مولیر، نابغه کمدی
![](/wp-content/uploads/2017/12/12-5-2017-9-37-27-AM.jpg)
بامداد یکی از روزهای تعطیل سال 1820، روستایی سالخوردهای یک گاری چوبی که بـوسیله الاغی کشیده میشد در مقابل کتابخانه بزرگ شهر پاریس نگه داشت و به دربان اظهار نمود: «از راهـی دور میآیم و هدیه ارزندهای بـرای شـما آوردهام و آن کاغذها و اسناد متعلق به مسیو مولیر است». (چون روز تعطیل بود، دربان توصیه به مراجعه پیرمرد در فرداروز کرد.)
فردای آن روز، وقتی رئیس کتابخانه سر کار خود حاضر شد. دربان آنچه دیده بود به آگاهی او رسانید. این خبر هیجان زیادی ایـجاد نمود. ولی کجا میشد آن روستایی پیر را یافت؟
بدیهی است تنها محلی که میتوانست نشانی از او بدست دهد فوشرول، در حوالی گرین یون بود، زیرا بیوه مولیر که دوباره ازدواج نموده بود در آنجا میزیست. افسوس که هـمه کـاوشها به ناکامی انجامید، و اثری از نوشتهها بدست نیامد، بطوریکه امروز دیگر هیچکس داستان گاری پر از نامه را باور نمیکند و همه آن را افسانهای میپندارند.
حقیقت امر این است از مولیر، هیچچیز به جز یکی دو امضاء در پای رسیدهای مختلف در دست نداریم. غیر از آن، حتی یک نامه به یک دوست و یا یادداشت عـاشقانه! و بـالاتر از همه، حتی یک صفحه از نمایشنامههای او به خط خودش نیز باقی نیست.
در هر حال او تنها یک نویسنده نبود بلکه کارگردان نمایش نیز بود و خود نیز در صحنه ظاهر میشد. سفارش وسائل و دستور سـاخت صـحنهها، لباسها، طرز اجرای بازیکنان، خانمهای بـازیگر، نـوربانها، نـوازندگان، و دیگر اشخاص و وسائلی که در گردش و حسن اجرای نمایش دخالت داشتند با خود او بود.
محققین درباره او آثار بیشماری ارائه دادهاند. درباره پدر و مادرش، دربـاره بـیماریهایش، خـانههایی که در آنها زیسته، مبل و اثاثیه منزلش، داراییاش، تمرین بـازیهایش، مـوفقیتاش، برنامههایی که در حضور لوئی چهاردهم انجام داده، سخنرانیهایی که به مناسبتهای مختلف نموده است، بازیکنان، نمایشنامههایش، شیوه موفقیت آمیز بازی خودش، ارزش ادبـی نـمایشنامههایش، حـتی درباره دوستان و دشمنانش، مقالات و کتابهای بیشماری انتشار یافته است. امـا درباره زندگی خصوصیاش، هیچ.
در سال 1682 خانم مولیر مجموعه آثار شوهرش را منتشر کرد. دو نفر از دوستانش بنه امهای لاگرانژ وویوو مـقدمهای بـر ایـن آثار نوشتند که در آغاز آن مجموعه چاپ گردید.
وقتی در عمق کارهای مـولیر دقـیق شویم این نکته بارز جلب توجه خواهد نمود که در اکثر نمایشنامهها نقش حساس را خود او به عهده داشـته اسـت و بـا طنز ویژهای درباره زندگی اجتماعی، درباره مقام زن در اجتماع، درباره تعلیم و تربیت، عـشق، ازدواج، آزادی نـسل جـوان، طرز فکر پدر و مادران و فرزندان، و نظریههایی که بطور کلی از آن شخص او نبوده، بلکه از زندگی روزانه مردم آن عـصر الهـام گـرفته مطالعه نموده و به نمایش گذاشته است. شخصیتهای نمایشنامههایش، که با دقت هرچه تمامتر انتخاب و خـلق شـدهاند، هر یک به تنهایی از خود سخن میگویند. این اشخاص فلسفه خاصی را دنبال نمیکنند، بلکه افـکاری را بـیان میدارند که اثر خود مولیر میباشند.
اید دانست که آثار مولیر در بیشتر موارد زیر نـفوذ و تـأثیر وقایع زندگی اجتماعی او به وجود آمدهاند و در آنها وضع زندگی، سلامتی، صمیمیت ویژه او، شوخطبعی، انـگیزههای احـساسی و عـشقی، و اینکه کدام یک از آنها به خوشی و یا ناشادی پایان یافتهاند، دخالت زیادی داشته است.
میتوان نـتیجه گـرفت که این نویسنده نابغه از دو استعداد مختلف به حد وفور برخوردار بوده اسـت. یـکی اسـتعداد نمایشنامهنویسی و دیگری استعداد بازیگری.
اگر کسی تعمق کند میتواند جریان زندگی مولیر را از متن نمایشنامههایش بـه رشـته تـحریر آورد. گویی این نمایشنامهنویس خاطرات روزانه خود را نگاشته است و بسی استادانه آنـها را بـصورت نمایش کمدی به معرض تماشا گذارده است. در کمدیهایش وقایع مختلف زندگی خودنمایی میکند؛ اطمینانی که به پدرش داشـت، گـوشههایی از عشقهای زودگذر او، ازدواجش، حسادتها، و شجاعتهای او را میتوان آشکارا دید.
بوالو مینویسد، مولیر عـاشق مـادلین بژارت بودو همچنین مادموازل دو برای و مادموازل پارک را دوسـت داشـت. در سـن چهل سالگی با آرماند که در آن هنگام بـیست سـال بیشتر نداشت ازدواج نمود که ثمره آن 3 فرزند بود که هیچکدام زنده نماندند. ازدواج آنـها در تـاریخ بیستم فوریه 1662 جشن گرفته شـد.
