چرا باید هدفهایتان را از همه مخفی نگاه دارید؟!

هر کدام از ما اهداف کوتاهمدت و بلندمدتی در ذهن داریم که به فراخور روحیات و شخصیتهایمان طیف گستردهای دارند: توفیق مالی، قبول شدن در یک امتحان دشوار، نوشتن یک کتاب، کم کردن وزن، فراهم کردن مقدمات یک سفر طولانی، ترک سیگار.
راه رسیدن به یک هدف دشوار، دشوار و پر از سنگلاخ است و تعهدی جدی و طولانیمدت طلب میکند، در این صورت شاید منطقی باشد که هر یک ما هدفهایمان را برای دوستان و اعضای خانواده علنی کنیم، تا بلکه با یادآوری آنها، انگیزه و تعهد ما بیشتر شود و پا پس نکشیم.
همه ما در نهان از اینکه در چشم دیگران، ترسو یا بیاراده به نظر آییم، گریزانیم، پس علنی کردن اعداف و آرزوها ما را ثابتقدمتر خواهد کرد.
اما آیا چنین چیزی واقعا درست است؟
بر اساس پژوهشهایی که به تازگی انجام شده است Gollwitzer et al. (2010)، علنی کردن اهداف دقیقا اثر مخالفی دارد!
در این پژوهش، ۴ آزمایش انجام شد و همه این آزمایشها نشان دادند که به اشتراک گذاشتن اهداف، به جای افزایش التزام و تعهد اشخاص، باعث کاهش آنها میشود.
اما چرا چنین میشود؟
یک توضیح احتمالی میتواند این باشد که با عمومی کردن یک هدف، ما به صورت کاذب این حس و حال را پیدا میکنیم که قدمی در راه انجامش برداشتهایم. بر اساس آزمایش چهارمی که در این پژوهش انجام شد، آن دسته از سوژههای آزمایش که اهداف خود را عمومی کرده بودند، تصور پیدا کرده بودند که از آنهایی که اهدافشان را عمومی نکردهاند، جلوتر هستند.
به نظر میرسد که ما وقتی آرزوها و هدفهای خود را با دیگران در میان میگذاریم، در درونمان در مورد آنها به صورت ناخودآگاه خیالبافی میکنیم و همین مسئله، توهم و حس و حال پیشرفت کاذبی به ما میدهد.


بنابراین اگر هدفی در سر دارید، مخفیاش کنید! چرا اگر به راستی سودای رسیدن به چیزی را داشته باشید، لازم نیست که دیگران شما را به عملی کردن آن متعهد کنند.
این نکته جالبی بود که دیشب خواندم. احیانا اگر روانشناسی میخوانید یا به هر نوع مطالعاتی در این زمینه دارید و یا اصلا تجربه عملی از چنین چیزی دارید، با من و خوانندگان در میان بگذارید.
در ضمن اگر خوانندهای دسترسی به متن کامل این تحقیق دارد، ممنون میشوم که لطف کند و برایم ایمیل کند. خیلی کنجکاوم متد انجام این تحقیق را بدانم.

در همین رابطه ویدئویی در TED هست که قبلا در بلاگم منتشر کرده بودم
http://goo.gl/uGLI
تقریبا همینطور فکر می کردم
که اگر در مورد چیزی پیشاپیش حرفی بزنم و هدفی رو با دیگران در میان بگذارم همیشه نتیجه دلخواه رو به دست نمیارم و به شکلی نتیجه معکوس میده
درک سیو قبلا توی Ted گفته بوده:
http://www.ted.com/talks/derek_sivers_keep_your_goals_to_yourself.html
این ویدئو از TED هم توصیه میشه
Derek Sivers: Keep your goals to yourself
http://www.spring.org.uk/2011/10/why-you-should-keep-your-goals-secret.php
با سلام
لطفاً مقاله را از لینک زیر دانلود بفرمایید.
http://www.psych.nyu.edu/gollwitzer/09_Gollwitzer_Sheeran_Seifert_Michalski_When_Intentions_.pdf
با احترام
مرتضی
بله دقیقا همینطور هست. زمانیکه ما اهدافمان را بخصوص بلند مدت را برای کسی بازگو میکنم یک حس تقریبا شبیه به اعتماد به نفس کاذب به ما دست میدهد و در واقع چنین احساس میکنم که رسیدن ما به آن هدف تضمینی هست و به همین دلیل دیگر آن انگیزه و اشتیاق اصلی را برای رسیدن به هدف نداریم.
