استانداردها و اخلاق در انتشار رسانهای تصاویر (و مطالب) ناخوشایند یا چالشبرانگیز در رسانهها

بعد از حادثه بمبگذاری بوستون، نشریه آتلانتیک عکسی دلخراشی از یکی از مصدومان منتشر کرد.
این عکس را در بالا به صورت «کات» شده و با ییکسلی شدن صورت مصدوم میبینید. با اخطار در مورد دلخراش بودن عکس، در صورت تمایل با کلیک روی عکس میتوانید، نسخه کامل عکس را ببینید.
آتلانتیک نخست این عکس را به صورت کامل (البته با اخطار) و بعد به همین صورتی که در بالا مشاهده میکنید، منتشر کرد.
حالا سؤالی که پیش میآید این است که نشریات، چه نشریات کاغذی سنتی و چه رسانههای اینترنتی، آیا مجاز هستند در بلایای طبیعی، حوادث تروریستی و یا جنایتها، عکس قربانیان را به صورت کامل منتشر کنند یا نه؟
پاسخ روتین و کلیشهای این است:
نه! برای حفظ حریم خصوصی نباید این کار را بکنید، تاز زمانی که با خود شخص یا خانوادهاش توافق نکردهاید، مجاز به این کار نیستید.
اما آیا شرایط کنونی ما باید و نبایدها را تغییر ندادهاند؟
ما در عصر اینترنت هستیم، تصاویر خیلی زود در پخشهای زنده به رؤیت همه میرسند، توییتر و اینستاگرام خیلی زودتر از چیزی که فکر میکنیم، عکسها را منتشر میکنند.
در این شرایط که ما با سرریز اطلاعات روبرو هستیم، رسانههای پرمخاطب باید چه کنند، کار سردبیرهای این نشریات واقعا دشوار است، وضعیت مثل این نیست که شما عکسی از صحنه جنگ از یک هفته پیش داشته باشید و بتوانید سر فرصت تصمیم بگیرید که با عکس چه کنید، شما باید خیلی زود تصمیم بگیرید.
همان طور که قبلا در «یک پزشک» خواندید، اگر یک تصمیم شجاعانه رسانهای نبود، یکی از تأثیرگذارترین عکسهای جنگ ویتنام، یعنی همان عکس دختر برهنهای که با بمب ناپالم تنش سوخته بود، منتشر نمیشد. اگر این عکس و نظایر آن مثلا به خاطر ناخوشایند بودن یا برهنه بودن سوژه عکس، پخش نمیشدند، معلوم نبود که این جنگ تا چه زمانی ادامه پیدا میکرد.
واقعبین باشد! ما در حین پخشهای زنده ورزشی، گاهی صحنههای ناخوشایندی میبینیم، مثلا میبینیم که قهرمان وزنهبرداری کشورمان دچار مصدومیت شدید و دررفتگی آرنج میشود. در مورد عکسهای شاخص سال هم وضعیت مشابهی حکمفرما است، امسال عکسهایی که از حوادث سوریه گرفته شدند، برنده جایزه پولیتزر شدند، عکس برنده جایزه معتبر World Press Photo هم دو کودک کشته شده فلسطینی را نشان میداد.
در زمانه اینترنت، قبل از اینکه بتوانیم در مورد چیزی تصمیم بگیریم، قضیه رسانهای و همهگیر شده است.
زمانی بود که فقط سردبیرها درگیر تصمیمهای دشوار در مورد انتشار، تعدیل یا عدم انتشار یک عکس یا مطلب بودند، اما حالا همه شهروندان هنگامی که توییت یا مطلب یا عکس چالشبرانگیزی را میخواهند در فیسبوک، توییتر، اینستاگرام یا وبلاگ خودشان قرار بدهند باید با خود کلنجار بروند.
گاهی اوقات به خاطر قوانین مبهم و همچنین اخلاقایت تعریفنشده و حتی مردمی که ممکن است هر آن بایدها و نبایدهایش با نسیمی عوض شود، کار ما دشوارتر میشود. من میتوانم در این زمینه مثالهای زیادی بزنم، اما فعلا صلاح میبینم، یک مثال دم دست نسبتا بیخطر بزنم:
چند روز پیش، در «یک پزشک» خواندید که یک مرد لندنی که لپتاپش به سرقت رفته بود، توانسته بود به کمک یک اپلیکیشن نصب شده روی لپتاپ، عکسهایی از چهره صاحب کنونی لپتاپ تهیه کند. این شخص از قضا ایرانی بود.
