علم تاریخ چه اهمیتی دارد؟

محمد باقری
تعریف علم تاریخ و اهمیت و فایده آن از مسائلی بوده که همواره از قدیمترین ایام تا امروزه صاحبنظران درباره آن به بحث پرداختهاند. از متفکران یونان باستان تا متفکران معاصر، از دانشمندان معاصر ایرانی تا متفکران اروپایی، از متفکران بیدین و حتی ضد دین تا متفکران مسلمان یا مسیحی معتقد درباره آن اظهار نظر کردهاند که همین اظهار نظرهای افراد گوناگون بیانگر اهمیت علم تاریخ نزد متفکران است. آگاهی از نظرات صاحبنظران در این باره موجب میشود تا پژوهشگر تاریخ با دید جامعتری به پژوهش بپردازد. در این مقاله با تکیه بر مطالعات کتابخانهای و با روش توصیفی نظرات صاحبنظران درباره علم تاریخ و اهمیت و فایده آن آمده است. یافتههای پژوهش نشان دهنده تمایز آشکار صاحبنظران گوناگون درباره تعریف علم تاریخ و جایگاه آن و انتظاراتی که از تاریخ داشتهاند، میباشد
از قدیمترین ایام تا روزگار ما، بسیاری از متفکران و صاحب نظران درباره علم تاریخ، موضوع آن، اهمیت و فایده آن، جایگاه آن در طبقهبندی علوم، ضرورت علم تاریخ، سودمندی و معتبر بودن آن و بسیاری مسائل دیگر که در زمره مباحث نظری تاریخ میگنجد، سخن گفتهاند. آنچه در این مقاله گرد آمده است گفتههایی است از برخی کسان نامدار و بعضی کمتر شناخته شده درباره موضوعات یادشده که از منابع گوناگون گرد آمده است. خواه با این سخنان موافق باشیم خواه مخالف، به هر تقدیر غرض این است که سخنان صاحب نظران گوناگون درباره موضوع یاد شده در یک جا گرد هم عرضه شود. مسأله مورد نظر در این پژوهش آن است که صاحب نظران و متفکران متعلق به ادیان، مذاهب، مکتبها و نحلههای گوناگون درباره مباحث نظری علم تاریخ چگونه اندیشیدهاند و قضاوت کردهاند. تاکنون پژوهشهای گوناگونی درباره علم تاریخ از نظر متفکری خاص یا علم تاریخ از منظر متفکران یک مکتب خاص صورت گرفته است. باید گفت این نخستین پژوهشی است که در زمینه علم تاریخ و اهمیت آن از منظر صاحب نظران مکاتب مختلف صورت گرفته و در آن گفتههای صاحب نظران مختلف درباره علم تاریخ و اهمیت آن در یکجا گرد آمده است. مقاله حاضر در دو بخش تنظیم شده است. بخش اول تعریف علم تاریخ و بخش دوم اهمیت و فایده علم تاریخ که در ادامه بدان پرداخته میشود.
تعریف علم تاریخ
دکتر علی شریعتی از متفکران معاصر گفته است: «تاریخ، علم شدن انسان است، تاریخ عبارت است از گذشته انسان نه به صورت یک سلسله مداوم بلکه به صورت دورههای پشت سر هم». همو در جای دیگری گفته است: موضوع علم تاریخ عبارت است از: «مجموعه پدیدهها و واقعهها و روابط و فعل و انفعالات و زاد و مرگ حوادث و تکوین طبقات و طلوع و رشد و افول تمدنها و جامعهها و مجموعه همه رویدادها و پدیدههای ویژه انسان در رابطهاش با «طبیعت» و در رابطهاش با «دیگری» در زمان «گذشته»، از بینهایت دور تا حال». جهانگیر قائم مقامی از مورخان معاصر و متخصص تاریخ قاجار گفته است: «تاریخ به معنای واقعیاش شرح وقایع بین ملتها است و جز دیگر نیست». گونتر گراس نویسنده و نقاش معاصر آلمانی گفته است: «ما بنا به عادت فقط چیزهایی را «تاریخ» میخوانیم که به جنگ و صلح و سرکوب سیاسی یا سیاست حزبی مربوط شود». دکتر حسن حضرتی استاد دانشگاه تهران گفته است: «علم تاریخ، معرفت به حوادث مهم گذشته انسانی دارد» (حضرتی، 1391: 44). هرودوت، پدر تاریخ، گفته است: «تاریخ به معنای مطالعه و بررسی روزگاران گذشته است». همو در جای دیگری گفته است: «تاریخ برای حفظ و یاد خاطره آنچه که انسانها انجام دادهاند، از فراموشی و تطاول ایام است». علامه سید حسن مشکان طبسی از دانشمندان برجسته اوایل سده سیزدهم گفته است: «علم تاریخ عبارت است از ضبط حوادث به حسب زمان و مکان و سایر اوضاع مهمه، تاریخ هر شیئی ضبط حوادث مهمه متعلّق به آن شیء است» (مشکان طبسی، 1398: 3). طاشکوپری زاده نویسنده معاصر عربی گفته است: «تاریخ عبارت است از شناخت احوال گروهها و شهرها و رسوم و عادات آنان و دستاوردهای اشخاص و انساب و وفیات ایشان». ویلیام هنری والش فیلسوف معاصر انگلیسی گفته است: «تاریخ بازگو کردن کلیه اعمال گذشته انسان است، بهگونهای که