در واقع با این کار حس میکنیم کپی رایت آن کار یا هدف را خودمان گرفته ایم و هیچکس نمیتواند از ما پیشی بگیرید حال انکه ما غافل به جا مانده و دیگران به اهدافشان میرسند. آنان که در سکوت بوده اند.
پژوهش بسیار جالبی است! اما نتیجه گیریش به نظر من عجولانه است: «اگر هدفی در سر دارید، مخفیاش کنید! »
اولا همیشه امکانش نیست کاری را که مرتب روی آن وقت می گذاریم، از دیگران مثلا همسرمان مخفی کنیم. مطلوب هم نیست. چون خودمان را از مشورت با دیگران محروم می کنیم.
دوم این که به نظر من راه بهتر این است که آگاه باشیم که اطلاع داشتن دیگران از اهداف ما، ممکن است در ما تصورات اشتباه ایجاد کند. بنابراین مثلا هر بار تشویقمان کردند، صریح بگوییم که تازه اول راهیم یا هنوز فلان اشکال را داریم یا چیزهای دیگر که باعث واقع بینی ما می شود، نه این که کلا به جایی نرویم که گول بخوریم.
دقیقا موافقم. ولی مخفی نگه داشتن اهداف در حالت کلی مدنظره.
که به نظر من علاوه بر نداشتن احساس کاذب نسبت به هدف یه منفعت دیگه هم داره و اون اینه که اگه یه وقتی شخص به هدفش نرسید و یا تغییر رویه رو لازم دید دیگه لازم نیست به طور غیر مستقیم توسط چندین نفر کنترل بشه یا به اونا جوابگو باشه یا در معذوریت قرار بگیره
«اظهار الشی قبل ان یستحکم مفسده له» (تحف العقول/۳۳۶) «اظهار چیزی قبل از اینکه مستحکم شود باعث فساد آن است» – خودم تو منبعش ندیدم، از یه روحانی که واسه بچههای دانشگاه شریف جلسه میذاشت شنیدم و الآن تو اینترنت اسم منبعش رو گشتم.
به دلیل شخصیت بسیار برونگرایی که دارم، تجربه چنین موضوعی رو بارها دارم. دلیلی هم که ذکر شده، به نظرم کاملا درسته.
به نظرم بدنیست در مورد هدف هامون دروغ بگیم، کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
ایول!
خیلی خوب بود!
🙂
تا به الان دقیقا برعکس این موضوع فکر می کردم! حتی قبلا مطلبی خونده بودم درباره اینکه حتما باید اهدافمان را عملی کنیم! مثلا همین ادیسون قبل از انجام هر اختراعی سعی می کرد هدف آینده اش رو در قالب یک سخنرانی به اطلاع عموم برسونه. این عمل فرد رو ملزم می کنه که به هدفش برسه، حداقل تو رو در وایسی با جماعتی که جلوی اونها قپی اومده!
تجربیات شخصی من خلاف ایده ارائه شده تو این تحقیق رو میگه. البته به نظر من اینکه باید اهداف رو بیان کرد یا نه بستگی به شخصیت ادمها هم داره.
سلام دوستان و “یک پزشک” گرامی 🙂
دیدگاه من خصوصا بعد از خوندن این متن چیزی بین این دو هست.
* حدودا از یک سال و نیم پیش من با مطرح کردن ایده ها و اهدافم در وبلاگ شخصیم و “ادعا کردن” در مورد اونها پیشرفت کردم. حتی همین سایتی که در اطلاعاتم برای این پست گذاشتم:
http://patc.ir
هم جزء یکی از بزرگترین اهدافم بوده و هست که در همون وبلاگ علنی شد.