او در کاری شتابزده، عکسها را بدون پیکسلی کردن و بدون در نظر گرفتن اینکه صاحب کنونی، بدون سوء ظن به فروشنده، لپتاپ را خریده است، منتشر کرده بود.
باقی داستان را هم میدانید، صاحب اصلی متوجه اشتباه خود شد و بعد از تماس صاحب کنونی، عذرخواهی کرد و لپتاپ را به او بخشید!
موضوع خیلی جذاب بود، مسلما خیلی از وبلاگهای فارسی هم همزمان با «یک پزشک» متوجه قضیه شده بودند. اما این مسئله را چطور باید مطرح میکردند؟
داستان کاملا همهگیر و رسانهای شده بود، معتبرترین وبلاگها و سایتهای آیتی خبر را با درج عکسها، آن هم بدون تفسیر یا محو کردن عکس منتشر کرده بودند.
شمار زیادی از وبلاگها، با توجه به حاشیههایی که ممکن بود انتشار عکس در پی داشته باشد، ترجیح دادند هیچ خطری را نپذیرند و از کنار مسئله گذشتند.
اما من با اندکی تأمل تصمیم گرفتم تا با توضیحات کافی و محو کردن عکس و سپس حذف عکس، مسئله را طرح کنم. حاصل کار رضایتبخش بود و در قسمت کامنتها هم شاهد درگیریهای روتین کامنتی نبودیم.
اما آیا همیشه و همه وقت ما چنین بختی داریم؟ آیا ممکن نیست من یا وبلاگنویس دیگری با اندکی شتابزدگی یا خستگی، به ورطهای ناخواسته بیفتد و دچار مشکل جدی شود؟
اینها چیزهایی هستند که شما تا زمانی که یک رسانه هر چند کوچک را اداره نکنید، شاید متوجه آنها نشوید.
سؤال دیگر این است که آیا باید تفاوتی بین یک قربانی داخلی یا خارجی قائل شد، مثلا ما در مواردی که یک متهم داخلی باشد شایسته است احتیاط کنیم، اما اگر خارج از مرزهای ما باشد، هیچ اشکالی وجود ندارد؟
بنابراین میبینید که برخلاف آن پاسخ اول قاطع، کلیشهای و معمول، چیزهای زیادی هستند که ما را دچار شک میکنند و باعث میشوند ما مرزها، استانداردها و اخلاقیات دوگانهای برای خودمان وضع کنیم.
اما در پایان من دوست دارم که به پاراگراف آخر درخشان وعالی نویسنده وبلاگ سایت photoshelter اشاره کنم:
یک جامعه آزاد، خود توانایی تعیین استانداردها را دارد. بعضی چیزها قطعی هستند، مثلا ما مطمئنا باید کودکان را در برابر عکسهای ناخوشایند یا «پور – نو»گرافیک حفظ کنیم.
ولی زمانی که نوبت به عکسها (یا کلا خبرهای) با ارزش زیاد اطلاعاتی میرسد، نباید استانداردهای دوگانه و محدودیتها به جایی برسند که جلوی گردش آزاد اطلاعات را بگیرند.
ما حق نداریم به صرف اینکه هراسیدهایم، آزادیمان را محدود کنیم. اجازه بدهید که اخبار به صورت آزادانه منتشر شوند!
من تو اینستاگرام عکسو دیدم.
استخون از پاش زده بود بیرون و پوستش آویزون بود.
تا دو ساعت حالت تهوع داشتم…
این متن من رو به یاد نوشته سلمان جریری اولین وبلاگنویس ایرانی انداخت که هنوزهم بعد از این مطلب اپدیت نشده
http://www.globalpersian.com/salman/weblog.html
تقریبا کسی شک نداره که وبلاگ یک پزشک دکتر علیرضا مجیدی از بهترین وبلاگهای ایرانی است. علاقه خاص علیرضای عزیز به مجلات فارسی هم کاملا معروف و زبانزد همه است: همین چند روز پیش دو نوشته بسیار جالب در مورد مطالب برگزیده مجلات ایرانی منتشر کردند که واقعا عالی بودند. بنابراین لطف ایشان کمتر از یک ساعت و نیم بعد از اعلام عمومی نصیب اپلیکیشن مجله شد با یک نقد و بررسی بسیار دقیق و دلسوزانه.
