خلاصه داستان، نقد و تحلیل فیلم دوازده مرد خشمگین – ۱۲ Angry Men

کارگردان : سیدنی لومت
فیلمنامهنویس : رز، برمبنای فیلمنامهای تلویزیونی نوشته خودش.
آهنگساز(موسیقی متن) : کنین هاپکینز
هنرپیشگان : فاندا، لی ج. کاب، اد بگلی ا. ج. مارشال، جک واردن، مارتین بالسام، جان فیدلر، جک کلاگمن، ادوارد بینز و جوزف سوئینی.
خلاصه داستان فیلم دوازده مرد خشمگین – ۱۲ Angry Men
نیویورک، آخرین ساعتهای دادگاهی که برای بررسی اتهامارتکاب به قتل یک پسر نوجوان پورتوریکوئی تشکیل شده است. شواهد حکایت میکند که پسر، پدرش را با چاقو به قتل رسانده و همه، انتظار یک حکم سریع را دارند.
از دوازده عضو هیأت منصفه رأیگیری میشود. از آنان فقط یکی (فاندا) به بیگناهی پسر اعتقاد دارد. شواهد بار دیگر مورد بررسی قرار میگیرد و حالا، چهار نفر رأی به برائت میدهند. با ادامه تبادل نظرها، آرامآرام شخصیت فردی تکتک اعضای هیأت منصفه به دست میآید…
نقد و تحلیل و بررسی فیلم دوازده مرد خشمگین – ۱۲ Angry Men
فیلمی از نوع هنوز پرطرفدار دادگاهی و نخستین اثر سینمایی لومت که در دوره خود نقطه عطفی را در سینمای هالیوود رقم زد. اصل کار تآتری بود و در زمای واقعی میگذشت؛ بنابراین برای حس “سینما” بخشیدن به صحنهها، در مجموع، از ۳۶۵ نما بیشتر استفاده نشد.
فاندا که کار تلویزیونی رز را بسیار پسندیده بود، پس از اینکه نتوانست کمپانیهای بزرگ را به تهیه فیلمی از آن ترغیب کند ناچار شد که خود قدم پیش بگذارد. فیلم در گیشه با شکست روبهرو شد. در حالی که فاندا همیشه از آن (در کنار خوشههای خشم جان فورد، ۱۹۴۰ و حادثه در آکس بوی ویلیام ولمن، ۱۹۴۳) بهعنوان یکی از بهترین آثارش یاد میکرد.
در میان گونههای سینمایی فیلمهای دادگاهی از جذابیت خاصی برخوردار بوده و همچنان هستند و تاریخ سینما به فراوانی از این نوع فیلمها را در آرشیو خود ذخیره ساخته است. آنچه در این نوع فیلمها حائز اهمیت است، حضوریک نویسنده تواناست، نویسندهای که قادر باشد گفتگوهای پرکشش و گیرایی بنویسد تا برای خلق یک فیلم دیدنی به
کارگردان کمک کند. به عنوان مثال در فیلم گروهبان راتلج نوشته جیمز وارنر و گلدبیک، که جان فورد در سال ۱۹۵۷ آن را ساخت، داستان بر محور اتهام قتلی ست به یک گروهبان سیاه پوست. در دادگاهی که برای متهم برگزار میشود به دلیل ضعف در محاورات وکیل مدافع و مدعی العموم، دیالوگها چندان قوی و پرکشش نیستند، به همین دلیل فیلمساز، با استفاده از فلاش بک (بازگشت به گذشته) حوادث روی داده را بررسی میکند و از ضعف صحنه دادگاه میکاهد اما در دادرسی بوزینه (باد را به ارث ببر) به کارگردانی استانلی کرامر به دلیل حضور دو نویسنده توانا، جروم لارسن و رابرت لی که براساس مستندات یک ماجرای واقعی در ایالت تنسی و اتهام یک آموزگار در اهانت به کتاب مقدس نوشته شده است، محاورات، به قدری قوی و پر کشش و پیش برنده هستند که نیازی نیست کارگردان صحنه دادگاه را ترک کند.
در فیلمهای دادگاهی، کشمکش، میان دو نیروی متضاد است که هر کدام برای اثبات رد یا اتهامی، صحنه دادگاه را جولانگاه خود قرار میدهند به همین دلیل گفتگو مهمترین بخش فیلم و نیازمند نویسنده ایست که بتواند محاورات را به زیبایی بنویسد. برای یک نویسنده، صحنه دادگاه در یک داستان، فرصتی ست برای نشان دادن توانایی قلم خویش. دوازده مرد خشمگین یکی از این فیلم هاست که بخاطر این موضوع یعنی اثبات بیگناهی و حاکمیت عدالت، از بدو تولدش به سال ۷۱۹۵ تاکنون سیر صعودی را طی کرده و ارزشی کلاسیک یافته است. رجینالد رز، نویسنده داستان، در اصل آن را برای اجرای تلویزیونی آماده میکند.
