15 دانستنی تاریخی و شگفتانگیز درباره ملکه ویکتوریا، زنی که امپراتوری بریتانیا را متحول کرد

تا به حال فکر کردهاید چگونه یک دختر نوجوان، ناگهان به ملکه یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ بدل میشود؟ ملکه ویکتوریا دقیقاً چنین مسیری را طی کرد. در ۱۸ سالگی، بیخبر از آیندهای که در انتظارش بود، وارد قصری شد که قرار بود برای بیش از ۶ دهه خانه حکمرانیاش باشد. ملکه ویکتوریا تنها یک چهره سلطنتی نبود، بلکه نمادی از یک دوران کامل بود که حالا آن را «دوران ویکتوریایی» (Victorian Era) مینامند. دوستی نقل میکرد که همیشه فکر میکرد ملکهها فقط لباس زیبا میپوشند و لبخند میزنند، اما وقتی درباره ویکتوریا خواند، تازه فهمید پشت آن نگاه جدی، چقدر سیاست و قدرت خوابیده بود. ملکه ویکتوریا در عصری پرتحول زندگی کرد، دورانی که بریتانیا از یک کشور اروپایی به یک ابرقدرت جهانی بدل شد. زندگی او نهفقط برای تاریخدوستان، بلکه برای هر کسی که به فهم تغییرات اجتماعی، صنعتی و فرهنگی علاقهمند است، درسآموز است.
شاید سالها فکر میکردید که سلطنت در قرن نوزدهم بیشتر جنبه تشریفاتی داشته و شاهان و ملکهها فقط نمادین بودهاند. اما در مورد ملکه ویکتوریا، قضیه متفاوت است. او شخصاً در سیاست داخلی و خارجی تأثیر داشت، با نخستوزیرانش مکاتبههای جدی داشت و درباره تصمیمات کلان نظر میداد. در جایی خواندم که هر هفته با نخستوزیر جلسات خصوصی داشت و حتی برخی از آنها از دیدگاههای او واهمه داشتند. چهره کوچکاندام اما باارادهاش، نماد یک سلطهگری مدرن بود. ملکه ویکتوریا همچنین مادر ۹ فرزند بود و نیمی از خانوادههای سلطنتی اروپا بهنوعی با او نسبت داشتند. او به «مادربزرگ اروپا» شهرت یافت، چون نسلهای بعدی سلطنتها از نسل او بودند. این پیوندهای خانوادگی، بعداً در جنگ جهانی اول نقش پیچیدهای ایفا کردند.
اگر به تاریخ بریتانیا یا امپراتوریهای بزرگ علاقه دارید، شناختن ملکه ویکتوریا راهی است به دنیایی پر از تناقض: ترقی صنعتی در کنار فقر شهری، گسترش دانش در کنار استعمار، اقتدار زنانه در جهانی مردسالار. از کسی شنیدم که میگفت: «در دوران ویکتوریا، انگلستان طلوع کرد اما سایهاش بر جهان سنگین افتاد.» این توصیف تلخ و درست، نشان میدهد که دوران ویکتوریایی ترکیبی از شکوه و فشار بود. ویکتوریا در میانهی همه این کشمکشها، همچون فانوسی در کاخ باکینگهام میدرخشید. او سیاستمدار، مادر، همسر و نماد بود؛ زنی که حتی پس از مرگ، حضورش تا امروز در فرهنگ بریتانیا حس میشود. بیایید با 15 دانستنی جالب، به سرگذشت و نقش تاریخی این زن بیهمتا نگاه دقیقتری بیندازیم.
