت در این کتاب دربارهٔ جشنهای ملتهای خاور نزدیک مانند ایرانیان، سغدیان، خوارزمیان، پارسیان و نیز یونانیان و یهود و مسلمانان گفتگو میکند. کاووس چنان شیفتهٔ هوش سرشار و دانش و بینش این بزرک مرد شده بود که میخواست رشتهٔ کارهای کشور داری را به دست وی بسپارد ولی آن بزرگوار وارسته بپذیرش چنین کاری تن در نداد و سرانجام در بین سالهای 400-407 دو باره به زادگاه خود بازگشت شورش مردم خوارزم و کشته شدن خوارزمشاه و لشکرکشی محمود غزنوی به خوارزم (408)، به بهانه خونخواهی ابو العباس، و گشون آن سرزمین را به چشم خود دید و بیرون آن رخدادهها، کتابی به نام «تاریخ خوارزم» به فارسی نوشت. چند اصل این کتاب از دست رفته ولی خوشبختانه چند فرشیم آنرا «ابو الفضل بیهقی» در پایان تاریخ مسعودی آورده است.
سلطان محمود در بهار 408 هنگام بازگشت به غزنین، ابو ریحان و دیگر دانشمندان دربار مأمونیان را همراه خود برد و پس از آنکه ابو ریحان در غزنه جای گرفت، چندین بار به سرزمین خود باز گردید وی در ترکتازیهای محمود جهانگیر به هندوستان همراه او میرود و با دانشمندان آنکشور کهنسال در میآمیزد و زبان سانسکریت را از آنان میآموزد و در همنشینی با آنان دانستنیهای خویش را از تاریخ و هیئت و ریاضی و جغرافی و دانشهای طبیعی میپرورد و گسترش میدهد. در این سفر مایهٔ پیریزی کتاب ارزندهاش «تحقیق ما للهند من مقوله مقبوله او مردوله» گرد میآورد که پیرامون دین و اخلاق و خوی و رفتار و دانش هندویان دور میزند. باری، یکی از بازیهای سرنوشت چنین بود که این دانشمند وارسته بلند پرواز در دربار پادشاه خودکامهای چون محمود پسر سبکتکین که برای هیچ چیزارج نمیداشت، روزگار بگذارند. نویسندهٔ نگارستان 2 گوید: «آن سه حکیم بیمانند 3 در غزنین فرود آمدند و چون در پیشگاه حضور بار یافتند سلطان محمود خواست نقد دانش ایشان را به محک امتحان بیازماید»
چنانکه نگارندهٔ نفایس الفنون 4 گوید: «ارکان دولت سلطان محمود را گفتندک ه ابو ریحان در علوم نجوم چنانست که هیچ چیز بر او پوشیده نیست. شاه محمود گفت: وجودی که بر او هیچ چیز پوشیده نیست پروردگار است. ابو ریحان پاسخ داد: زیانی ندارد که پادشاه مرا بیازماید.
شاه از روی خشم گفت: در دل اندیشهای کردم بگو آن چیست؟
ابو ریحان ستاره یاب (اسطرلاب) را گرفت و بررسی و بر روی نامهای یادداشت کرد و گفت: برای پاسخ آمادهام.شاه فرمود دیوار شکافتند و از آنجا بیرون رفت تا از هیچیک از آن دروازه درگاه نرفته باشد. سپس یاد داشت بیرونی را خواست و دید نوشتهٔ آن فرزانه همانست که در دل اندیشه کرده بود. شاه به جای پاداش در خشم بیشتر گشت و فرمان داد تا آن دانشمند بیگناه را از فراز بام کاخ به پایین اندازند. خواجه میمندی که میدانست پادشاه اکنون در خشم است و پا در میانی کردن او سودی نمیبخشد دستور داد او را به بام کاخ برده و در پایین دامی چند نگاه دارند تا در آنها افتاده آسیب کمتری ببیند و چون او را بینداختند آسیب چندانی به او نرسید و تنها به انگشت کهینش که آنرا (چلک) مینامند، اندکی زخم رسید. آنگاه خواجه فرمود که ویرا به سرا برده و پرستاری کنند. پس از چند روز شاه از کردهٔ خود پشیمان گشت و از مردن آن مرد دانا دریع میخورد. خواجه حسن پیشانی بر زمین سود و گفت: اگر زینهار باشد به پیشگاه سلطان درآید شاه گفت: مگر او را از بام کاخ نینداختند؟ خواجه چگونگی را گفت و شاه پسندش آمد و دگر باره ابو ریحان را فرا خواند و گفت: اگر بر تو هیچ چیز پوشیده نیست چرا از این پیشآمد آگاهی نداشتی. ابو ریحان دفتر گاهنامه خویش را بیرون آورد و نشان داد که از آن هم بخوبی آگاهی داشته است. محمود دگر باره خشمگین گشت و فرمان داد او را به زندان بردند و تا ششماه در کنج زندان بسر برد. در زندان غلامی از او پرستاری میکرد، روزی این غلام به فالگیری در مرغزار غزنین برخورد میکند و با گرفتن دو دوم به او میگوید: مردی گرامی از آشنایانت در رنج است تا سه روز دیگر رهایی مییابد و دگر باره خلعت میپوشد و ارجمند میگردد.