نه تنها در جریان وقایع قرار میگیریم، بلکه علت وقوع آن حوادث را نیز بازمیشناسیم» (والش، 1363: 25). ری بردبری نویسنده و شاعر معاصر آمریکایی گفته است: «هرچه که به ذهنت میآید تخیل و هرچه انجام میدهی دانش است. تمام تاریخ بشر چیزی جز داستانی علمیتخیلی نیست». فرانسوا ولتر از نامدارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری گفته است: «تاریخ تنها تصویر جنایتها و تیره بختیهای بشر است». همو در جای دیگری گفته است: «تاریخ نوعی نبش قبر مردگان است». کارل مارکس فیلسوف سیاسی آلمانی گفته است: «تاریخ نه هیچ کاری میکند، نه صاحب هیچ گنجینه عظیمی است و نه میجنگد. تاریخ همان انسان است. انسان واقعی و زنده که همه کار میکند، صاحب همه چیز میشود و میجنگد. تاریخ، کسی جدا از انسان نیست که انسانها را برای رسیدن به مقاصد خود به کار بگیرد، بلکه خود تاریخ همان فعالیت انسانها در تعقیب هدفهای خودشان است» (فولادوند، 1390: 9). همو در جای دیگری گفته است: «تاریخ تمام جوامع موجود، تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است که آزاده و برده، پاترسین و پلیبن، ارباب و سرف، استاد کارگاه و پیشه ور و روزمزد، در یک کلام، ستمگر و ستمدیده با یکدیگر ستیزی همیشگی داشته و به پیکاری بی وقفه، گاه نهان و گاه آشکار دست یازیدهاند، پیکاری که هر بار منجر به نوسازی انقلابی کل جامعه یا نابودی همزمان طبقات در حال پیکار شده است». گوستاو لوبن فیلسوف و مورخ فرانسوی گفته است: «تاریخ یک ملت مانند گلزاری است که مردمان هنرمند و حساس، گلهای زیبای آن هستند». همو گفته است: «تجربههای به دست آمده در یک نسل، عموماً برای نسل بعدی ثمربخش نیست، از این رو به شهادت گرفتن برهانهای تاریخی بی نتیجه است». لئو نیکولایویچ تولستوی از نویسندگان بزرگ روسی گفته است: «موضوع تاریخ، زندگی مردمان و بشریت است». دکتر عبدالحسین زرین کوب گفته است: «تاریخ در مفهوم روز آن یک زندگی است، نه زندگی طبقه یا ملت خاص بلکه زندگی تمام انسانیت است». ادوارد گیبن مورخ انگلیسی گفته است: «تاریخ، به راستی چیزی نیست بیش از دفتر جنایتها و حماقتها و تیره بخشیهای بشر» (فولادوند، 1390: 8).
بارتولد، مستشرق روسی گفته است: «تاریخ علمی است که در تعیین وقت و حالات آن چه که به این تعلق دارد بحث میکند». دکتر محمد فتحی عثمان نویسنده معاصر مصری گفته است: «تاریخ، مجموعهای از صور گوناگون و غیر متضارب گذشته را که هر یک از آنها، گذشته را از زاویه خاصی مینگرد، عرضه میدارد». ای. اچ. کار مورخ انگلیسی و نویسنده کتاب تاریخ چیست، علم تاریخ را علم شناخت و تفسیر گذشته انسانها در پرتو حال میداند که بر اساس روشها، گزینشها و تفسیرهای مورخان به دست میآید و قابلیت پیشبینی کلی ندارد، بلکه مشروط و جزئی و احتمالی است (کار، 1351: 44). جان ایچ. آرنولد نویسنده کتاب «تاریخ»، گفته است: «گفتهاند که نوشتن تاریخ، عملی است طبیعی و لازم و تاریخ برای جامعه به مثابه حافظه است برای فرد. تاریخ مسلماً بسیار قدرتمند است ولی اگر به گذشته نگاه کنیم و نگاهی به نبونید یا ائوسبیوس یا گالبر بروژی یا جووانّی ویلانی بیندازیم کسانی را میبینیم که به فراخور شرایط و نیازهای خاص روزگار خودشان به نوشتن تاریخ مبادرت میکردند». به گفته ریچارد سادرن دلیل بروز فورانها و جوششهای خاص تاریخنگاری در حول و حوش پایان قرن یازدهم و شانزدهم آن بود که آن دورهها دستخوش نوعی تلاطم و ناآرامی خاص بودند. نقش تاریخ در اینجا هویت دادن به انسانها بود. به این معنا تاریخ مانند حافظه است، ولی حافظه چه کسی؟ و یادآوری چه چیزهایی؟». سایمن ملپس نویسنده کتاب درآمدی بر نظریه انتقادی گفته است: «اگر تاریخ را یکی از نامهربانترین رشتههای علوم انسانی بدانیم، گمان درستی بردهایم، چرا که همه فرآیند نهفته در علم تاریخ، رسیدن به حقیقت است و از آنجا که حقیقت همواره شیرینکام نیست، دستآوردهای این علم را نمیتوان رئوف و مهربان دانست. اصطلاح «حقیقت تلخ است» که در محاورات کاربرد دارد، از ویژگیهای بارز تاریخ به شمار میرود. تاریخ نه خوشآمد محض است و نه بدآمد صرف؛ تا بخش اول آن جذب شود و بخش دوم، دفع. تا زمانی که این ویژگی به درستی درک نگردد و بالاتر از آن پذیرفته نشود، تاریخ ابزاری خواهد بود برای ابلاغ «آنچه ما میپسندیم» و پوشاندن «آنچه ما نمیپسندیم». پس، دستآوردهای تاریخ، اگر نخواهد گزینشی و تقسیمبندی شده باشد، تنها راه تجدیدنظر در «آستانه تحمل» است. اندازه آستانه تحمل فرد، گروه، جامعه، عاملی بس مهم در تعیین کارکرد تاریخ است. پاسخ این پرسش که تا چه میزان میتوان در آشکار کردن حقیقت تاریخی پیش رفت، بستگی به ابعاد آستانه تحمل دارد. چه عواملی در شکلدهی به آستانه تحمل دخالت دارند؟ جواب این سؤال چندان آسان نیست. هر جامعهای بنا به مختصات فرهنگی مردم و مقتضیات سیاسی حاکمان، پاسخهای گونهگونی به این پرسش میدهد. اما آنچه مسلم مینماید، چگونگی شکلگیری قدرت سیاسی، ارتباط مستقیمی در کشیدن طول و عرض آستانه تحمل دارد. پاسخ یک کشور تازه استقلال یافتهای که در تنظیم شناسنامه تاریخ خود معطل است و یا یک نظام پادشاهی کوچکی که قدرت را میان شاهزادگان یک طایفه تقسیم کرده، با جواب کشوری که در تقسیم قدرت مجرب و آموخته است، یکسان نیست. رابطه تاریخ و قدرت سیاسی در جوامع دسته نخست، «عموم و خصوص مطلق» است و تاریخ به همان اندازه که اجازه یابد میتواند بازتابنده حقایق باشد. در اینجا قدرت سیاسی سقف قد کشیدن را برای پژوهشهای تاریخی تعیین میکند و از آنجا که مصالح و منافع ملی در این نوع جوامع در قامت یک شخص یا یک گروه تعریف میشود، تاریخ چیزی جز ابزار ستایش آن فرد، خاندان و طایفه او و گروه حاکمان نیست. این رابطه در دسته دوم، «عموم و خصوص مِن وجه» است و آن مساحت مشترک میان تاریخ و قدرت سیاسی، چیزی جز مصلحت ملی نام ندارد». در اینجا طلوع حقیقت هر چند تلخ، درسآموز، رشد دهنده و راهنما است و از آنجا که تلخی امروز ره آوردی جز شیرینی فردا ندارد، قابل پذیرش است. به نظر نویسنده این سطور رابطه «تباین» میان تاریخ و قدرت سیاسی چیزی بیش از یک نمایش نیست. تاریخ نه کشف بلکه برساخت میشود. به بیان دیگر، حقایق خود را بازگو نمیکنند- بلکه تاریخ نگار حقایق را بر میگزیند و تأویل میکند. بنابراین هر تاریخی همواره روایتی تصنیف شده، خلق شده و وضع شده است. کارل یاسپرس فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی گفته است: «تاریخ عبارت است از وقوع و خودآگاهی این وقوع» (یاسپرس، 1363: 313). ج. ر. سیلی مورخ انگلیسی گفته است: «تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، تاریخ حاضر است». محمدحسین جمشیدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس گفته است: «تاریخ سیاست گذشته است و سیاست، تاریخ حال. گویا ارتباط و پیوستگی عمیقی بین سیاست و تاریخ برقرار است و این هر دو، با بخشی از جریان واحدی هستند که بشر بخشی را پشت سر گذاشته و آن را تاریخ نام نهاده است و بخشی را پیش رو دارد و آن را سیاست مینامد» (جمشیدی، 1378: 14). بندیتو کروچه فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی گفته است: «تاریخ تعریف وقت است با استناد آن به آغاز حدوث امری شایع، مثل ظهور ملتی، یا وقوع حادثهای سهمناک». همو در جای دیگری گفته است: «تاریخ، مدت معلومی است، بین حدوث امری آشکار و اوقات حوادث دیگر». هرنشو گفته است: «تاریخ در آن واحد ترکیبی است از علم و ادب و فن» (هرنشو، 1938: 12-13). همو در جای دیگری گفته است: «همه تاریخ، تاریخ معاصر است». پل والری شاعر و نویسنده فرانسوی گفته است: «تاریخ، خطرناکترین پدیدهای است که سِحر اندیشه انسان قادر به خَلق آن بوده است» (ساماران، 1375: 1/13). شهید مدرس گفته است: «انکار این حقیقت که تاریخ خطرناک و گدازندهترین علوم جهان است کودکانه تفکری است که طراحان تحریف تاریخ ملل بی توجه به جوشن داوود برای گم کردن هویت این اقوام و ملل در بازار آشفته تاریخ نگاری به زور و تردستی در مغز مقوله نویسان تاریخ جای دادند» (مدرسی، 1374: 639-640). همو در جای دیگری گفته است: «تاریخ علمی است که در آن از حوادث زمان گذشته بشر بحث میشود». این دانش از اهم دانشهایی است که انسان بدان نیازمند است؛ زیرا با شناخت امور همنوعان، خود را نیز میشناسد (مدرسی، 1374: 639-641). همو گفته است در تاریخ مسائلی مطرح است که اصولاً ربطی به آنچه شده ندارد. باید به آنچه میباید بشود و لازم است بشود و بناست بشود، پرداخت تا علل و ریشه شدهها را به دست آورد و جلو آنچه باید و لازم است و بناست را گرفت، اگر تاریخ نویسی تصور کند قرارداد تنباکو یک رخداد تاریخی بود اشتباه کرده است، چشم این مورخ از دیوارهای خانهاش جلوتر نمیرود، رخداد یک اتفاق است که در جریان و در مسیر حرکتی پیدا میشود. اینها یک واقعه است. واقعه تاریخی با طرح و برنامه ریزی قبلی و مطالعات و بررسی کافی به وجود میآید. ترور ناصرالدین شاه یک واقعه تاریخی است. چون از پیش طرح ریزی شده و روی آن کار شده است. فردش، محرکش، اسلحهاش، جایش، مکانش، زمانش، مشخص گشته و سپس به وقوع پیوسته است. تاریخ از وقایع سرچشمه میگیرد نه از رخداد و رویداد (مدرسی، 1374: 642). همو گفته است: «استنباط حرکت تاریخ از متن نهج البلاغه، تاریخ را از مسیر تباهی و ویرانگری جدا و به راه ساختن و پرداختن میکشانید، ثمره عقل و درک صحیح در این آزمایشگاه به خوبی آشکار میشد و تاریخ موقعیت و جایگاه حقیقی خود را به دست میآورد» (مدرسی، 1374: 627). همو گفته است «اگر وعاظ، معلمان، اساتید، نویسندگان و مورخان میخواهند خدمت به ملتشان بکنند و اگر از روی هوی و هوس عمل ننمایند و نسلهای آینده را گرفتار نگرانی و گمراهی نکنند، صریح میگویم ضروری است که تاریخشان را درک کنند و خود دربارهاش سخن بگویند بنویسند. آخر ما تاریخ نویس و تاریخ فهم نداشتهایم که هرودوت با چنان دیدی تاریخ ما را تحریر نموده که کمترین اعتمادی به گفتههایش نیست» (مدرسی، 1374: 609-610). قلقشندی ادیب و شاعر مصری قرن هشت گفته است: «تاریخ عبارت است از عدد شبها و روزها با عنایت به آنچه از سال و ماه گذشته و آنچه از آنها باقی مانده است» (آیینه وند، 1387: 26). دکارت فیلسوف فرانسوی در عصر روشنگری گفته است: «اگر علم را به معنی بحث منظم پیرامون تصرفاتی که در ظاهر طبیعت پدید میآید، تعریف کنیم، باید گفت گفته است: لفظ تاریخ همانگونه که از ریشه یونانی آن برمی آید، نیز مفید معنی پژوهش است و بر تعلم با وساطت پژوهش و یا بر معرفت از راه پژوهش دلالت دارد. از این رو تاریخ علم است، ولی نه همانند نجوم از طریق رویت و معاینهای مستقیم و نه همانند شیمی از طریق آزمایش و تجربه، بلکه از راه نقد و تحقیق حاصل میآید». صادق آیینه وند از مورخان معاصر ایرانی گفته است: «تاریخ عبارت است از نمود به هم پیوسته ماضی و حال و مستقبل. همو در جای دیگری گفته است: تاریخ، گذشته و حال و آینده است. به مدد این علم ما به یک زمان ممتد میرسیم که گذشته را اکنون و اکنون را به فردا تبدیل میکنیم. هرکس چنین هنری نداشته «غیاب تاریخی» دارد. همه تلاش انبیا و اولیا و مصلحان و نخبگان دردمند و دلسوز برای این بوده که غبار غیاب تاریخی را از چهره امتها و ملتها بزدایند (آیینه وند، 1391: 257). همو گفته است تاریخ، علم به وقایعی است که از خلال توالی زمان گذشته به زندگان جامعه انسانی مرتبط میشود (آیینه وند، 1387: 12). همو گفته است تاریخ واقعی همان است که بتواند تجارب گذشته را همان گونه که اتفاق افتاده به مدد نوعی تخیل، زنده کند (آیینه وند، 1387: 8).
شمسالدین سخاوی مورخ و محدث مصری قرن ده گفته است: «تاریخ، وقتی است که با آن احوال، ضبط و ثبت میشوند و آن احوال عبارت است از، مولد روات و ائمه حدیث، وفات و صحت حواس و سلامت بدن و عقل و سفر و حج و حفظ و ضبط و توثیق و تجریح و آنچه شبیه این امور که نیاز به جستجو در احوال گذشته و حال و آینده آنها است. ابن خلدون پدر جامعه شناسی مسلمانان گفته است: «تاریخ، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل آنها است و علمی است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها و به همین سبب، تاریخ از حکمت سرچشمه میگیرد و سزاست که از دانشهای آن شمرده شود. بدان که فن تاریخ را روشی است که هرکس بدان دست نیابد و آن را سودهای فراوان و هدفی شریف است، چه این فن ما را به سرگذشتها و خوی های ملتها و سیرتهای پیامبران و دولتها و سیاستهای