اخـناتن ، فرعونی با شکل زنانه
نـظریه غـیر معمول دیگری نیز هست که بر حسب آن، اخناتن مردنما در حقیقت یک زن بوده است. ولی مشکل قـبول این طرز فکر این است که اخناتن از نظر قوای جنسی یک نر پرقـدرت بوده که با یـکی از شـهوترانترین زنان تاریخ یعنی نفرتیتی همبستر میشده است و همه میدانند که او صاحب شش دختر بوده است
اخناتن (Aknaten) در سالهای 0531 تا 2231 قبل از میلاد مسیح بر مصر حکومت میکرد و از پادشاهان هجدهمین سلسله سلطنتی مصر مـحسوب میشود. دوران سلطنت این فرعون بیش از تمام آنچه در تاریخ مصر راجع به سلاطین دیگر وجود داشته است، مباحثهانگیز بوده و مورد تحقیقات قرار گفته است.
اخناتن سلطان و خداوندگار مصر دارای القاب و عناوین فراوانی بـود از قـبیل: موجودی تصوری، اولین شخصیت نوع انسانی، پیامبر، انساندوست، همجنسباز، زننما، یک اشتباه ژنتیکی و حتی موسی.
اخناتن جانشین پدرش، امن هوتپ سوم (Amenhotep 3) که مردی ضعیف و رنجور بود، شد و به نام امن هـوتپ چـهارم بر تخت نشست. مادرش زنی جاهطلب و هوشمند بود و ملکه تییه (Tiye) نامیده میشد.
بعد از به دست گرفتن قدرت، او مجددا نام خود را تغییر داد و خود را اخناتن نامید. همسر او نفرتیتی (Nefertite) مشهور است و بـا سـاختن مجسمه نیم تنه او-که خود از شاهکارهای هنری به شمار میرود و در موزه برلین نگهداری میشود-زیبایی خیرهکننده او را برای اعقاب و اولادش حفظ کردهاند. او شش فرزند دختر داشت:
مکاتن (Mekaten)
مریتاتن (Meritaten)
ستپنر (Sotepnre)
نفرنفرور (Neferneferure)
نـفرنفروتن (Neferneferuaten)
آنـخسن پاتـن (Ankhesenpaaten)
او از همان ابتدای سلطنتش نشان داد کـه بـا مـذهب آن زمان مخالفت اساسی دارد. او گفت که فقط باید یک خدا را پرستید یعنی تنها آتن (Aten) (قرص خورشید) را و پرستش بتهای مختلف را مذمت کرد و گـفت کـه آتـن جوهر تمام خدایان است که هر روز خودش را خـلق مـیکند و او را نمیتوان توسط بتها توصیف نمود. او فقط یکی است و آن هم قرص خورشید حیاتبخش است.
بعضی معتقدند اخناتن مبشر یکتاپرستی امـروز بـوده اسـت. در اثر این مذهب جدید از قدرت سیاسی کاهنان بسیار کاسته شـد. این کاهنان پیوسته در خدمت خدایانی بودند که به صورت حیوانات نمایانده میشدند. اخناتن عملا فرعون را به صورت عـلیترین مـقام کـاهن مصر در آورد. به این معنی که او تنها رشته ارتباطی بین مردم و آتـن بـود.
اخناتن شاعر هم بود و سرود آتن را تصنیف کرد. شعر این سرود شباهت زیادی به فصلی از زبـور (104 (Psaim کـه سـرودی روحانی است، داشت و به همین علت سعی شده است که این فـرعون را بـه کـتاب موسی ربط دهند و یا اینکه دستکم ادعا کنند که موسی یکی از افسران عالیرتبه دربـار پدرش امـن هـوتپ بوده است.
او تنها به الهیات جدیدش بسنده نکرد برای استحکام بخشیدن به مذهب جـدیدش، دسـت به کار ساختمان کامل شهر جدیدی در مصر شد و آن را آختاتن (Akhetaten) یعنی افق آتن نـامید. ایـن شـهر درست مابین تبس (Thebes) و ممفیس قرار داشت و امروز آمرنا (Amarna) نامیده میشود. او مرکز دولت را از تبس به ایـن شـهر جدید منتقل کرد. بعد از مرگش -که در سن 22 سالگی اتفاق افتاد-جانشین او به نـام اسـمنخار (Smenkhare) کـه احتمالا پسری بود که از همسر دیگرش به نام کییا (Kiya) داشت و یا شاید هم برادر کـوچکش بـود فقط دو سال سلطنت کرد و سپس مرد و پس از او، مشهورترین فرعون مصر به نام تـوتانخاتن (Tutankhaten) بـر تـخت نشست. مردم بیشتر او را به نامی که برایش انتخاب شده بود، یعنی توتانخامون (Tutankhamun) شاهنشاه توت مـیشناختند. تـوت (Tut) شـهر نوساخته را ترک کرد و مجددا تعدد خدایان را برقرار ساخت و پایتخت را هم به تـبس مـنتقل کرد. اخناتن احتمالا در قبرستان شاهان در آختاتن مدفون شده است که بعدا توسط توتانخامون او را از آنجا به”درهـ پادشـاهان”برده و در آنجا دفن کردند.
شکل و قیافه اخناتن موجب گفتوگوهای بسیار جالبی شـده اسـت و آن هم به خاطر ظاهر فیزیکی بـسیار عـجیب او مـیباشد که آن را با ساختن مجسمهها و یا حکاکی تـرسیم کـردهاند. از نظر ساختمان بدنی به وفور صحبت از خنثی بودن و یا دو جنسی بودن او کردهاند. او کـفلها و رانـهای پهنی داشته، کمر او خیلی بـاریک بـوده، پستان داشـته و هـمچنین دارای لبـهای کلفتی بوده است. گردن او هم بـلند و دسـتانش دراز بوده است.