۱- تولد در میان تردید و صعود ناگهانی به تاجوتخت
ملکه ویکتوریا در ۲۴ مه ۱۸۱۹ در کاخ کنزینگتون لندن به دنیا آمد، در زمانی که کمتر کسی تصور میکرد روزی بر تخت سلطنت بنشیند. نام اصلی او «الکساندرینا ویکتوریا» بود و پدرش، ادوارد دوک کنت، چهارمین پسر پادشاه وقت جرج سوم بود. چون سه برادر بزرگترش فرزند ذکوری نداشتند، شانس ویکتوریا برای رسیدن به تاج و تخت افزایش یافت. پدرش تنها چند ماه پس از تولد او درگذشت و مادرش، پرنسس ویکتوریا از زاکسن-کوبورگ، مسئول تربیت او شد. کودکیاش تحت نظام سختگیرانهای به نام «سیستم کنزینگتون» گذشت که حرکاتش را شدیداً محدود میکرد. در ۱۸ سالگی، پس از مرگ عمویش ویلیام چهارم، بدون هیچ آمادگی قبلی به سلطنت رسید. گفته میشود وقتی خبر پادشاهیاش را شنید، تنها گفت: «من آمادهام». این لحظه آغازگر یکی از طولانیترین سلطنتها در تاریخ بریتانیا شد. او سلطنت را در دورانی بحرانی آغاز کرد، اما بهتدریج قدرت را در دست گرفت. آنچه با تردید آغاز شد، با شکوهی بینظیر ادامه یافت.
۲- عشق واقعی و ازدواج تاریخی با شاهزاده آلبرت
در سال ۱۸۴۰، ملکه ویکتوریا با پسرخالهاش، شاهزاده آلبرت از زاکسن-کوبورگ، ازدواج کرد و این رابطه به یکی از عاشقانهترین ازدواجهای سلطنتی تبدیل شد. برخلاف تصور معمول آن دوران که ازدواج سلطنتی صرفاً سیاسی بود، عشق میان این دو واقعی و عمیق بود. آلبرت بهعنوان شاهزاده همسر (Prince Consort) نقش مهمی در سیاست و فرهنگ بریتانیا ایفا کرد. او مشوق ویکتوریا در موضوعات علمی، هنری و صنعتی بود و نقشی پشتپرده اما مؤثر در تصمیمگیریها داشت. حاصل این ازدواج، ۹ فرزند بود که بعدها در دربارهای مختلف اروپا ازدواج کردند. ویکتوریا بارها در نامههایش از عشق عمیق و وابستگیاش به آلبرت نوشت. پس از مرگ زودهنگام آلبرت در سال ۱۸۶۱، ویکتوریا دچار افسردگی شدید شد. او تا پایان عمر سیاه پوشید و دیگر هرگز چنان شادیای را تجربه نکرد. این رابطه، نهفقط شخصی، بلکه بخشی از تاریخ فرهنگی سلطنت انگلستان است. نام آلبرت تا امروز با دوره ویکتوریایی گره خورده است.
۳- دستاوردهای سلطنتی در گسترش امپراتوری بریتانیا
در دوران سلطنت ملکه ویکتوریا، بریتانیا به بزرگترین امپراتوری جهان تبدیل شد، بهطوریکه در آن زمان گفته میشد «خورشید هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند». سرزمینهایی در آسیا، آفریقا، استرالیا، کانادا و جزایر اقیانوسیه به قلمرو سلطنت او افزوده شدند. در سال ۱۸۷۶، ویکتوریا بهطور رسمی عنوان «ملکه هند» (Empress of India) را از سوی پارلمان بریتانیا دریافت کرد. این گسترش سلطه جهانی با پیشرفتهایی در صنعت، راهآهن، تلگراف و تجارت نیز همراه بود. نمایشگاه بزرگ ۱۸۵۱ در هاید پارک لندن، با پشتیبانی آلبرت و زیر نظر ویکتوریا برگزار شد و نمایش شکوه صنعتی بریتانیا بود. سلطنت ویکتوریا با ثبات سیاسی، رونق اقتصادی و گسترش آموزش عمومی همراه شد. اگرچه این پیشرفتها با استعمار و ظلم در مستعمرات نیز همراه بود، اما در داخل انگلستان باعث شکلگیری طبقه متوسط شد. دوران او، بهویژه نیمه دوم آن، عصر اصلاحات اجتماعی، تحکیم قانون و گسترش ارزشهای ویکتوریایی بود. ویکتوریا نماد اقتدار در داخل و نماد توسعهطلبی در خارج بود.