پادشاهان گذشته آگاه میکند» (ابن خلدون، 1336: 12). همو گفته است: حقیقت تاریخ، خبر دادن از اجتماع انسانی یعنی اجتماع جهان و کیفیاتی است که بر طبیعت این اجتماع عارض میشود، چون توحّش و همزیستی و عصبیتها و انواع جهان گشاییهای بشر و چیرگی گروهی بر گروه دیگر و آنچه از این اجتماع ایجاد میشود (ابن خلدون، 1336: 64). بوری مورخ انگلیسی گفته است: «تاریخ علم است نه کم و نه زیاد». شارل سنیوبوس مورخ فرانسوی گفته است: «در این که تاریخ علم است، جای هیچ شکی نیست. ما میتوانیم واژه علم را بر هر مجموعهای از معرفت به دست آمده از راه درست قابل پژوهش در نوع واحد و معینی از وقایع و حوادث، اطلاق کنیم» (آیینه وند، 1387: 11). توماس کارلایل فیلسوف و مورخ بزرگ اسکاتلندی گفته است: «تاریخ عبارت است از مجموعه سرگذشتهای اشخاص مختلف». گوستاولوبون گفته است: «جریان تاریخ را تعصبها به وجود میآورد نه منطق و عقل». ج.م. تری ولیان، مورخ انگلیسی گفته است: «تاریخ ارزش علمی به معنای صحیح ندارد؛ یگانه هدف آن آموزش است. اگر تاریخ نگاران از آموختن به عامه مردم غفلت کنند و از برانگیختن علاقه هوشمندانه به گذشته در آنان غافل بمانند؛ همه دانش و فضلشان بیهوده است مگر تا جایی که به خود چیزی بیاموزند» (فولادوند، 1390: 7). کالینگوود مورخ و فیلسوف انگلیسی گفته است: «تاریخ به کشف کوشش انسان، یعنی کارهایی که انسان در گذشته انجام داده است، میپردازد و در این کار از روش خاص خود، یعنی تفسیر اسناد تاریخی بهره میجوید». همو گفته است: «هدف تاریخ، معرفت انسان به خود است. باید گفت که یگانه راه برای شناخت و کسب توفیق بیشتر، همان کوششی است که انسان از طریق تاریخ انجام داده است». همو گفته است: «تاریخ برای خودشناسی انسان است. خود را شناختن اولاً به معنای این است که بدانی کسی بودن یعنی چه؛ ثانیاً بدین معناست که بدانی این گونه کسی که هستی یعنی چه؛ ثالثاً به معنای این است که بدانی آن کسی که فقط تو هستی و هیچ کس دیگری نیست یعنی چه. خود را شناختن بدین معناست که بدانی چه میتوانی بکنی و چون هیچ کس امتحان نکرده است نمیداند که چه میتواند بکند؛ تنها برگه اینکه انسان چه میتواند، تنها برگه اینکه انسان چه میتواند بکند این است که انسان چه کرده است. پس ارزش تاریخ به این است که به ما میآموزد انسان چه کرده است و بنابرین، انسان چیست» (فولادوند، 1390: 9-10). لئوپد خون رانکه مورخ آلمانی گفته است: «شما بر آن بودهاید که تاریخ باید درباره گذشته داوری کند و به جهان معاصر درباره آینده آموزش دهد. کوشش کنونی من به چنان مقام بلندی نمیرسد. فقط خواهم گفت که وضع به واقع چگونه بوده است» (فولادوند، 1390: 10). دیودور سیسسلی نویسنده و مورخ رومی و نویسنده کتاب تاریخ جهان گفته است: «تاریخ همانا فلسفه است که با نمونه و مصداق سرمشق میدهد» (برنز، 1381: 21). هگل فیلسوف آلمانی گفته است: «تاریخ، حیات بشر در امتداد زمان بر روی زمین است». همو گفته است: «آنچه تجربه و تاریخ به ما میآموزد این است که مردم و حکومتها هرگز از تاریخ عبرت نگرفتهاند و برپایه اصول استنتاج شده از آن عمل نکردهاند» (فولادوند، 1390: 9).
توینبی نویسنده تاریخ تمدن گفته است: «تاریخ، پاسخ روح است به پدیداری مافوق رویدادی صرفاً زمانی، آغازی چنین سرورانگیز انفجار ابدیت است در زمان» (توین بی، 1363: 61). همو گفته است: «شاخهای از معرفت است که حوادث گذشته را ثبت و ضبط نموده و مورد تحلیل و تجزیه قرار میدهد». همو گفته است: «معنا و مقصود تاریخ خارج از مرزهای تاریخ آشکار میشود». همو گفته است: «ملتی که حافظه تاریخی خود را به فراموشی میسپارد، مستحق اضمحلال است». همو گفته است: «یقین است بشر در سیر انهدام خویش پیش میرود، مگر آنکه موفق شود به اتفاق هم، در رسیدن به سوی پدیدهای، مثل یک خانواده واحد رشد کند. برای این مقصود میباید با یکدیگر آشنا شویم و این به معنای شناخت تاریخ همدیگر است، زیرا انسان در زمان بلافصل زندگی نمیکند» (توین بی، 1393: 11). محمد بن سلیمان کافیجی نویسنده کتاب مختصر فی علم التاریخ گفته است: «دانش تاریخ، آن است که در آن از زمان و حالات آن و