سریال امیلی در پاریس: نقد و بررسی
معمولا تماشای لیست نامزدهای بخش بهترین سریالهای سال در بین نامزدهای هفتادوهشتمین دوره گلدن گلوب، راهی است برای آنکه بدانیم بهترینها کدام بودهاند و در فصل جوایز کدام سریالها مورد توجه قرار گرفتهاند. در سال ۲۰۲۰ سریالهای زیادی به دلیل شیوع ویروس کرونا و پاندمی به نسبت سالهای قبل موفق نشدند به جدول زمانی در نظر گرفته شده برسند و بسیاری از سریالهای قدیمی هم از پخش فصلهای جدید عقب ماندند یا اینکه فصل جدید در دسترس مخاطبان قرار نگرفت.
اکنون بسیاری از سریالهایی که در آمریکا از شبکههای ملی و سراسری این کشور پخش میشود بین اکران هر اپیزود فاصله زمانی بیشتری نسبت به حالت عادی میافتد. البته چنین فرضیهای گویا برای شبکه پرتلاش نتفلیکس چندان محلی از اعراب ندارد. این شبکه آنلاین در حالی که بسیاری از شبکههای ملی، کابلی و آنلاین دچار مشکلات بسیاری شدهاند تقریبا هر هفته یک عنوان تازه یا فصل تازهای از سریال از قبل آغاز شده را در دسترس مخاطبان قرار داد و عملا با نتفلیکس در قرنطینه میشد ساعتهای بسیاری از اوقات فراغت را برطرف کرد. شبکه نتفلیکس در گلدن گلوب امسال هم به خوبی درخشیده و در بخش سریالهای تلویزیونی هم نامزدهای زیادی را در بخشهای مختلف دارد. در این میان نتفلیکس در بخش بهترین سریال موزیکال یا کمدی یک نماینده در لیست نامزدهای گلدن گلوب ۷۸ دارد و آن سریال «امیلی در پاریس» است.
سریال «امیلی در پاریس» یک مجموعه تلویزیونی اینترنتی آمریکایی در ژانر کمدی-درام و رمانتیک است که توسط دارن استار ساخته شده و برای نخستین بار از ۲ اکتبر ۲۰۲۰، در نتفلیکس پخش شد. در این سریال لیلی کالینز در نقش اصلی سریال یعنی امیلی، زنی آمریکایی است که به واسطه یک فرصت شغلی اتفاقی به پاریس سفر میکند و قرار است در آنجا علاوه بر کار به مدت یک سال زندگی کند. در آنجا او تلاش میکند تا در محل کارش موفق شود، حال آنکه به دنبال عشق میگردد و یک درگیری فرهنگی نیز با روش پرورش خود که همان زندگی خشک غربی بر پایه کار است را تجربه میکند. دارن استار به عنوان سازنده و نویسنده و اندرو فلمینگ، زوئی کاساوتیس و پیتر لاور به عنوان کارگردان در این مجموعه ۱۰ اپیزودی حضور داشتهاند. از دیگر بازیگران این سریال میتوان به اشلی پارک، فیلیپان لروآ-بولیو، لوکاس براوو، ساموئل آرنولد، برونو گوئری و کامیل رازات اشاره کرد.
امیلی در پاریس» شبیه سریالهایی که سبک طنز دارند و در رسته همان سریالهای طنزیا موزیکال محسوب میشوند، با امیلی یک دختر آمریکایی بسیار منظم و متعهد به کار همراه میشود که از قضا کار برای او اهمیت فوق العادهای دارد. سریال، تلاش میکند مانند بسیاری از سریالهای این سبک از رنگهای شاد و زیبا برای مواجهه تماشاگر با امیلی استفاده کند. او که در شیکاگو کار میکند خیلی زود مجبور میشود به عنوان کارمند یک شرکت بزرگ تبلیغاتی در شیکاگو برای انتقال ارزش و مفاهیم برندینگ آمریکایی برای یک سال به فرانسه و ش هر پاریس برود تا به یکی از شرکتهای کوچکتر این مجموعه در فرانسه کمک کند.
ایده سریال «امیلی در پاریس» دقیقا بر اساس همین انتقال و تاکید بر انتقال فرهنگ کاری آمریکا به فرانسه آن هم در یک مجموعه تبلیغاتی بنا شده است. به این مساله شخصیت پردازی خاص خود امیلی را هم اضافه کنید تا به یک نتیجه ساده برسید. قرار است در سریال «امیلی در پاریس» همین انتقال مفهوم در پاریس اتفاق بیفتد. شهری که همگان آن را شهر عشق میدانند. سریال با نقد تند فرهنگ فرانسوی از دیدگاه یک آمریکایی آغاز میشود و تفاوتهای فرهنگی آن قدر واضح خود را نشان میدهد که خیلی زود میتوان به این نتیجه رسید که سریال یک روند ضد فرانسوی به خود گرفته است. اما این دیدگاه خیلی زود تصحیح میشود و مناسبات امیلی با مردم پاریس که همکاران، دوستان و آدمهای معمولی را تشکیل میدهند، پیش برنده اتفاقات بعدی در سریال است.
