نوشته‌هایی در مورد:

فردریک بکمن

معرفی کتاب: «ما در برابر شما»، نوشته فردریک بکمن

تازه‌ترین رمان فردریک بکمن -نویسنده‌ی رمان «مردی به نام اوه»- که به تازگی منتشر شده است «ما در برابر شما» نام دارد.شهر شمالی بیورن‌استاد در رمان «شهر خرس» حوادث تکان‌دهنده‌ای را از سر گذراند. «ما در برابر شما» داستان این شهر است در ماه‌های پس از آن حوادث.…

معرفی کتاب « مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متاسف است »، نوشته فردریک بکمن

فردریک بَکمَن، وبلاگ­نویس و نویسندهٔ جوان و بسیار موفق سوئدی، سال ۱۹۸۱ در استکهلم به دنیا آمد. او پس از ناتمام گذاشتن تحصیلات دانشگاهی، مدتی به عنوان رانندهٔ کامیون، کارگر رستوران و رانندهٔ لیفتراک کار کرد. در سال ۲۰۰۷ به استخدام روزنامهٔ مور در آمد، ولی پس از…

معرفی کتاب: «و من دوستت دارم»، نوشته فردریک بکمن

چند کلمه پیش از شروع این کتاب داستانی کوتاه است دربارهٔ آنچه در ازای نجات یک زندگی باید قربانی کنیم. اگر نه آینده، که گذشته هم مهم باشد، اگر نه تنها جایی‌که می‌رویم، بلکه ردّپایی هم که به‌جا می‌گذاریم اهمیت داشته باشد، اگر مجبور باشیم همهٔ دار و ندارمان را…

معرفی کتاب «و هرروز صبح راه خانه دورتر و ‌دورتر می‌شود»، نوشته فردریک بکمن

خوانندهٔ عزیززمانی یکی از بت‌های زندگی من گفت: «یکی از بدترین چیزهای پیری این است که دیگر هیچ ایدهٔ تازهای به ذهنم نمی‌رسد». این کلمات را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم زیرا که بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم. حدس می‌زنم که تنها من…

معرفی و بریده‌ای از کتاب مردی به نام اوه + کتاب صوتی رایگان

کتاب مردی به نام اوهنویسنده : فردریک بکمن مترجم : فرناز تیمورازف۱ . مردی به نام اُوه یک کامپیوتر می‌خرد که کامپیوتر نیستاُوه پنجاه و نه سال دارد. اتومبیلش ساب است. با انگشت اشاره طوری به کسانی اشاره می‌کند که ازشان خوشش نمی‌آید که…

رقیب فیلم فروشنده اصغر فرهادی را در اسکار امسال ببینید – پیشنهاد فیلم و کتاب مردی به نام اوه

همان طور که برخی از فیلم‌ها ذاتا با خط فکری و سلیقه ما سازگار هستند و همه آن مؤلفه‌های دوست‌داشتنی مورد نظرمان را دارند، برخی فیلم‌ها هم در هماهنگی با شرایط مزاجی و حال و هوای روزمان قرار می‌گیرند. آدم است دیگر و هر روز نوع خاصی فیلم طلب می‌کند: تریلر،…

معرفی کتاب: «و هرروز صبح راه خانه دورتر و ‌دورتر می‌شود»، نوشته فردریک بکمن

خوانندهٔ عزیززمانی یکی از بت‌های زندگی من گفت: «یکی از بدترین چیزهای پیری این است که دیگر هیچ ایدهٔ تازهای به ذهنم نمی‌رسد». این کلمات را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم زیرا که بزرگترین ترس من این است که تخیلم را قبل از بدنم از دست بدهم. حدس می‌زنم که تنها من…