احوال متعلق به زمان از حیث تعیین و مرزبندی بحث شود» (کافیجی، 1410: 55). همو گفته است: «اگر علم تاریخ نبود، نه خبری به ما میرسید و نه اثری، تاریخ، غذای ارواح و گنجینه اخبار مردمان و مردان است. تاریخ، معدن شگفتیها و نوادر و روایات و مثلهاست. تاریخ زینت ادیب و سرمایه خردمند و یار محدِّث و سرمایه فرزانه است» (کافیجی، 1410: 117). تقی الدین مقریزی تاریخ نگار برجسته مصری گفته است: «تاریخ خبر دادن است از آنچه در دنیای گذشته رخ داده است». هنری ایرنه مارو مورخ فرانسوی گفته است: «تاریخ عبارت است از شناخت گذشته انسان، شناخت رویدادها، شناخت کنشها، احساسات و افکاری که انسان طی ازمنه متوالی گذرانده و قابل ثبت و ضبط در خاطر دانسته است» (ساماران، 1375: 1/13). همو در جای دیگری گفته است: « تاریخ عبارت است از روشی علمی که امکان تدوین و انتقال یادبود اعصار گذشته را فراهم میآورد و در نتیجه حکایات، شرح قضایا، آثار ادبی را که به این شناخت اختصاص یافتهاند در بر میگیرد» (ساماران، 1375: 1/13). ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی گفته است: «شناخت تاریخی، در مرتبهای نازلتر از شعر قرار دارد». لورنتسو والا نویسنده و فیلسوف ایتالیایی گفته است: «تاریخ قویتر از شعر است، زیرا راستگوتر است و رو به سوی حقیقت دارد و با نمونه و مصداق سرمشق میدهد نه انتزاعات، بلکه از فلسفه نیز برتر است، زیرا در گفتار مورخان جوهر بیشتر، معرفت عملی بیشتر، آداب بیشتر و هر قسم دانش بیشتری دیده میشود تا دستورها و قواعد فیلسوفان» (شاله، 1323: 13). کلود کائن مستشرق و مورخ فرانسوی گفته است: «تاریخ عین تحول و البته وابسته به زمان و مکان یکی از شیوههای احاطه یافت بر کل انسانیت است». فرناندو پسوا شاعر و نویسنده پرتقالی گفته است: «تاریخ، ثبات را انکار میکند». ابواسحاق صولی شاعر و نویسنده قرن سوم قمری گفته است: «تاریخ هر چیز پایان آن و وقتی است که زمان رخداد حادثه بدان منتهی میشود. در این معنا گفته شده، فلان کس تاریخ ملت خود است». ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ قرن چهارم گفته است: «تاریخ وقتی باشد اندر زمانه سخت مشهور که اندرو چیزی بوده است» (بیرونی، 1367: 52). ابن جوزی نویسنده کتاب المنتظم فی التاریخ الملوک و الامم گفته است: «تاریخ و یاد سیرهها، آسایش دل و زدودن غم و هشیاری خِرد است». علی مدرسی نویسنده کتاب مدرس شهید، نابغه ملی ایران و خواهرزاده شهید مدرس گفته است: «تاریخ به حق سخنگوی آرمان انسانهاست» (مدرسی، 1374: 641). حسین مفتخری استاد دانشگاه خوارزمی گفته است: «هدف تاریخ علاوه بر اینکه معرفت به افراد انسان است، آگاهی به روابط اجتماعی او در گذشت روزگار را نیز هست». منظور از «اجتماعی» در واقع کل اموری است که در حیات آدمی مؤثر است، نظیر امور اقتصادی، مذهبی، سیاسی، هنری، حقوقی، نظامی و علمی (مفتخری، 1390: 13). با توجه به جبر تاریخ محمد خیابانی گفته است: «نه میتوان تاریخ را فریب داد و نه میتوان زمان را از سیر سریع خود بازداشت». نادر ابراهیمی نویسنده ایرانی معاصر نیز گفته است: «تاریخ به امید تصمیم تو نخواهد نشست». همچنین شهید صدر گفته است: «حتی اگر این انسان، تجسم رسالت آسمانی باشد، باز هم انسان است و قوانین تاریخ بر او حکومت میکند» (صدر، 1369: 114).
لورنس دورل نویسنده معاصر انگلیسی گفته است: «تاریخ، تکرار بی پایان خطاهای زندگی است». رایت ماریس رمان نویس و عکاس آمریکایی گفته است: «گذشته بی فایده است، زیرا گذشته است» (فولادوند، 1390: 8). هنری فورد مخترع و بنیادگذار صنعت اتومبیل سازی فورد گفته است: «تاریخ بیش و کم، پوچ و یاوه است» (فولادوند، 1390: 10). میلان کوندرا نویسنده معاصر اهل چک گفته است: «تاریخ به سَبُکی زندگی یک فرد است؛ بیش از اندازه سبک، به سبکی پَر است، مانند گرد و غبار در هوا معلق است، مانند چیزی است که فردا ناپدید میشود». همو گفته است: «تاریخ، پیاپی شدن دگرگونیهای بی دوام است». هاکسلی نویسنده و فیلسوف انگلیسی گفته است: «اینکه آدمیان از درسهای تاریخ چیزی فرا نمیگیرند مهمترین درسی است که تاریخ باید به ما بیاموزد».