غلام این مژده را به استاد میدهد. ابو ریحان پوزخندی میزند و میگوید: ای ابله ندانی که در چنان جایی نباید ایستاد. دو درم به بابد داد! خواجه حسن میمندی درین ششماه در دنبال فرصتی بود تا پایمردی ابو ریحان را نزد سلطان نماید روزی در نخجیر گاه شاه را دلشاد و خندان مییابد و سخن به اختر شناسی پیش میکشاند و میگوید: بیچاره ابو ریحان دو پیش بینی درست و نیکو کرد و به جای پاداش سرنوشتش به زندان افتاد. شاه محمود میگوید: هر دو گفتارش جز آن بود که من میخواستم، پادشاهان را باید چنان گفت که میخواهند. اگر یک از گفتههایش درست در نمیآمد برایش خوب بود، فردا بگوی او را بیرون آرند و اسب و ساخته و هزار دینار و غلامی و کنیزی بدو دهند، همان روز که فالگیر گفته بود، ابو ریحان را بیرون آوردند و نزد شاه باریافت، محمود از وی پوزش خواسته گفت: اگر خواهی از من بر خوردار باشی سخن بر کامهٔ من گوی، نه بر درفش خویش. ابو ریحان هم ناگزیر بود از آن پس بدلخواه او رفتار کند. ابو ریحان به خانه رفت و بزرگان و مهتران برای شاد باش گویی او آمدند، او داستان فالگیر را برای ایشان گفت، همگی در شگفت ماندند. کس فرستادند و فالگیر را بخواندند. فالگیر سخت در شگفت ماند و هیچ چیز نمیدانست.
ابو ریحان پس از پایان «تقیق ما للهند»، در زمان کوتاهی، دو کتاب دیگر یکی به نام «التفهیم لاوائل صناع التنجیم»، به دو زبان فارسی و تازی و دیگری «قانون مسعودی» به رشته نگارش در آورد. کتاب نخستین را برای ریحانه دختر حسن خوارزمی نگاشت و کتاب دوم را به نام سلطان مسعود پسر سلطان محمود نوشت.
شهرزوری گوید: آنگاه که بیرونی قانون مسعودی را نگاشت، مسعود او را پیلواری سیم ناب پاداش فرستاد و چون ابو ریحان ارج خود را والاتر میشمرد از پذیرش آن خود داری کرد و گفت: «همانا این بار مرا از کار باز دارد و خردمندان دانند که نقره میرود و علم میماند و من به فتوای خود هرگز معارف باقی را به زخارف فانی نفروشم.»
آثار جاویدان او
همانگونه که در پیشگفتار یادآوری شد، آثار گرانمایهٔ این زندهدل اندیشمند را به شش بار شتر یاد کردهاند که بیش از یکصد کتاب و رساله در دانشهای گوناگون بوده است و ما پیش از اینکه پیرامون چند اثر ارزنده که از وی برجا مانده است گفتوگو نمائیم شایسته است، خوشهای چند از خرمن اندیشه دانشمندان جهان که دربارهٔ دانش و بینش او به میان آوردهاند، برداشت کنیم.