من این ادعاها رو در مطالبی تحت عنوان “آنچه گذشت ها” قرار میدادم و دقیقا هم فکر می کنم همین ماجرای “ادعا کردن” باعث شد که خیلی هاشون رو بتونم انجام بدم. همین که تو رودربایسی قرار می گرفتم!
در رابطه با دیدگاهم در این مورد، به طور دقیق تر در اینجا می تونید بخونید:
http://jooyande7.mihanblog.com/post/97
* اما یک جورایی این خبر رو هم قبول دارم و به این نتیجه رسیدم ازش:
اهداف و ایده هاتون (در صورت اطمینان از به سرقت نرفتنشون!) رو علنی کنید! اما به یاد داشته باشید که به جای احساس پیشرفت کاذب به خودتون بگید که “خب حالا که همه می دونن، چیکار کنم که به نتیجه برسم و ضایع نشم”! و به جای خیال پردازی به خلاقیت و فکر و نقشه پردازی مشغول بشید. 🙂
برای همه برنامه ریزها و مدعیان (مثبت) آرزوی موفقیت دارم. 😉
اصلاح می کنم: در سطر دوم “علنی کنیم ” درست است
جالب بود و مهمتر اینکه فهمیدم نباید اهدافم رو برای همه بازگو کنم .
ممنون خیلی استفاده کردم.
آره واقعا این جوریه. این عامه پسندان پیرا روان شناسن که می گن همه جا داد بزنین هدفتونو از جمله آنتونی رابینز وگرنه ما روان شناس ها حاشا و کلا کخه چیزی درمورد عمومی کردن هدف ها گفته باشیم
انتشار عکسها و تصاویر وبسایتها یا وبلاگهای دیگر به این شکل مصداق بارز نقض کپیرایت است. شما که وبلاگ وزینی هستید حداقل رعایت کنید. ممنون
حساسیتهای شما در مورد کپی رایت قابل احترام است.
من دقت کردم اکثر مطالب شما با ارجاعات به متن اصلی است و تا حد زیادی که قابل مقایسه با سایتهای دیگه نیست به منبع وفادارید! و این که شما زحمت یافتن مطالب جدید رو در سایتهای مختلف می کشید واقعا قابل تقدیره 🙂 از زحماتتون ممنون 🙂 سایت پرباری دارید.
موفق باشید
با سلام. این مطلب برای من خیلی جالب بود چون تازگی خودم به همین نتیجه رسیده بودم. البته دلیل این موضوع برای من متفاوت بود. برای شخص من زمانی که هدفم رو با دیگران مطرح می کردم ذهنم طوری آروم میشد که انگار اون کار رو انجام دادم و دیگه انگیزه لازم رو برای انجام کار نداشتم ؟؟!! با تشکر از مطلب خوبتون
کاملا درسته، بارها تجربه اش کردم
جاهای دیگه میگفتن که بگیم تا التزام پیدا کنیم ولی من معمولا نتیجه ی عکس میگرفتم.
یکی از قوانین دیگه ای هم که واسه من برعکس در میاد همین بحث قانون جذب هست، هرچه بیشتر به خودم بگم میشه، احتمال کمتری داره که بشه :دی
[…] مفیدی در دنیای وب دارم. این مطلب را امروز در وبلاگ “یک پزشک” دیدم که عینا در بدون مرز نقل می […]
بله دقیقا درسته
هم شنیده بودم هم تجربه شو دارم
حدیثی رو که خانم یا آقای ” ودادیان ” گفتن رو منم شنیده بودم البته نقل به مضمونش.
خیلی جالب بود که علم هم به این نکته رسیده.
ممنونم
این مطلب ارتباط مستقیمی داره با دیدگاه سمت چپ و راست مغز.
فکر کردن به ایده یا پروژه در سمت چپ مغر انجام میشه، و صحبت کردن توسط سمت راست مغز انجام میشه. با حرف زدن راجع به ایده عملا اون ایده رو از سمت چپ مغر به سمت راست هدایت میکنیم. پس دیگه راجع به اون ایده فکر نمیکنیم و در نهایت انجام نمیشه.
