کورمک مک کارتی -رماننویس و نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی – درگذشت

کورمک مک کارتی رمان نویس و نمایشنامه نویس آمریکایی- امروز درگذشت. او در 20 ژوئیه 1933 در پراویدنس در رود آیلند به دنیا آمده بود. مک کارتی به خاطر سبک نوشتاری متمایز خود که اغلب مضامین خشونت، رستگاری و شرایط انسانی را در متن آمریکا بررسی میکرد، مشهور بود.
از کارهای اولیه مک کارتی می توان به «نگهبان باغ» (1965)، «تاریکی بیرونی» (1968) و «فرزند خدا» (1973) اشاره کرد. با این حال، رمان «نصف النهار خون، یا سرخی عصر در غرب» (1985) او بود که تحسین منتقدان و طرفداران اختصاصی او را به دست آورد. “نصف النهار خون” تصویری وحشیانه و واضح از مرزهای آمریکاست و یکی از شاهکارهای مک کارتی به حساب می آید. (به فارسی ترجمه شده)
در سال 1992، مک کارتی “همه اسبهای زیبا” را منتشر کرد. این رمان اولین جلد از سه گانه بود که همچنین شامل “گذرگاه” (1994) و “شهرهای دشت” (1998) است. این سه گانه موضوعات عشق، از دست دادن، و محو شدن غرب قدیمی را بررسی میکند.
شاید مشهورترین رمان مک کارتی شاید «جایی برای پیرمردها نیست» (2005) باشد که توسط برادران کوئن به فیلمی برنده اسکار تبدیل شد. این رمان داستان یک معاملهگر مواد مخدر را روایت می کند که مسیرهای درهم تنیده یک شکارچی، یک قاتل روانی و یک کلانتری را دنبال میکند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
یکی دیگر از آثار بسیار مورد توجه مک کارتی «جاده» (2006) است، رمانی پسا آخرالزمانی که سفر پدر و پسری را ویرانههای تمدن بررسی میکند. این فیلم در سال 2007 برنده جایزه پولیتزر برای ادبیات داستانی شد و همچنین فیلم اقتباسی شد.
مک کارتی در طول زندگی حرفهای خود جوایز و افتخارات متعددی را برای مشارکت در ادبیات دریافت کرده بود. او بهخاطر نثر شاعرانهاش، کاوش در مضامین تاریک و وجودی، و توصیفهای زندهاش از جهان طبیعی شهرت دارد. آثار مک کارتی اغلب به جنبههای تاریکتر طبیعت انسان میپردازند و در عین حال ظرفیت انعطافپذیری و امید را نیز بررسی میکنند.
چند اثر قابل توجه دیگر کورمک مک کارتی:
“Suttree” (1979): این رمان در ناکسویل، تنسی اتفاق می افتد و زندگی کورنلیوس ساتری را دنبال می کند، مردی که از جامعه متعارف را برای زندگی به عنوان یک ماهیگیر در رودخانه تنسی فاصله گرفته و اغلب به عنوان یکی از خودنوشتترین آثار مک کارتی در نظر گرفته می شود.
“فرزند خدا” (1973): این رمان داستان ناراحت کننده لستر بالارد، فردی خشن و فاسد را روایت می کند که در روستایی تنسی زندگی می کند. مضامین انزوا، انحراف، و مرزهای بشریت را بررسی می کند.
“سه گانه مرزی” (1992-1998): همانطور که قبلا ذکر شد، این سه گانه شامل “همه اسب های زیبا”، “گذرگاه” و “شهرهای دشت” است. این سه گانه شخصیتهای مختلفی را در دورههای زمانی مختلف دنبال میکند که همگی به واسطه تجربیاتشان در امتداد مرز ایالات متحده و مکزیک مرتبط هستند.
“سنگ تراش” (1994): این نمایشنامه مک کارتی حول محور زندگی استاد سنگ تراش به نام بن تلفیر و خانواده اش است. موضوعات مربوط به هنر، سنت، و انتقال دانش از نسلی به نسل دیگر را بررسی می کند.
«مشاور» (2013): مک کارتی فیلمنامه این فیلم جنایی هیجان انگیز به کارگردانی ریدلی اسکات را نوشته است. داستان درباره وکیلی است که درگیر دنیای خطرناک قاچاق مواد مخدر می شود.
“مسافر” (2021): جدیدترین رمان مک کارتی که در سال 2021 منتشر شد، سفر یک قهرمان بی نام را دنبال می کند که او در سراسر آمریکا سفر می کند. مضامین هویت، حافظه و اگزیستانسیالیسم را بررسی می کند.