بروکلمان در تاریخ اسلامی 1 گوید: «حقیقت اینست که شجاعت فکری بیرونی و حب او به آگاهی علمی و دور بودنش از توهم و تسامح دوستداری حقیقت و پاکی ضمیر او جملگی از خصالی است که در قرون وسطی بینظیر بوده است و در واقع او نابغهای نوآور بود و در مسائل علمی بصیرت کامل داشت و نظرش نافذ و صائب بود»2
اسمیت 3 در بخش نخستین از کتاب (تاریخ ریاضیات) گوید؛ «بیرونی درخشانترین چهرهٔ علمی زمان خود در ریاضی است و اروپائیان بسیاری از معلومات نادر و کمیاب خود را در باب «هند» مدیون ابو ریحان و آثار علمی اویند».4
ابن اصیبعه گوید، «ابو ریحان به علوم فلسفی اشتغال داشت و در نجوم فاضل بود و در صناعت طب نظری نیکو داشت»5
ساخائو 6 خاورشناس آلمانی درباره بیرونی بررسیهای ارزندهای کرده و چند اثر جاودانی ویرا به زیور چاپ رسانیده و به این نتیجه رسیده است که «بیرونی بزرگترین شخصیت عقلی است که تاریخ اسلام نظیر او را بخود ندیده است»
«ژرژ سارتن» در کتاب «مقدمهای بر تاریخ علم»1 به هوش سرشار و دانش و بینش او سر فرود آورده گوید: «بیرونی، نه فقط از فیلسوفان و ریاضیون و جغرافیدانان نامبردار است، بلکه از بزرگترین مورخان اسلام و از نامدارترین دانشمندان جهان است».
«یاقوت حموی» در «معجم الادباء»2 جایگاه والای او را در علوم ریاضی ستوده و از زبان محمد بن محمود نیشابوری گوید. «و له فی الریاضیات السبق الذی لم یشق المحضرون غباره و لم یلحق المضمرون المجیدون مضماره و قد جعل اللّه الاقسام الاربعه له ارضا خاشعه سرت له لواقح مزنها و اهتزت به یوانع نبتها فکم مجموع له علی روض النجوم ظله و یرفرف علی کبد السماء ظله».
از بررسی آثار گرانمایهٔ ابو ریحان که در دو زبان پارسی و تازی بجای مانده است چنین برمیآید که وی زبانهای سانسکریت، سریانی و عبری را نیز میدانسته است ولی برخی گمان میبرند که او از آشنایی به زبان یونانی بهرهای نداشته است و آنچه از نوشتههای یونانیان مانند بطلمیوس و جالینوس و اوسیس، برداشت کرده از دانشنامههایی بوده است که به تازی و یا سریانی بازگردانده شده بود. اما ناگفته نماند که ابو ریحان داستان وامق و عذرا را که نام بیشتر پهلوانان و سرزمینهای آن یونانی است به نثر آورده و آنگاه همین نثر را عنصری سخنران معاصرش به رشته سرواد (شعر) کشیده است. و چون اصل کتاب بزبان یونانی بوده است دیگر در آشنایی ابو ریحان به زبان یونانی گمانی نمیماند.
بیرونی که در کاوشهای ژرف علمی خود که همواره با آزمایش همراه بوده است، آوازهای بسزا دارد، وی در بررسیهای تاریخی خود، موشکافیهائی ارزنده و سودمند نموده و ا ز پنداربافی و خیالپروری پیشینیان سخت خردهگیری کرده است. ابو ریحان دوستدار راستی و حقیقت بوده و هیچ چیز را بر آن برتری نمیداد و پیوسته با پردلی و ناپروایی در دسترس پویندگان راه حقیقت میگذارد. از اینرو دربارهٔ شناسایی تاریخ ملتهای دیرین و داوری در کارهای گذشتگان چنین میاندیشد: که نزدیکترین راه همان شناختن گزارش و کارنامه ملتهای دیرین و سدههای گذشته است که رسیدن به آن از راه آوندی خردپذیر و سنجش در یابندگیها دیده میشود پس تنها پیروی از نویسندگان دانشنامهها و اندیشهٔ فرزانگان آن ملتها، شدنی نیست بلکه باید در این زمینه جهشی به میان آورد و آنرا بر پایهای استوار ساخت که پس از آن بتوان بر بنیادش کارها را پیاده کرد و سپس گفتار و اندیشههای آنان را برای استوار و پابرجا کردن آنها در ترازوی خرد سنجید. اینکار هنگامی انجام میپذیرد که روان را، از تیرگیهائی مانند تعصب و خودنمایی و خواهشهای آزمندانه و بلندگرائیها، که بیشتر دامنگیر پارهای از مردم میگردد و دیدگان آنان را در دریافت حقیقت کور میسازد، پاک کرده باشیم.