اهمیت و فایده علم تاریخ
لئون تروتسکی متفکر و انقلابی مارکسیست گفته است: «حکم تاریخ استوارتر از تمام مقررات بروکراسی است». سیسرون خطیب و سیاستمدار و فیلسوف رومی گفته است: «تاریخ شاهدی است که به گذشت زمان گواهی میدهد، واقعیت را روشن میکند، به حافظه نیرو میبخشد، راهنمای زندگی روزانه است و از روزگاران باستان به ما خبر میرساند» (فولادوند، 1390: 8). دکتر محمدعلی اکبر استاد دانشگاه شهید بهشتی گفته است: «اگر بخواهیم تصمیماتمان سنجیده و با در نظر گرفتن امکانات و شرایط باشد، چارهای نداریم جز اینکه پیوست تاریخی داشته باشیم». رضا داوری اردکانی فیلسوف معاصر گفته است: «آنها که میخواهند آینده داشته باشند، باید راه آینده خود را از تاریخ بپرسند». امام علی (ع) در وصیت نامه خویش به امام حسن (ع) میفرمایند: «فرزندم! من هرچند به مقدار گذشتگان عمر نکردهام، اما در اعمال آنان دقت کردهام و در اخبار آنان کنجکاوی نمودهام، در آثار آنان قدر گردش کردهام که در ردیف آنان شمرده شدهام. بلکه تو گویی که کارهای آنان به من منتهی شده است. من با همه آنها زندگی کردهام، خوب و بد دنیا را، نفع و ضررش را شناختهام و از هر مطلبی مهم آن را انتخاب کردهام و برای تو ذخیره نمودهام و آنچه بی ارزش بوده کنار گذاشتهام». امام خمینی میفرمایند: «تاریخ روشنگر نسلهای آینده است». امام خمینی میفرمایند: «تاریخ معلم بشریت است». لیویوس مورخ رومی گفته است: «مطالعه تاریخ بهترین داروی یک روح بیمار است، زیرا تاریخ گزارشی است پیش چشم همگان از تنوع بی پایان تجربههای بشر و در آن گزارش میتوانید نمونهها و هشدارهایی هم برای خود و هم برای کشورتان بیابید کارهایی والا و ستودنی که سرمشق قرار دهید و کارهایی سراسر زشت و نکوهیدنی که از آنها بپرهیزید» (فولادوند، 1390: 9). ای. ایچ. کار گفته است: «برای شناخت خصیصه و سرشت یک جامعه هیج نموداری بهتر از نوع تاریخی که مینویسد یا نمینویسد نیست». زیگموند فروید بنیانگذار اتریشی مکتب روانکاوی گفته است: «فقط بی سر و پایی نالایق به گذشته خود بی علاقه است» (فولادوند، 1390: 10). محمدرضا شفیعی کدکنی گفته است: «فقر نگاه تاریخی نسبت به مسائل فلسفی و هنری و ادبی، عامل اصلی واپس ماندگی ماست و این خود سرچشمه از نگاه دایرهوار ما دارد که تاریخ را به مانند مغرب زمین نمیتوانیم به گونهای خطی مورد نظر قرار دهیم. به همین دلیل تصور میکنیم عرفان بایزید و عین القضات و شمس تبریزی، عین عرفان فلان علیشاه دوره قاجار یا دوره معاصر است». اقبال لاهوری متفکر بزرگ مسلمان گفته است: «تاریخ، یا به زبان قرآن «روزهای خدا»، همانگونه که قرآن گفته است، منبع سوم علم و معرفت است. یکی از اساسیترین تعلیمات قرآنی، این است که اقوام و ملتها به صورت دسته جمعی داوری شوند و به کیفر بدکاریهای خود در این جا و اکنون عذاب میبینند». حسین میرجعفری استاد دانشگاه اصفهان گفته است: «تاریخ یک ملت، هویت آن ملت است، در حقیقت همه چیز آن ملت است. بی شناخت تاریخ، شناخت عالمانه بسیاری از علوم به خصوص علوم انسانی عملاً امکان پذیر نمیباشد و راه درست شناخت تاریخ نیز شناخت منابع تاریخی و تشخیص میزان اعتبار آنهاست» (میرجعفری، 1390: هفت). احمد کسروی نویسنده کتاب تاریخ مشروطه ایران گفته است: «آنان که تاریخ و فرهنگ خود را از دست دادهاند مردم بدبختی هستند. بدبختتر از آنان کسانی هستند که در بازیافتن تاریخ و فرهنگ از دست رفته خود تلاش نمیکنند. ولی بدبختترین مردم کسانی هستند که تاریخ و فرهنگ خویش را به ریشخند میگیرند». فریدریش نیچه فیلسوف بزرگ آلمانی گفته است: «افزونی دانش گذشته و افزونی تاریخ، انسان را پژمرده و بزدل خواهد ساخت. در حالی که انسان باید قادر باشد گذشته را به خدمت حال دربیاورد. البته اگر بتوانیم خوب یاد بگیریم که تاریخ را وسیلهای برای زندگانی قرار دهیم». هگل فیلسوف آلمانی گفته است: «ملتها احکام صحیح خود را از تاریخ دریافت میکنند». اچ. آی. مارو از متفکران معاصر مغرب زمین گفته است: «شایسته است تاریخ را در اعداد عالیترین رسالتهایی به شمار آورد که انسان هَمِّ خود را بدان مصروف داشته است» (ساماران، 1375: 1/13).
شارل ساماران نویسنده کتاب روشهای پژوهش در تاریخ گفته است: «تاریخ دانش پیچیدهای است که برای وصول به حقیقتی همیشه نسبی ناگزیر از پیمودن راههای ناهموار و پرپیچ و خم است» (ساماران، 1375: 1/13). آنا کمنهنا؛ نویسنده بیزانسی، دختر امپراتور آلکسیوس اول گفته است: «جریان بی پایان و ایستادگی ناپذیر زمان، همه آفریدگان را با خود میبرد و در ژرفنایی تاریک و بی نام و نشان غرق میکند ولی داستانی که تاریخ باز میگوید جان پناهی بسیار مستحکم در برابر سیل زمان است و تا اندازهای سیلان ایستادگی ناپذیر آن را متوقف میکند و از میان همه کردارها، تاریخ هر آنچه را بر میگیرد استوار نگاه میدارد و به هم میپیوندد و نمیگذارد به ورطه فراموشی بلغزد (فولادوند، 1390: 10).
