نکاتی در مورد جاودانگی دیجیتال و خیالپردازیهایم بعد از دیدن قسمت اول سریال upload
دو فصل از سریال Upload تا به حال پخش شده. داستان این سریال در مورد دنیایی است که در آن جاودانگی یا فناناپذیری دیجیتال Digital immortality امکانپذیر است. حتما درباره این مفهوم تا به حال چیزهای خواندهاید یا شنیدهاید.
اندکی در مورد جاودانگی دیجیتال
جاودانگی دیجیتال مفهوم فرضی ذخیره (یا انتقال) شخصیت یک فرد در بستر دیجیتال، یعنی رایانه، ربات یا فضای مجازی( بارگذاری ذهن ) است. نتیجه ممکن است شبیه یک آواتار باشد که بر اساس آرشیو دیجیتالی آن شخص مانند یک فرد رفتار میکند، واکنش نشان میدهد و فکر میکند.
پس از مرگ فرد، این آواتار میتواند ثابت بماند یا به یادگیری و ارتقای خود به طور مستقل ادامه دهد و یک نوع هوش مصنوعی شود.
بخش قابلتوجهی از فراانسانگرایان امید زیادی دارند که ممکن است در نهایت با ایجاد یک یا چند نسخه عملکردی غیربیولوژیکی از مغزشان جاودانه شوند و در نتیجه «پوسته بیولوژیکی» خود را ترک کنند. این نسخهها ممکن است در نسخهای از «بهشت» یا بهشت دیجیتال «جاودانه زندگی کنند».
جالب است بدانید که در این باره کارهایی هم صورت گرفته است. بنیاد ملی علوم آمریکا، کمکی نیم میلیون دلاری به دانشگاههای فلوریدا مرکزی در اورلاندو و ایلینویز در شیکاگو داده تا چگونگی استفاده محققان از هوش مصنوعی، ایجاد آرشیو و تصویربرداری رایانهای برای ایجاد نسخههای دیجیتالی اشخاص را بررسی کنند.
استدلال شده که جاودانگی دیجیتال فراتر از فرآیندهای فنی دیجیتالی کردن افراد است و جنبههای اجتماعی را نیز در بر میگیرد. به عنوان مثال، جاشوا هورتادویک چارچوب چهار مرحلهای ارائه کرده است که در آن جاودانگی دیجیتالی افراد میتواند پیوند اجتماعی بین زندهها و مردگان را حفظ کند. این مراحل عبارتند از:
1) جمعآوری دادهها، 2) کدگذاری دادهها، 3) فعالسازی دادهها، و 4) تجسم دادهها. هر یک از این مراحل به شکلی از حفظ پیوند اجتماعی، یا از طریق گفتگو، احساسات تجسم یافته (بیان احساسات از طریق شکل تجسم خود) یا یادبودگرایی مرتبط است.
به گفته گوردون بل و جیمگری از تیم تحقیقاتی مایکروسافت، ابعادی از آرشیو اطلاعات زندگی یک شخص از الان هم ممکن است. مثلا حفظ هر مکالمهای که یک فرد تا به حال شنیده به کمتر از یک ترابایت فضای ذخیرهسازی (برای کیفیت مناسب) نیاز دارد. فنآوریهای تشخیص گفتار یا متن یکی از بزرگترین چالشهای این مفهوم است.
دومین امکان، آرشیو و تحلیل استفاده از اینترنت اجتماعی برای ترسیم شخصیت افراد است. با تجزیه و تحلیل استفاده از شبکههای اجتماعی در طول 50 سال، میتوان به صورت دقیقی پی به شخصیت و علایق یک شخص برد. تصور کنید که همه اطلاعات مربوط به جستجوهای شما، گوش کردن موسیقی، مطالعه صفحات، لایکها و ذخیرههای اینستاگرامی، به صورت عمیقی تحلیل شوند، در این صورت واقعا میتوان به جمعبندیای جالبی رسید.
ریچارد گراندمورین مفهوم جاودانگی دیجیتال را با معادله زیر خلاصه کرد:
«تحلیل معنایی + استفاده از اینترنت اجتماعی + هوش مصنوعی = جاودانگی».
سوزان اشه میگوید:
بنابراین، به عنوان یک تعریف امیدوارانه حداقلی، جاودانگی دیجیتال را میتوان تقریباً شامل یک مخزن شخص محور در نظر گرفت که حاوی نسخهای از هر چیزی است که شخص میبیند، میشنود، میگوید یا در طول عمر خود ایجاد میکند، از جمله عکسها، فیلمها، ضبطهای صوتی، فیلمها، نمایشهای تلویزیونی، آلبومها/سیدیهای موسیقی، روزنامهها، اسناد، خاطرات و مجلات، مصاحبهها، جلسات، نامههای عاشقانه، یادداشتها، مقالات، آثار هنری، و غیره، و غیره.
درست است که با اینها هم شاید نتوان به همه زویای ظریف یک شخص رسید. اما دست کم این اطلاعات بیشتر از کافی هستند!