ابو ریحان، همانگونه که از پیش گفته شد. بیش از 100 کتاب و رساله از خود یادگار گذاشت. ولی افسوس بیشتر این گنج شایگان مسته (طعمه) آتشسوزیهای تاراجگران بنیادکن مغول گردیده و جز دانشنامهای چند از آن گنجینه پربها برجای نمانده است. اینکه که بگفتهٔ مولانا جلال الدین محمد بلخی:
چونکه گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از که جوئیم از گلاب
ناگزیر بهمین مرده ریک (میراث) ارزندهای که خود بهترین شناساننده ابو ریحان، شاخسار شکوفای درخت هنرپرور ایران است 1 بسنده میکند و خوشهای از خرمن دانش بیکران او چیده و به خوانندگان هدیه میسازد.
1-الاثار الباقیه عن القرون الخالیه
این گاهشمار ارزنده را که درباره جشنهای ایرانیان و همسایگان آنان گفتوگو مینماید در سال 390 هجری به نام پادشاه زیاری شمس المعالی کاووس وشمگیر نوشت و در آن جدولهائی برای ماههای فارسی با مقایسه ابعاد زمان و مکان و محاسبهٔ فواصل میان کشورهای گوناگون قلمرو ایران تنظیم کرد و همچنین در جدولهائی همانند برای ماههای تازی، عبری، هندی، و ترکی ترتیب و روش محاسبه و سنجش آنها را با یکدیگر و راه به دست آوردن تاریخ کشوری از تاریخ کشور دیگر را نشان داد. در این کتاب گفتاری پیرامون جشنهای ایرانیان، قبطیان، مردم خوارزم و تیرههای گوناگون ترسایی و زرتشتی و ماندائی (صبیها) و اعراب دوران جاهلیت و اسلام یافت میشود.
علامه قزوینی در تعلیقاتی که بر چهار مقالهٔ عروضی سمرقندی نوشته چنین مینگارد:
«بهترین ترجمه حالی که تاکنون از ابو ریحان بیرونی نوشته شده همانست که علامه مستشرق ادوارد ساخائو از معلمین دار الفنون همایونی برلین در مقدمهٔ الاثار الباقیه عن القرون الخالیه تألیف ابو ریحان که در سنهٔ 1878 مسیحی در لیپزیک از بلاد آلمان به طبع رسانیده نوشته است» این خاورشناس کتاب نامبرده را با مقدمهای به زبان آلمانی به سال 1878 در آلمان بچاپ رسانید آنگاه آنرا به انگلیسی ترجمه کرده در سال 1879 در لندن چاپ کرد.
2-التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم:
این کتاب در مقدمات علم هیئت و نجوم از راه پرسش و پاسخ دو نفر در دو زبان فارسی و تازی نوشته شده است. ابو ریحان این کتاب را به نام ریحانه دختر حسن خوارزمی در سال 420 هجری نوشت و در آن واژههای فارسی سرهای در اصطلاحات ستارهشناسی به کار برده است. نسخه فارسی التفهیم را استاد جلال الدین همایی ویراسته و به زیور چاپ رسانیده است.
