زنان پیشگام در اخترشناسی
نوشته ایزاک آسیموف
ترجمه فاروقه برادران سرخابی
در عهد ملکه ویکتوریا، «بانوان» را کامل بیفایده میپنداشتند. به آنان میآموختند که کمی نقاشی کنند یا اندکی پیانو بنوازند و اگر پول کافی داشتند، وقت خود را صرف خرید لباس، حضور در مجالس میهمانی و عشوهگری و دیگر کارها نمایند تا وقت بگذرد. البته زنانی که در زمره «بانوان» نبودندف برای امرار معاش کار میکردند، هر چند که معمولا برای انجام دادن این کارها آموزش زیادی ندیده بودند.
با این همه، همواره افراد استثنایی وجود دارند. کارولین لوکرشیا هرشل (متولد 1750) یک آلمانی بود که به برادرش ویلیام هرشل در انگلستان ملحق شد. ویلیام پیش از خواهرش به انگلستان رفته و در آنجا ارگنواز بود و کارولین در انگلستان تعلیم میدید تا خواننده کنسرت شود. اما، هر دوی آنان حرفه موسیقی را به علت علاقه وافرشان به اخترشناسی رها کردند.
کارولین هیچگاه ازدواج نکرد (گرچه 98 سال عمر کرد) و خود را کاملا در حرفه برادرش غرق نمود. او در اوقات فراغت، با تلسکوپ کوچکی که برادرش ساخته بود، آسمان را مشاهده میکرد. او کارش را خوب انجام داد و نخستین زنی شد که در اخترشناسی نامی به دست آورده است. وی خصوصا به جستجوی ستارگان دنبالهدار پرداخت و هشت ستاره دنبالهدار کشف کرد.
کارولین، پس از مرگ برادرش، به آلمان بازگشت، اما از موفقیتهای برادرزادهاش، جان هرشل، در اخترشناسی شادمان بود.
نخستین زن اخترشناس امریکایی، ماریا میچل (متولد 1818) بود. در آن روزگار هیچ راهی برای او وجود نداشت تا بتواند دانش کسب کند. اما پدرش اخترشناس آماتور و ورزیدهای بود که به او اخترشناسی را یاد داد.
در اول اکتبر 1847، ماریا میچل یک ستاره دنبالهدار را کشف کرد و همین امر یک باره توجه جهان علم را به سوی او معطوف کرد. در 1849، او در اداره دریانوردی امریکا به کار گماشته شد و در آنجا کار محاسبات نجومی را به عهده گرفت. در 1865، ماریا میچل در کالج نوبنیاد زنان واقع در وسار به سمت استاد اخترشناسی منصوب شد. او بایستی از میان این دو راه یکی را انتخاب میکرد: یا شغل قبلی را که دوست داشت انجام دهد، یا برای زنان راه اخذ تحصیلات عالی را هموار سازد. او راه دوم را برگزید و سمت خود را در کالج وسار تا هنگام وفاتش حفظ کرد.
دستاوردهای او در اخترشناسی در حدی متوسط بود اما او این موفقیتها را بدون هیچ مساعدتی از طرف جامعه و در برابر همه باروهایی که زنان را تهی مغز و خانهنشین میساخت، انجام داد. او معیار برجستهای برای نیمی از مردم ستمدیده امریکا شد و نخستین زن عضو فرهنگستان علوم و هنر امریکا بود.
آنی جامپ کانن (متولد 1863) دختر یک سناتور ایالتی بود. او در کالج نوبنیاد ولزلی تحصیل کرد و در 1884 فارغ التحصیل شد. سپس به سال 1894 برای آموزش بیشتر در اخترشناسی به کالج بازگشت. او مطالعات خود را در رد کلیف ادامه داد، و در 1896، یکی از دستاندرکاران رصدخانه هاروارد شد و بقیه عمر خود را در آنجا سپری کرد.
آنی کانن به خصوص به طبقهبندی تعداد بسیاری از طیفهای ستارهای که عکسبرداری شده بودند، علاقه داشت و یک سیستم طبقهبندی ایجاد کرد که هاروارد هنوز از آن استفاده میکند. وی نشان داد که به استثنای چند مورد، طیفهای ستارگان را میتوان به صورت یک رشته تنظیم کرد. کار او مبنایی بود برای «کاتالوگ هنری دریپر» که نهایتا طبقهبندی 225300 ستاره را در بر گرفت که روشنتر از قدرهای نهم و دهم روشنایی بودند.
در 1925، آنی جامپ کانن نخستین کسی شد که دکترای افتخاری از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد.
هنریتا سوان لویت (متولد 1868) دختر یک کشیش بود و از کالج رادکلیف در سال 1892 فارغ التحصیل شد. او در 1902، عضو هیئت علمی دانشگاه هاروارد شد. او در تعیین دقیق قدر روشنایی ستارگان، 2400 ستاره متغیر را کشف کرد و تعداد این ستارگان شناخته شده تا آن زمان را دو برابر نمود.
در سال 1912، لحظه بزرگ زندگی هنریتا سوان لویت فرا رسید. و آن هنگامی بود که او در رصدخانه هاروارد واقع در کشور پرو ابرهای ماژلانی- تجمعی بزرگ از ستارگان در خارج از کهکشان ما- را بررسی میکرد. همه ستارگان واقع در ابرهای ماژلانی تقریبا در فاصله یکسانی از ما قرار دارند، زیرا اختلاف نقطه به نقطه در مقایسه با کل مسافت بسیار ناچیز است.
لویت قیقاووسیها را در ابرهای ماژلانی مطالعه کرد. آنها ستارگانی هستند که میتپند. او در سال 1904 متوجه شد که هر چه طول زمان تغییر نور بیشتر باشد، روشنایی میانگین ستاره بیشتر خواهد بود. در 1912 لویت روشی برای تعیین رابطه میان فاصله قیقاووسیهای مختلف ایجاد کرد.
قیقاووسیها نخستین روش برای تعیین مسافتهای واقعا طولانی را فراهم ساختند و در نتیجه دانش بشر از عالم وسعت یافت. با این همه، هارلو شیپلی بود که روش تفصیلی این کار را تنظیم کرد و افتخار کسب نمود (به هر حال، هارلو یک مرد بود).
این وضع اغلب پیش میآید. در 1969، جوسلین بل، ستارگان تپنده را کشف کرد. اما رئیس او (که البته او هم یک مرد بود) به خاطر این کشف جایزه نوبل را برد و دوشیزه بل اهمیتی به این امر نداد.