تاریخچه فرهنگ کافهنشینی چیست؟ از چه زمانی مرسوم شد؟

فرهنگ کافه، اصطلاحی که تصاویری از قهوه معطر، فضاهای دنج و گفتگوهای روشنفکرانه را تداعی میکند و تاریخچهای غنی و متنوع دارد که قرنها و قارهها را در بر میگیرد. فرهنگ کافهها از آغاز فروتنانهاش در قهوهخانههای امپراتوری عثمانی در قرن هفدهم تا پدیدهای جهانی که امروزه وجود دارد، به بیانی چندوجهی از زندگی اجتماعی، فرهنگی و هنری تبدیل شده است.
I. خاستگاه در امپراتوری عثمانی (قرن هفدهم):
ریشه فرهنگ کافه را میتوان به قهوه خانههای پر جنب و جوش استانبول قرن هفدهمی که در آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود، جستجو کرد. این مؤسسات که به «قهوه خانه» معروف بودند، محل تجمع روشنفکران، شاعران و تجار بود. اثرات محرک قهوه بر گفتگو و رفاقت به سرعت این فضاها را به مراکز تعامل اجتماعی و تبادل فرهنگی تبدیل کرد. مدل قهوه خانه عثمانی پایه و اساس فرهنگ جهانی کافه را که امروزه میشناسیم، گذاشت.
II. روشنگری و قهوه خانههای اروپایی (قرن هجدهم):
همانطور که قهوه به اروپا راه یافت، مفهوم قهوه خانه در دوران روشنگری ابعاد جدیدی پیدا کرد. شهرهایی مانند لندن، پاریس و وین ظهور قهوه خانهها را به عنوان مراکز گفتمان روشنفکری میدیدند. متفکران، نویسندگان و هنرمندان برای شرکت در بحثهای پر جنب و جوش، اشتراکگذاریایدهها و شرکت در انقلاب فرهنگی رو به رشد به این مؤسسات رفت و آمد داشتند. کافه به فضایی دموکراتیک تبدیل شد که موانع اجتماعی را از بین برد و حس اجتماعی را تقویت کرد.
III. ظهور کافه پاریس (قرن ۱۹):
قرن نوزدهم شاهد صعود کافه پاریس به عنوان نماد فرهنگ بوهمی بود. کافه د فلور، لو پروکوپ و دیگر مؤسسات افسانهای به محل ملاقات هنرمندان، نویسندگان و انقلابیون تبدیل شدند. جنبشهای هنری و ادبی آن زمان مانند رمانتیسم و اگزیستانسیالیسم در این کافهها زمینه مساعدی یافتند. رابطه بین فرهنگ کافه و بیان هنری جدایی ناپذیر شد. کافهها به عنوان الهام بخش و پس زمینه ای برای ذهنهای خلاق محسوب میشدندو
IV. فرهنگ کافه در سراسر قارهها (قرن بیستم):
قرن بیستم شاهد جهانی شدن فرهنگ کافهها بود که در بخشهای مختلف جهان تغییراتی در آن پدیدار شد. در ایالات متحده، بیتنیکهای دهه ۱۹۵۰ آرامش خود را در قهوهخانهها یافتند و جنبشی ضد فرهنگی را به وجود آورد که هنجارهای اجتماعی را به چالش کشید. در آمریکای لاتین، به ویژه در شهرهایی مانند بوئنوس آیرس و هاوانا، کافهها در زمان انقلاب و تغییرات اجتماعی به مکانهایی برای بحثها و گردهماییهای سیاسی تبدیل شدند.
V. جنبش موج سوم قهوه (اواخر قرن بیستم – قرن بیست و یکم):
اواخر قرن بیستم شاهد دگرگونی در درک قهوه بود و از یک کالای تولید انبوه به یک نوشیدنی صنایع دستی تبدیل شد. جنبش موج سوم قهوه که در دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، بر اهمیت کیفیت، پایداری و ویژگیهای منحصر به فرد دانههای قهوه تأکید کرد. کافههای مستقل و حرفهای پدید آمدند که هنر دمسازی را جشن میگرفتند و تجربه نوشیدن قهوه را ارتقا میدادند. این جنبش نه تنها بر ترجیحات مصرفکننده تأثیر گذاشت، بلکه نقش باریستا را به عنوان یک صنعتگر ماهر نیز بازتعریف کرد.
VI. عصر دیجیتال و فرهنگ کافه:
ظهور عصر دیجیتال در قرن بیست و یکم ابعاد جدیدی به فرهنگ کافه داری به ارمغان آورد. کافیشاپها به فضاهای کاری جایگزین تبدیل شدند و جمعیت رو به رشدی از مشاغل آزاد و کارگران راه دور را تأمین میکردند. ظهور پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، نقش کافهها را بهعنوان فضاهایی برای ابراز وجود، با زیباییشناسی اینستاگرامی و تجربیات مدیریتشده که در تجربه کافهرفتن یکپارچه میشوند، تقویت کرد.
VII. چالشها و سازگاریها:
در حالی که فرهنگ کافه داری رشد و تنوع زیادی را تجربه کرده است، اما از چالشها درامان نمانده است. نوسانات اقتصادی، تغییر رفتارهای مصرفکننده و تأثیر رویدادهای جهانی، مانند همهگیری کووید-۱۹، کافهها را وادار به سازگاری کرده است. ظهور کافیشاپهای زنجیرهای و حضور همهجانبه شرکتهای چند ملیتی چالشهایی را برای اصالت و فردیت کافههای محلی ایجاد میکند که نیازمند استراتژیهای نوآورانه برای بقا و تمایز است.
نتیجه:
فرهنگ کافهها از منشأ خود در قهوهخانههای استانبول قرن هفدهم تا چشمانداز کافههای جهانی معاصر، سفری قابل توجه را پشت سر گذاشته است. از یک آیین ساده مصرف نوشیدنی به یک پدیده فرهنگی چندوجهی تبدیل شده است که جریانهای اجتماعی، فکری و هنری زمان خود را شکل داده و منعکس میکند. همانطور که ما قهوه خود را در کافه مدرن مینوشیم، در سنتی شرکت میکنیم که قرنها را در بر میگیرد، سنتی که به تکامل و انطباق خود ادامه میدهد، و منعکسکنندهی ملیله در حال تغییر تجربه بشر است.