3-قانون مسعودی:
همانگونه که یادآوری نمودیم این کتاب ارزنده در ستارهشناسی و جغرافی و هیئت و حساب مهمترین کتابی شمرده شده که در سال 421 ه در روزگار مسعود پسر محمود غزنوی نوشته شده است. بیرونی در این کتاب همان کار را دنبال کرد که بطلمیوس در المجسطی کرده است. این کتاب را نیز خاورشناس نامدار آلمانی سخائو در سال 1878 در لایپزیک به چاپ رسانید و آنگاه آنرا به انگلیسی ترجمه و در سال 1879 در لندن چاپ کرد.
4-المسامره فی اخبار خوارزم:
کتابیست در تاریخ خوارزم، اصل آنکه به زبان فارسی بوده از دست رفته است ولی خوشبختانه ابو الفضل بیهقی؛ در پایان تاریخ مسعودی، بخشی از این کتاب را آورده است که نشاندهندهٔ نثر بیرونی میباشد. برخی گویند ابو الفضل هنگام نقل این بخش متن فارسی دری آنرا در دست نداشته و از روی متن عربی ترجمه کرده است.
5-تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله او مرذوله:
این کتاب را بطور اختصار کتاب «الهند» گویند و چند جلد است و همانگونه که پیش گفته شد کهنترین دستاویز هندشناسی در جهان شمرده میشود. آیین و اندیشههای هندوان را چنان شناسانده که هنوز ارزش دیرینهاش را از دست نداده است. پروفسور زاخائو آنرا به زبان انگلیسی ترجمه کرد و به کوشش وی، با هزینه دولت هندوستان، اصل تازی آن در سال 1887 و ترجمهاش در سال 1888 میلادی در لندن به زیور چاپ رسید. بروکلمان و دیگر مؤلفان باختر زمین دانستنیهای سودمندی دربارهٔ هندسه و فلکشناسی و جغرافیا از این کتاب برداشت نمودهاند.
6-الاستشهاد باختلاف الارصاد:
نویسندهٔ کشف الظنون 1 گوید که: بیرونی این کتاب را در «آثار الباقیه» ذکر کرده و گفته است که: اهل رصد از ضبط و انطباق اجزاء دایره کوچک عاجز بودهاند لذا این کتاب را از جهت اثبات و تسهیل این مطلب نوشتم.
7-مقالید الهیأه و ما یحدث فی بسیط الکره:
در این کتاب پیرامون شکل سایه گفتوگوی سودمندی دارد و اعتراف میکند که از نوشتههای ابو الوفاء بوزجانی 2 در این زمینه برداشتهایی نموده است.
8-تجدید نهایات الاماکن لتصحیح المساکن
ابو ریحان در این کتاب ارزنده، فاصلهٔ مسافت میان شهرها و آبادیها را بر نقشهٔ جغرافیائی تنظیم کرده است. این کتاب که گزارشهائی سودمند دربارهٔ بررسیهای دانشمندان همعصر و پیشینیان ابو ریحان در بردارد از روی نسخهای که به سال 416 هجری در غزنه نوشته شده است و گمان میرفت که به خط مؤلف است در ترکیه به زیور چاپ رسیده است.
9-الجماهر فی معرفه الجواهر:
کتابی است دربارهٔ سنگهای بهادار و در آن بیش از 50 ماده کانی را شناسانده است. این کتاب را بیرونی به نام سلطان مورود فرزند مسعود غزنوی نگاشت. نسخههایی از این کتاب در (آستانه) اسلامبول و (اسکوریال) اسپانیا موجود است. این کتاب را استاد کرنکو در حیدرآباد دکن به سال 1355 ه به چاپ رساند.
10-میزان طبیعی «ترازوی آب»
در ترجمهٔ پیشگفتار میزان الحکمه نوشتهٔ ابو الفتح عبد الرحمن خازنی آمده است که در عهد سلطان محمود غزنوی، ابو ریحان ریاضیدان بزرگ، پس از صرف مدتی وقت، توانست ترازوی دیگری، نه بطریق پیشینیان، بسازد و ترازو را نیز (میزان طبیعی) نام نهاد، او پس از ساختن ترازو برای معرفت به کار بردن آن نیز رسالهای در شناخت این صنعت تألیف و در کتاب (اثنی عشر) از آن یاد کرد. ملا محمد باقر زین العابدین یزدی صاحب کتاب «عیون الحساب» بیآنکه نامی از میزان الحکمه ببرد، دو پارهٔ از آنرا در کتاب خویش آورده است. یک پاره آن از فصل اول در نسبت فلزات و رصدخانه و اعتبارات که خازنی از ابو ریحان نقل کرده است و او نیز نزدیک به بیست سطر (از صفحه 56-58 متن عربی چاپ دکن) به همان عبارت که در میزان الحکمه است نقل میکند و گمان آنست از این کتاب اخذ کرده باشد نه از اصل کتاب ابو ریحان.