همین اجرا سبب میگردد تا هنری فوندا بازیگر مشهور همان سالها برای ایفای نقش شماره هشت دست به جیب شود و تهیه کنندگی را به عهده بگیرد. سیدنی لومت که یک کارگردان تلویزیونی ست برای این فیلم انتخاب میشود و با همین فیلم راه ورود به سینما برایش هموار میگردد. دوازده مرد خشمگین، از آثار منحصر به فردی است که کمتر نظیرش در سینما دیده شده است چرا که تمام اصول نمایشی را در خود دارد. شرایط خاص این اثر بعدها منجر به اجرای متعدد نمایش تلویزیونی و صحنه شد. برای کارگردان تاتر وجود لحظات پرکشش که تنها در یک صحنه و یک دکور میگذرد، موهبتی ست انکار ناپذیر به همین دلیل از سال ۱۹۵۷ تاکنون اجراهای متعدد صحنهای، چه به صورت حرفهای و چه دانشجویی و تز دانشجویی) از این اثر صورت گرفته و دوازده مرد خشمگین را اثری با ارزش برای هنر نمایشی قرار داده است. این فیلم در سال ۱۹۵۷ اکران شد و کاندید جایزه اسکار هم بود اما به دلیل حضور پرقدرت رقبایی چون، پل رودخانه کووای ساخته دیوید لین نتوانست خودی نشان دهد.
ما را و موفقیت تجاری خوبی هم بدست نیاورد. اما از ارزش سینمایی و نمایشی آن کاسته نگردید. این فیلم در سال ۱۳۴۲ در تهران هم اکران شد. در دهه ۱۳۵۰ اجرای نمایش رادیویی آن از برنامه دوم پخش شد و بعدها نیز مریم معترف آن را به صحنه برد. در میان فیلمهای دادگاهی که تعدادشان بسیار است میتوان دوازده مرد خشمگین را در ردیف آثاری چون دادرسی بوزینه نوشته جروم لارنس و رابرت لی و دادگاه نورنبرگ نوشته ابی امان، قرار داد. (که این دو اثر توسط استانلی کرامر تهیه و کارگردانی شده است. )
سر داور: مردی کوچک اندام که رفتاری رسمی، متأثر از قدرت و نفوذش دارد. مردی باهوش اما لجوج.
داور شماره ۲: مهربان، فروتن، خونسرد و آرام. مردی مردد که ماندن بر سر عقیدهاش برایش دشوار است و به راحتی با آخرین شخصی که نظرش را بیان میکند هم عقیده میشود.
داور شماره ۳: نیرومند، قوی و به شدت خود رأی و مستبد. مردی جدی که از عقاید دیگران متعجب میشود و عادت کرده است تمایلات و دیدگاههای خودش را به دیگران تحمیل کند. به نظر میرسد میل به بیرحمی و آزار دیگران دارد.
داور شماره ۴: دارای ثروت و موقعیت است و فن بیان قوی دارد که به کمک آن میتواند خودش را به خوبی در همه موقعیتها نشان دهد. احساس میکند از بقیه داوران بالاتر است.
داور شماره ۵: مردی جوان، ساده لوح و بسیار ترسو که بسیار جدی انجام وظیفه میکند اما برایش دشوار است در حضور داوران ارشد اظهار نظر کند.
داور شماره ۶: مردی صادق اما باهوش و خستهکننده که مصممانه بر روی تصمیمش میایستد. مردی که برایش سخت است عقیدهای مخالف نظر خودش بشنود ولی در این صورت باید نظریاتی را که میشنود با دقت گوش دهد و بررسی کند.
داور شماره ۷: مردی گردن کلفت ولی ترسو که صدایی بلند همانند صدای فروشندگان دارد و به نظر میرسد کاری مهمتر از نشستن در آنجا به عنوان داور دارد. او به سرعت خشم خود را نشان میدهد.
داور شماره ۸: آرام، موقر و اندیشمند. مردی که هر موضوعی را از جوانب مختلف میسنجد و در جستجوی حقیقت برای عدالت میجنگد.
داور شماره ۹: پیرمردی مهربان که زندگی او را از شکل انداخته و اکنون تقریباً در انتظار مرگ است.
