یک آسیبشناسی: فواید و زیانهای وبلاگنویسی

معمولا تا صحبت از وبلاگنویسی میشود، آدمهای پیدا میشوند که این سؤال را مطرح میکنند: «که چه بشود؟»
بسیاری از این افراد شناخت درستی از وبلاگنویسی ندارند و تصور میکنند وبلاگنویسی محدود به پستهای کوتاه شاعرانه و عاشقانه و نقل جسته گریخته خاطرات میشود.
معدود افرادی هم که میدانند وبلاگنویسی چه جایگاهی دارد، بهانه میکنند که وبلاگنویسی وقت و انرژی فوقالعادهای میخواهد، در صورتی که این روزها را همین افراد را میبینیم که ساعتها در محیط وایبر مشغول گفتگوهای غالبا بیهوده و وقتگیر میشوند.
اما در این پست میخواهیم با هم بررسی کنیم که وبلاگنویسی چه فواید و یا آسیبهایی میتواند داشته باشد.
در این نوشته منظور ما از وبلاگنویسی یک جریان مستمر، پایدار و هدفدار است که منجر به تولید محتوا، بیان کردن نظرات و نقدهای عمیق، ترجمه و پدید آوردن مطالب خوب علمی باشد. به عبارتی ما وبلاگنویسی حرفهای و نه وبلاگنویسی تفننی را مد نظر داریم.
فواید وبلاگنویسی
1- شما میتوانید تبدیل به یک برند شخصی شوید: در صورتی که چند سالی کار کنید و مدام مطالب سطح بالا تولید کنید، تبدیل به یک برند خواهید شد، طوری که نظر شما برای مردم مهم میشود و مردم دوست دارند، در مورد همه رویدادها و پدیدهها نظر و دیدگاه شما را بدانند.
2- شبکه شدن با افراد ارزشمند: معمولا ما در زندگی عادی، خیلی کم پیش میآید که دوستانی با نظرها و دیدگاهها و اهداف نزدیک پیدا کنیم. افرادی که دوست ما در دنیای فیزیکی هستند، خیلی وقتها فرسنگها با ایدهآلهای ما فاصله دارند و با علایق ما بیگانهاند.
اما بعد از مدتی وبلاگنویسی، در روندی آهسته، شما به تدریج کسانی را پیدا میکنید که از نظر فکری به شما نزدیک هستند.
اصلا نیاز نیست که تعداد این افراد بیشتر باشد، کافی است که ده نفر از چنین دوستانی داشته باشید، تا دیگر حس غربت نکنید.
3- تکامل شخصی: وبلاگنویسی به معنی واقعی کلمه میتواند از شما آدم بهتری بسازد. اگر شما پستهای محققانه و نه پستهای سطحی بنویسید، به تدریج یاد میگیرید که در مورد هر چیزی به صورت ژرف اندیشه کنید، تحقیق کنید، فکتها را کنار هم بچینید. به تدریج یاد خواهید گرفت که همین ویژگی را وارد زندگی خود هم بکنید و آدمی تکانهای نباشید.
4- خودشناسی: با وبلاگنویسی به تدریج شما با اهداف و امیال مخفی و واقعی خود آشنا میشوید.
در حین نوشتن پستها، شما به تدریج سیری در «هرمهای نیازهای فردی» میکنید، به خودشکوفایی میرسید و به آنجا میرسید که ایجاد دنیایی بهتر برای همه، هدف غائیتان میشود.
5- شهرت و افتخار: اما یک چیز خوب و شاید هم مزاحم در وبلاگنویسی رسیدن به شهرت و افتخار است، شماری از ما این مطلب را دوست داریم، بعضی از ما هم نه.
6- پول: البته برای رسیدن به پول شما باید مهارتها و تواناییهای زیادی کسب کنید و بدانید که چطور باید بازاریابی کنید و با توجه به جو ایران، چطور امور مالی را بومی کنید.
در ایران تعداد وبلاگنویسهایی که از این محل، صاحب درآمد جانبی میشوند، بسیار انگشتشمار است.
7- اعتماد به نفس: آدمی خجول و درونگرا هستید؟! وبلاگنویسی میتواند به تدریج باعث اعتماد به نفس شما شود. وقتی پستهای شما و اندیشه ارزشمند پنهان شما، به تدریج از سوی انبوهی از خوانندهها کشف شود، شما به ناگاه متوجه میشوید که یک آدم حاشیهای بیارزش نیستید، بلکه برعکس میتوانید افکار عمومی را هم جهت بدهید.
8- توانایی کنترل احساسات و عواطف: با وبلاگنویسی به تدریج یاد میگیرید و تجربه پیدا میکنید که نوشتن پستهای تکانهای و اظهار نظرهای شتابزده، با عکسالعمل منفی خوانندهها روبرو میشود.
بنابراین یاد میگیرید که به جای سیاه و سفید دیدن، خاکستری ببینید و از منظرهای مختلف به پدیدهها و رویدادها نگاه کنید، خودتان را به جای افراد مختلف بگذارید و منصف باشید و در بعضی از موارد هم «مصلحتگرا» باشید و با اظهار نظرهای دپلماتیک، از کنار چیزهایی که نمیشود در مورد آنها به وضوح صحبت کرد، بگذرید!