11-کتاب شرح شعر ابی تمام:
دربارهٔ این کتاب، یاقوت در معجم الادباء مینویسد که این کتاب را به خط خود او دیدم و ناتمام بود.
12-کتاب التعلیل با حاله الوهم فی معانی النظم.
13-کتاب مختار الاشعار و الاثار.
14-کتاب جلاء الاذهان فی زیج البتانی
15-کتاب جمع الطرق السائره فی معرفه او تار الدایره
16-کتاب التطبیق الی تحقیق حرکه الشمس
17-کتاب فی تحقیق منازل القمر
18-کتاب تهذیب فصول الفرغانی
19-کتاب مفتاح الهیئه.
20-کتاب الارشاد فی احکام النجوم.
21-کتاب تهذیب الاقوال فی تصحیح العروض و الاطوال
22-کتاب ایام السلطان محمود و اخبار ابیه
23-اخبار المبیضه و القرامطه.
آقای عبد الحسین زرین کوب در رویه 481 تاریخ ایران بعد از اسلام چاپ تهران 1343 مینویسد که ابو ریحان چنین کتابی دربارهٔ سپیدجامگان و قرمطیان داشته که ظاهرا از میان رفته است.
24-رساله فی الاسطرلاب.
25-استیعاب الوجود الممکنه فی صنعه الاسطرلاب
26-استخراج الاوتار فی الدائرهٔ بخواص الخط المنحنی
27-رسالهٔ نسبت حجمی بین فلزات و سنگهای قیمتی.
در این مقاله از طریقهٔ (ظروف مخروطی) یاد کرده که برای تعیین وزن مخصوص بوسیله تعیین نسبت وزن آب جابجا شده به وزن جسم در هوا بکار رفته است.
کارهای مهم بیرونی در بررسی فلسفه، توجه او به کتابهای مانویان و آثار محمد زکریای رازی پزش بلندپایه ایران است.
بیرونی در سال 427 به خواهش برخی، زندگینامهای از محمد زکریای رازی و فهرستی بر کتابهای او نوشت.
بیرونی معاصر با شیخ الرئیسپور سینا بود و میان آندو نامه ردوبدل میشد، مناظراتی و مباحثاتی در هیجده مسئله طبیعی با شیخ داشت. بروکلمان پاسخ چند پرسش را که ابو ریحان از شیخ پرسیده بود، پیدا کرده است که امور سودمندی در بردارد.
ابو ریحان صریحا در کتابهای خود به مناظراتی که با آن فرزانه بزرگوار «درباره ماهیت نور و کیفیت انتشار «آن» داشته اشاره میکند.
او در هزار سال پیش دو تسطیح از تسطیحات چهارگانه کره زمین را شناخت، چاه آرتیزن را کشف کرد و به استخراج جیب (سینوس) درجه واحده، پیروز گشت و به علم اوزان و مقادر و مکانیک (علم الحیل) دست یافت.
بزرگی کار او در تسطیح استوائی، نه تنها ترسیم نقشهٔ کرهٔ زمین بوده است بلکه با تسطیح او میتوان صورتهای حول معدل النهار را هم ترسیم ساخت.
ابو ریحان در داستانسرایی نیز دستی داشته، گذشته از داستان وامق و عذرا، چند داستان دیگر از وی یاد کردهاند که گویا آنها را از زبانهای هندی و یونانی و سریانی بازگردانده است. دریغا که اصل همهٔ آنها از میان رفته است و تنها چیزیکه در این زمینه برجای مانده، چکیده پانتجل سانسکریت است که به زبان تازی نوشته شده است.