گالری عکس: صحنههای جالبی که مردم در موزهها شکار کردهاند و به اشتراک گذاشتهاند

موزهها اصولا جاهایی برای شگفتی و درسآموزی هستند. ما در آنها با دیدن هنرهای باستان و معاصر، مهارت هنرمندان و نازکاندیشیشان، با دیدن اسکلت و اندام حیوانات، جلوههای دانش و نیز یادگارهای به جا مانده از جنگها و تمدنها، در آن واحد هم شگفتزده میشویم و هم به فکر میرویم.
این اثر توامان، راز تاثیرگذاری موزههاست.
در این پست با هم عکسهای جالبی مرور میکنیم که بازدیدکنندگان موزههای از برخی صحنههای جالب گرفتهاند:
این نقل قول جالب از مارتین نیمولر، در موزه هولوکاست واشنگتن:
اول سراغ سوسیالیستها آمدند، سکوت کردم چون کمونیست نبودم.
بعد سراغ فعالیت اتحادیههای صنفی آمدند، سکوت کردم زیرا عضو اتحادیه نبودم.
بعد سراغ یهودیها آمدند، سکوت کردم چون یهودی نبودم.
سراغ خودم که آمدند، دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.
مجسمه دوسویهای که قبلا در موردش در یک پزشک نوشتهام. مجسمه یک تکهای که بر یک کنده درخت، حکاکی شده و در قرن نوزدهم هنرمندی آن را خلق کرده است. مجسمهای به نام مجسمه اهریمن و مارگاریتا که در موزهای در حیدرآباد هند، قرار دارد:
اسلو – نروژ- موزهای که به خاطر کرونا، به سبک قبل بازدید عمومی ندارد، اما آثارش طوری چیده شدهاند که بشود از بیرون آنها را دید:
موزهای در اسکس و این بازی نور و سایه با سبکی متفاوت واقعا جلوه بینظیری ایجاد کرده است:
کسی در این موزه حشرهشناسی در قسمت سوسکها، قصد شوخی داشته!
کالبدشکافی خودری فورد مدل T در موزه هنری فورد:
ژاپن پر از موزههای کوچک بینظیر است. اما صاحب این موزه کوچک در کیوتو، اخلاق خاصی دارد. ساعت کار موزه: از وقتی که بیدار شوم تا زمانی که بخوابم! بخش فروشگاه هم وقتی به اندازه کافی، صاحبش کاسبی کند، بسته میشود.
این شاید کلید یک عمر طولانی شاد برای صاحب این موزه باشد. کاش ما هم همین سبک را در کارهایمان داشتیم!
در دیوار یک موزه فناوری، برای شوخی یک یوفوی کوچک کارگذاری شده است:
موزه برلین نسخه قابل لمس آثار هنری را هم دارد تا نابیناها بتوانند این طوری حسشان کنند.
شاید این دقیقترین و خلاصهترین تعریف فاشیسم باشد که در موزه هولوکاست آمریکا نصب شده:
در کمال شگفتی، کاغذ دیواری موزه ملی اسلواکی، طرحی از فیلم جنگهای ستارهای دارد:
چند بار به شما بگوییم که نباید به آثار هنری از هر جنسی که باشند، دست بزنید!
در موزه تاریخ طبیعی آمریکا این مدل بسیار زیبای ماه قرار داده شده. بسیار شاعرانه.
موزهای در ژاپن سنگهای را که به صورت طبیعی، شبیه حالات مختلف چهره هستند را گردآوری کرده:
موزهای در میامی برای بازدیدکنندگان مبتلا به اوتیسم، بستهای درست کرده که با استفاده از آن میتوانند حس بیقراری خود را کنترل کنند. بسیار جالب است که به این اعضای جامعه به این ترتیب احترام گذاشته میشود و آنها از بازدید همراه با اعضای خانواده و دوستان خود محروم نمیشوند:
اوتوبوسی که در آن روزا پارکس آغازگر یک جنبش مبارزه با تبعیض نژادی شد، حفظ شده و در موزه هنری فورد در دیترویت قرار دارد. با خودم فکر میکنم که این آمریکاییها چقدر حافظ تاریخ خود هستند.
و باز موزههایی هستند که نعمت ستایش تابلوهای هنری را از نابیناها دریغ نمیکنند:
موزه دانش لندن حتی به طراحی کف موزه هم توجه کرده و طرحی که دیده میشود، طرحی از کروموزومهاست:
فرودگاه آتن یک موزه دارد. چیز جالب این است که همه این آثار هنری در طی حفاری برای ساخت فرودگاه، از دل زمین کشف شدهاند. ایران ما هم چندان بیشباهت به آتن نیست …
در موزه هولوکاست در دیترویت درختی وجود دارد که حاصل قلمه درخت محل سکونت آنه فرانک است.
موزه آثار ایجاد شده با ماسه در توتوری ژاپن:
پراگ: کاروانی از شترها در سوراخ سوزن:
در موزه جنگ نورماندی، مسجمه یک نظامی وجود دارد که خیلی شبیه بروس ویلیس است!
بلیت موزه استودیوی جیبلی:
باز هم پاسداشت خوب تاریخ معاصر در آمریکا: خودروی آتشنشانی که سقوط و انهدام برجهای دوگانه تجارت جهانی آن را به این صورت درآورده:
در موزه یک شهر، اسباببازیهای کودکان در سالهای دهه 80 و 90 میلادی این طوری نمایش داده شده است. راستش ما هم نیاز به موزه مشابهی برای حفظ نوستالژیهای دهه شصتی داریم:
بازسازی زره رومی: