حکایت تزریق نخستین پنی سیلین در ایران

این روزها، تزریق پنیسیلین یک چیز ساده و پیش و پا افتاده شده است، اما زمانی همین دارو، به سختی پیدا میشد و در موارد بسیار شدید و عفونتهای بالقوه مهلک تجویز میشد.
در این پست نگاهی داریم به داستان پنیسیلین در ایران:
پروفسور شارل ابرلین – استاد آسیب شناسی و سرطان شناسی دانشگاه استراسبورگ – در سال 1318 ه ش به ایران دعوت شد تا سر و سامانی به وضع دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بدهد. نامبرده پس از چند سال کار در ایران به خارج مسافرت کرد و در مراجعت، دعوتی از کلیه استادان، پزشکان و دانشجویان پزشکی در آمفی تئاتر دانشکده پزشکی نمود و موضوع سخنرانی خود را در سوغاتی که از خارج آورده بود، قرار داد. لازم به ذکر است که در آن تاریخ یعنی سال 1324 ش. روزنامه و مجلّات به گستردگی امروز وجود نداشت تا اخبار و مسایل پزشکی را منتشر کنند، رادیو هم اخبار و مطالب پزشکی نداشت و از تلویزیون هم که اصلا خبری نبود.
پروفسور ابرلین
سوغات پروفسور ابرلین از خارج، خبر سه موضوع جدید بود که ایرانیان تا آن تاریخ خبری از آن نداشتند:
1- کشف D.D.T برای از بین بردن پشه آنوفل که در دنیا و ایران شیوع فراوان داشت.
2- کشف فاکتور Rh در خون، زیرا در آن تاریخ فقط گروههای ABO شناخته شده بود.
3- کشف آنتی بیوتیک جدیدی بنام پنی سیلین
پنیسیلین در سال 1928 م. (1306 شمسی) توسط فلمینگ کشف و در سال 1940 میلادی (1319 شمسی) وارد بازار شد. این پنیسیلین در ابتدا به نام «پنیسیلین یخی» مشهور بود، چون باید پس از محلول شدن در یخ نگهداری میشد تا فاسد نشود.
فلمینگ
5 سال پس از وارد شدن پنیسیلین در بازار خارج از ایران یعنی سال 1324 شمسی توسط مستشاری آمریکایی به نام ماز (Mayer) که با وزارت بهداری ایران همکاری داشت، 5 شیشه پنیسیلین به بیمارستان زنان داده بود تا در مورد بیمارانی که داروهای دیگر در آنها مؤثر واقع نشده، مصرف شود و نتیجه و گزارش آن به شخص او داده شود.
این 5 عدد پنیسیلین در بیمارستان زنان و در گاو صندوق بیمارستان به طور امانت وجود داشت و کلید گاو صندوق یکی نزد دکتر جهانشاه صالح -رئیس بیمارستان- و دیگری نزد دکتر مقارهای -معاون او- بود.
دکتر محمد صادق مقارهای
در همان تاریخ یکی از بیماران دکتر مقارهای که زایمان او در منزل انجام شده بود دچار تب و عفونت شدید پس از زایمان شد. تب او بسیار بالا و دچار حالت عصبی و روانی شدید هم گردیده بود. داروهای موجود در آن زمان، در او اثری نکرد، نامبرده به فکر تزریق پنی سیلینهای اهدایی مایر میافتد، روز جمعه بود و دسترسی به دکتر صالح ممکن نبور، با توجه به کلید گاو صندوق که نزد او بود 5 عدد پنی سیلین را بر میدارد و آماده تزریق به بیمار ذکر شده میگردد.
