بیگانگان برجای فرشتگان نشستهاند، نوشته مارگارت اتوود

ترجمه: زهرا عباسپور تمیجانی
قبل از اینکه اصطلاح «ادبیات علمی- تخیلی» در آمریکای سال های ۱۹۳۰ در دوران طلایی غول های چشم- گاوی باب شود، داستان هایی مانند «جنگ دنیاها» اثر اچ جی ولز، «رمانس علمی» نامیده می شدند. در هر دو اصطلاح «ادبیات علمی- تخیلی» و «رمانس علمی»، عنصر علم نقش توصیفی دارد. نام ها «رمانس» و «ادبیات تخیلی» هستند و کلمه «ادبیات تخیلی»، ناظر بر طیف وسیعی از معانی است. اگر درباره آینده می نویسید و پیشگویی وضع هوا هم نمی کنید، احتمالاً درباره چیزی می نویسید که مردم آن را «داستان علمی» (Science fiction) و یا داستان نظرپردازانه (Speculative fiction) می نامند. من مایلم که بین داستان علمی محض و داستان نظرپردازانه تمایز قائل شوم. من اصطلاح داستان علمی یا علمی- تخیلی را در مورد داستان هایی به کار می برم که درباره چیزهایی که هنوز ناممکن هستند، نوشته شده اند، مانند رفتن از میان یک سیاهچاله فضایی به جهانی دیگر، حال آنکه داستان نظریه پردازانه به کارهایی اشاره دارد که برای انجام آنها از ابزارهایی که هم اکنون در دسترس هستند، استفاده می شود، مانند دی ان ای و کارت های اعتباری و کلیه امکاناتی که بر روی کره زمین وجود دارد. اما این اصطلاحات انعطاف پذیر بوده و در هم ادغام می شوند. برخی، از داستان نظرپردازانه به عنوان چتری برای پوشش مفهوم علمی- تخیلی و تمامی زیرمجموعه های آن از قبیل فانتزی علمی- تخیلی استفاده می کنند و برخی، اصطلاح علمی- تخیلی را در این مورد ترجیح می دهند.
آثار علمی- تخیلی دورنمای فناوری های نو را بدون پرده پوشی در تمامی ابعاد کاربردی آن به نمایش می گذارند. ما همیشه بیرون کشیدن گربه ها از صندوقچه و غول ها از بطری را به خوبی دانسته ایم اما در بازگردانیدن آنها چندان توانا نبوده ایم. این داستان ها در بدبینانه ترین حالت، همگی نسخه های «شاگرد جادوگر» هستند: شاگرد جادوگر می فهمد که آسیاب جادو چگونه کار می کند، اما نمی تواند آن را خاموش کند.
در این داستان ها، ماهیت و محدودیت های آنچه به نام انسان می شناسیم، به گونه ای بی پروا و با کنار راندن پرده ها تا جای ممکن، کاوش می شود.
در این ژانر از داستان پردازی، رابطه انسان با جهان کاوش می شود. کاوشی که غالباً ما را در مسیر مذهب قرار داده و گاه به آسانی با اسطوره شناسی درآمیخته می گردد، کاوشی که در قلمرو رئالیسم، تنها به شیوه دیالوگ و مونولوگ امکان پذیر است.
در این شیوه از داستان نویسی، تغییر پیشنهادی در نهادهای اجتماعی از راه نمایش اینکه این نهادها به واقع برای کسانی که در درون آنها زندگی می کنند، چه چیزی می تواند باشد، به دقت موشکافی می شود. بنابراین اتوپیا (آرمان شهر) و دیس توپیا (ضدآرمان شهر) دوباره و دوباره ثابت کرده اند که ما در ساختن دوزخ زمینی تواناتریم تا بهشت. تاریخ قرن بیستم شاهد این مدعا است.
این داستان ها قلمروهای خیال را با بردن ما به جایی که تاکنون پای آدمی بدان نرسیده است، درمی نوردند. بدین گونه است سفینه فضایی و یا فضای داخلی فیلم خنده آور «سفر رویایی» که در آن راکوئل ولش تبدیل به آدم کوچولو شده و از راه جریان خون به یک زیردریایی راه پیدا می کند. همچنین است سفرهای سیبرنتیکی ویلیام گیبسون و «ماتریکس قسمت اول» به عنوان یک رمانس ماجراجویانه همراه با اشارات تلویحی زیاد به تمثیلی مسیحی که بدین ترتیب به «سلوک زائر» نزدیک تر است تا به «غرور و تعصب».
برخی منتقدین متذکر شده اند که «ادبیات علمی- تخیلی» به عنوان یک فرم، همان جایی آغاز می شود که الهیات از پی بهشت گمشده روان می گردد و این بدون شک حقیقت دارد. مخلوقات ماوراءالطبیعی بالدار و بوته های سوزانی که سخن می گویند، به احتمال زیاد در رمانی درباره کارگزاران بورس جایی ندارند، مگر اینکه کارگزاران بورس اندکی مواد توهم زا مصرف کرده باشند، اما در «سیاره ایکس» می توان آنها را یافت. این فرم اغلب به عنوان شیوه ای برای فرافکنی پیامدهای یک آموزه خداشناسی به کار می آید. پژواک های الهیاتی در فیلم هایی چون «جنگ ستارگان» بیش از اندازه به چشم می آیند. موجودات فرازمینی جای فرشتگان، شیاطین، پریان و قدیسین را گرفته اند، گرچه باید گفت که این گروه آخری در حال بازگشتند.
ما خواهان منطق هستیم، ما خواهان امید هستیم، ما می خواهیم که خوب باشیم. از این رو گاه برای خودمان داستان هایی تعریف می کنیم که بخش تاریک تر برخی از خواسته های ما را بازگو می کنند. همان گونه که «ویلیام بلیک» مدت ها پیش از این گفته است تخیل انسان جهان را به پیش می راند. تخیل در آغاز تنها دنیای انسان را به پیش می راند که زمانی در قیاس با طبیعت عظیم و قدرتمند پیرامون آن بسیار کوچک بود. حال ما در شرف کنترل هر چیزی هستیم به جز زمین لرزه و پدیده های جوی. اما این هنوز تخیل انسان در تمامی ابعاد آن است که ما را به انجام امور با ابزارهایمان هدایت می کند. ادبیات، بیان و برون فکنی تخیلات انسانی است. ادبیات به اشکال سایه وار فکر و احساس همچون بهشت، دوزخ، غول و فرشته، امکان وارد شدن به روشنایی را می دهد؛ جایی که ما می توانیم نگاه دقیقی بدان ها افکنده و بهتر بدانیم که کیستیم و چه می خواهیم و مرزهای این خواسته ها کجایند. درک این تخیلات دیگر وقت گذرانی و تفریح نیست بلکه یک ضرورت است، چرا که هرچه بیشتر بتوانیم آن را تصور کنیم، بهتر قادر به انجام آن خواهیم بود.
Guardian, June 17, 2005
منبع: ویژهنامه علم و خیال روزنامه شرق – اسفند ۱۳۸۴