زندگی به مانند تردمیل: چرا ما همیشه به سطح «اولیه» شادی و احساس خوشبختی برمیگردیم؟
جستوجوی خوشبختی یک تلاش جهانی همه انسانها است، با این حال افراد اغلب علیرغم تلاش زیادشان به طور روزافزون شاد یا خوشبخت نمیشوند. این مسئله فراتر از جبر جغرافیایی یا زندگی در کشور خاص یا طبقه اجتماعی است.
به طور استعاری به این مسئله «تردمیل لذت» گفته میشود. یه این معنی که که با طی فراز و نشیبهای زندگی، باز افراد با گذشت زمان به سطح اولیه شادی بازمیگردند.
آشنایی با تردمیل لذت
تردمیل لذت که به عنوان سازگاری لذتگرا نیز شناخته میشود، یک نظریه روانشناختی است که میگوید افراد با وجود تجربه رویدادهای مثبت یا منفی، سطح نسبتاً پایداری از شادی را در طول زندگی خود حفظ کنند. تردمیل به صورت استعاری نشان میدهد که چگونه افراد به طور مداوم برای خوشبختی تلاش میکنند، دقیقاً مانند یک دونده روی تردمیل که جابجا نمیشود.
این پدیده روانشناختی خرد مرسوم را به چالش میکشد که رویدادهای مهم زندگی، مانند برنده شدن در لاتاری یا مواجهه با یک ضرر قابل توجه، شادی فرد را برای همیشه تغییر میدهند.
تحقیقات متنوعی در مورد نظریه تردمیل لذت انجام شده و از آن حمایت میکنند. این تحقیقات در زمینههای مختلفی از جمله روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد هستند.
یک مطالعه شاخص که توسط روانشناسانی به نامهای بریکمن و کمپبل در سال 1971 انجام شد، با عنوان «نسبیت گرایی لذت و برنامهریزی جامعه خوب»، نقشی اساسی در پایهگذاری این نظریه داشت. این مطالعه رضایت از زندگی برندگان بخت آزمایی و افراد فلج از پا یا پاراپلژیک را با رضایت یک گروه کنترل مقایسه کرد و دریافت که هر دو گروه، علیرغم تجارب متفاوتشان، در نهایت به سطح اولیه شادی بازگشتند.
مکانیسمهای روانی دخیل در این پدیده
چندین مکانیسم روانشناختی منجر به پدیده تردمیل لذت میشوند. یکی از عوامل مهم سازگاری است، که در آن افراد با شرایط جدید، چه مثبت یا منفی، سازگار میشوند و تأثیر عاطفی در طول زمان کاهش مییابد. این فرآیند انطباقی ریشه در آستانههای شادی و احساس خوشبختی دارند که افراد تمایل دارند پس از تجربه رویدادهای مهم زندگی به آن بازگردند.
یکی دیگر از مکانیسمهای تأثیرگذار، ایده مقایسه است. مردم اغلب بهزیستی خود را نسبت به دیگران ارزیابی میکنند که منجر به اثر تردمیل لذت میشود. یعنی به موازات رسیدن افراد به موفقیت یا رویارویی آنها با ناملایمات، نقاط مرجع آنها تغییر میکند و بر درک آنها از شادی تأثیر میگذارد. این ارزیابی قیاسی ثابت به تثبیت آستانه حس شادی و خوشبختی در طول زمان کمک میکند.
علاوه بر این، محققان یک مؤلفه ژنتیکی را برای شادی شناسایی کردهاند که میگوید افراد دارای استعداد از پیش تعیینشده برای درک سطح معینی از رفاه هستند. این نقطه تنظیم ژنتیکی، همراه با مکانیسمهای ذکر شده، این تصور را تقویت میکند که افراد به طور طبیعی به سطح اولیه شادی خود باز میگردند.
پیامدهایی برای بهزیستی
درک تردمیل لذت، پیامدهای عمیقی برای چگونگی رویکرد جامعه در جستجوی خوشبختی و رفاه دارد. روایت فرهنگی غالب، اغلب افراد را تشویق به رسیدن به نشانگرهای خارجی موفقیت، مانند ثروت، موقعیت یا دستاوردها، میکند و فرض میکند که اینها به خوشبختی پایدار منجر میشوند. با این حال، تردمیل لذت با پیشنهاد موقتی بودن تأثیر چنین عوامل خارجی، این فرض را به چالش میکشد.
این درک باعث ارزیابی مجدد ارزشهای اجتماعی و اهداف فردی میشود. به جای تمرکز صرف بر پیگیری بی وقفه اهداف خارجی، یک رویکرد متعادلتر ممکن است شامل پرورش منابع داخلی حس خوشبختی یا رفاه باشد. تمرینهایی مانند توجه، قدردانی و تقویت روابط مثبت باید اجزای حیاتی یک زندگی رضایتبخش تبدیل میشوند.
علاوه بر این، تردمیل لذت بر اهمیت سیاستهای اجتماعی و اقتصادی تأکید میکند که توزیع عادلانه منابع و فرصتها را در اولویت قرار میدهند. اگر افراد به افزایش ثروتبرای حس خوشبختی بیشتر عادت کنند و معتاد شوند و نابرابری اجتماعی همچنان بالا باشد، خوشبختی کل جامعه ممکن است محدود شود.
سیاستهایی که به علل ریشهای نابرابریهای اجتماعی میپردازند و رفاه جمعی را افزایش میدهند، میتوانند به یک جامعه پایدارتر و عادلانهتر کمک کنند.
مداخلات عملی
شناخت تردمیل لذت، پیامدهای عملی برای افرادی دارد که به دنبال افزایش خوشبختی خود هستند. اول و مهمتر از همه، تغییر تمرکز از پیگیری دستاوردهای بیرونی به پرورش حالات درونی، حس رضایت را بیشتر میکند.
مشخص شده که اعمالی مانند مدیتیشن، ذهن آگاهی، مداخلات روانشناسی مثبت و ایجاد ارتباطات اجتماعی قوی به طور مثبت بر رفاه ذهنی تأثیر میگذارد.
علاوه بر این، پذیرش یک رویکرد آگاهانهتر درزندگی میتواند به صلاحتر باشد. افراد با چشیدن تجارب مثبت، ابراز قدردانی و درگیر شدن در فعالیتهایی که با ارزشهای شخصی همسو هستند، ممکن است اثرات مثبت چنین تجربیاتی را طولانیتر کنند.
در سطح اجتماعی، سیاستهایی که توزیع عادلانهتر منابع، ساختارهای حمایت اجتماعی و خدمات سلامت روان را ترویج میکنند، میتوانند به کاهش تأثیر منفی عوامل استرسزای اجتماعی کمک کنند. سیاستگذاران با درک این موضوع که دستاوردهای مادی به تنهایی شادی پایدار را تضمین نمیکند، میتوانند ابتکاراتی را در اولویت قرار دهند که به عوامل روانی و اجتماعی افزاینده رفاه و شادی کمک کند.
این نوشتهها را هم بخوانید