نکته کلیدی در این میان از زمانی پیش میآید که او با رسیدن به پاریس در شبکههای اجتماعی خود روزانه بعضی از اتفاقات را پست میکند. همین کار باعث میشود که از روز ابتدایی حضور او در پاریس هر روز تعداد دنبالکنندهها بیشتر از قبل شود. این اتفاق هم راستا با اتفاقات درون داستان فضای شاد و مفرحی به سریال میدهد. سریال گاهی در فضای میان شیکاگو و پاریس در رفت و آمد است. فضای شلوغ و تیره و کدر شهر بزرگ آمریکایی به وضوح در مقابل فضای شاد و پر از رنگ پاریس قرار میگیرد. اگر بارها زبان فرانسوی سوژه طنز سریال میشود در مقابل نوع خاص مقاومت فرانسوی زبانها در قبال یک انگلیسی زبان هم وجه دیگری از طنز اثر را در بر میگیرد. از سوی دیگر مواجه شدن یک آمریکایی با فرهنگهای بسیار متفاوت زندگی در فرانسه و نوع نگاه یک آمریکایی به کار در مقابل شکل توجه فرانسویها به آن همه چیزی است که تفاوتها را در «امیلی در پاریس» رقم میزند.
هرچند که همه این ویژگیها سریال را به یک اتفاق متفاوت تبدیل میکند و به طور خاص بازی لیلی کالینز در پیشبرد داستان و وجوه متفاوت شخصیت امیلی تاثیرگذار میشود اما «امیلی در پاریس» در مجموع نه تنها نمیتواند یک پیشنهاد برای تماشای سریال باشد بلکه برای کسانی هم که میخواهند آن را تماشا کنند باید یک برچسب خستهکنندهزده شود. سریال به سبک بسیاری از سریالهای مربوط به نوجوانها یا فیلمهای رمانتیکی که در هالیوود ساخته میشود تلاش خود را بر مبنای فضاهای به شدت دم دستی و گاهی غیرقابل تحمل قرار میدهد و در همان اپیزودهای ابتدایی نه تنها نمیتواند مخاطبش را به خود جلب کند که شکل نمایش بازخورد مردم در شبکههای اجتماعی و گرافیک خاصی که برای این نمایش نیز تعبیه شده در نهایت کمکی به داستان دم دستی سریال نمیکند.
فضای بین فرهنگی و تلاش امیلی برای زندگی در پاریس نه تنها نمیتواند سریال را در حدود ۳۰۰ دقیقه جمع کند بلکه در بهترین حالت نمایی برای یک زندگی سورتال فرانسوی خواهد بود. تاکید بر المانهای متفاوت فرهنگی و حمله به فرهنگ کار آمریکایی در فضای زندگی سرخوشانه فرانسوی شاید بهترین توصیفی باشد که بتوان درباره این سریال آن را ارائه داد.
حالا به این جمله این وجه را هم اضافه کنید که همه آن کار آمریکایی و زندگی سرخوشانه فرانسوی در غیرواقعیترین و دم دستیترین شکل ممکن به نمایش گذاشته میشود. اگر بر این نکته تاکید کنیم که قرار است یک فیلم در ژانر کمدی تماشا کنیم و وقتی میخواهیم یک کمدی ببینیم دیگر نیازی نیست اینقدر سخت گرفت باز هم «امیلی در پاریس)) یک اتفاق نه چندان جذاب و در کل یک اتفاق ناخوشایند است. سریالی که با همه این اوصاف اکنون در لیست نامزدهای گلدن گلوب قرار گرفته است و باید منتظر ماند و دید در پایان مسیر، چه اتفاقی برای آن خواهد افتاد. سریال « امیلی در پاریس)) داستان یک آمریکایی در فرانسه است که قصد دارد خود را جزئی از فرهنگ فرانسوی کند و از قضا بتواند جزئی از شهر پاریس شود تا در آن زندگیاش راپی بگیرد اما فضای سورئال داستان در نهایت نه تنها تماشاگر را به آن راهی که فیلمنامه سریال پرورش داده رهنمون نمیکند که حتی ژانر کمدی و طنز موقعیت آن هم نمیتواند یک فضای به نسبت قابل تحمل را برای مخاطب رقم زند. در بهترین حال سریال «امیلی در پاریس به کار نامزد شدن در بخش بهترین سریال کمدی یا موزیکال گلدن گلوب در دوره پاندمی میآید. همین اتفاقی که الان افتاده است.
منبع: روزنامه سازندگی