کتاب رنج و سرمستی – زندگینامه تاریخی و هنری میکل آنژ – نوشته ایروینگ استون
کتاب رنج و سرمستی، نوشته ایروینگ استون، زندگینامه تاریخی و هنری میکل آنژ، هنرمند و متفکری است که در عصر خود (تولد ۱۴۷۵ – درگذشت ۱۵۶۴ م) بزرگترین هنرمند زنده شمرده میشد و در عین حال به چهار هنر آراسته بود: مجسمهسازی، نقاشی، معماری و شعر و شاعری.
او از زمانه خودش (اوج رنسانس) یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ هنر شناخته شده است. بعضی از آثار او از جمله مجسمه داوود، موسی، سوگ مریم بر پیکر عیسی (پایتا)، بازآرایی سقف نمازخانه سیستین (در واتیکان) و نمونههایی از آثار معماری او و روز داوری احتمالا برجستهترین آثار موجود اویند و در قیاس با آثار هنرمندان دیگر هم تا روزگار ما و آینده تخمین ناپذیر، موجودیت و اثرگذاری دارند. با آنکه شعرهایش شیوه شیوا و معناگرایی خوشی دارند، او خود را در درجه اول مجسمه ساز میدانست.
در زمان حیات او دو زندگینامه دگرنوشت از زندگی او نوشته شدهاند. در اعصار بعد زندگینامههای مفصل و بلند و کوتاه درباره زندگی هنری و هنر زندگی او نوشتهاند. همچنین کتابشناسیهای پرمدخلی درباره او و آثارش منتشر شدهاند که آثار او و آثار دیگران درباره او را در بر دارند.
کتاب رنج و سرمستی که اول بار در سال ۱۹۶۱ م به قلم ایروینگ استون نوشته شد و انتشار یافت، جزو آثار پرفروش جهانی است. خلاصهای از کتاب حاضر منتشر شده است و نیز زندگینامه دگرنوشتی به قلم رومن رولان.
نام کامل او میکل آنژ بوئوناروتی است که در ۶ مارس ۱۴۷۵ میلادی در خانوادهای که عمدتا بانکدار میان مایه بودهاند، در شهرک کاپرس به دنیا آمد. سپس پدرش که چندی شغل دولتی داشت، با خانوادهاش به شهر بزرگ و در واقع دولتشهر فلورانس کوچید. در این شهر میکل آنژ اندکی دیر یعنی در سیزده سالگی به درس خواندن پرداخت. درس خواندن او در ابتدا آموزش نقاشی بود و قرار بود دورهای سه ساله طی کند، اما یک سال بیشتر به شاگردی خود ادامه نداد، زیرا بر آن بود آنچه را که باید از نقاشی بیاموزد، آموخته است
فلورانس در آن ایام (بعد از ۱۴۹۱ م) مرکز هنرآموزی و هنرآفرینی بود. بهترین نقاشان و مجسمه سازان اروپا از این کلانشهر برمی خاستند و بین هنرمندان رقابت سازندهای برقرار بود. ولی در سال ۱۴۹۴ م مدیچیها از مرکز قدرت در این شهر به کنار رانده شدند و صاحبان استعدادهای درخشان از جمله لئوناردو داوینچی و استاد پیشین میکل آنژ از دسته هنرمندانی بودند که در جست و جوی فضایی مساعدتر و هنرپرورتر این شهر را ترک کردند و به شهرهای دیگر ایتالیا یا فرانسه روی آوردند. میکل آنژ اندکی پیش از آنکه بحران سیاسی به اوج خود برسد، فلورانس را به مقصد بولونیا ترک کرده بود و در آنجا کارهای مهم یا کم اهمیتی را که هنرمندان و استادان به پایان نرسانده بودند، به پایان میرساند؛ همچنین مقبره قدیس دومینیک را.
مدتی نگذشت که به رم رفت و در آنجا نخستین کار بزرگ خود را پدید آورد، یعنی مجسمه باکوس را (۱۴۹۶ تا ۱۴۹۷ م). این اثر از نخستین موفقیتهای هنری میکل آنژ بود و برکشیده از صحنههای داستانی سوگواری بر شهادت حضرت مسیح بود. سپس به یکی یا شاید برجستهترین شاهکارش روی آورد، مجسمه حضرت داوود که آن را برای کلیسای جامع فلورانس ساخت.