9- متفاوت باشید: میخواهید به جای سر کردن در فیسبوک و وایبر کار ارزشمندی انجام بدهید؟ وبلاگ بنویسید!
10- مدیریت زمان: شرط وبلاگنویسی منظم آن است که بتوانید مدیریت زمانی خوبی داشته باشید، اوقات مرده خود را به حداقل برسانید و در ساعاتی که آنلاین هستید به جای وبگردی بیبرنامه، متمرکز باشید.
11- دانشمند و فرزانه و سخنور شوید: لازمه وبلاگنویسی موفق آن است که برای نوشتن هر پست به منابع مختلف سر بزنید، آنها را با دقت بخوانید، نتیجهگیری کنید. برای وبلاگنویسی باید دانش زبان انگلیسی خوبی داشته باشید و درک مطلبتان را هم توقیت کنید.
شما باید مهارتهای نوشتاری خود را ارتقا بدهید و دایره واژگان خود را توسعه بدهید و تمرین مرتب همه این کارها در قالب وبلاگنویسی، شما را آدمی حکیم و البته فرزانه میکند.
شما علاوه بر اینکه منبعی از دیتاهای خوب میشوید، توانایی استدلال و بحث و مناظره پیدا میکنید. میتوانید از زوایایی بدیع به رویدادها نگاه کنید و در مهمانیها و جلسات، چشمها را خیره کنید!
آسیبهای وبلاگنویسی
اما آیا وبلاگنویسی معایبی هم دارد؟ بله! مثل هر کاری، وبلاگنویسی خالی از مضار نیست. همان طور که ورزش در سطح حرفهای میتواند منجر به مصدومیت شود یا طبابت تمام عیار میتواند تعادل زندگی خصوصی را بر هم بزند، وبلاگنویسی هم مشکلاتی در بر دارد.
من این آسیبها و مشکلات را با توجه به جو ایران فهرست کردهام و نگاهی بومیشده داشتهام:
1- خطر درک نشدن و سرخوردگی: شما ممکن است ماهها مطالب خوب بنویسید، اما هیچ کس متوجه مطالب خوب شما نشود.
باید بگویم که خود من برای چهره کردن وبلاگم، ماهها و سالها تلاش کردم و به جرأت میتوانم بگویم که در این راه بسیار عرق ریختهام.
خود من در ماهها اول وبلاگنویسی شاهد بودم که چطور تعداد قابل توجهی از وبلاگنویسیها مطرح نسل اول، هیچ توجهی به مطالبم نمیکنند و با لینکی حمایتم نمیکنند.
اما من تاب آوردم و به تدریج سبکی موفق برای وبلاگنویسی را کشف کردم. یاد گرفتم که در آن واحد برای عوام و خواص بنویسم و هر روز پستهایی مناسب برای همه که جنبه سرگرمکنندگی بیشتری داشته باشند، منتشر کنم و در عین حال در لابلای آنها، پستهای خاصتر مورد علاقه خودم را هم درج کنم.
راستش حرکت در بین این دو، چندان کار سادهای نیست. از آنجا که طیف مطالب پوشش شده شده در «یک پزشک» وسیع است، کار من نسبت به وبلاگهایی که تنها در مورد فناوری مینویسند، بسیار دشوارتر است. این را هم در نظر بگیرید که سیر در این مسیرهای جدا، باعث نوعی آشفتگی ذهنی هم میتوتند باشد.
در هر صورت میخواهم بگویم که وقتی وبلاگی را شروع میکنید، باید بدانید که یک برنامه چندساله را باید مد نظر داشته باشید. بنابراین باید همه انرژی ذهنی و عاطفی خودتان را همان ابتدای کار خرج نکنید. یک بودجهبندی زمانی خوب داشته باشید، راهکارهای افزایش بازدیدکننده را بشناسید، وارد جریان هرزهنویسی و کپی پیست نشوید و آهسته و پیوسته به سمت هدفتان حرکت کنید.
2- کاهش وقت برای تفریحات: وبلاگنویسی وقت میخواهد و اگر شما نتوانید وقتتان رامدیریت کنید، میبینید که از آنجا وقت آزاد خودتان را روی نوشتن گذاشتهاید، دیگر وقتی برای ورزش، فیلم دیدن و کتاب کاغذی خواندن ندارید.
ادامه چنین روندی، سلامت جسمی شما را کم میکند و چه بدون مطالعه و فیلم دیدن، دیگر کسی نمیتواند بهروز است، به تدریج از نظر محتوایی در وبلاگنویسی افت میکنید.
همین جا داخل پرانتز بگویم که بدون مطالعه کتاب، اصولا هیچ کسی نمیتواند وبلاگنویس سطح بالایی شود. برخیها گمان میکنند که مثلا چون فقط در مورد فناوری مینویسند، لازم نیست رمان ادبی کلاسیک بخوانند. در صورتی که مطالعه به صورت مستقیم و غیرمستقیم، وبلاگنویسی را بهبود میبخشد. اثر مستقیم مطالعه روی وبنویسی این است که مهارتهای نوشتاری و دایره واژگان شما افزایش پیدا میکند. اثر غیرمستقیم اما مهمتر مطالعه روی وبنویسی این است که از نظر عاطفی رشد پیدا میکنید، سلولهای مغزتان فعالتر میشوند و زودتر الهام میگیرید و سوژهها را شکار میکنید.
