جنگ‌های هشتادساله بین هلند و اسپانیا در قرن شانزدهم برای چه رخ داد و چرا در تاریخ اهمیت دارد؟

جنگ هشتاد ساله که به عنوان جنگ استقلال هلند نیز شناخته می‌شود، یک نبرد طولانی بین هلند و اسپانیا بود که از سال 1568 تا 1648 طول کشید. این دوره پر فراز و نشیب در تاریخ اروپا با تنش‌های سیاسی، مذهبی و اجتماعی و اقتصادی توام بود و به سبب در مبارزه برای حاکمیت و آزادی مذهبی به اوج خود رسید. این جنگ پیامد‌های گسترده‌ای داشت و چشم‌انداز ژئوپلیتیک اروپا را تغییر داد و تأثیری ماندگار بر جوامع درگیر گذاشت.

در قلب جنگ هشتاد ساله، کشور‌های ضعیف آن زمان قرار داشتند، مجموعه‌ای از مناطق شامل بلژیک، لوکزامبورگ و هلند امروزی، که تحت سلطه اسپانیای نیروند قرار داشتند. این سرزمین‌ها اما رونق تجاری، بازرگانی و صنعتی رو به رشد حتی در بخش نساجی داشتند. با این حال، آن‌ها  تنوع زبانی، فرهنگی و مذهبی داشتند.

بذر درگیری در میان تحولات مذهبی قرن شانزدهم کاشته شد. گسترش پروتستانتیسم که جرقه آن توسط نود و پنج تز مارتین لوتر در سال 1517 برانگیخته شد، در هلند زمین زمینه مناسبی پیدا کرد، و در میان بازرگانان، اشراف و مردم عادی همه‌گیر شد. این جوشش مذهبی با سرسختی کاتولیک فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا، که به دنبال یکسان‌سازی مذهبی در سراسر قلمرو‌های خود بود، در تضاد بود.

فیلیپ دوم تلاش بی امانی برای متمرکز کردن قدرت و حمایت از کاتولیک‌ها انجام می‌داد. سیاست‌های او که از طریق سیستم ظالمانه تفتیش عقاید اسپانیا اجرا شد، خشم مردم هلند را برانگیخت. علاوه بر این، تحمیل مالیات‌های سنگین برای تأمین مالی سرمایه‌گذاری‌های نظامی اسپانیا، از جمله جنگ‌های پرهزینه در ایتالیا و علیه امپراتوری عثمانی، نارضایتی‌های اقتصادی را تشدید کرد و به نارضایتی دامن زد.

وقوع جنگ هشتاد ساله با مجموعه‌ای از وقایع تسریع شد که بر شکاف عمیق بین سرزمین‌های تحت سلطه هلند و حاکمان اسپانیایی آن‌ها افزود. در سال 1566، طوفان بیلدن، یا “خشم شمایل شکن”، کشور‌های پایین را در بر گرفت، زیرا اوباش کالوینیست به کلیسا‌های کاتولیک و نماد‌های مذهبی حمله کردند. این موج با انتقام‌جویی شدید مقامات اسپانیایی مواجه شد و تنش‌ها را شعله‌ورتر کرد.

در پاسخ به ناآرامی‌های فزاینده، فیلیپ دوم، ژنرال مورد اعتماد خود، دوک آلبا را برای فرونشاندن شورش و بازگرداندن نظم به محل اعزام کرد. اقدامات سختگیرانه آلبا، از جمله تأسیس شورای مشکلات، یا «شورای خون»، تنها به تشدید مقاومت و نزدیکتر کردن استان‌های هلند به شورش آشکار کمک کرد. ویلیام «ساکت»، شاهزاده ساکن هلند، به عنوان یک شخصیت مرکزی در شورش رو به رشد ظاهر شد.

سال 1568 آغاز رسمی خصومت‌ها بود، زیرا ویلیام ساکت William the Silent تهاجم ناگوار آلمان به هلند را رهبری کرد. اگرچه این کارزار در ابتدا ناموفق بود، اما نشان‌دهنده آغاز یک مبارزه طولانی مدت برای استقلال بود. شورشیان هلندی، معروف به گوزن، جنگ چریکی را علیه اشغالگران اسپانیایی به راه انداختند و از زمین‌های باتلاقی سرزمین خود به نفع خود استفاده کردند.