بسیاری از نکاتی که مطرح شده نکات بسیار درستی هستند و اکثر اونها در برنامه کوتاه مدت یا میان مدت ما هم قرار داره. نکاتی مثل امکان اشتراک، قیمت گذاری هوشمندتر، فروش ریالی، اپلکیشن «کتاب»، تبلیغات مؤثر و جذابیتهای گرافیکی. ایده های بسیار خوبی هم که در مورد اضافه کردن مجلات غیر چاپی و فقط آنلاین داشتند بسیار عالی است و باز در سیاستهای آینده ما قرار داره.
تعداد مجلات قطعا افزایش خواهد داشت. تعداد موجود فقط برای شروع اپلیکیشن عرضه شده و به زودی تعداد جدیدتری از مجلات رونمایی خواهند شد.
نکته ای که در مورد شماره های آرشیوی مطرح کردند متاسفانه مشکلی بود از مشکلات قبل از ارائه عمومی. (اکثر دوستانی که اپلیکیشن یا سایتی را راه اندازی می کنند با این مشکلات دقیقه آخری آشنا هستند!) همانطور که خود دکتر در بخش کامنتها به خواننده عزیزی گفته بودند، مراحل بسیار زیادی در کار هستند که یک نسخه بتونه نهایی بشه و متاسفانه بعضی از اونها نهایی نشده بودند که به تدریج در حال کامل شدن هستند. مثلا همین امروز آخرین شماره نشریه بازی نما که روی دکه ها موجود است در اپلیکیشن قرار گرفت و قطعا برنامه ما هم ارائه نسخه دیجیتالی همزمان با نسخه چاپی است.
مهمترین بخش نوشته علیرضای عزیز بخش پایانی در مورد فرهنگ کمک و همفکری است که روح کلی نوشته ایشون هم هست. مطمئن هستم با کمک خود ایشان و سایر دوستان و عاشقان مجله و «مجله» میتوانیم اپلیکیشنی متناسب با غنایی که در تک تک مجلات فارسی هست داشته باشیم.
ممنون دکتر!
البته همین متن من رو با این سایت اشنا کرد( البته من ایمیلی هم برای دکتر با چند نقد فرستادم که پاسخی نگرفتم حتما انتقاد های درستی نبوده) ولی همین نگرانی های به جای دکتر (یکی و تنها یکی)از عامل های موفقت این سایت
به نظر من همه چیز باید بدون سانسور به اشتراک گذاشته شود.توی این دنیا مخفی کردی هر چیزی دیگر معنی ندارد اگه فرد A خبر را سانسور کنه و نذاره فرد B میذاره و اگه فرد B هم سانسور کنه صد در صد فرد C میذاره .
آیا این کار باعث نمیشه خشونت در جامعه بیشتر بشه؟ من فکر میکنم در دراز مدت تأثیر خوب داره ولی در کوتاه مدت خطرناکه و تأثیرات منفی داره و باید یه آهستگی این روندی که شما در پایان متن خواهان آن بودید صورت گیرد. دیدن و عادت کردن به این صحنهها باعث از بین رفتن برخی احساسات و یا تحریک روانی عدهای خواهد شد.
سلام
خوب بود ممنون
لینک مربوط به استخدام ترول ها توسط سامسونگ که توی لینکدونی هست، کاملا دروغه!
شما که بقیه به تحقیق و تامل درباره مطالبی که تو اینترنت هست دعوت می کنید، چرا خودتون درباره این لینک تحقیق نکردید؟
آقای دکتر شما اخطار دادید ولی فکر نمیکردم درین حد بد باشه.بیچاره اون مرد و خاک تو سر اون بمب گذار احمق بی فکر.
“یک جامعه آزاد، خود توانایی تعیین استانداردها را دارد.”
بعید می دونم که اینطور باشه.