بر حسب نظریه دیگری شمایل منحصر به فرد او نتیجه پیـروی هـنرمندان مصری از یک شیوه هنری واحد در زمـان سلطنت او بوده است. بـه ایـن معنی که سلاطین را بیشتر بـه هـمان شکلی که بودهاند، ترسیم میکردهاند و نه به صورتی که باید به طور رسـمی (بـه تصویر صفحه مراجعه شود) نـشان داده شـوند. در نـتیجه اگر نقصی هـم وجـود داشته است، لاپوشی نـشده و بـه همان صورت نشان داده شده است و به همین ترتیب قسمتهای بدن را کمی اغراقآمیز جلوه مـیدادهاند تـا اینکه”خداوندگار پادشاه”را از موجودات فناپذیر مـتمایز کـرده باشند. ایـن نـظریه احـتمالا طرفدار بیشتری دارد زیرا اگـر مثلا مورخین ما در سه هزار سال آینده خواسته باشند که کاریکاتورهای سیاسی قرن بیستم را بـازبینی نـمایند، به چه صورتی ساختمان فیزیکی سـیاستمداران مـا را تـصویر خـواهند کرد؟
بـعضیها از این هم جـلوتر مـیروند و حدس میزنند که اخناتن از هنرمندان میخواسته است که او را چون دو جنسیها ترسیم کنند. یعنی موجودی که هـم نـر و هـم ماده تا نشانههای تفاوت اصلی مادر و پدر در او تـجسم یـافته بـاشد تـا بـتوانند چـگونگی حاملگی یک خدای دو جنسی را نشان بدهند. بعضی دیگر تصور میکنند که حقیقتا از هر دو جنس بهرهمند بوده است. نظریه غیر معمول دیگری نیز هست که هست که بـر حسب آن، اخناتن مردنما در حقیقت یک زن بوده است. ولی مشکل قبول این طرز فکر این است که اخناتن از نظر قوای جنسی یک نر پرقدرت بوده که با یکی از شهوترانترین زنان تاریخ یـعنی نـفرتیتی همبستر شده است و همه میدانند که او صاحب شش دختر بوده است.
بههر حال، امکان این را که او یک هرمافرودیت واقعی (دو جنسی) و یا مبتلا به سندم کلی نفلتر (Klinefelter) باشد، نمیتوان مـردود شـمرد. این سندرم عبارت است از: بلوغ دیررس، کوچک بودن بیضهها و آلت تناسلی، عقیم بودن، بزرگ شدن پستانها، عقبماندگی روانی و اختلالات عاطفی.
نظریهای که بیش از هـمه مـیتوان آن را باور کرد، این اسـت کـه مطمئنا اخناتن به بیماری خاصی مبتلا بوده است و از همه بیشتر دو بیماری زیر مورد بحث است: یکی سندرم فرولیک (Froelhich) و دیگری سندرم مارفان.
سندرم فرولیک بـه عـلت تومور هیپوفیز و یا تـومور هـیپوتالامیک میتواند عدم تعادل ترشحات غدد داخلی ایجاد نماید که حالات زنانگی او را توجیهپذیر مینماید. اما اگر این طور باشد او میبایستی قدرت باروری را از دست میداد و این مطلب با پدر شش فرزند بودن بـه کـلی منافات دارد. ضمنا میدانیم که این سندرم با چاقی مفرط و عقبماندگی روانی همراه است که هیچ کدام از این علایم در اخناتن وجود نداشته است.
این سندرم یک اختلال ژنتیکی کروموزومی غیر جـنسی غـالب است کـه ممکن است در محل 21 q 15 جهش نماید و شیوع آن یک در دو هزار و پانصد نفر میباشد. مطمئنا تمایلی که سلاطین به نـزدیکی با اقارب داشتهاند، به این جهش کمک میکرده است.
سندرم مـارفان بـیش از سـایرین به عنوان بیماری اخناتن شناخته شده است. سندرم مارفان را میتوان عامل بعضی از خواص منحصر به فرد اخـناتن دانـست. مانند سر بلند صورت کشیده و ظریف، چشمهای غیر طبیعی، گردن کمانوار، اندام کـشیده و دراز، کـفل پهـن و سینه فرورفته او. مارفان در 58-57 درصد یک مشخصه ارثی است و تصاویر وارثین و فرزندان اخناتن نشان میدهد کـه آنها نیز ممکن است به همان بیماری مبتلا بوده باشند.
سرانجام آیا مـمکن است زندگی کوتاه اخـناتن بـه عوارض قلبی-عروقی سندرم مارفان مربوط باشد؟ ناهنجاریهای ساختمان بدنی اخناتن ممکن است محرکی بسیار قوی برای دارا بودن عقایدی متفاوت با عقاید دیگران باشد. اگر او واقعا سندرم مارفان داشت، میبایستی دید چـشمی او نیز ضعیف میبود و همچنین نمیتوانست سرما را تحمل کند و آیا این خصوصیات میتواند جوابگوی وسواس او نسبت به خورشید باشد؟ یا شاید اینها را باید توجیهاتی خیلی سطی تلقی نمود. ما یکی از برزگان دنیا را که از اسـتقلال فـکر برخوردار بود، دستکم گرفتهایم.
تا به حال مومیایی اخناتن به دست نیامده است و همراه با آن کلید معمای ساختمان غیر عادی بدنی او نیز مجهول مانده است. پژوهشهای باستانشناسان ادامه دارد و شـاید روزی مـا بتوانیم جواب ساختمان بدنی عجیب این پادشاه را که خدایش میدانستند، به دست آوریم.
دکتر ناصر صفایی نـائینی