مشکل در ان موقع 2 مسئله بود:
1- یخ برای نگهداری پنی سیلین حل شده
2- فرد تزریق کننده
در آن زمان یخ در تهران کمیاب بود و دسترسی به آن برای همگان میسر نبود. یخ طبیعی از یخچالهای شهر در تابستان به وسیله دکانداران و الغهای دوره گرد به فروش میرسید و فقط در تهران یک کارخانه کوچک یخ سازی وجود داشت که یخ تولیدی خود را به مغازههای خیابان استانبول میفروخت. بنابراین استاد با سختی و مشکل یخ را تهیه میکند و برای تزریق کردن، فردی از بستگان خود را که کمی به مسائل پزشکی آشنایی داشت تعلیم و آموزش میدهد. دکتر مقارهای به اتفاق آن فرد برای تزریق، شب را در منزل زائو میماند و تزریقات هر 3 ساعت به 3 ساعت انجام میگیرد. فردا صبح تب 40 درجه بیمار پایین میآید و به 38.5 درجه سانتی گراد میرسد و به تدریج با ادامه تزریقات حالت عفونی برطرف و وضعیت عصبی – روانی بیمار هم بهبود مییابد.
دکتر مقارهای هم طبق قولی که به مایر داده بود گزارش تزریق پنی سیلینها را با شرح حال بیمار و نتیجه و موقعیت کاملی که از این راه کسب شده بود به او میدهد.
خیابان ناصرخسروی تهران در سالهای مقارن با جنگ جهانی دوم
بی مناسبت نیست اشاره کنم که دکتر مقارهای یکی از شش نفر بنیانگذاران بیمارستان مهر در تهران بود. بیمارستان مهر در سال 1325 ه ش توسط دکتر نصرت الله باستان، دکتر محمد علی صدر، دکتر محمد گیلانی، دکتر عبدالکریم ایادی، دکتر علی اکبر همایونفر و دکتر محمد صادق مقارهای با پرداخت پنج هزار تومان توسط هر یک از شرکا و جمعا با سی هزار تومان در خانهای اجارهای در خیابان امیریه تهران شروع به کار کرد و بعدها در سال 1342 ش. به بنای جدید واقع در خیابان زرتشت منتقل شد.
منبع: کتاب حکایتنامه طب ایرانی -انتشارات میرماه
البته داستان کشف پنیسیلین از نظر تاریخی بسیار مشروحتر است که در فرصتی دیگر در یک پزشک یا سایت پزشکی به زبان دیگر در مورد آن خواهم نوشت:
این نوشتهها را هم بخوانید
خیلی عالی بود. فقط باید بگم در مورد داستان آشنا شدن فلمینگ و چرچیل سایت ” گمانه ” بررسی انجام داده و مشخص شده این داستان حقیقت ندارد.
http://www.gomaneh.com/?p=1017
خیلی جالب بود.
دکتر جان در آخرین پاراگراف مشروحتر اشتباه تایپی داره.
کارهای گذشتگان برای راحتی آینده گان هست !
ما هم کاری کنیم که برای نسل های فردا راحتی ایجاد کنیم !!!
من اینو تو لینکدونی سایتت دیدم. خیلی جالب بود قضیه
http://www.gomaneh.com/?p=1017
البته ویکیپدیا ماجرای الکساندر فلمینگ را طور دیگری نقل میکند
http://en.wikipedia.org/wiki/Alexander_Fleming#Personal_life
ولی این امر هیچ از ارزش مطلب نمی کاهد!
دکتر جان نمیدونم عینا این حکایت اخر کار رو از کتاب دکتر قائمی نوشتید یا نه ولی اون روزولت بوده نه موسولینی! که در تهران با چرچیل و استالین در کنفرانس تهران شرکت کرد
خیلی جالب بود .
نکته اول : جالبه که جای بسیار مناسبی از پنی سیلین استفاده شده . چون جرم های اندومتریت بی هوازی و استرپتوکوک گروه B و ندرتا انتروکوک هست که پنی سیلین به خوبی روی هرسه موثره .
نکته دوم : چه بدشانسی میشد اگه مریض شون حساسیت به پنی سیلین می داشت !
سپاسگزارم آقای دکتر خیلی جالب بود
لذت میبرم از خوندن این داستانهای واقعی.
خدا پدر اون مستشار آمریکایی رو بیامرزه! اگه میدونست قراره امروز چه داروهای تقلبی و بی اثری توی ایران تولید بشه، یا از چین وارد بشه و جون مردم بیگناه رو بگیره، فکر همچین خدمت بزرگی رو هم نمیکرد!
خیلی جالب بود ، البته درباره اینکه چرا بعضی ها به پنی سیلین حساسیت دارند هم بنویسید