ارتفاع این کار عظیم ۴۳۴ سانتیمتر است و تراشیدن آن از تخته سنگ مرمری نیمه کاره رهاشده، از ۱۵۰۱ تا ۱۵۰۴ م به طول انجامید و مانند همه کارهای بزرگ میکل آنژ با شور و جد و جذبه تراشیده شده بود. صیقلی انسانی خورده بود. چندان چشم نواز بود که گویی جان دارد. مرمری یک تخته که مرمری مخملی یا مخملی مرمری بود. معروف است که این هنرمند عارف که حکمت نوافلاطونی را در جوانی نزد استاد خوانده بود، گفته بود تا تخته سنگ مرمر را دیدم، مشاهده کردم داوود در مرمر اسیر است و چندان تیشه زدم تا رهایش کردم. اضافات را با چندان ضربههای عاشقانه و حکیمانه و مجذوبانه به افاضات بدل کرده بود. سرانجام داوود از خواب سنگی و سنگین چندهزارساله برخاسته بود.
آناتومی یا اندامشناسیاش، فقط یک نظیر دارد آن هم اثر دیگری از میکل آنژ است به نام پایتا (۱۴۹۹ م، به بلندای ۱۷۴ سانتیمتر). چین وواچینهایی که او به سنگ میدهد، گویی اتفاقی به پارچه داده شده است. (نیز مجسمه موسی (ع) که در ۱۵۱۳ – ۱۵۱۶م از خواب سنگین / سنگیاش با ضربههای چندهزارگانه میکل آنژ بیدار شده است. باز معروف است که میکل آنژ سنگها، به ویژه سنگهای مرمر آثارش را «زنده» میدانسته است. )
یکی دیگر از شاهکارهای میکل آنژ که در نقاشی (هنر دوم او پس از پیکرتراشی / مجسمهسازی) برترین اثر اوست، نقاشی سقف نمازخانه سیستین است. ارنست گامبریج در کتاب معتبر و مشهور تاریخ هنرش در این باره چنین نوشته است: «… خواست پاپ این بود که میکل آنژ آن را نقاشی کند. میکل آنژ همه کوشش خود را به کار برد تا بتواند از این مأموریت طفره برود و به پاپ گفت هنر اصلی او پیکرتراشی است، نه نقاشی. او معتقد بود که این مأموریت بیاجر را دشمنان برای او دسیسه چیدهاند.
هنگامی که دید پاپ برای این کار عزمی راسخ دارد، طرح نه چندان بلندپروازانه دوازده حواری را آغاز کرد و دستیارانی را از فلورانس، برای دستیاری در کار نقاشی، به همکاری طلبید ولی ناگهان در نمازخانه را به روی خود بست و اجازه نداد که کسی به او نزدیک شود و به تنهایی طرحی نو را در پیش گرفت و شاهکاری را آفرید که از لحظه به نمایش درآمدنش تاکنون تمامی جهان را مبهوت ساخته است. »
او در حالت جذبه و بیخویشتنی این ریاضت را بر خود هموار کرد که چهار سال (۱۵۰۸ تا ۱۵۱۲ م) رو به آسمان و به صورت طاقباز بر پشت خوابیده نقاشی و در واقع دهها نقاشی توراتی و کتاب مقدسی را اجرا میکرد و حتی یک بار نامهای برای او رسید که ناچار شد برای خواندنش آن را همانند سقف بالای سرش بگیرد. شرح این نوع ریاضتها و بیخویشتنی چهار ساله در همه زندگینامههای دگرنوشت او و تواریخ هنر، به ویژه رنج و سرمستی و تاریخ هنر آمده است. گفتنی است که بر اثر بارش برادههای سنگ، در طی بیش از شصت سال، به حالت نیمه بینا درآمده بود و گاه با تدبیرهای دشوار و دردناک پزشکی تکه سنگها را از چشم چشمان او در میآوردند.
اگر بپذیریم که استادان بزرگ هم رقابت سازنده، نه رشک سوزنده، با هم دارند یک نمونهاش در کارنامه دو استاد بزرگ، به صورت دیوارنگاره در تالار اصلی و ملی فلورانس است که میکل آنژ خواست کار داوینچی را تکمیل کند و توفیقی هم به دست آورد، ولی آنچه پس از پانصد سال باقی مانده فقط طرح و اتودهای اولیه آنهاست. او در سال ۱۵۰۵ م طرح دوازده حواری از مرمر برای کلیسای جامع فلورانس بود که از کل طرح فقط مجسمه تازه آغازشده قدیس متی در دست است.
