نگاهی به کتاب اولیس نوشته جیمز جویس
رمان «اولیس» یک روز از زندگی اهالی دوبلین را در سال 1904 میلادی به تصویر کشیده است، ازاینرو با وصف حال افراد کمی که در محیطی محدود حوادث اندکی را میآفرینند مواجهیم. جوشش درونی جیمز جویس، هفت سال او را به تعمق و تفکر واداشت و سبب شد که حوادث داستان به دنیای کوچک تجربیات انسانها اختصاص یابد. بنابراین ماجرای داستان به صورت تکبعدی بیان نشده است، یعنی داستان به گونهای مطرح شده که مفاهیم عمیق و چند گونه دارد و ماجرا به شکل نمادینی، دربرگیرندهٔ فعالیت انسان در جهان است. مهمترین و بارزترین شیوهٔ جویس، همانندی موضوع داستان با افاسنهٔ «ادیسه» هومر است، که برای نشان دادن جوانب جزئی در داستان به رعایت گرفته شده. در اصل تمام اپیزودهای «اولیس» به وعی با اپیزودهای «ادیسه» پیوند خوردهاند. جویس به لحاظ ادبی، هوم را فردی کامل و برجسته میپندارد. مردی که تمام تراوشهای ذهنیاش آشکار است، و فردی شجاع و جبون، بیپروا و محافظهکار، ضعیف و قدرتمند، همسری وفادار و عاشق پیشهای چیره دست است.
گاه مانند یک پدر و گاه همچون کودکی مینماید، در جایی کاملا معقول و بعضی اوقات مضحک و لوده است. بنابراین نویسنده رمان «اولیس»، قهرمان داستاننش، لئوپولدبلوم را یهودی ایرلندی تباری معرفی میکند و با کمک روش خاص خود او را همچون نمادی از انسانها، و دوبلین را سمبل جهان در نظر میگیرد.
ماجرای داستان اولیس در ساعت هشت صبح به تاریخ شانزده ژوئن 1904 آغاز میگردد. استیفن دادالوس (شخصیتی است که در داستان «پرتره» با ان آشنا شدیم و حالا پس از دو سال دوباره در مقابل دیدگان ما حاضر شده است) به سبب بیماری وخیم مادرش به دوبلین احضار شده است و در یک برج نظامی قدیمی در کنار ساحل با فردی به نام بوک مولیکان، دانشجوی بازگوش رشتهٔ پزشکی، و یک انگلیسی به نام هینی زندگی میکند. سه اپیزود اوّل اولیس بر استیفن متمرکز است که او را فردی گوشهگیر و هنرمندی ناسازگار مینمایاند. از آنجا که او زندگی معمولی را برگزیده، راه ترقی و تعالی را برخود بسته است. در حقیقت او شخصیتی است که معایب بسیار دارد. پس از آن با فرد کاملی چون لئوپولدبلوم که آدم طبیعی و آدمی است مقایسه میشود. به محض اینکه صبح زود به فعالیتهای استیفن پی میبریم، با جریان اصلی تفکرات او آشنا میشویم و به اپیزود چهارم که در خانه بلوم اتفاق میافتد گام میگذاریم. در این بخش تمام فعالیتهای او را نزدیک دنبال میکنیم: در مراسم تشییع جنازه شرکت میکنیم، با او به تجارت و داد و ستد میپردازیم، با او همغذا میشویم، در خیابانهای دوبلین قدم میزنیم و از روابط خیانتآمیز همسرش با شخصی به نام بلیزبویلن دچار تشویش و نگرانی میشویم و مراحل تجرید ذهنی او، خاطرات و پیشگوییها، برای خوانندگان مشخص میشود به گونهای که تمام گذشتهاش در مقابل ما نمایان میشود. در پایان، بلوم و استیفن که در طول روز یکدیگر را ندیدهاند به هم میرسند ولی دیگر دیر شده است. استیفن به سبب میگساری با دانشجویان پزشکی در شرایط نامطلوبی به سر میبرد. بلوم با احساس پدرانهای به سمت استیفن میرود (زیرا تنها پسرش در کودکی مرده و استیفن به شکل نمادینی جایگزین او شده است) و همچون محافظی طی حوادث بعدی از او حمایت میکند.
نقطه اوج کتاب اولیس زمانی است که استیفن در میگساری زیادهروی میکند و بلوم از فرط خستگی از پای درمیآید و دچار کابوسهای وحشتناک میشود. در همین بین ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه او به شکل سیالی بروز میکند و دیگر جوانب شخصیت او به شکل ادبی، بیپرده و کامل نمایان میشود. بلوم، استیفن بیاحساس را به خانه میبرد و به او غذا میدهد. بعد از رفتن استیفن، بلوم در رختخواب میافتد. اکنون ساعت دو صبح، هفده ژوئن است؛ دقیقا زمانی که همسر بلوم یعنی مولی به مفاسد اخلاقی میپردازد و نسل جدیدی به وجود میآورد. داستان با یک تک گویی طولانی که در آن از تجربیات یک زن یاد میشود به پایان میرسد.
