در مورد فیلم جنگ جهانی سوم چه فکر می‌کنم و آیا باید این فیلم را ببینید با خیر؟

فیلم جنگ جهانی سوم، اگر از سریال‌های مطرح این روزها صرف‌نظر کنیم، مطرح‌ترین اثر بصری این روزها است. فیلم جنگ جهانی سوم را هومن سیدی کارگردانی کرده و نوشته (به صورت مشارکتی) و بازیگران مطرح آن محسن تنابنده، مهسا حجاز، ندا جبرائیلی و نوید نصرتی هستند.

چون فیلم داستان خیلی مفصلی ندارد، شاید حتی نوشتن خلاصه ابتدایی این فیلم هم حدود ۴۵ دقیقه تا یک ساعت اول فیلم را لو بدهد، بنابراین به صورت واضح به داستان سریال اشاره نمی‌کنم.

محست تنابنده این روزها همه جا است و اینجا هم نقش متفاوتی بازی می‌کند: یک کارگر بی‌چیز که عاشق شده.

بن‌مایه این فیلم این است که تاریخ بارها و بارها توانایی تکرار دارد، اما در بازتکرارهای خود اشکالی متفاوت با میزان درام متفاوت و یا حتی وجه کمدیک به خود می‌گیرد.

به صورت سربسته بگویم که داستان فیلم در فضایی شکل می‌گیرد که گروهی قصد بازسازی بخشی از حوادث جنگ جهانی دوم را دارند و مثلا اتاق‌های گاز اردوگاه‌های مرگ یا شقاوت هیتلر را می‌خواهند به تصویر بکشند.

ما نمی‌دانیم که این فیلم دقیقا چه وجوه دیگری هم دارد. اما این بخش، بخش برجسته آن است و علاوه بر هنرپیشه‌های ظاهرا حرفه‌ای از بازیگران آماتور هم در آن استفاده می‌شود.

فیلم در نهایت تکرار می‌کند که یک فرد سرخورده در شرایطی شبیه‌سازی شده، چطور می‌تواند بی‌رحم باشد و اشتباهات یا سادگی خود را نپذیرد و با معیارهای احلاقی تغییریافته، دست به اعمالی ناپسند بزند.

مشابه همان سناریوهای واقعیت دگرگون که در مورد خود هیتلر و نیز دیگر خودکامه‌های وجود دارد و مثلا گفته می‌شود اگر هیتلر در آکادمی هنرهای زیبا وین پذیرفته می‌شد، شاید خبری از جنگ جهانی نبود.

اما خب کسانی که به دیالکتیک تاریخی و برخورد ناگریز گسل‌های اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی متفاوت به هم باور دارند، معتقدند که حتی بود یا نبود یا خودکامه هم در نهایت تفاوت اساسی و بنیادین ایجاد نمی‌کند. هیتلر تاریخی ایجاد نمی‌شد و استالین پیش‌دستی می‌کرد و آغازگر جنگ جهانی می‌شد.

این مسئله‌ای که جامعه روشنفکری آلمان بعد از جنگ جهانی بسیار در مورد آن فکر کرده و تقصیرها را یکسره بر عهده نازیسم نینداخته و بارها این سوال را مطرح کرده که آیا همه ما مقسر نبوده‌ایم. آیا جامعه آلمان نبوده که بعد از یک تحقیر فراگیر چند دهه‌ای در آرزوی انتقام بوده و زمینه را برای ملی‌گرایی افراطی فراهم کرده است؟

از فیلم بیرون نیاییم. ایده بازتکرار مینیمال تاریخ، ایده جالبی بوده. فرد دچار کمبودی که فکرش را نمی‌کردیم، در نتیجه رشته حوادثی تصادفی، به یک نتیجه‌گیری بد می‌رسد.

اما شاید داستان فیلم می‌توانست پیچیده‌تر روایت شود یا دارای چرخش داستانی شود. من البته در این روزها ناامیدی به سناریویی‌ای متفاوت فکر می‌کنم که در تضاد به ایده فیلم، به نوعی رویش عشق در دل بازسازی خشن تاریخ باشد و در این فیلم هم می‌توانست با تمهیداتی اعمال شود.

ممکن است نظر شما با من متفاوت باشد، اما شاید من تنها رویاپرداز این جمع نباشم!

در کل فیلم جنگ جهانی سوم، علیرغم ضرب‌آهنگ اندکی کند، در این روزهای سینمای ایران که پر از فیلم‌ ایرانی‌های کمدی بی‌ارزش شده، اثری است قابل توجه و نقادانه و شاید اگر دست هومن سیدی بسته نبود، داستانی امروزی‌تر را هم می‌توانست با همین ایده برایمان روایت کند.

باید بازی محست تنابنده را بستاییم که این روزها در هر نقشی واقعا می‌درخشد و از عهده‌اش برمی‌آید. او در فیلم جنگ جهانی سوم، به خوبی از عهده بازی کارگری اندکی کم‌هوش و مردد، اما پر از سادگی و عشق برآمده است.

کارگردان داستانی این فیلم، نمادی از قشر دارای وجدان و عواطف انسانی هستند که در هر برهه‌ای از زمانی اقلیتی از آنها بیدار است. اما متاسفانه صدای آنها در میان صدای سرمایه‌داران و صاحبان قدرت گم می‌شود.

1 دیدگاه

  1. دکتر جان درود
    با سپاس از برداشتتان در مورد فیلم، منم تا حدودی با نظرتان موافقم.
    یک نکته: چندین نقص نوشتاری در کلمات من هست که نیاز به ویرایش مجدد داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]