مرور رده

آن صفحات جادویی نخست

کتاب « مرده‌ها در راه‌اند »، نوشته ناتاشا امیری

به نغمه منصوریان بخش اول فصل اول آن‌ها را عطش سیری‌ناپذیر آرزوها در بر گرفتهو پر از غرور و منیت دروغی‌اند. بر اثر توهم،عقاید اهریمنی اختیار و با انگیزه‌های ناپاکعمل می‌کنند. (۱)شهر توکا، سال ۱۳۳۲ شمسی، ۱۹۵۳ میلادی، تابستاننیمه‌شبی که نفس…

بریده کتاب: «ضد داستان» نوشته «فیلیپ استویک»

ذغال‌اندازکیت فورث«ساعت تیک‌تاک می‌کند.»این برای داستان کوتاهم شروع ضعیفی است. ایرادِ «ساعت» این است که نمادی از زمان است و من نمی‌خواهم هیچ انگارهٔ بزرگی در داستانم بیاورم. تازه، در واقع من یک ساعت الکتریکی دارم که وِزوِز می‌کند.یک روز برفی…

بریده کتاب: «بنفشه‌های سراشیب» نوشته «جواد مجابی»

بخش اولستاره و سرودسحر شده است، از شبگردی برمی‌گردم. راهم شمالی است، از «ارنبویه» می‌گذرم، باد «آذرین» گزنده و پرسوز می‌وزد، نیمرخ یخ‌زده‌ام را برش می‌دهد. به آسمان نگاه می‌کنم باد سقف سیاه و چرب بالای سر را نخ‌نما کرده است.آذرین از شمال شرقی…

بریده‌ای از کتاب «برف خاموش،برف مرموز»، نوشته «کنراد ایکن»

اصلاً چرا هم‌چی شده بود، یا چرا درست باید آن‌موقع هم‌چی می‌شد. خوب، این را شاید نمی‌توانست بگوید؛ یا شاید هم اصلاً نشده بود این را از خود بپرسد. این قضیه بیش‌تر یک راز بود، از آن چیزهائی که باید از پدر و مادر حسابی مخفی نگه می‌داشت؛ و همین‌اش هم بود که خیلی…

بریده‌ای از کتاب «علامت چی» نوشته «چارلز دیکنز»

«هِی! آقا!»وقتی صدائی را که به این نحو او را خطاب می‌کرد شنید، دمِ درِ اتاقک نگه‌بانی‌اش ایستاده بود و پرچمی در دست داشت که به دورِ تیرک کوتاه‌اش پیچیده بود. با توجه به وضعیت آن مکان، آدم فکر می‌کرد قاعدتاً نباید تردید داشته باشد که صدا از کدام سو می‌آید؛…

بریده‌ای از کتاب «بره‌ای در پوست گرگ» نوشته «رفیق شامی»

یکی بود، یکی نبود. در چراگاهی بزرگ، بره‌ئی به نامِ هیلو در میان بره‌های دیگر زندگی می‌کرد. علفِ خوش‌طعم و خوش‌بو و فراوانِ این چراگاه زیر دندان گوسفندها مزه می‌کرد. بره‌ها از زندگی خود راضی بودند. فقط هیلو بود که مرتب نِق می‌زد و توقع داشت که همه ازش تعریف…

بریده‌ای از کتاب «شبح خانم ویل»، نوشته «دنیل دفو»

این قضیه از هر حیث چنان کم‌نظیر و منبع آن چنان معتبر است که من نه در کتاب‌هائی که خوانده‌ام و نه در گفت‌وگوهایم به چیزی همانند آن بر نخورده‌ام؛ و جا دارد که افراد بسیار جدی و مبتکر آن را پی بگیرند.شبح خانمِ ویل پس از مرگْ بر خانمِ بارگریو ظاهر شد؛ این خانم…

بریده‌ای از کتاب «روح داروثی دینگلی» نوشته «دنیل دفو»

اوایل امسال، مرضی در این شهر لانسستون پیدا شد، و تعدادی از شاگردان من بر اثر آن جان باختند. یکی از کسانی که این بیماری به زانو در آورد، جان الیوت بود، پسر ارشد جناب آقای ادوارد الیوت اهل ترهرس، جوانی تقریباً شانزده‌ساله، ولی فوق‌العاده شایسته و پُراستعداد. در…

بریده‌ای از داستان کالسکه، نوشته نیکلای گوگول

شهر کوچک از زمانی که هنگ سواره‌نظام در آن مستقر شده بود شور و نشاطی پیدا کرده بود. پیش از آن، شهر خیلی سوت‌وکور بود. وقتی که سوار بر کالسکه یا درشکه از شهر می‌گذشتی قیافهٔ عُنق آلونک‌های کثیفی که به خیابان زل زده بودند چنان دمغ‌ات می‌کرد که نگو و نپرس، انگاری…

بریده‌ای از کتاب «مرگ در می‌زند»، نوشته «وودی آلن»

مرگنمایش در اتاق‌خواب خانهٔ دوطبقهٔ نات اکِرمن رخ می‌دهد که جائی در کیوگاردنز واقع است. کفِ اتاق کیپ‌تاکیپ با قالی فرش شده است. یک تخت‌خواب دونفرهٔ بزرگ و یک میز توالت بزرگ. اتاق اسباب و اثاثه و پردهٔ مفصل دارد، و روی دیوارها چند تابلوی نقاشی و یک دماسنج…

زن عقدی نوشته ابیوسه نیکول

آیایی کمی وول خورد و بعد پا شد نشست. نگاهی به ساعت شماطه‌دار ارزان‌قیمتِ روی صندلی کنار تخت انداخت. شش‌وربع بود و بیرون تازه آفتاب زده بود؛ شهرک افریقایی مزبور کم‌کم داشت بیدار می‌شد که زندگی از سر گیرد. نگه‌بان‌های شب با جیغ‌وویغ عصبانی خروس‌ها از خواب بیدار…

خانم حوا نوشته هانری تراوایا

اگر نبود آن اعتصاب وحشت‌ناک راننده‌های رؤسا که زندگی کل رؤسای فرانسوی را در پاییز سال قبل فلج کرد، آقای کُک ریکو دو لامارتینیر هرگز این فرصت را نمی‌یافت که دوباره با متروی شهری سفر کند. البته او از این وسیلهٔ نقلیه دو سه‌بار، وقتی تقریباً هشت‌ساله بود، به یمن…

دست تکیده نوشته تامس هاردی

۱. شیردوش بی‌نوادر گاوداری هشتادودو سر گاو بود، گروه دوشنده‌ها ــ اصلی و موقّت ــ همه مشغول کار بودند؛ چون با این‌که تازه اوایل آوریل بود، در مَرغ‌زار علف فراوان بود و گاوها در منتهای شیردهی بودند. ساعت حدود شش غروب بود، و کارِ سه‌چهارم آن حیوان‌های…
••4 5