در هر صورت، شما باید آدم زرنگی باشید، وقتتان را مدیریت کنید و هیچگاه ورزش و کتاب را کنار نگذارید.
3- وبلاگنویسی کاری پرخطر است: شما اگر کارتان انتشار چند صد پست در سال باشد، به احتمال زیاد دستکم در چند پست خواسته و یا ناخواسته، از خطوط قرمز رسمی یا غیررسمی عبور میکنید یا ممکن است باعث رنجش شخصی شوید. بنابراین محتمل است که شکایتی از شما بشود و بدتر از آن اتهاماتی جدی متوجه شما بشود.
این خود شما هستید که میتوانید با تیزهوشی از این خطر اجتناب کنید و خب اگر آدم بیپروایی هستید و میخواهید هر چه دوست دارید، بنویسید، باید عوارضاش را هم به جان بخرید!
4- وبلاگنویسی و اصولا بیشتر دانستن، مساوی است با حس غربت بیشتر در ازدحام جمعیت:
خب، این اصلا محدود به وبنویسی نیست و شما اگر وارد هر روند دانشافزا اعم از تحصیل در سطوح بالا، کتابخوانی هم بشوید، باز هم دچار این مشکل میشوید.
به ناگاه بعد از چند سال میبینید که نمیتوانید در محیط غیرآنلاین، همفکری برای خود پیدا کنید، به محص اینکه با دوستی همصحبت میشوید و مثلا در مورد رویداد سیاسی و فرهنگی روز صحبت میکنید، میبینید که دوست شما سطح دانش پایین و منطق استدلالی ضعیف دارد و اصلا حوصله نمیکنید که همه چیز را برایش توضیح بدهید، به ناچار سمت گفتگو را به سمت شوخیها و مطالب سطحی، تغییر میدهید و همین باعث نارضایی و افسردگی شما میشود.
5- در حین وبلاگنویسی با بیوفایی و حتی خیانت روبرو میشوید:
این یکی دیگر شاید برایتان عجیب باشد، اما خب وبلاگنویسهای حرفهای با این جنبه هم آشنا هستند.
مثلا ممکن است بعد از نوشتن دهها پست خوب، زمانی که به خاطر مشکلات شخصی، یک پست با کیفیت بد منتشر کردهاید یا استدلالی اشتباه و تکانهای را در نوشتهای آوردهاید، ناگهان صدها نفر به شما حمله کنند و با کامنتهایی شما را برنجانند.
البته وبلاگنویسهای حرفهای غالبا پوستکلفتتر از این حرفها هستند، اما گاهی واقعا این مسئله آزاردهنده میشود.
از سوی دیگر ممکن است، افراد تأثیرگذاری در محیط آنلاین پیدا بشوند که به هر دلیل از شما خوششان نیاید، آنها در وقت ضرورت تنهایتان میگذارند و به سمت وبنویسهای دیگر تغییر جهت میگذارند و شما را با مشکلات خودتان تنها میگذارند.
6- اشتباهات راهبردی در مدیریت رسانهای:
شما ممکن است شتابزده، برآورد کنید که مثلا در سال سوم به درآمد ماهانه چند میلیونی میرسید. بنابراین قبل از تحقق این درآمد، دو سه نویسنده دائم میگیرید و بعد متوجه میشوید که نمیتوانید حقالتحریر آنها را بپردازید!
مثال دیگر: شما ممکن است برای توسعه سایت خود نیاز به همکاری نیروهای فنی برای طراحی یا کدنویسی داشته باشید، همه چیز را پیشبینی کنید، اما متأسفانه در انتخاب خود اشتباه کرده باشید و با آدمهای مواجه بشوید که اصولا هیچ تعهدی برای کار شما ندارند و شما را مرتب سر بدوانند و همه برنامههای توسعهای شما را به هم بزنند و حتی وبلاگ شما را به زمین بزنند.
تجربه شخصی من این است که بدون قرارداد محکم و الزامآور، هیچ پروژهای را به فرد یا شرکتی واگذار نکنید. به هیچ دوست آنلاینی هم ذرهای اعتماد نکنید!
7- دوستان نزدیک شما ممکن است از شهرت و موفقیتهای شما خوششان نیاید:
شاید این مسئله در ایران بیشتر مشاهده شود. شما ممکن است آدم نیکنهادی باشید و تصور کنید که ظاهر و باطن دوستهایتان یکسان است، اما ناگهان درمییابید که بهترین مطالبتان که به خاطر آنها مورد تحسین جامعه آنلاین قرار گرفتهاید، با تمسخر پنهان بیجای دوستان آفلاین شما روبرو میشود. شما انتظار تأیید و همراهی و همکاری دوستانتان را دارید، اما دوستان شما اگر بتوانند، دوست دارند، کار موفق شما را منکر شوند.
از سوی دیگر، شهرت شما در محیط آنلاین ممکن است مزاحم شما در محیط کار شود. مثلا دوستان شما به جای اینکه در مورد کار با شما صحبت کنند، بیدرنگ در مورد آخرین نوشتهای که منتشر کردهاید، با شما صحبت کنند. شما ممکن است آدمی حرفهای در محیط کار باشید و اصلا دوست نداشته باشید که وارد بحثهای جانبی با این دوستان بشوید.