روانشناسان زیادی از جمله دیوید برنز با استفاده از همین مساله سمت چپ و راست مغز روشهای خلاقانه ای در زمینه روان درمانی ارائه داده اند که خوشبختانه به زبان فارسی هم ترجمه شده. کتاب “ازحال بد به حال خوب” نوشته دیوید برنز و با ترجمه مهدی قراچه داغی از همین جمله است.
بد نیست یک پزشک در زمینه سمت چپ و راست مغز و کاربرد آن در پست دیگری مطلبی داشته باشه!
خیلی این موضوع برام پیش اومده -علنی کردن و در نتیجه نرسیدن به هدف- اما همیشه خودم رو متقاعد می کردم که دلیل نرسیدن این موضوع نیست بلکه اراده خودم هست اما الان می تونم بگم کاملا مفهومش رو درک کردم(علنی کردن هدف>کاهش اراده در رسیدن به هدف>نرسیدن به مقصد)
به خاطر این پست تشکر می کنم
کاملا درست هست و من هم موافقم
چون هر وقت هدف هام رو علنی کردم فقط حرفش رو زدم دیگه دنبالش نرفتم
ولی هر وقت علنی نکردم کاملا دنبالش بودم و عملیش کردم
ممنون
آره.. به نطر من هم درسته هم غلط.. بستگی به روحیه طرف داره.. بیشتر ما وقتی هدفمون رو علنی میکنیم نتیجه عکس میگیریم.. مثلا انتظار ها ازمون بالا میره یا ترس از دزدیدن هدفمون آزارمون میده و یه چیزه دیگه اینه که دیگه کسی بعد از عملی شدن هدف سورپرایز نمیشه و برای دیگران عادی میشه و شور خودشو از دست میده.. اگه به هدف نرسیدیم سرزنش ها بهمون هجوم میاره و یه نکته مهم دیگه نطرات منفی و دلسرد کننده هست… اینو بدونید که تصمیم گیرنده نهایی خود ما هستیم
توی مجله موفقیت هم مطلبی راجع به همین موضوع بود که زنی بوده اضافه وزن داشته وقتی تصمیم میگیره لاغر بشه دکتر بهش چند تا نکته میگه و یه نکته مهم اینه که با کسی راجع به هدفش حرف نزنه چون تصمیم گیرنده نهایی خودش هست و این خانوم بعد از ۲سال بدون هیچ چروکی و رژیم های سخت لاغر شد
شرمنده واسه طولانی شدن متن
من ۹۰ درصد موافق هستم .
چگونه می توان با شما تبادل لینک کرد؟
سلام
دقیقا همین طوره . مدتی بود فکر میکردم چرا به اهداف دلخواهم نمیرسم بعد از مطالعه درباره این موضوع وکتاب راز متوجه اشتباهاتم شدم .
یکی به من بگه گوگل ریدر چی می خواهد بشود؟
با تجربیات من به هیچ وجه هماهنگی ندارد.
حضرت علی ع : در نهان به سوی هدف خویش بشتابید.
همیشه این یه تضاد بود در ذهن ام ، حالا مطمئن شدم.
من با اجازه تون با ذکر منبع می خوام این مطلب رو در وبلاگم بذارم.
یاد حدیث امام جواد افتادم که می گن:
اظهار چیزی قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهی آن است.
سلام دکتر با اینکه این حرفی که می نویسم زیاد ربطی به مطلب نداره ولی من یه سری اطلاعات درباره ی بیماری لوکودیستروفی متو کروماتیک و چگونگی به وجود اومدنش در بدن و راه درمان مخصوصا لازم دارم ببخشید یه ذره مثل اینکه خیلی با پر رویی نوشتم ولی من واقعا به این مطلب نیاز دارم!
مطلبتون عالی بود!
سلام. اینجا را بخونید.
سلام
من همیشه اعتقادم بر این نوع تفکر بود.
چون این روش رو سالها پیش امتحان کردم و جواب داده . مخفی کردن هدف باعث میشه اگه شکستی هم بخوری کسی از اون آگاه نشه و اگه موفقیتی پیش اومد با افتخار به همه بگید
کلا تا وقتی به چیزی که تو سرته نرسیدی زیاد تابلوش نکن چون اگه نرسی اون وقته که تو هستی و دیگران……….