آثار کورمک مک کارتی اغلب با سبک نثر متمایز او مشخص می شود که از نشانه گذاری های مرسوم اجتناب می کند و به شدت بر دیالوگ ها و توصیف های واضح متکی است. نوشتههای او به پرسشهای عمیق فلسفی و اخلاقی میپردازد و اغلب خشونت شدید را با لحظات زیبایی و متعالی در کنار هم قرار میدهد. رمان های مک کارتی به دلیل کاوش عمیقشان در مورد شرایط انسانی و داستان سرایی قدرتمندشان، تحسین منتقدان و خوانندگان فداکار را به دست آورده اند.
زندگی شخصی: کورمک مک کارتی چارلز مک کارتی جونیور در 20 ژوئیه 1933 در پراویدنس، رود آیلند به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند از شش فرزند بود. مک کارتی در دانشگاه تنسی تحصیل کرد و در آنجا هنرهای لیبرال خواند. پس از کالج به مدت چهار سال در نیروی هوایی ایالات متحده خدمت کرد.
کورمک مک کارتی سه بار ازدواج کرد. دو ازدواج اول او به طلاق ختم شد و از همسر دومش صاحب یک پسر شد. در سال 1997 با جنیفر وینکلی ازدواج کرد و صاحب یک پسر شدند.
مک کارتی به خصوصی نگه داشتن زندگیاش و گوشه گیری مشهور بود. او به ندرت مصاحبه میکرد و از حضور در جمع پرهیز میکرد. او ترجیح میداتد که اجازه دهد کارهاش به جای صحبت کنید.
آثار مک کارتی اغلب ملهم و تاثیرگرفته از سنتهای ادبی و نویسندگان مختلف، از جمله ویلیام فاکنر، هرمان ملویل، ارنست همینگوی و ساموئل بکت را نشان بود. او همچنین از تاریخ، اساطیر و جهان طبیعی الهام میگرفت.
اقتباس های سینمایی: چندین اثر مک کارتی در فیلم های موفقی اقتباس شده اند. علاوه بر «جایی برای پیرمردهای نیست» و «جاده»، رمان «فرزند خدا» و «همه اسبهای زیبا».
مک کارتی بر علاوه بر جایزه پولیتزر برای داستان «جاده»، جوایز متعدد دیگری از جمله جایزه ملی کتاب داستانی برای «همه اسبهای زیبا» و کمک هزینه تحصیلی مک آرتور را در سال ۱۹۸۱ دریافت کرده بود.
نگرانیهای زیست محیطی مک کارتی: مک کارتی در مورد تخریب محیط زیست و تأثیر آن بر جهان طبیعی ابراز نگرانی میکرد. این نگرانی در آثار او به ویژه در توصیف مناظر و نقش طبیعت به عنوان یک نیروی قدرتمند منعکس شده است.
مک کارتی به خاطر روال نوشتن منظمی داشت. او معمولاً صبح ها مینوشت، اغلب از صبحگاه شروع میکرپ و چندین ساعت با ماشین تحریر که به کامپیوتر ترجیح میداد، میر نوشت.
او قبل از نوشتن یک رمان برای آن نقشه داستانی ترسیم نمیکرد و ترجیح میداد در حین نوشتن، اجازه دهد داستان به شکلی طبیعی پیش برود.
مضامین پساآخرالزمانی: رمان «جاده» مک کارتی در دنیایی پساآخرالزمانی می گذرد و مضامین بقا، پدری و امید را در مواجهه با دشواریهای شدید بررسی می کند. این کتاب اغلب به عنوان مراقبه ای در مورد روح انسان و تحمل عشق و شفقت در بدترین شرایط دیده می شود.
علاقه مک کارتی به علم: مک کارتی علاقه شدیدی به علم و مفاهیم علمی نشان میداد و اغلب آنها را در کار خود میگنحاند. او در «جاده» به بررسی موضوعات مرتبط با تغییرات آب و هوایی، تخریب محیط زیست و پیامدهای اعمال انسان بر روی کره زمین میپردازد.
مک کارتی به خاطر دیالوگهای متمایزش که اغلب مختصر، واقع گرایانه و منعکس کننده پیشینه و شرایط شخصیت ها هستند، شاخص بود. نوشتههای او ظرایف تعامل انسانی را بازتاب میداد و لایههای ژرف از معنا را آشکار میکرد.
آثار ترجمه شده او به فارسی:
جایی برای پیرمردها نیست
همه اسب های زیبا
نصف النهار خون
نگهبان باغ
گذرگاه
سانست لیمیتد
جاده