ابن فندق نویسنده کتاب تاریخ بیهق گفته است: «ملوک و امرا، پیوسته به حفظ مصالح ملک مبتلا باشند و افکار ایشان در آن معانی مستغرق و استراحت ایشان از تحمل اَعباء مُلک، به تأمّل و سماع در تاریخ تواند بود. ایشان به معرفت حوادث و وقایع ملک و مکاید حروب و تدبیرها که ملوک گذشته کرده باشند، حاجتمند باشند، چنانکه اطبّای عهد به اصول و معالجات و کتب متقدّمان و ادبا و فصحا به کتب و تصانیف گذشتگان سلف». همو گفته است: «کسی که در تاریخ تأمل کند و اخبار گذشتگان بداند، در هر حادثه و واقعه که او را پیش آید از عهد آدم تا عهد وی جاری مجرای آن باشد که او با جمله عقلای عالم در آن مشورت کرده باشد و این معنی از مشورت نافعتر است. لاجرم هرکه در تاریخ تأمّل کند، در هر واقعه که او را پیش آید نتیجه عقل جمله عقلای عالَم به وی رسیده باشد». همو گفته است: «تاریخ، خزاین اسرار امور است و در آن عِبر و مواعظ و نصایح و نقد آن بر سکه تقدیر الهی مطبوع بُوَد و مردم را از حدّتِ مَضاربِ نوائب نگاه دارد و شهود آن عدول باشند و از جرح مصون، دلایل و امارات آن از شهد شیرینتر و از شهاب روشنتر، مدار افلاک آن بر قطب نقل بود» (ابن فندق، 1361: 7). همو گفته است: «تاریخ داستن [علاوه] بر آنکه فایده بزرگ دارد، سهل المتناول باشد و در استفادت از آن، زیادت کُلفت و مشقّتی نباشد». همو گفته است: «فایده دیگر تاریخ آن است که در اندک مدتی آدمی از اخبار و حکایات گذشتگان و احوال و عمارات عالم و ملوک و ممالک، چندان فایده یابد که از طریق مشاهدت در عمرهای دراز او را حاصل نیاید. چنین بُود که هرکه از علم تاریخ اعراض کند، دست زمانه بر وی دراز شود و او را از طریقی مسموع و منقول نباشد که به سلوک آن طریق، از آفات نجات یابد و مرد عالم به تاریخ، به آشنایی و روشنایی تجربت، انبساط نماید». همو گفته است: «علم تاریخ، علم لذیذی است و مقبول، فایده هشاشت و بشاشت به ارزانی دارد و به ملامت و سآمت کمتر ادا کند. خُطُوات خَطَرات، از رسیدن به انتهای آن عاجز نمانند. بَنان و زبان از تحصیل و تفصیل آن قاصر نگردد و انقطاع به حکم مشاهده محسوسات بر مواد آن مستولی نشود و از بساتین انس حضور و حظایر قدس قلوب، نسیم عَرف آن به خیاشیم میرسد. در غرایز آدمی است، اخبار و استخبار، چه آدمی را حق تعالی محبّ اخبار و استخبار آفریده است. چون چنین بُوَد معرفت تاریخ و اخبار عالَم لازم را محبت باشد و اگر این محبت اخبار و استخبار در غرایز آدمیان مُرکّب نبودی، از گذشتگان هیچ شریعت و فضایل و اخبار و حکایات به متأخّران نرسیدی». همو گفته است: «جهاتی که بدان آدمی چیزی شناسد، عقل است و حس و مشاهده و مسوعات از ابواب محسوسات بُوَد. احوال عالَم به طریق عقل نتوان دانست و یک شخص را از آدمیان مساعدت نکند که چندان که مدت بقای عالم است، جمله احوال عالمیان را مشاهده کند. پس طریق شناخت احوال و اخبار عالَم و عالمیان و طریق شناختن اقوال و اخبار و آثار، طریق تأمّل است در تواریخ و فواید آن از سمعِ مستنبط است». درباره عبرت گرفتن از تاریخ، قرآن کریم میفرماید: «قُل سیرو فی الاَرض فَانظُروا کَیفَ کانَ عاقِبۀَ المجرمین». همچنین خواجه نصرالدین توسی گفته است: «اگر ایلخانان به تاریخ بها میدادند و از آن عبرت میگرفتند، هیچ گاه به ایران نمیآمدند و به این سرنوشت شوم گرفتار نمیشدند». هاکسلی نویسنده و فیلسوف انگلیسی نیز گفته است: «اینکه آدمیان از درسهای تاریخ چیزی فرا نمیگیرند مهمترین درسی است که تاریخ باید به ما بیاموزد». مارک تواین نویسنده آمریکایی گفته است: «جلوگیری از تکرار تاریخ کاری بیهوده است، زیرا شخصیت آدمی به گونهای است که اجتناب از تکرار را امکان ناپذیر میسازد».
نتیجه
در مقاله حاضر کوشیده شد تا گفتههای صاحب نظران علوم گوناگون درباره علم تاریخ و اهمیت و فایده آن در یک جا گرد آید. اینکه متخصصان علوم گوناگون درباره تاریخ و اهمیت آن اظهار نظر کردهاند حکایت از اهمیت و جایگاه بالای این علم دارد. گفتههای برخی از این متفکران، گاه متفاوت و گاه متضاد با گفتههای دیگر متفکران است. ایدئولوژی و جهان بینی برخی بسیاری از این متفکران نیز مخالف و گاه متضاد دیگر متفکران است. اما نکته مهم این است که متفکران گوناگون با جهان بینیهای مختلف درباره تاریخ و جنبههای گوناگون نظری آن اظهار نظر کردهاند که بیانگر جایگاه این علم است. در این مقاله کوشیده شد تا آرای صاحب نظران مختلف درباره این مهم صرف نظر از پیش داوری در کنار یکدیگر ارائه گردد.