8- اشتباه در خودشناسی:
همه که یکسان نیستند. شما ممکن است اصلا شناخت درستی از ذات و شخصیت خود نداشته باشید، مثلا در حالی که در ابتدا تصور میکردهاید که آدمی هستید شیفته دانش و ادبیات، در عمل آدمی هستید که هست و نیست شما در پول خلاصه میشود.
بنابراین به خاطر همین اشتباه درگیر کاری میشوید که پول قابل توجهی در بر ندارد و بعد از دو سه سال متوجه میشوید که از کردهتان پشیمان شدهاید!
مثال دیگر: شما آدمی هستید به شدت احساساتی و درونگرا و محتاج تأیید دیگران، بنابراین وقتی با بیاعتنایی یا انتقاد دیگران در مورد نوشتهتان مواجه میشوید، طبع نازک شما، تاب این جفاها را نمیآورد و به هم میریزید و اصلا وبلاگتان را پاک میکنید.
مثال سوم: شما اصلا آدم زایندهای از نظر فکری نیستید و استعداد نوشتن ندارید. همان گونه که نمیشود از یک ورزشکار وزنهبردار یک ژیمناست حرفهای ساخت، شما هم هر چه تلاش کنید و به این در و آن در بزنید، در نهایت میبینید که نوشتههایتان عادی و سطحی هستند و کسی به آنها توجه نشان نمیدهد. همه لازم نیست، وبلاگنویس شوند یا دستکم وبلاگنویس حرفهای شوند!
9- افسرده شدن به خاطر موجود نبودن ابزارها:
میخواهید پست بنویسید، اما میبینید که اینترنت سریع ندارید یا اینکه وارد هر سایتی میشوید، مشمول فیل..رینگ قرار گرفته است. آپلود هر عکس، مدت زیادی طول میکشد و کلا احساس میکنید که بابت هر دقیقه نوشتن باید چهار پنج دقیقه را تلف کنید!
میخواهید پست بنویسید، اما بدون ابزارهایی مثل یک تبلت خوب، واقعا نمیشود این روزها در سطح حرفهای به صورت سریع به مطالب دسترسی داشت و سوژه جمعآوری کرد.
میخواهید پست بنویسید، اما میبینید که پولش را ندارید و در شرایطی که روزانه هشت ساعت کار میکنید و مدتی را صرف جابجاییهای درونشهری میکنید، عملا انرژیای برایتان باقی نمیماند.
10- ناتوانی در تغییر دادن بینش و ذهنیات مردم و تأثیرگذاری
برای بعضی وبلاگنویسی موفق یعنی اینکه بتوانند، جماعتی را متفکرتر و ژرفاندیشتر کنند. اما وقتی بهترین پستها شما به هیچ انگاشته میشود و پستهایی که برای خالی نبودن عریضه، گذاشتهاید، با استقبال روبرو شود، ناخواسته مردم روند کاری و ذهنی شما را تغییر میدهند.
ناگهان به خود میآیید و میبینید که تبدیل به یک وبنویس عاید شدهاید که برای هیت مینویسد و نمیتواند خود را از این گرداب نجات بدهد.
11- شما و ذهنتان از سوی جریانهایی ربوده میشوید
بهترین نوع وبنویسی، وبنویسی مستقل است. چه نیکوست که شما استغنا بجویید و ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزاد باشید. شما باید باهوش باشید و از نظر مالی با جذب آگهیهای کوچک، استقلال مالی خود را حفظ کنید.
هیچگاه به خاطر شهرت یا پیمودن چند پله با یک گام، به صورت تصنعی جریانی را تأیید نکنید. قلم و کیبورد شما حرمت دارد و شما نباید این توانایی خداداد خودتان را در پای کسانی خرج کنید، که در درون به آنها تعلق خاطری ندارید.
پس همان طور که میبینید که وبلاگنویسی در سطح حرفهای آن، اصلا کار سادهای نیست. انبوهی از مشکلات و موانع و دامها و نامرادیها در این راه وجود دارد.
اما اگر بتوانید همه این راه پرخطر را طی کنید، باید به شما تبریک گفت، شما با کسب این مهارتها و تجارب، در واقع یک رسانه برای خود ساختهاید و از نظر اجتماعی هم دارای ویژگیهای شدهاید که شما را برای مدیریت و رهبری، آماده میکند.
پس اگر در خودتان این شهامت و جسارت را حس میکنید، درنگ نکنید، هماینک شروع کنید تا بعد از چند سال میوه و محصول آن را برداشت کنید!
من وبلاگ نویسی دوست دارشتم وبسیار جذابه .یه مدت یه کوچیکشو داشتم اما خاننده زیاد نداشت و در اخر اینو فهمیدم که زبون نوشتنم جذاب نیست و نمیتونم افکارم رو بنویسم و مجبور بودم همش توضیح بدم نمیتونم دقیقا تو متن پیادش کنم برا همین تو تصویر این کار و کردم و بهش افتخار میکنم چون همه توانایی شما رو ندارن و همه هم توانایی منو ندارن.
سلام دوست عزیز
در مدت 2 سال وبلاگ نویسی کردم و عضو انجمن وبلاگ نویسی بودم
تجربه ی عالی بود و منو به الان که وب سایت دارم رسوند.