داور شماره ۱۰: مردی عصبانی، تندخو، ریاکار و متعصب که هیچ ارزشی برای زندگی کسی که میتواند حفظ کند، قائل نیست.
داور شماره ۱۱: پناهندهای فراری که متواضعانه و صادقانه در جستجوی عدالت است زیرا خودش از بیعدالتی رنج کشیده است.
داور شماره ۱۲: مردی جذاب و مغرور که به زندگی آدمها از دیدگاه نموداری هندسی مینگرد و درک واقعی از مردم و زندگی آنها ندارد.
دوازده مرد در اتاقی بر روی صندلی نشسته و به صحبتهای قاضی گوش میدهند. قاضی با صدایی آرام و شمرده صحبت میکند. تن صدایش بم است. قاضی: این قتل در درجه اول، قتلی است عمدی که همانطور که میدانید جدیترین اتهام در دادگاه جنایی محسوب میشود. شما بخوبی جریان امر را میدانید و این وظیفه شماست تا تلاش کنید واقعیت را از خیال تمیز دهید. مردی مرده است و زندگی فردی دیگر در خطر است. اگر به گناه متهم، مظنون هستید و شکی منطقی در ذهنتان وجود دارد، پس باید بیگناهی او را اثبات کنید. در غیر این صورت او را گناهکار و مجرم اعلام کنید. رأی شما هرچه که هست باید متفق القول باشد. من معتقدم صادقانه بیاندیشید. شما با مسئولیت خطیری مواجه هستید. متشکرم آقایان. سکوتی طولانی برقرار میشود) منشی میگوید: هیئت منصفه مرخص هستید. اعضای هیئت منصفه شروع به بلند شدن و ترک اتاق میکنند. )
اتاقی بزرگ، ساده با فضایی دلپذیر. این اتاق هیئت منصفه در دادگاه جنایی بخش، در شهری بزرگ شرقی است. ساعت چهار بعد از ظهر است. اتاق با یک میز کنفرانس و تعدادی صندلی مبله شده. دیوارها لخت و خاکستری و نیازمند رنگ تازه است. ردیفی از پنجره که از آن آسمان و نمای شهر به خوبی دیده میشود، یکی از دیوارها را پوشانده است. بر روی دیواری دیگر، ساعتی کهربایی نصب است. یک دستشویی و در گوشه دیگر اتاق یک مخزن آب قرار دارد. روی میز، تعدادی مداد و دفترچه یادداشت به چشم میخورد. بر روی در اتاق این کلمات دیده میشود: «اتاق داوران» نگهبان در را باز میکند و دوازده داور به آرامی وارد اتاق میشوند. نگهبان، بدون اینکه صدایی از او شنیده شود، داوران را همانطور که وارد اتاق میشوند، میشمارد. لبانش به آرامی تکان میخورد. چهار یا پنج داور همانطور که وارد اتاق میشوند، سیگار روشن میکنند. شماره ۲ و شماره ۱۲ به سمت مخزن آب میروند. شماره ۹ به دستشویی میرود. تعدادی میایستند و چند نفر از پنجره به بیرون نگاه میکنند. آنها مردانی
هستند که یکدیگر را نمیشناسند و آرزو دارند در هر جایی به جز آنجا بودند. شماره ۷ کنار پنجره میایستد، بسته آدامسی را بیرون میآورد و به دیگران تعارف میکند. کسی برنمی دارد. ابرویش را بالا میاندازد و تکهای از آن را در دهان میگذارد. شماره ۷ خطاب به شماره ۶) هوا گرمه، میدونی؟ شماره ۶ سرش را تکان میدهد) فکر میکردم حداقل تهویه هوا دارن! من بیشتر مواقع تا حد مرگ در این مکانها عرق میریزم.