نـمایشنامه «مدرسه بانوان» را در دوران ماه عسل خود نـوشت. دریـن نمایشنامه مولیر با فراست ویژه یک نمایشنامهنویس موشکاف، گویی پیشآمد زندگی زنـاشوئی خـود را پیشبینی نموده و آن را در پیش دیده بـینندگان قرار داده است. در دوره کلاسیک تـا زمـان مولیر کسی حقیقت زندگی را آن طور عـریان و بیپرده در معرض نمایش نگذاشته بود، و از این رو دشمنانش آنرا چون نقطه ضعفی دستاویز قـرار دادنـد و او را به باد حمله گرفتند.
وی همچنان در بـرابر تـمام حـملات سکوت اختیار کـرده بـود، تا اینکه در پاسخ آنـان بـا روشنبینی خاص خود نوشت:
«وقت آن رسیده است که مردم را در طرز فکر و کار خـود آگـاه نمایم. من نمیخواهم هیچ یک از انتقاداتی کـه بـر علیه مـن و یـا به نفع من شده است رد کـنم و یا قبول نمایم. بگذارید آنچه ناشایسته است درباره نمایشنامهها و کارهای من بگویند. من کار خـود را بـا صمیمیت هرچه تمامتر ارائه دادهام، نمایش مـن بـه قیافه مـن، حـرکات مـن، گفتههای من، آهـنگ صـدای من، و طرز ادای جملات و عبارات من به هنگام نمایشها در اختیار است، بگذارید انتقاد کنند. اگر این کار آنها را خوشحال میسازد و یـا فـایدهای بر ایشان در بر دارد، من حرفی ندارم. هـمه ایـنکارها را بـرای سـرگرمی و خـوشحالی بـینندگان انجام میدهم و به انتقاد دشمنان وقعی نمینهم. هرچه میخواهند بگویند، ولی این را نگویند که من در کمدیهایم آنها را مورد تمسخر و استهزا قرار دادهام،زیرا این واقعیت ندارد.»
مـولیر در آغاز یکی از کمدیهایش مینویسد: «میدانیم که کمدی برای شادیآفرینی و خنداندن تماشاگران است. دراین مورد پیشنهاد میکنم. خواندن این نسخه را به کسانی توصیه نمابید که استعداد شاد شدن و خندیدن را داشته بـاشند.»
او اسـتاد کمدی بود و استاد همه کسانی بود که برای یک گروه بازیگر ثابت نمایشنامه مینوشتند، وقتی سالن تئاتر «پتی بور بون» بطور غیر مترقبهای خراب شد، مدت 3 ماه مولیر بـدون تـئاتر بود تا اینکه امپراطور سالن «پتلخ رویال» را که بدستور «ریشیلیو» ساخته شده بود تعمیر و در اختیار او گذاشته شد، در خلال این مدت دو گروه تئاتری رقـیب تـمام کوشش خود را صرف اینکار میکردند کـه نخبه بازیگران او را به گروه خود جلب نمایند.
هیچکدام او را ترک نکردند و بطوریکه «لاگرانژه» مینویسد تمام بخاطر خصوصیات اخلاقی او بوده که در کمال درستی، قدرت و کفایت و مـدیریت بـا بازیگران و کارکنانش رفتار مینمود.
مـولیر با وجود توانائی هنری در پارهای اوقات که رونق تئاتر رو به کاهش میگذاشت به زحمت میافتاد، بطوریکه 2 بار بخاطر عدم توانائی انجام تعهداتش و پرداخت قروضش راهی زندان شد. با این وجود از سر تا پا کـمدین بـود.
عاقبت پاریس را ترک کرد. نمایشهای کوچکی که در دهات فرانسه ترتیب میداد، نمونههای ضعیفی از نمایشهای واقعی او بود که به روش ایتالیاییها آنها را تنظیم مینمود و بسیاری از آنها گم شده است. آیا آنها را خـود او مینوشت؟ جای تـردید است. شـاید گروه او نمایشهایی کوچک اجرا مینمود و به طوریکه گفته شده نمایشها در زیر خیمه به اجرا گذاشته میشده است.
نخستین کـمدی او در پنج پرده بنام «گیج» در سالهای 1653 تا 1655 در شهر لیون به نمایش گذاشته شد و گنجی از تجربه که سالهای بعد به کار آمد نصیب او ساخت.
تا دم واپسین مولیر یک کمدین باقی ماند. در میان 95 نمایشنامه اثر خود او بـود.
آنـچه مسلم است او نابغه کمدی فرانسه بود و بطوریکه بوالوو درباره او مینویسد: «خارق العادهترین مرد عصر خود بود.» و بازهم تکرار میکنیم که او نابغهای بود که نبوغش در کف صحنه نمایش به منصه ظهور پیـوست.
لغـتنامه بایل در تعریف او مینویسد: «مولیر، کمدین مشهور.»
شاید قرنها بگذرد تا جهان نابغهای بدین پایه و با چنین دید وسیع و انسانی بپرورد. او خود را در میان مردم میبرد و با چشمان باز آنچه بـنظر دیـگران معمولی بود میگرفت و تازگی آنها و نکات حساس و دقیق آنها را در نمایشنامههای خود میپروراند و به معرض تماشا میگذاشت از راه تجربه و کار مداوم به پیشرفت خود ادامه میداد و پیوسته در راه شناسائی انسانیت گام مینهاد.
منبع: مجله وحید – شهریور 1355
این نوشتهها را هم بخوانید