۴- سالهای انزوا پس از مرگ آلبرت و حضور بحثبرانگیز جان براون
پس از مرگ آلبرت، ملکه ویکتوریا برای سالها در انزوا فرو رفت و در مراسمهای عمومی ظاهر نمیشد. این غیبت طولانی باعث نارضایتی عمومی شد و برخی حتی خواهان پایان سلطنت شدند. اما در این دوران، مردی به نام «جان براون» (John Brown)، خدمتکار اسکاتلندیاش، به یکی از نزدیکترین افراد زندگیاش بدل شد. رابطه میان ویکتوریا و براون بسیار صمیمی بود، تا جایی که شایعاتی درباره ازدواج پنهانیشان منتشر شد. هرچند هیچ مدرک رسمی برای این ازدواج وجود ندارد، اما احساس عاطفی قوی میان آنها قطعی است. ویکتوریا در نامههایش براون را «دوست وفادار» و «نجاتدهندهاش» مینامید. این رابطه مورد انتقاد اشراف و اعضای دربار قرار گرفت، چون براون مقام رسمی نداشت. حتی ملکه از شدت علاقهاش، دستور داد مجسمهای از او در قلعه ویندزور نصب شود. این سالها، نقطهای متفاوت و انسانیتر در زندگی سلطنتی ویکتوریا هستند. رابطه با براون نشان داد که پشت نقاب قدرت، قلبی تنها و دلتنگ میتپید.
۵- درگذشت و میراث ماندگار ملکه ویکتوریا
ملکه ویکتوریا در ۲۲ ژانویه ۱۹۰۱، در سن ۸۱ سالگی و پس از ۶۳ سال سلطنت، در اقامتگاهش در جزیره وایت درگذشت. مرگ او پایانی بود بر یک دوره کامل از تاریخ بریتانیا که بهطور نمادین با آغاز قرن بیستم همزمان شد. پس از مرگش، پسرش ادوارد هفتم تاج را به دست گرفت و دورهای تازه به نام «عصر ادواردی» آغاز شد. میراث ویکتوریا تنها در سیاست و گسترش سرزمینها نبود، بلکه در تحولات فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی نیز باقی ماند. مفاهیم خانوادگی، نظم، اخلاق و وظیفهمداری که به «ارزشهای ویکتوریایی» (Victorian Values) معروف شدند، تا دههها بعد از او نیز بر جامعه بریتانیا سایه انداختند. نام او بر شهرها، خیابانها، ساختمانها و مؤسسات بسیاری در سراسر جهان حک شده است. تصویرش بر سکهها، تمبرها و نقاشیهای رسمی یکی از شناختهشدهترین چهرهها در تاریخ سلطنتی است. ویکتوریا همچنان الهامبخش نویسندگان، فیلمسازان و تاریخنگاران است. سلطنتش، اگرچه به پایان رسید، اما در حافظه تاریخی بریتانیا زنده مانده است.
۶- تسلط ملکه ویکتوریا بر نمادهای فرهنگی و پوشش رسمی
ملکه ویکتوریا تأثیر عمیقی بر فرهنگ پوشش، آداب اجتماعی و نمادهای رسمی بریتانیا گذاشت. یکی از برجستهترین نمونهها، سنت پوشیدن لباس سفید در مراسم عروسی است که از عروسی او با آلبرت آغاز شد. پیش از آن، عروسی سلطنتی الزاماً با لباس سفید همراه نبود، اما ویکتوریا با انتخاب سفید ساده و ابریشمی، الگویی جهانی را پایهگذاری کرد. او همچنین نقش مهمی در ترویج استفاده از سیاهپوشی بهعنوان نماد سوگواری رسمی داشت. پس از مرگ آلبرت، تا پایان عمر لباس سیاه بر تن داشت و همین تبدیل به سنتی فرهنگی شد. حتی واژه «ویکتوریایی» (Victorian) در طراحی لباس، اشاره به سبک پوشش با یقههای بلند و دامنهای پرچین آن دوران دارد. فرهنگ تزئینات داخلی، آرایش خانهها و معماری رسمی نیز از دوره او الگوبرداری شد. سلطنتش بهنوعی استانداردهای زیباییشناختی خاصی را در سراسر امپراتوری تثبیت کرد. تا امروز، بخشی از آداب رسمی در مراسم سلطنتی، ریشه در دوران او دارد.