توصیفات واقع گرایانهای که در «اولیس» به کار رفته با زندگی روزمره همخوانی نزدیکی دارد و خواندن داستان به دلیل وصف دوبلین در اوایل قرن بیستم لذتبخش است. متن از نظر توصیفات روان شناختی به تفکر بیشتری نیاز دارد و در اینجا شخصیت و ضمیر خودآگاه لئوپادبلوم و به نسبت کمتری استیفن دادالوس را به ما معرفی میکند. سبک داستان از جاذبههای والای زبانشناسی برخوردار است و از نظر مفاهیم پیچیده و نمادین، این رمان تنهایی طلبی و اجتماعی بودن انسان را با تناقض نمایی مطرح میسازد. بلوم هم یهودی است و هم دوبلینی، هم فردی تبعیدی است که یک شهروند نیز محسوب میشود، همانگونه که تمام انسانها به نوعی هم در تبعید به سر میبرند و هم شهروند هستند.
رمان اولیس مشکلات ناشی از ارتباط والدین و فرزندان و اختلاف بین نسلها و جنسیتها را ظرح میدهد. داستان به دلیل استفاده از درونمایهای که از آثار هومر، دانته و شکسپیر گرفته شده و نیز تلفیق ادبیات، فلسفه و تاریخ از صنعت محکم تلمیح استفاده کرده است و جنبههای گونه گونی از تجربیات انسان را نمایان میسازد. هر قدر «اولیس» بیشتر خوانده میشود، صنعت تلمیح در آن بیشتر احساس میشود اما در همان لحظات به دلیل چشیدن جنبههای ادبی، هنری و احساسی انسان اصلا لازم نیست مفاهیم نمادین داستان آزمایش شوند. پیشاپیش هم لئوپولد بلوم قرار دارد که از یک طرف چون فردی بیگانه در جامعه زندگی میکند و مبهوت است و از طرف دیگر نماد محبت و عدالتی است که حساسیتهای او در مورد دوستانش وی را از پست شدن میرهاند و این کتاب را از جنبه انسانی به ارزش میرساند و به دیده مثبت به آن مینگرد.
خوانندگانی که به دنبال ماجرا و چگونگی شکلگیری حوادث اولیس هستند و رمانهای دورهٔ ویکتوریا و حنی برخی از آثار رمان نویسان قرن بیستم چون کنراد و لارنس را مطالعه کردهاند، از همان آغاز متوجه میشوند که رمان «اولیس» بسیار پیچیده و معماگونه است. جویس، ذهن شخصیتهای داستانش را دقیق و بهطور مستقیم نشان داده است. او توضیحی دربارهٔ هیچیک از آنان نداده است. گاهی بدون اشاره به تغییر موقعیت داستان، در یک پاراگراف از توصیف رفتار شخصیتهایش به درون ذهن آنها میرود و واکنشهای ذهن آنها را در برابر اعمالشان تشریح میکند. بهطور مثال زمانی که استیفن در کنار ساحل قدم میزند یا بلوم وارد یک رستوران میشود این واکنشها معمولا بسیار پیچیدهاند و در اصل آمیزهای از موقعیت اضطراری قهرمان داستان و گرایشهای پیچیدهای هستند که از قبل در ذهن فرد به وجود آمده است. برای ارائه این پیچیدگیها، جویس اسلوب نگارش خود را دگرگون. متنوع کرده است. جملات داستان گاه جسورانه و گاه بسیار جدی میشوند. بعضی از توصیفات گاه جنبه واقعهگرایانه به خود میگیرند و گاه در تخیلات شخصیتهای داستان ادغام میشوند. در اینجا گذشته و حال افراد در قالب نثر به هم آمیخته است چون در اصل این قالب در ذهن هر فردی وجود دارد. از آنجا که چنین ادغامی با صنعت جناس به دست میآید سبک نگارش و یا موضوع داستان حتما باید از شیوهای جدید و نو پیروی کند و یا دستکم با کمک روشها و ترفندهایی چون مطرح کردن سطح آگاهی انسان، خوانندگان را تا پایان به دنبال خود بکشاند. با کمی تجربه، خوانندگان به شیوهٔ ترفند گونهٔ جویس، برای بیان مفاهیم، آشنا میشوند. مثلا در فصل گمراهکنندهای که در اپیزود پروتوس آمده است، استیفن به دیدار عمو و عمهٔ خود نمیرود بلکه از جادهٔ کنار خانهٔ آنها رد میشود. در بین راه وی مجسم میکند که اگر برای دیدار عمویش به آنجا میرفت چه مکالمهای صورت میگرفت؛ به همین دلیل به خانه بازمیگردد و به دیگران اطلاع میدهد که کار را به اتمام رسانده است. رمان «اولیس» مطالب خود را همچون رمانهایی که در قدیم و به سبک خاص خود نوشته شدهاند، مطرح نمیسازد بلکه هنگام خواندن این اثر باید تمام پیش فرضهای خود را کنار بگذاریم و تا آنجا که نویسنده به ما اجازه میدهد پا پیش نهیم و اجازه دهیم واژهها در داستان، مطلب را برایمان توصیف کنند بدون آنکه به خود زحمت دهیم و به این بیندیشیم که آیا آنها به درستی در متن به کار گرفته شدهاند یا خیر.
نویسنده: نینا بایم
مترجم: کامران پارسینژاد – شماره 49 نشریه ادبیات داستانی