اگر نه همه چیز، پس حداقل به اندازهای که فرد دارد و برای گنجاندن آن زمان و زحمت میکشد. شخصیت، نمایههای احساسی، افکار، باورها و ظاهر فرد نیز در یک عامل/آواتار باهوش مصنوعی، تعاملی و مکالمهای ادغام میشود. این آواتار مسئول (و شاید “معادل”
Rothblatt اصطلاح «ذهنافزار» را برای نرمافزاری پیشنهاد میکند که با هدف تولید هوش مصنوعی آگاهانه، توسعه یابد. چنین نرمافزاری میتواند «فایل ذهنی» یک فرد را بخواند تا «کلون ذهن» تولید کند.
جاودانگی دیجیال در ادبیات و فیلمها و سریالها:
در سال 1967 داستان کوتاه “من دهان ندارم و باید فریاد بزنم” نوشته هارلن الیسون زندگی جاودانه دیجیتالی قهرمانانی را روایت میکند که در یک واقعیت جهنمی زندگی میکنند.
در مجموعه تلویزیونی کاپریکا یک کپی دیجیتالی از یک شخص ساخته میشود و پس از مرگ فرد در یک حمله تروریستی، از همتای واقعی خود بیشتر میماند.
در Permutation City گرگ ایگان، مردم میتوانند با بارگذاری یک کپی دیجیتالی از خود در یک واقعیت شبیهسازی شده، به جاودانگی شبه دیجیتالی دست یابند.
خاطرات با مایا رمانی درباره مفهوم جاودانگی دیجیتال است.
در رمان 1998 Vast نوشته لیندا ناگاتا، “ارواح” خاطرات و شخصیتهایی ثبت شده است که میتوانند به بدن دیگری منتقل شوند یا در انبار الکترونیکی نگهداری شوند و شکل محدودی از جاودانگی را اعطا کنند.
در مجموعه تلویزیونی آینه سیاه، مضامین و اخلاقیات انسانهای دیجیتال به نام «کوکیها» در چندین قسمت نمایش داده شده. ب
در رمان/سریال نتفلیکس Altered Carbon، خاطرات و هوشیاری فرد را میتوان در دستگاه دیسکی شکلی به نام پشته کورتیکال cortical stack ذخیره کرد که در مهرههای گردن کاشته میشود.
در فیلم Transcendence محصول 2014، هوشیاری ویل (جانی دپ) در پروژه کامپیوتر کوانتومی که او توسعه داده آپلود میشود.
بازی ویدیویی 2020 Cyberpunk 2077 با آلوده شدن قهرمان داستان به آگاهی دیجیتالی شده جانی سیلورهند، جذب این فلسفه میشود و بعداً از همان فناوری برای بازنویسی جانی استفاده میکند یا به جانی اجازه میدهد بدن مذکور را حفظ کند.
و سرانجام میرسیم به سریال تلویزیونی آپلود که در سال 2020 پخش آن شروع شده. سریال اپلود جوانبی از جاودانگی دیجیتال را زبان طنز بررسی میکند و اتفاقا به نکات ظریفی هم در این بین اشاره میکند.
کافی است که یک قسمت از این سریال را ببینید تا به افکار و اندیشههایی تخیلی فرو بروید.
سریال در IMDB نمره 8 را دارد، اما خب من آن را در رده سریالهای متوسط طبقهبندی میکنم و نمره شخصی من به آن حداکثر 7 است.
داستان از آنجا شروع میشود که خودروی هوشمند جوانی مشکل پیدا میکند و او دچار جراحتی میشود که ظاهرا آنقدرها هم وخیم نیست. اما شتابزده مغز او آپلود میشود و حالا آواتار او باید با دنیای مجازی کنار بیاید. در این بین یکی از کارمندان شرکتی که کار اپلود را انجام میدهد، دلبستگی و علاقهای به آواتار این جوان پیدا میکند و …
تصور میکنید که اگر ما میتوانستیم نسخه دیجیتال خود را ایجاد کنیم، چه اتفاقی رخ میداد. در این صورت شاید غم فقدان فیزیکی عزیزان برای ما آسان میشد.
اما فراتر از آن چنین فناوریای تبعات زیادی هم میداشت. یکی از قابل پیشبینیترین آنها این است که ما به خاطر شوق زیاد به جاودانگی باید دسترسی نزدیک به صد در صد برای دسترسی به خلوت و ذهن خود به یک شرکت میدادیم. حالا تصور کنید که هک شدن دیتابیس اطلاعاتی ما چه کابوسی برایمان میشد!
یا تصور کنید که آواتار دیجیتال شما در دوران زندگی شما فعال میشد. شما چطور با این خود دیگر، تعامل برقرار میکردید؟ تصور کنید که چند کلون خود را در چند سیستم فعال میکردید و وادارشان میکردید که به تجاربی که خودتان وقت کامل برای آنها ندارید یا شهامتاش را ندارید، مشغول شوند. یکی مثلا نویسنده و شاعر شود، دیگری ژورنالیسم آنلاین انجام دهد، آن دیگری فقط تخصصی یک رشته دانش را دنبال کند. تازه باید در نظر بگیرید که خود دیگر شما از نیروی پردازش بدون محدودیت و حافظه بی انتها هم میتواند استفاده کند.
آیا احتمال داشت که بین آواتارهای شما و خود فیزیکیتان رقابتی شکل بگیرد و حتی به هم خیانت کنید؟ آیا فرضا اگر فرمان خاموشی آواتارتان را میدادید، این یک اعدام دیجیتال نبود؟!
در هر صورت دنیای آینده، دنیای عجیبی خواهد بود.