۷- حمایت از علم و تکنولوژی در عصر انقلاب صنعتی
دوران سلطنت ملکه ویکتوریا با اوجگیری انقلاب صنعتی دوم و پیشرفتهای شگفتانگیز علمی و فناورانه همزمان شد. او و شاهزاده آلبرت از حامیان جدی علم، مهندسی و اختراعات جدید بودند. یکی از برجستهترین نمادهای این حمایت، برگزاری نمایشگاه بزرگ ۱۸۵۱ (The Great Exhibition) در کاخ بلورین (Crystal Palace) لندن بود. این نمایشگاه، نخستین نمایشگاه بینالمللی فناوری و صنعت در جهان بود. ویکتوریا شخصاً در مراسم افتتاح آن شرکت کرد و در دفتر خاطراتش از شکوه آن با افتخار یاد کرده است. در زمان او، اختراعاتی مانند تلگراف، قطار بخار، گرامافون و چراغ برق به کار گرفته شدند. او بهشدت علاقهمند به ارتباطات مدرن بود و با تلگراف از راه دور با نخستوزیران مکاتبه میکرد. همین ارتباط سریع، باعث تسریع تصمیمگیریها در اداره امپراتوری شد. نقش او در ترویج علم، تصویری جدید از سلطنت را بهنمایش گذاشت: سلطنتی مدرن، با چهرهای پیشرو.
۸- روابط پیچیده با نخستوزیران و تأثیر سیاسی پشتپرده
در دوران سلطنت ملکه ویکتوریا، ۱۰ نخستوزیر بریتانیا بر سر کار آمدند، از جمله چهرههایی چون لرد ملبورن، سر رابرت پیل، ویلیام گلدستون و بنیامین دیزرائیلی. روابط ویکتوریا با این نخستوزیران بسیار متفاوت بود؛ با برخی صمیمی، با برخی سرد و محتاطانه. او رابطهای مادرانه و نزدیک با لرد ملبورن داشت که نخستین مشاور سیاسیاش نیز بود. در مقابل، با گلدستون، به دلیل لحن رسمی و رویکردهای اخلاقگرایانهاش، دچار تنش بود. اما دیزرائیلی را بسیار دوست داشت و از بذلهگوییها و ادب شرقیاش لذت میبرد. ویکتوریا در تصمیمات بزرگ، از جمله مسائل مربوط به هند، مستعمرات و حتی جنگها، نظر مستقیم میداد. گرچه سلطنت مشروطه بود، اما نفوذ شخصی او در جلسات هفتگی با نخستوزیران تأثیرگذار بود. او همواره نامهنگاریهایی دقیق، انتقادی و هوشمندانه با سیاستمداران انجام میداد. این تعاملات، نشان میدهند که ویکتوریا تنها یک نماد نبود، بلکه بخشی فعال از ماشین حکمرانی بود.
۹- رویکرد ملکه ویکتوریا نسبت به دین و اعتقاد شخصیاش
ملکه ویکتوریا گرچه نماد کلیسای انگلستان بود، اما رویکردی شخصی، ساده و تا حدی غیررسمی به دین داشت. او علاقهمند به مفاهیم معنوی بود، اما به فرقهگرایی و اختلافات مذهبی واکنش منفی نشان میداد. در مکاتباتش تأکید میکرد که دین باید با عشق، مهربانی و مسئولیتپذیری همراه باشد، نه تعصب. پس از ازدواج با آلبرت، بیشتر تحتتأثیر اخلاق پروتستان آلمانی قرار گرفت. او حتی تلاش کرد کتابهایی درباره اتحاد کلیساها مطالعه کند و به اصلاحات دینی علاقه نشان داد. نسبت به کاتولیکها و یهودیان گرچه با احتیاط، اما کمتر از سایر سلطنتهای اروپایی تعصب داشت. برای مثال، از انتصاب یهودیان در برخی مقامهای دولتی حمایت کرد، موضوعی که در آن زمان جنجالی بود. ویکتوریا همچنین به خیرات، کلیساهای محلی و نهادهای خیریه دینی کمک میکرد. او ایمان را بیشتر بهعنوان فضیلتی اخلاقی میدید تا مجموعهای از آیینهای خشک. این نگاه معنوی، بخشی از شخصیت پیچیده و انسانی او را شکل میداد.