بهتون پیشناد می کنم هرگز دلسرد نشید و اینکه حرفی برای گفتن دارید به خودتون افتخار کنید.
به نظرم گاهی تصاویر بهتر از کلمات هستند و به جای نوشتن میتوانیم با تصاویر منظور خودمان را بهتر بیان کنیم
آقا مسلم مگه تو زمان انسان اولیه هستیم که با شکل حرف بزنیم :))
ولی جدا وبلاگ نویسی = اتلاف وقت
مگر اینکه واقعا وقت اضافه زیاد داشته باشید
اقای دکتر من سالهاست که شما رو دنبال میکنم از اون موقع ک وبلاگ کوچک و جمع و جوری داشتید تا الان که یک پزشک شما واقعا تبدیل به یک برند شده و تمام این سالها از مطالب شما استفاده کردم و لذت بردم. چون معمولا زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم فکر کردم الان وقت مناسبی هست که یه تشکر درست حسابی ازتون داشته باشم.
دقیقا منم همین متن رو میخواستم بنویسم اما حوصله تایپ نداشتم آفرین minoo جان
ممنون از لطف شما.
وبلاگنویسی کاری پرخطر است!
از نظر شخصی میپرسم ، چقدر تا حالا به این جمله رسیدین!
ما دوست داریم باشیم، البته نه به هر قیمتی.
سلام
اولا ممنونم به خاطر این پست
درثانی باید بگم که من چند وقتی تو فکر وبلاگ نویسی بودم و با این نوشته انگیزه م بیشتر شد اما حالا که هدف رو نشون دادید میخوام که راه رو هم نشون بدید
لطفا یه پست بذارید واسه راه اندازی یه وبلاگ جمع وجور و تجاربتون رو تو این زمینه منتقل کنید
منتظریم
ممنون!
کلا تحلیل و نظرات شخصی شما حالت ژله ای داره مثل ادمایی که شخصیت ژله ای دارن راحت مورد پذیرش قرار میگیرن البته حداقل واسه من
به قول دوستمون کاش از تجارب خودتون تو این راه واسه راه اندازی یه وبلاگ ساده هم بگید
ژله رو خوب اومدى!توصیف بسیار دقیقى بود.و در ضمن ژله توش پیداست و نمیتونه چیزى رو مخفى کنه! رو راسته!
به نظر میرسه همین پست هم نظر برخی از نزدیکان و دوستانتان رو به سمتتون جلب کنه اقای دکتر شاید همون “خوششون نیاد شما”!
امیدوارم که اینطور نباشه ولی در هرصورت شما جزء اونایی هتین ک میرنجید یا پوست کلفت شدن تو این مدت؟
سلام فکر کنم وقتش شده یه تشکر درست وحسابی بکنم.اقای مجیدی شما رو خیلی اذیت کردند یه مدتی کار من شده بود جواب نوشتن برای اینها .بعد که فهمیدم اینها عمدی خودشان را به کوچه علی چپ میزنند وحسودن… ولشان کردم .خوشبختانه الان کمتر پیدایشان میشود…برای همه چیز ممنونم اقای مجیدی.
واقعبینانه و درست و متعهدانه. آفرین بر دکتر.
لطف دارید. نظر و یاری بزرگانی مثل شما برای من بسیار راهگشا بوده است. یادم نمیرود که شما و دوستانی دیگر در ماهها نسخت وبلاگنویسی بسیار به من کمک کردید، شاید خودتان یادتان نباشد.
این نظر لطف تو ست. من فقط این را یادم است که تازه کشفَت کرده بودم و هی توی سر خودم میزدم در خوابگرد و بیرون از خوابگرد، که تو را خدا یک پزشک را ببینید. :) چه قدر دور میرسد به نظرم دکتر. چه روزگاری گذشت بر همهی ما!
متن بسیار زیبایی بود متاسفانه همه این موارد در ایران وجود دارند
«۴- وبلاگنویسی و اصولا بیشتر دانستن، مساوی است با حس غربت بیشتر در ازدحام جمعیت»
همین الآنش هم گاهی این مورد رو حس میکنم دیگه خدا بخیر کنه اگه اطلاعاتم رو بخوام بیشتر بکنم :| و ممنون بابت مطلب…
با سلام
اقای مجیدی مطلبتون واقعا دقیق ، مفید و اثربخشه
راستش من اول اسم نویسنده رو نخوندم و چون تو وبلاگ دوشنبه بود وسطاش با خودم فکر کردم دقت این نویسنده و نوع نگارشش شبیه یک پزشکه و اخر ماجرا فهمیدم که اینجوری میشه برند شد دیگه لازم نیست لوگوی یک پزشک باشه سبک نوشتن و نوع مطالب به راحتی میتونه قلم شما رو معرفی کنه
بازم ممنون ازینکه مینویسید و هرروز با خوانندگانتون هستید
یک پزشک ، انگیزه زیادی برای شروع وبلاگ نویسی به ما میدهد.
موفق باشید (-_-)
من که فعلا وبلاگ که بیشتر فوتوبلاگ هستش ازش راضیم:)
بعدا مخصوصا بعد کنکور حسابی ادامش میدم
من تجربه نوشتن و حذف چند تا وبلاگ را داشتم!!!