استمرار جنگ هشتاد ساله با برتری و شعف متناوب طرفین بود. ارتش اسپانیا به رهبری فرماندهان کارکشته مانند دوک پارما، از قدرت و انضباط فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. با این حال، شورشیان هلندی، تحت رهبری پسر ویلیام، موریس ناسائو، از تاکتیک‌های ابتکاری، از جمله استفاده از توپخانه متحرک و ایجاد خطوط آبی مستحکم استفاده کردند.

نبرد‌های کلیدی، مانند محاصره لیدن در سال 1574 و نبرد نیوپورت در سال 1600، انعطاف‌پذیری و نبوغ نیرو‌های هلندی را به نمایش گذاشت. دفاع موفق از لیدن، که بیش از چهار ماه توسط اسپانیایی‌ها محاصره شده بود، روحیه هلندی‌ها را تقویت کرد و توانایی آن‌ها را در مقاومت در برابر محاصره‌های طولانی نشان داد. به همین ترتیب، پیروزی هلند در نیوپورت، که از طریق درخشش تاکتیکی موریس ناسائو به دست آمد، ضربه مهمی به آرزو‌های اسپانیایی وارد کرد.

درگیری‌های دریایی شدیدی هم رخ داد، جمهوری هلند، با سنت دریایی خود و ناوگان تجاری رو به رشد خود، سلطه دریایی اسپانیا را به چالش کشید. نبرد داونز در سال 1639، جایی که ناوگان هلندی قاطعانه یک ناوگان اسپانیایی را در سواحل دانکرک شکست داد، بر تغییر موازنه قدرت در دریای شمال و کانال مانش تأکید کرد.

شور و شوق مذهبی جنگ هشتاد ساله را دامن زد، زیرا متعصبان کاتولیک و پروتستان برای برتری با هم رقابت می‌کردند. «شهدای» هر دو طرف به نماد‌های مقاومت و استقامت تبدیل شدند، در حالی که تلاش‌های تبلیغاتی به دنبال تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی و جلب حمایت از اهداف مربوطه بود. ویلیام اورنج که در سال 1584 توسط یک متعصب کاتولیک ترور شد، کشته شد و در اساطیر ملی هلند به عنوان یک شخصیت محترم باقی ماند.

بعد بین‌المللی درگیری به همان اندازه قابل توجه بود، زیرا شورشیان هلندی به دنبال متحدان و حمایت از قدرت‌های همسایه بودند. ملکه الیزابت اول انگلستان، که نسبت به جاه طلبی‌های هژمونیک اسپانیا محتاط بود، کمک‌های پنهانی به آرمان هلندی ارائه کرد که در عهدنامه نونسوخ در سال 1585 به اوج رسید. این اتحاد نقطه عطفی در جنگ بود، زیرا نیرو‌های انگلیسی مستقیماً در درگیری مداخله کردند و بذر‌های بیشتری را گسترش دادند. اختلاف در امپراتوری وسیع اسپانیا

تلاش‌های دیپلماتیک برای حل مناقشه ادامه داشت و دوره‌هایی از آتش‌بس و مذاکره مشخص شد. آتش بس دوازده ساله، که در سال 1609 میانجی‌گری شد، مهلتی از خصومت‌ها ارائه کرد، اما نتوانست به نارضایتی‌های اساسی رسیدگی کند. جنگ مجدد در دهه 1620، از جمله محاصره بردا در 1624-1625، بر غیرقابل حل بودن درگیری و مخاطرات موجود تأکید کرد.

در نهایت، جنگ هشتاد ساله با امضای معاهده وستفالیا در سال 1648 به پایان رسید، که استقلال جمهوری هلند را به رسمیت شناخت و نشان‌دهنده افول اسپانیا به عنوان یک قدرت مسلط اروپایی بود. میراث جنگ پایدار ماند و چشم انداز فرهنگی، سیاسی و مذهبی هلند و اسپانیا را برای قرن‌های آینده شکل داد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]