۱۰- پایان سلطنت، آغاز اسطوره: جایگاه ویکتوریا در حافظه جمعی
پس از مرگ ملکه ویکتوریا، پیکرش با تشریفات رسمی در کنار شاهزاده آلبرت در «فراگمور» دفن شد. مراسم تدفین او یکی از بزرگترین و رسمیترین مراسمهای آن زمان بود و رهبران بسیاری از کشورهای اروپایی در آن حضور داشتند. پس از مرگش، تصویر و خاطرهاش در هنر، ادبیات، آموزش و زندگی روزمره زنده ماند. مجسمهها و تندیسهای او در لندن، بمبئی، ملبورن، تورنتو و دیگر نقاط امپراتوری نصب شدند. دوران سلطنت او به نمادی از نظم، پیشرفت، اخلاق، استعمار و اقتدار بدل شد. در مدارس، نامش در کتابهای تاریخ بهعنوان مادر ملت و حامی قانون و تمدن تدریس میشد. در ادبیات، او گاه ستایش میشد و گاه مورد نقد روشنفکران عصر مدرن قرار گرفت. حتی در دوران ملکه الیزابت دوم، مقایسههایی میان این دو زن مقتدر انجام میشد. ملکه ویکتوریا نهفقط یک شخصیت تاریخی، بلکه یک اسطوره فرهنگی برای ملت بریتانیا باقی ماند.
۱۱- تأثیر ملکه ویکتوریا بر شکلگیری هویت ملی بریتانیا
در دوران سلطنت ملکه ویکتوریا، مفهوم «هویت ملی بریتانیایی» (British National Identity) بهطور گسترده شکل گرفت و تقویت شد. او بهعنوان چهرهای متمرکزکننده، نماد انسجام فرهنگی، اخلاقی و سیاسی برای مردمی با طبقات و اقوام گوناگون شد. رسانههای جمعی از جمله روزنامهها و مجلات تصویری، تصویر او را بهعنوان ملکهای مادرانه و اخلاقمدار گسترش دادند. مردم در اقصی نقاط امپراتوری تصویر او را در خانه، مدرسه و کلیسا میدیدند. او با هوشمندی توانست چهرهای آرام، صبور و وفادار از خود به جامعه ارائه دهد. حتی در دورههای بحرانی، مانند انقلابهای اروپایی یا شورشهای مستعمراتی، تصویر او بهعنوان نماد ثبات باقی ماند. نقش او در تقویت احساس میهنپرستی، بهویژه در طبقه متوسط رو به رشد، بسیار قابل توجه بود. ویکتوریا بیش از آنکه فقط حاکم باشد، تجسمی از «ملت در حال پیشرفت» تلقی میشد. این هویت ملی بعدها در جنگهای جهانی نیز بهعنوان یک سرمایه نمادین به کار آمد.
۱۲- نقش ملکه ویکتوریا در گسترش زبان انگلیسی در جهان
سلطنت طولانی ملکه ویکتوریا با گسترش جغرافیایی، فرهنگی و اداری زبان انگلیسی همزمان بود. با گسترش مستعمرات، انگلیسی به زبان آموزش، تجارت، دیوانسالاری و رسانه در بخش بزرگی از جهان بدل شد. از هند تا آفریقا و جزایر کارائیب، زبان انگلیسی به واسطه ساختارهای حکومتی و آموزشی دوران ویکتوریا ریشه دواند. در بسیاری از کشورها، مدرسهها به سبک بریتانیایی تأسیس شدند و ادبیات انگلستان در آنها تدریس میشد. ویکتوریا و آلبرت از حامیان آموزش عمومی و زبان بودند و گزارشهایی درباره پیشرفت آموزش را شخصاً بررسی میکردند. حتی بسیاری از لغات و اصطلاحات خاص آن دوران وارد ادبیات سیاسی و فرهنگی شد. زبان انگلیسی از یک زبان محلی اروپایی به یک زبان امپراتوری و سپس بینالمللی بدل شد. میراث زبانی این دوره تا امروز نیز ادامه دارد و در بسیاری از کشورها، زبان رسمی یا دوم بهشمار میرود. ویکتوریا بیآنکه شاعر یا زبانشناس باشد، یکی از عوامل تاریخی گسترش این زبان شد.