سخته خودت تنها خواننده وبلاگات باشی! خب هر چه قدر هم مطلب خوب مینویسی میبینی خواننده اول و آخرش خودت هستی! تنها کامنتهایی که میگیری ممکنه این باشه که وبلاگ خوبی داری به من هم سربزن!!! (که مشخصه با نرم افزار اسپمر روی بعضی سرویسهای وبلاگنویسی فارسی پخش میشه! و این نظر هم توسط یک نرم افزار برای تو فرستاده شده و نه حتی یک خواننده بیحوصله که دنبال بازدیدکننده میگرده!)
خب چقدر میشه این وضعیت را ادامه داد؟!
هر چقدر هم از وبلاگهای بزرگ گدایی لینک کنی فایده نداره! انگار نه انگار که روزی خود اون وبلاگنویسهای بزرگ هم از صفر و همین وضعیت شروع کردند و مشتاق دیدن شدن بودند! و دیدن یک وبلاگ و لینک دادن به یک مطلب خوبش وقت زیادی را از آنها نمیگیره و میتونه نویسندهاش را به ادامه دادن این مسیر دلگرم کنه!
الان چرا افراد تمایل دارند تو فیسبوک بنویسند چون مطلبشان لایک میخوره چون خوشحال میشند که کسی مطلب من را دید و خواند و خوشش آمد و لایک کرد!
و اینجوری میشه و وبلاگهای تازه به دنیا امده در همان دوران نوزادی میمیرند چون نویسندهاشون بیخواننده و بیانگیزه نمیتونند وقت بگذارند و بنویسند!
مگر اینکه کسی باشه که برای دل خودش بخواهد بنویسه یا تمرین نوشتن کنه! که این کار را بدون خودسانسوری و بدون نیاز به اینترنت میشه در یک دفترچه خاطرات روزانه راحتر انجام داد
الان مثل ده سال پیش نیست و برای اینکه وبلاگی داشته باشیم که پرطرفدار باشد، نیازمند این هست که حداقل یکی دو سال این کار را ادامه بدهیم و مطالب پرمحتوا و متفاوتی را منتشر کنیم
به قول شاعر
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
پست واقعا مفید و الهام بخشی بود. جدا دارم ترغیب میشم دست از فیسبوک و وایبر بکشم و به وبلاگ نویسی جدی روی بیارم.
ولی چقدر عالی میشود اگر در پستی مراحل وبلاگ نویس شدن رو هم توضیح بدید: اینکه از کجا شروع کنیم؟ کلا راجع به چی بنویسیم؟ چقدر بنویسیم؟ مطالب عمومی بنویسیم یا تخصصی؟ چگونه سوژه های محبوب رو کشف کنیم؟ محتوای انگلیسی دست اول رو از کجا بدست بیاریم؟ نحوه ‘پروراندن مطلب’ چگونه است؟ و …
ممنون علیرضا عزیز از مطلب بسیار خوبت.
به هیچ دوست آنلاینی هم ذرهای اعتماد نکنید!
چه داستانای تلخی پشت این جمله ی قاطع میتونه باشه؛ مخصوصاً که بعضیا برای اثبات فرهیخته و هنر/علم دوست بودن بخودشون ،بصورت فٓله ای! ابراز ارادت میکنن.
اونکه شایدشما دنبال چیزدیگری مثل پول باشید و آدمِ وبلگ نویسی نیستید نکته ی بجا و البته ظریفی بود؛ منتها لازمه ی پذیرفتنش اینکه آدم باخودش روراست باشه. ممنون
درود بر جناب مجیدی.
قبل از هر چیز باید از شما تشکر کنم که تجربیات شخصی خودتون از فواید و مشکلات وبلاگ نویسی رو به اشتراک گذاشتید. شما یکی از بهترین وبلاگ نویسهایی هستید که میشناسم. ولی در مورد نکاتی گفتید چیزایی به نظرم رسید که گفتم بد نیست تو این کامنت منتشر کنم:
۱- پول نباید هدف وبلاگ نویسی باشه. وبلاگ نویسهای مشهور زیادی هستن که نه از وبلاگ نویسی درآمد دارن نه اصلا قصد کسب درآمد از وبلاگ نویسی رو دارن. البته اگه وبلاگ به درآمد زایی هم رسید که خیلی خوبه ولی هدف از ایجاد وبلاگ اگر کسب درآمد باشه میشه گفت وبلاگ از همون اول شکست خورده هست.
۲- هیچ وبلاگی از همون اول یه شبه معروف نمیشه و این تقصیر وبلاگ های مشهور نیست که حمایت نمیکنن. وبلاگهای مشهور مجبورن مواظب محتوایی که منتشر میکنن یا لینکهایی که به اشتراک میذارن باشن. اکثر مواقع وبلاگهای نوپا کیفیت کافی رو ندارن که بتونن تو وبلاگهای معتبرتر هم مطرح بشن. پس نمیشه از وبلاگهای مشهور شاکی شد که چرا حمایت نمیکنن.
اگه یه وبلاگ نوپا واقعا حرف نویی برای گفتن داشته باشه و محتوای با ارزش تولید کنه حتما میتونه پیشرفت کنه ولی اگه حرف نویی توی وبلاگ وجود نداشته باشه دلیلی وجود نداره که بتونه به اعتبار و شهرت برسه.
