اگر اپلیکیشنهای مدرن کنونی قرار بود در دهه 80 میلادی به صورت یک محصول به ما ارائه شوند …
خیلی وقتها پیش خودم تخیل میکنم که اگر مثلا یک آیپد یا گوشی پرچمدار را با ماشین زمان، به خودمان در سالهای کودکی هدیه میدادیم، چه حالی به ما دست میداد؟
به خودم پاسخ میدهم که در وهله اول غرق شادی میشدیم و علیرغم اینکه طبعا خبری از اینترنت نبود و باید به همان محتواهای درون وسیله، بسنده میکردیم، باز هم میزان پیشرفتگیاش، مفتونمان میکرد.
اما بلافاصله بعدش به این فکر میکردم که این وسیله را باید کاملا مخفی نگه میداشتم، هیچ توضیحی منطقی برای داشتنش نداشتم و لابد وسیله پیشرفته جاسوسی و تجسس هم تلقی میشد!
اما حالا بیایید یک جور دیگر تخیل کنیم، اینکه پیشرفتهای کنونی نصفه و نیمه رخ میدادند و ما همان وسایل دهه 80 میلادی یا دهه 60 خودمان را با مقدار اندکی تغییر باید تبدیل به سرویسها و اپلیکیشنهای محوب کنونی میکردیم.
تصور کنید که برای داشتن آرشیوهای موسیقی، فیلم و سریال که این روزها در هاردهای ما جا خوش کردهاند، چند نوار کاست و VHS باید مصرف میشد؟!
یا تصور کنید که اینستاگرام را چطور میتوانستیم به شکل وسایل قدیمی محبوب دربیاوریم؟
به تازگی طراجی به نام «تام لی فرنچ»، مجموعهای از همین تخیلات را در نمایشگاهی به نام تولد دوباره یا Re:Birth ، در معرض دید همگان نهاده است.
او فیس بوک را به صرت یک پیجر، واتساپ را به صورت واکی تاکی و اسپاتفیای را به صورت یک پخش کاست تصور کرده است.
او وسیله قدیمی که جاشین گوگل شود را پیدا نکرده است. شبیهترین کاربرد را شاید قسمت اندکس و فیشخانههای کتابخانه های عمومی داشته باشد، اما در قالب یک وسیله، او دستگاه تمرین هجای واژهها را شبیه گوگل درآورده است. وسیلهای که ما در دهه 60 نداشتیم، اما کودکان دهه 80 غربی، از آن زیاد استفاده میکردند.