۱۳- روابط پرتنش با دخترش، ویکتوریا پرنسس آلمان
ملکه ویکتوریا رابطهای پیچیده و گاه تنشآمیز با دختر بزرگش، «پرنسس ویکتوریا» (Princess Victoria) داشت که بعدها همسر قیصر آینده آلمان شد. او در نوجوانیاش دختر را بسیار دوست داشت و از هوش و فهم سیاسی او تمجید میکرد. با این حال، پس از ازدواج پرنسس و مهاجرت به آلمان، اختلافات میان مادر و دختر بیشتر شد. ویکتوریا مادر، از دیدگاههای لیبرال دخترش دربارۀ آموزش، دین و سلطنت نگران بود. پرنسس ویکتوریا تلاش میکرد فضای بسته و محافظهکار دربار پروس را تغییر دهد، اما با مقاومت روبهرو شد. ملکه اغلب از راه دور، از طریق نامهنگاریهای متعدد، سعی در کنترل نظرات دختر داشت. برخی نامهها بهطور ضمنی لحنی سرزنشآمیز و نگران دارند. این رابطه نهتنها شخصی، بلکه سیاسی هم بود، زیرا بعدها فرزند این پرنسس یعنی ویلهلم دوم، امپراتور آلمان و دشمن بریتانیا در جنگ جهانی اول شد. برخی تاریخنگاران میگویند سایه این رابطه پیچیده، تا پایان سلطنت ویکتوریا باقی ماند.
۱۴- حمایت از هنرهای تزئینی و تأثیر بر طراحی داخلی قرن نوزدهم
ملکه ویکتوریا و شاهزاده آلبرت علاقه زیادی به هنرهای تزئینی، دکوراسیون داخلی، و صنایع دستی داشتند. آنها نقش بزرگی در ترویج سبک «ویکتوریایی» در طراحی داخلی ایفا کردند، که مشخصهاش استفاده از چوبهای تیره، مبلمان سنگین، پارچههای گلدار و جزئیات تزئینی زیاد بود. این سبک در سراسر بریتانیا و مستعمراتش گسترش یافت و نشانهای از ثبات، نظم و شکوه تلقی میشد. خانواده سلطنتی سفارشهای متعددی برای فرش، پرده، شیشههای رنگی و سرویسهای چینی به هنرمندان داخلی میداد. در قصر باکینگهام و ویندزور، بسیاری از این طرحها هنوز باقی ماندهاند. ویکتوریا معتقد بود خانه باید بازتاب شخصیت خانوادگی و ارزشهای اخلاقی باشد. او و همسرش حامی نمایشگاههای هنری و کارگاههای آموزش طراحی بودند. حتی برخی مدارس هنر و طراحی در آن دوره با کمک مالی سلطنت تأسیس شدند. این حمایت سلطنتی، رشد صنایع دستی و سلیقه عمومی را دگرگون کرد.
۱۵- نفوذ ملکه ویکتوریا در سیاست ازدواجهای سلطنتی اروپا
ملکه ویکتوریا با داشتن ۹ فرزند، شبکهای گسترده از پیوندهای خانوادگی میان سلطنتهای اروپا ایجاد کرد. او با دقت و وسواس، همسران فرزندانش را از خاندانهای سلطنتی انتخاب میکرد تا اتحادهای سیاسی و دیپلماتیک تقویت شود. فرزندان و نوههایش در دربارهای آلمان، روسیه، نروژ، رومانی، سوئد، اسپانیا و یونان ازدواج کردند. به همین دلیل، ویکتوریا به لقب «مادربزرگ اروپا» (Grandmother of Europe) شهرت یافت. این اتحادها گاهی روابط میان کشورها را تقویت میکرد و گاه باعث پیچیدهتر شدن بحرانهای سیاسی میشد. برای مثال، در آستانه جنگ جهانی اول، سه نفر از فرمانروایان اصلی اروپا، یعنی جرج پنجم بریتانیا، نیکلای دوم روسیه و ویلهلم دوم آلمان، همگی نوه یا نتیجه او بودند. این وضعیت، سیاست خارجی را شخصیتر و عاطفیتر کرده بود، اما از بروز جنگ جلوگیری نکرد. دخالت و نظارت ویکتوریا در انتخابهای ازدواج، نشانگر قدرت خانوادگی و هوشمندی سیاسی او بود. شبکه خانوادگیاش، تأثیری عمیق بر ساختار سلطنتهای اروپایی گذاشت.