۳- وبلاگ نویسی برای یه وبلاگ نویس حرفهای خودش یه تفریح محسوب میشه. با برنامهریزی برای تولید محتوا هم میتونه به اندازه کافی برای بقیه تفریحاتش وقت داشته باشه.
۴- برای وبلاگ نویسی نباید نگاه کمی داشت بلکه باید به کیفیت مطالب توجه کرد. این یعنی وبلاگ نویس هر وقت حرفی برای گفتن داشت باید به تولید محتوا بپردازه. همین باعث میشه که یه وبلاگ نویس حرفهای حتی به خاطر مشکلات شخصی هم مطلب بیکیفیت تولید نکنه و در نهایت مخاطبای خودشو ناراحت نکنه.
۵- این کاملا طبیعیه که نزدیکان و دوستان یه وبلاگ نویس در مورد مطالب وبلاگش باهاش صحبت کنن و وبلاگ نویسها هم اکثرا از این موضوع خوشحال میشن که در مورد محتواشون با دیگران بحث کنن.
۶- اینکه بعضیا محتوای یه وبلاگ نویس رو مورد تمسخر قرار بدن خیلی خوبه چون اون وبلاگ نویس با نقاط ضعف خودش آشنا میشه. بالاخره همیشه هم نمیشه انتظار تعریف و تمجید داشت.
۷- کسی که هنوز خودش رو نشناخته و ندونسته از زندگی چی میخواد و تو چه زمینهای دوست داره تحقیق کنه نمیتونه و نباید وبلاگ نویس بشه. اگه بشه وبلاگش میشه پر از موضوعات مختلف.
اولین قدم توی ساختن یه وبلاگ انتخاب موضوع هست. متاسفانه وبلاگهایی که توش از هر موضوعی یکی دو تا مقاله میشه پیدا کرد زیاده و این غلطه. هر وبلاگی باید موضوع مشخصی داشته باشه و فقط هم به همون موضوع بپردازه.
به نظر من وبلاگنویسهای حرفهای این شناسه را مشترکا دارند:
نظم فکریای که توی نوشتن نظراتشون میشه دید. اینکه یه نوشتهی بزرگ را به قسمتهای کوچکتر تقسیم میکنند.
یه نظر من شناسهی دوم عبارت هست از “مفیدنویس” بودن. هر متنی که از توی وبلاگ اونها می خونی، یه چیزی بهت اضافه میشه. یک “جالبنویس” نیستند.
با سلام و درود
قسمت اول نوشته آدم رو مشتاق به داشتن وبلاگ میکرد و بخش دوم تقریبا آدمو به وحشت مینداخت!
من تجربه وبلاگ نویسی حرفه ای نداشتم و چند وبلاگ شخصی کوچک داشتم و یک وبلاگ هم با مطالب کپی کاری ! چند وقتیه به خاطر کارهام تصمیم دارم یک وبلاگ حرفه ای داشته باشم و داشتن این وبلاگ رو یکی از ملزومات برای مسیری که طی چند سال آینده باید طی کنم میدونم. با خوندن این مطلب دیدم بهتر شد و امیدوارم بتونم به چیزهایی که مد نظرمه برسم. امیدوارم در آینده هم شاهد مطالبی درباره وبلاگ نویسی باشم. ممنون
درود دکترجان
آقا من ازتون در این مورد یه راهنمایی میخوام که امیدوارم پاسخ بدین.
من چند ماهی میشه که یه وبگاه راه اندازی کردم.
هدفم این نیست که پولی دربیارم.
صرفا میخوام یه جایی باشه که بتونم کارهام رو منتشر کنم تا دوستان بتونن استفاده ببرند, راستش من با نشریه دانشمند هم همکاری میکنم و در واقع بیشتر مقالههای وبگاهم توی نشریه هم چاپ شدن.
ولی بازدیدهای وبگاهم و مخصوصا بیان دیدگاهها اصلا راضی کننده نیست. میدونم که یه دلیلش فیلتر بودن وبگاهم هس که البته اگه این فیلترینگ هوشمند باعث نشه رفع فیلتر بشه میرم هاست و دامنه میخرم و سایتمو انتقال میدم.
ولی نکتهای که توی ذهنم به شکل پرسش باقی مونده اینه که چرا اولا کسایی که توی شبکه های احتماعی مقاله های من رو میبینن تمایلی نشون نمیدن (در حد انتظارم) – چون به هر حال اونا مشکل فیلترینگ دیگه وجود نداره- و دوم اینکه چرا تعداد دیدگاهها اینقد کمه!
اولش فک کردم شاید مقاله های من که معمولا یه مقدار هم مفصل هستند زیاد طرفدار نداره (من خودم این مدل رو بیشتر ترجیح میدم!) و یا اینکه کلا به دلیل مخاطب خاص داشتن مقالاتم کسی توجهی نشون نمیده (بیشتر مقالات در زمینه فیزیک هستن)
ولی بعد از آغاز به همکاری با وبگاه بیگبنگ شگفتی من بیشتر شد!
یکی از مقالاتم رو که به عنوان اولین کارم در این وبگاه بازنشر دادم تفاوت چشمگیری دیدم!
http://mrgeo22.wordpress.com/2014/04/12/12
http://bigbangpage.com/?p=19728
تعداد دیدگاهها توی وبگاه خودم ۴ تا ولی توی بیگبنگ ۳۰ تاست
تعداد اشتراک گذاری لینک مقالم توی وبگاه خودم ۴ تاست ولی توی بیگبنگ ۱۴۵ تاست!