این اثر تنها کار ناتمام اوست که برای بینندگان جذبه و جاذبه دارد. همین یک نمونه اراده معطوف به زایاندن پیکره مرمری از دل سنگ را نشان میدهد. همین یک نمونه، یعنی یک حواری از دوازده حواری، نشان میدهد که عزمش برای کاملسازی همه حواریان جزم بوده است. در سونات غزلوارهای گفته است که چه بسیار برای پیکرتراش دشوار است که پیکرهای را از بطن تخته سنگ که بالقوه آماده زایاندن است _ به دنیا بیاورد و میتوان گفت دشوارتر از آن این است که پیکرتراش و تخته سنگ مرمر، حاضر و آبستن اثر باشند، ولی فرزندی به دنیا نیاورند. اما برای میکل آنژ این وجه کمتر صورت یافته است و او بیش از شصت سال پیکرتراشی و نقاشی کرده است.
پاپ یولیوس دوم او را دعوت کرد که از شهرش فلورانس به رم برود و اگر کار ناتمامی دارد، در رم که مقر پاپ در واتیکان نیز در آنجاست، به پایان برساند. همچنین پاپ از میکل آنژ خواست که مقبره / مزاری برای او بسازد که او پذیرفت و برای این مزار چهل پیکره بزرگ تراشید. سپس همو از میکل آنژ خواست که سقف بلند نمازخانه سیستین را نقاشی و نقش افزایی کند که پیشتر در همین مقدمه به آن اشاره کردیم که بزرگترین و شکوهمندترین اثر نقاشی اوست. او در این شاهکار بیهمتا دوازده شخصیت پدید آورده است که هفت فرد از آنها از انبیای نام برده در تورات (کتاب مقدس) و پنج تن سیبیل یا زنان کاهن/ غیب گو هستند.
میکل آنژ عمر بلند و پربار و برکتی داشت. ۶۰ سال از ۸۹ سال عمرش را صرف پدید آوردن آثار هنری (پیکرتراشی، حجاری، نقاشی، معماری و سرودن شعر) کرد. با همه شیفتگی و شیدایی که به پیکرتراشی و پس از آن به نقاشی داشت، در دو دهه آخر عمرش به این دو هنر کمتر میپرداخت و به معماری و شعر و شاعری بیشتر. دلش میخواست رم جدید مرکز فرهنگی و هنری جهان باشد. در دو یادمان همکاری بیشتری داشت: نخست پشته کاپیتولین و دیگر گنبد سنت پیتر، این دو اثر هنوز پس از گذشت حدود پانصد سال جزو جاذبههای هنری رماند.
میکل آنژ با همه پیری و فرسودگی در احیا و بازسازی و بازآرایی این دو اثر نقش اساسی داشت. پیشینه این بناها به ویژه دومی، به عهد امپراتور حکیم روم باستان، مارکوس اورلیوس میرسید و منشأ گنبد سنت پیتر، گنبد کلیسای جامع فلورانس با صد سال قدمت تا زمان بازسازی میکل آنژ بود. بازسازی و بازآرایی میکل آنژ جلوه و جذابیت بیهمتایی به شهر رم بخشیده بود، اگرچه آنچه درباره گنبد به ذهن این هنرمند بیهمتا رسیده و طراحی شده بود، صد سال پس از درگذشت او (۱۸ فوریه ۱۵۶۴ م)، کمال و تکمیل یافت.
او هیچ گاه از سرودن شعر غافل نبوده است. شعرهایش معناگرا و عرفانیاند. مجموعه شعرهای او و برگزیدهای از نامههایش (با ترجمه از ایتالیایی به انگلیسی) به همت کرایتون گیلبرت (در سال ۱۹۸۰ م) منتشر شده است. بیش از ۵ کتابشناسی در معرفی آثار او و آثاری که درباره اوست، انتشار یافته است.
کتاب رنج و سرمستی؛ جلد اول
نویسنده: ایروینگ استون
مترجم: امیر فرجیکیان
انتشارات نگاه
سلام.
چرا نوشتی جلد اول: مگه یک جلدنیست؟
دو جلدی است.
این کتاب رو با ترجمه قبلی که در 4 جلد بود رو حدود 15 سال پیش با لذت وافر خواندم .اگر اشتباه نکنم انتشارات اساطیر بود یا نیلوفر . با روی جلدهای ساده که حاشیه رنگی داشتند . خواندم که چه عرض کنم بلعیدم . میان زندگی نوشت های استون (آنها که دوست دارند ، شور هستی و شور ذهن) زندگی نوشت میکل آنجلو بوئوناروتی جذاب ترین،خواندنی ترین و پرکشش ترین شان است. الان که عنوان کتاب رو دیدم بازهم فضای فلورانس و خانواده دمدیچی و کارگاه پیکرتراشی و عطض مرمرتراشی و فضای سیاسی کلیسیای رم و رقابتش با رافائل و داوینچی و گذر سن و عشقهایش در ذهنم زنده شدند .