پیامبر اکرم (صل الله علیه و اله)
در کارهای خود از نهانداری مدد گیرید، چه بر هر صاحب نعمتی حسد میبرند.
منم در این مورد قبلا در وبلاگم مطلبی نوشتم که دلیل عملی رو هم بیان کرده بودم
http://mfire.ir/1389/12/12/dont-say-fuucckin-anything
مفید بود
تلاش و چسبندگی هر کس برای رسیدن به هدف اون قدر مهم هست که با گفتن و نگفتن پایمال نمیشه
به زندگی نامه دکتر طیباتی مراجعه کنید ، فرد نابینایی که تنها هدفش پزشک شدن بود … همه هم میدونستن !
کاملا موافقم واقعا همینطوره.
ادریس: “یاد حدیث امام جواد افتادم که می گن: اظهار چیزی قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهی آن است.”
یه مطلبی خونده بودم که بحث “ذخیره فکری” رو پیش کشیده بود که دقیقا به همین موضوع اشاره داره.
اما دوستانی که از اینکه نمیشه هدف رو با دیگران مورد بحث قرار داد ناراضی هستن بگم که اینم راه حل داره: کلا بحث “ذخیره فکری” یا “مخفی نگه داشتن هدف ها” این مزیت رو داره که به خود فرد اجازه میده تا به اندازه کافی در مورد هدفش فکر کنه و اون رو تو ذهنش بسط بده و محکم و پایدارش کنه. بعد که خوب متوجه شد به دنبال چی هست و ذهناً مقصدش رو مشخص کرد میتونه یه برنامه ریزی بکنه(خیلی مهمه) , اون موقع است که میتونه آزادانه هدفش رو بیان کنه و به جذب ایده و یادگیری روش های رسیدن به هدف بپردازه.
علنی کردن یه هدف زمانی بده که حس حسادت دیگران نسبت بهت و هدفت برانگیخته بشه در این صورت امواج منفی ذهن اونا بر امواج مثبت ذهن خودت غلبه میکنه و باعث میشه علی رغم تلاش برای اون هدف بهش نرسی…آدمایی که هدفشون رو علنی میکنن و بهش هم میرسن کم نیستن فقط اونا اطرافشون آدمای حسود ندارن…حسادت خانمان سوزه برای کسی که دیگران بهش حسودی کنن و باعث میشه طرف به زودی شکست بخوره…پس اگر میخواید هیچی زندگیتون و هدفتون رو تهدید نکنه کاری کنید یه طوری رفتار کنید که هیچکس به شما حسادت نکنه…همیشه از کمبودهاتو برای دیگران بگید موفقیتهاتون رو جلو همه جار نزنید…تجربه شخصی خودمه+کلی مطلب در موردش خوندم
راستی یه چیزی من یه دختر خاله داشتم خیلی خوشگل بود عالم و آدم بهش حسادت میکردن همش ۲۰ سالش بود که یه شب خوابید صبحش بیدار نشد و مرد…تازه همش ۳ ماه هم بودش که عروسی کرده بود…
سلام دقیقا منم همیشه این نظروداشتم ودارم البته با نیت غرور هیچوقت نمیگفتم ولی نمیدونم یا چشم میخورد یاهم همین دلیل که توناخودآگاهم باعث میشد اتفاقی که میخام بیافته باگفتن به دوستام یاهرکی نیافته.
خلاصه من همین نظروداشتم وقتی هم بدوستم میگم میگه نه توبایدمثبت فک کنی که میشه وباگفتن بکسی این اتفاق نمیافته نیست منم میگم نه اینطورنیس چون همیشه برعکس جواب میده واتفاقا کارهایی که برای خودم انجام میدم که هنوزبه نتیجه نرسیده درموردش باکسی حرف نمیزنم واتفاقاهم به نتیجه میرسه وبعدش میگم که هم جنبه سورپرایزهم داره وهم آدم اعتمادبنفسشم بالامیشه که آره میتونم یچیزایی رو واسه خودم نگه دارم…