بماند که بعد از انتشار مقالم توی بیگبنگ به سرعت هوپا و چند سایت خبری و علمی دیگه هم مقاله رو توی وبگاههای خودشون بازنشر دادن…
اینجا متوجه شدم که مشکل از مقالههای من نیس و احتمالا دلیل اون دو پرسش بالام هم گمنام بودن وبگاهم باشه, ولی دوتا پرسش برام باقی مونده که امیدوارم بدون پاسخ نزارید:
اول اینکه چرا همون کسایی که به وبگاه من سر میزنن تنها تعداد کمی توی خبرنامه نامنویسی کردن؟ و چرا تنها تعداد کمی دیدگاههاشون رو بیان کردن؟
و دوم اینکه آیا تنها راه از گمنامی دراومدن یه وبگاه یا وبنوشته پستهای زیاد و به صورت مداوم به روز بودن هستش؟
چون من خیلی وبگاهم به روز نمیشه (از نظر اینکه روزانه نوشته های نوینی بهش اضافه بشه)
http://mrgeo22.wordpress.com/about
حالا من توی این شرایط چیکار میتونم بکنم که هم بازدیدهام و هم بیان دیدگاه های خوانندههام و نام نویسیشون توی خبرنامه وضعیت بهتری پیدا کنه؟
(البته من آدم واقع بینی هستم و انتظار ندارم بازدیدی مانند وبگاه شما داشته باشم!! ولی خب از این انزوا هم خارج بشم و کمی پویاتر بشه!)
بسیار ازشما (و احیانا هرکدوم از دوستانی که یاری برسونن) سپاسگذارم
سلام. راهکاری که باید پی بگیرین: 1- دامنه و هاست مستقل تهیه کنین. 2-هر روز یک مقاله «متفاوت» بنویسید. این مقالهها را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارید. 3- در فورومها و قسمت کامنت وبلاگهای پربازدید فعال باشید. با این کارها بعد از مدتی شناخته میشوید.
آقای مجیدی یه دنیا ممنون بابت اشتراک لینک، بازدیدهای امروز وبگاهم یه جهش داشت و یکی از بهترین روزاش بود! :)
چشم، روی چیزایی که گفتین کار میکنم. سپاس از یاری دوستانه شما
من چندباری تلاش کردم برای نوشتن مستمر وبلاگ! دوست دارم در زمینۀ ادبیات، تئاتر، سینما و هنر بنویسم. امّا هربار مشکل بزرگی مانعم شده و اون کمالگرایی بیش از اندازه در نوشتنه! چه در محتوا و چه در نحوهی نگارش تکتک واژهها. نمیدونم واقعا چطور باید با این مسأله مقابله کرد و این وسواس رو کنار گذاشت.
منم به تازگی شروع کردم البته قبلاهم در سسییتم های وبلاگی متفاوت کرده بودم وتجربیاتی بدست اوردم
بهترین کاراین است که درمورد مضوع خاص بنویسید دنبال این نباشید که هرچیزی در وب پیدا شماحتما باید درموردش پست بگذارید واگرنه یکی می شوید مثل بقیه.
یکی دیگه از معایبش اینه که وقت زیادی برای پیدا کردن یک عکس مرتبط با پست باید تلف کنید چون دسترسی به بیشتر سایتهایی که آن عکس مجاز در آن وجود داره را اینجا ندارید
مثلاً من 15 دقیقه است که برای یک پیدا کردن عکس فیلم سینمایی Into The Woods در گوگل وقتم تلف شد و آخرش هم نتوانستم عکس دلخواهم را پیدا کنم
پیشنهاد میکنم درباره این فیلم
Into The Woods
هم که ماه آینده اکران میشه مطلبی داشته باشید
بازیگران معروفی مثل
Meryl Streep
Emily Blunt
Johnny Depp
در این فیلم موزیکال بازی میکنند که ترکیبی از چند داستان برادران گریم هست
خیلی عالی بود این یادداشت؛
به خصوص بخشی که در مورد “زیانهای وبلاگنویسی” نوشتهاید.
نگاه حرفهای به وبلاگنویسی، میطلبد که دیدگاه جامعی در مورد همه جوانب این کار داشته باشیم؛ اگر قرار است کار مؤثری انجام دهیم.
همیشه پایدار و منتشر باشید :)
خوندن مطالب سایت یک پزشک، در کنار بقیه وبگردی هام و شبکه های اجتماعی، مث فرار از یه خیابون شلوغ و پر سر و صدا به یه پارک دنج خلوت هس. جایی که وقتی واردش میشم، فراموش می کنم به ساعت نگاه کنم و بدون ذره ای شتاب، آسه آسه واژه ها رو دنبال می کنم و اغلب کامنتا رو هم می خونم. جایی که توش خبری از ناله ها و شکوه ها نیست و هر سوژه اش، برای من به مثابه تلنگریه که تو هم باید دست به کار شی. وبلاگ نویس های حاضر که عمر نوح ندارن. بالاخره یه جایی باید تو هم قدم برداری، حتی به اندازه یک اپسیلون…
عالی بود ولی من همش رو نخوندم حوصله میخاد…
عالی بود