تولدت مبارک ، گابو!
دوستداران گابریل گارسیا مارکز ، دیروز سه شنبه با
بازخوانی «صد سال تنهایی» ، هشتادمین سال تولد مارکز را گرامی داشتند. به همین
مناسبت جشنها و مراسم بزرگداشت زیادی از اسپانیا گرفته تا مکزیک برگزار شده است.
در حالی که در زادگاه مارکز مراسم آتشبازی و شلیک توپ برگزار
میشود ، در مادرید سیاستمداران و هنرمندان در یک ماراتون کتابخوانی ، شروع به
خواندن شاهکار مارکز ، «صد سال تنهایی» کردند.
معاون نخستوزیر اسپانیا دیروز مراسم قرائت جمعی «صد سال
تنهایی» را با خواندن جملههای ابتدایی این رمان اغاز کرد : «سالها بعد ، هنگامی
که سرهنگ آئورلیانو بوئندیا در مقابل سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده
بود ، بعد از ظهر دوردستی را به یاد آورد که پدرش او را به کشف یخ برده بود.» ، هر
نفر به مدت 15 دقیقه از کتاب خواهد خواند.
مارکز به خاطر سبک خاصش یعنی «رئالیسم جادویی» تحسین
میشود ، وی یکی از چهرههای محبوب آمریکای لاتین محسوب میشود و دوستدارانش علاقه
دارند وی را «گابو» صدا بزنند.
مارکز سالهای زیادی در مکزیک زنده کرده است و اظهار کرده است که
از تلویزیون و مراسم عمومی نفرت دارد.
مراسمی که به منظور هشتادمین سال تولد مارکز برگزار میشود ،
تنها مراسمی نیست که برای گرامیداشت وی برگزار خواهد شد و به زودی ، 25امین
سالگرد اهدای جایزه نوبل به مارکز و همچنین چهلمین سالگرد نوشتن «صد سال تنهایی» که
تا به امروز 30 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است ، هم گرامی داشته میشود.
وزیر فرهنگ کلمبیا گفته است که دولت قصد بازسازی و تبدیل خانه
مارکز به موزه را دارد. مارکز در آراکاتاکا متولد شد ، شهری کوچکی که در
منطقهای قرار دارد که به سبب تولید موز مشهور است ، در همین شهر بود که مارکز
داستانهایی از زبان مادربزرگ خود شنید که که بعدها در شکل دادن رمانش به وی کمک
کرد.
آراکاتاکا ، موزه گابریل گارسیا مارکز ، بر روی یک تابلو نوشته
شده: محل تولد گابریل گارسیا مارکز:
یک قطار توریستی در آراکاتاکا ، این فطار از منطقهای عبور می
کند که الهامبخش مارکز در نوشتن شاهکارش ، صد سال تنهایی است:
مارکز در سال 1927 متولد شد و در ابتدا به مطالعه حقوق پرداخت ،
مدت کوتاهی هم یک فروشنده بود ولی بعدها در یک روزنامه محلی ، یک روزنامهنگار شد.
وی در سال 1982 برنده جایزه نوبل شد.
«عشق در زمان وبا» و «ژنرال در هزارتویش» از دیگر
آثار برجسته مارکز هستند که دومی یک نوع بازسازی زندگی قهرمان آزادیخواه آمریکای
جنوب -سیمون بولیوار- محسوب میشود.
مارکز در طول هشت دهه از زندگیاش از سیاست هم غافل نبوده ، وی
در سال 1980 به ظن ارتباط با یک گروه چریکی موسوم به M19 به
مکزیک تبعید شد و بعدها در مذاکراتی که بین بزرگترین گروه شورشی کلمبیا یعنی
FARC و دولت انجام شد ، همکاری کرد.
در عین حال مارکز یکی از صمیمیترین دوستان فیدل کاسترو
، رهبر کوبا هم به شمار میرود ، وی در یک محله ثروتمند نشین هاوانا یک خانه دارد.
در سال 99 اعلام شد که مارکز مبتلا به بیماری لنفوم است
، بعد از مداوا در مرکز پزشکی UCLA اخیرا مارکز اعلام کرده است که بر این بیماری
فائق آمده است.
به تازگی مارکز به دوستان نزدیکش گفته است که نوشتن جلد دوم
کتاب «زندهام که روایت کنم» را شروع کرده است ، یکی از نزدیکترین دوستان
مارکز به نام Plinio Apuleyo Mendoza ، این خبر را تأیید کرده است ، وی گفته است که
مارکز نوشتن خاطراتش را در پاریس در سالهای میانی دهه 50 شروع کرده است و در یک
تماس تلفنی از وی سؤالاتی در مورد بعضی از تاریخها و محلها در آن محدوده زمانی
پرسیده است. این موضوع میتواند خبر خوبی برای دوستداران مارکز محسوب شود ، چرا که
مدتی بود مارکز نمینوشت :«سال 2005 برای من در حکم نخستین سالی بود که حتی یک سطر
هم ننوشتم.»
منابع : خبرگزاری رویترز ، calendarlive
، سایت میراث خبر
دکتر جان دست شما درد نکند. واقعا که این همه عشق و علاقه شما را در ترجمه و ارسال مطالب بی نظیر ستودنی است. خیلی مخلصیم.
سلام خسته نباشید مطالب بسیار متنوعی ترجمه می کنید که بسیار جالبه
کاش یه روز تو کشور ما هم برای شخصیتهای علمی ادبی احترام وافری قائل شوند
یا علی
فکر کنم تا حالا هیچ پستی اینقدر خوشحالم نکرده بود. چند وقتی بود به خاطر مرتب نبودن صفحه های صد سال تنهاییم شک داشتم شروعش همینی بوده که من خوندم اطرافمم انگار طلسم شده بود که کتاب سالمو گیر نیارم. مرسی دکتر؛)