شماره ۷ پنجره را بیشتر باز میکند. نگهبان نگاهش را به آنها میدوزد، شمارش را چک میکند و سپس با رضایت آماده ترک آنجا میشود. ) نگهبان: بسیار خب آقایون. همه اینجا هستند. اگه به چیزی نیاز داشتید من پشت در هستم، کافیه در بزنید. خارج میشود و در را میبندد. همه در سکوت به در نگاه میکنند. صدای قفل شنیده میشود. )
شماره ۵: من نمیدونستم در رو قفل میکنن! شماره ۱۰: (دماغش را با سر و صدا بالا میکشد) حتماً در رو قفل میکنن. چی فکر کردی؟ ! شماره ۵: نمیدونم تا حالا برام پیش نیومده بود. تعدادی از داوران در حال درآوردن کتهایشان هستند و بقیه در حال نشستن پشت میز. آنها همچنان برای صحبت
با یکدیگر بیمیل هستند. سرداور در حالی که پشت میز ایستاده است، تکههای کاغذ را برای رایگیری آماده میکند. شماره ۸ از پنجره به بیرون نگاه میکند. شماره ۳ با شماره ۲ صحبت میکند. ) شماره ۳: شش روزا اونا باید این محاکمه رو در دو روز تموم میکردن. حرف، حرف، همش حرف! تا حالا این همه حرف بیهوده شنیده بودی؟ شماره ۲: (با حالتی عصبی میخندد) خب … من فکر میکنم حق دارن. شماره ۳: (سرش را تکان میدهد) بنظرم حرف دیگهای جز این نداری که بزنی؟ شماره ۲ دستپاچه به او نگاه میکند، سرش را تکان میدهد و به سمت مخزن آب میرود. شماره ۸ از پنجره به بیرون خیره شده است. شماره ۷ سیگاری را پک میزند. ) شماره ۷: (به شماره ۱۰) نظرت راجع به موضوع چاقو چیه؟ تا حالا همچین داستان ساختگی شنیده بودی؟ شماره ۱۰: (با لحنی خردمندانه) خب … ببین … تو باید انتظارش رو داشته باشی. خودت میدونی با چه چیزی سرو کار داریم. شماره ۷: آره، گمون میکنم. مشکلت چیه؟ سرما خوردی؟ شماره ۱۰: (دماغش را بالا میکشد) آه… آره، سرما خوردگی تو هوای گرم، میتونه آدمو بکشه.
شماره ۷ سرش را با همدردی و دلسوزی تکان میدهد. ) سر داور: (سرزنده و بشاش) بسیار خب آقایون، لطفاً سر جایتان بنشینید. شماره ۷: بسیار خب بهتره سریع باشیم. من برای امشب بلیط فیلم «خارش هفت ساله» رو گرفتم. فکر کنم من در این دنیا تنها کسی هستم که هنوز این فیلم رو ندیده. (میخندد و مینشیند)
همه شروع به نشستن میکنند. سر داور بالای میز نشسته است. شماره ۸ همچنان بیرون را تماشا میکند. )
سر داور: (خطاب به شماره ۸) نمیخواهید بنشینید؟ شماره ۸ صدای او را نمیشنود) آقایی که کنار پنجره ایستادهای؟ شماره ۸ بر میگردد) سر داور: نمیخواهید بنشینید؟ شماره ۸: اوه، ببخشید. (به طرف صندلی میرود) شماره ۱۰: (به شماره ۶) تصورش مشکله، اینطور نیست؟ بچهای پدرش رو میکشه، بنگ! سر داور: همه حضور دارند؟ شماره ۱۲: پیرمرد رفته دستشویی. سر داور به طرف دستشویی بر میگردد، همان موقع در باز میشود. شماره ۹ خجالتزده بیرون میآید. )
سرداور: ما میخواستیم شروع کنیم. شماره ۹: ببخشید آقایون. قصد نداشتم منتظرتون بزارم. سرداور: بسیار خب، بنشینید.
شماره ۹ مینشیند. همگی با نگاهی منتظر به سر داور نگاه میکنند. ) سرداور: خب آقایون. شما میتونید هرطور میخواهید این موضوع رو بررسی کنید. منظورم اینه من قصد ندارم هیچ قانونی ارائه بدم. میتونید اول بحث کنید، بعد رأی بگیرید یا اینکه اول رأی بگیرید و موضع همدیگرو ببینید. شماره ۷: بهتره اول رأی بگیریم. کسی چه میدونه شاید تونستیم همگی بریم خونه. شماره ۱۰: بله، ببینیم کی، کجا قرار داره. شماره ۳: درسته. اول رأی بگیریم. سرداور: کسی هست که نخواد رأی بگیره؟ (به اطرافش نگاه میکند. جوابی نمیآید. بسیار خب همه اونایی که به گناهکار بودن رأی میدن، دستشون رو بالا بگیرند.
هفت یا هشت دست، بدون تامل بالا میروند. بقیه آرامتر بالا میروند. همگی به یکدیگر نگاه میکنند. هنوز دو دست بالا نرفته است. دست شماره ۹ و شماره ۸. دست شماره ۹، هنگامی که سرداور مشغول شمردن میشود، به آرامی بالا میرود. )
سرداور:
۱۰. ۹…۱۱ … یازده رأی گناهکار، بسیار خب. بیگناه؟
دست شماره ۸ بالا میرود. ) یکی. خب. یازده به یک. حالا میدونیم کجای کار هستیم..