ما، بچه‌های وب

ما «با» اینترنت و «در» اینترنت بزرگ شده‌ایم و این چیزی است که ما را نسبت به نسل‌های پیشین متمایز و متفاوت می‌کند.

برخلاف اصطلاح رایج ما وب‌«گَردی» نمی‌کنیم و اینترنت برای ما یک محل یا فضای مجازی نیست، اینترنت برای ما چیزی خارج از دنیای «واقعی» نیست، بلکه بخشی از دنیای «واقعی» است. اینترنت برای ما لایه‌ای در همه جا حاضر، اما نامرئی است که با محیط فیزیکی پیرامون‌مان درهم‌تنیده است. ما از اینترنت «استفاده» نمی‌کنیم، بلکه در اینترنت «زندگی» می‌کنیم و «با» اینترنت هستیم.

برای هر تجربه‌‌ای در دنیای آفلاین، تجربه مشابهی را می‌شود در اینترنت معرفی کرد: ما در اینترنت دوست پیدا می‌کنیم و البته برای خود دشمن می‌تراشیم، ما به کمک اینترنت، سفرها و میهمانی‌هایمان را برنامه‌ریزی می‌کنیم، درس می‌خوانیم، عاشق می‌شویم و با هم به‌هم می‌زنیم.

وب برای ما یک فناوری نیست که مجبور باشیم نحوه کاربری و تعامل را با آن یاد بگیریم، وب برای ما فرایندی روان به مانند زندگی است که جلوی چشم ما به صورت مداوم و بی‌وقفه تکامل پیدا می‌کند و متحول می‌شود، فناوری‌های جدید و استارت‌آپ‌ها در جریان این فرایند به مانند سر برآوردن امپراطوری‌ها و تمدن‌های بزرگ شکل می‌گیرند و توسعه می‌یابند و به تدریج زوال پیدا می‌کنند و جای خود را به رقبای خود می‌دهند، اما به مانند زندگی، وب همیشه پابرجا و پویا می‌ماند.

ما به کمک اینترنت با هم ارتباط و تعاملی داریم که تا پیش از این در تاریخ تمدن بشریت سابقه نداشته است. با اینترنت ما یاد می‌گیریم که از منظری متفاوت و از دید دیگران به قضایا نگاه کنیم و با آن متفاوت اندیشیدن را تمرین می‌کنیم و حقایق مستدل‌تری را جایگزین حقیقت‌نماها ‌کنیم.

دسترسی به اطلاعات با اینترنت برای ما آنقدر «بدیهی» و «لازم» است که می‌توانیم آن را برای نسل‌های پیشین به پیدا کردن چاه آب در دشت‌های وسیع و بی‌آب بین شهری تشبیه کنیم. ما وقتی بخواهیم بیماری که به آن مبتلا شده‌ایم را پیدا کنیم، علایمش را جستجو می‌کنیم، وقتی می‌خواهیم بدانیم که پایتخت فلان کشور کجاست، باز جستجو می‌کنیم و وقتی از شعر یا ترانه‌ای فقط یک مصرع یا چند واژه‌اش را به یاد داریم با کمک اینترنت حافظه خود را احیا می‌کنیم.
برای ما اینترنت، نوعی حافظه خارجی اشتراکی است. به این ترتیب مجبور نیستیم که جزئیات غیرضروری شامل تاریخ‌ها، اعداد، فرمول‌ها، تعاریف را به خاطر بسپاریم، ما به جای آن بیشتر بر پردازش و شکل‌دهی مفاهیم انتزاعی در ذهنمان می‌پردازیم و مغزهایمان را ارتقا می‌دهیم.

با اینترنت ما مجبور نیستیم که برای حل مشکلات در زمینه‌های مختلف تخصص داشته باشیم، چرا که به دوستانی دسترسی داریم که در چیزی مهارت یا تخصص دارند، دوستانی که می‌توانیم به آنها اعتماد کنیم. آنها بی‌چشمداشت دانششان را با ما به اشتراک می‌گذارند. ما با ویکی‌ها، چکیده دانش حاصل از خردجمعی دیگران را مرور می‌کنیم و خود بر آن می‌افزاییم.

گرچه در دنیای امروز «اطلاعات» است که توانایی رقابت ما در عرصه‌های تحصیلی و کاری می‌دهد، اما ما بچه‌های وب در گرماگرم رقابت‌های جاری در جامعه و در حالی که می‌دانیم که سودای متقاوت شدن و برتری‌جویی در نهادمان است، به دسترسی آزاد به اطلاعات باور داریم، ما اعتقاد داریم که آنچه باعث برتری و متفاوت بودن یک شخص باید باشد، توانایی او در پردازش و ترجمه این اطلاعات در جهت خلاقیت و رفاه برای جامعه است، نه انحصار دسترسی به اطلاعات و تحدید دسترسی به آن.

ما بچه‌های وب، در ایجاد یک فرهنگ جهانی شرکت می‌کنیم، این فرهنگ جهانی یک بنای بنیادین است که آجرهایش از هویت‌ها، آداب و رسوم، تاریخ نوشتاری و روایی، هنر و ادبیات تک‌تک کاربرها ساخته شده است. در این اقیانوس فرهنگی، ما ناخودآگاه شیفته آمیزه‌ای از فرهنگ‌ها می‌شویم که با نهاد و ضمیر ما بیشترین تطبیق را دارد، ما با این فرهنگ تعامل می‌کنیم، رشد می‌کنیم و پرورشش می‌دهیم.
ما در شبکه‌های اجتماعی با مرور آلبوم‌های موسیقی، فیلم‌ها، سریال‌ها، کتاب‌ها، گیم‌ها و باورهایمان و توصیه کردن یا انتقاد و ستایش از ترجیحاتمان، فرهنگ مشترکی را می‌سازیم، فرهنگی که آن را با آنهایی که هیچ وقت با آنها چهره به چهره نشده‌ایم، به اشتراک می‌گذاریم.
لازمه مشارکت و حضور یک فرهنگ به خصوص در این اقیانوس فرهنگ‌ها، حضور همه قشرهای یک جامعه در ساختن و بارز کردن و نمود فرهنگ‌های فردی و ملی است، اگر چنین دسترسی و امکان مشارکتی نباشد، روزی فرا می‌رسد که ابرفرهنگی به خرده فرهنگ تبدیل می‌شود و به تدریج محو شود.

وب برای ما در عین حال یک نوستالژی جمعی از تردیدهای تاریخی، طعم‌ها و نواهای کودکی، ترس‌ها و شادی‌های جمعی است، ما این نوستالژی جمعی را با پدران و فرزندمان به اشتراک می‌گذاریم و اینگونه بیشتر با هم احساس نزدیکی می‌کنیم و فاصله بین نسل‌ها را کم می‌کنیم.

اینترنت برای بچه‌ها وب جایی برای تجلی استعدادهای نهانی، برای خودابرازی و حتی برداشتن ماسک‌های ناخواسته نیز است. با اینترنت یک کاربر می‌تواند مهارت‌ها و هنرهایی از خود به اشتراک بگذارد، که بدون آن هیچ وقت مجالی برای اظهار آنها نبود.

وب، جایی برای نزدیکی قشرها و نسل‌ها، جنسیت‌ها و جوامع است، جایی که انسان‌ها فارغ از رنگ، نژاد، طبقه اجتماعی و مذهب درمی‌یابند که خمیرمایه همه‌شان یکی است، خمیرمایه‌ای که در آن اجزای بی‌شماری همچون عشق، میل به پویایی، شادی و البته دانستن وجود دارد.

این پست با الهام از قسمت‌هایی از این مطلب، نوشته شده است.

42 دیدگاه

  1. سلام
    تعریف قشنگى از اینترنت بود
    چقدر خوب که اینها رو نوشتید شا ید عده اى با این تعریفها استفاده هاى بهترى از نت بکنند
    خودم مخاطب اولم
    شاد باشید

  2. همه ی گفته ها درست بود.
    اما به نظرم اینترنت از روابط اجتماعی ما در جامعه کم میکنه و زیاد نتونسته فاصله بین نسل ها را کم کنه.
    به نظرتون کدوم یکی لذت بخش تره؟! قدم زدن با دوستتون و حرف زدن با اون یا پیدا کردن دوست در اینترنت؟!
    اینکه بین کتاب ها بگردی و تحقیق کنی و به پاسخ سوالت برسی یا با سرچ در گوگل؟!

    1. اما من فک میکنم حداقل تو جامعه من اینترنت هیچ وقت نمیتونه باعث پیوند من با نصل قبل از من باشه…. ومن با اینموضوع دیگه نباید مشکلی داشته باشم و این رو پذیرفتم…. بهتر سعی کنیم با عث ارتباط بیشتر با نسل بعد از ما بشه…. وقتی ما اینطور مجذوبش میشیم بعدیا چه حالی میکنن باهاش!

  3. اینترنت یک ابزار ارزان و مناسب برای تعامل فرهنگی و بالا بردن سطح اندیسه ها بوده. در اینترنت هم می شو طرز فکرهای متفاوت را آموخت و هم می توان به مواد اولیه فراوانی برای ساخت اندیشه دسترسی داشت
    افسوس که این آب حیات فرهنگ نه به مقدار کافی و نه با کیفیت مقبول در دسترس نیست و رشد آن نیز ظاهرا به سمت مثبت نمی رود

  4. واقعا قشنگ نوشتی
    دقیقا این تعریف از نت و این فهم از نت می تونه برای کسانی باشه که اینترنت بخشی از زندگی روزانه اونهاست
    نه یک تفریح و سرگرمی برای وقتهای بیکاری و شیطنت
    دقیقا از جایی صحبت کردی که در اون واقع شدی از بیرون نگاه نکردی
    این نکته رو در این متن کسانی می فهمن که در استفاده از اون به این نکته رسیده باشن که اینترنت برای ما چیزی خارج از دنیای «واقعی» نیست، بلکه بخشی از دنیای «واقعی» است. اینترنت برای ما لایه‌ای در همه جا حاضر، اما نامرئی است

  5. سلام
    تا بحال از دیده ” این ” تر نت بهش نگاه نگردم
    دیدگاهه من بیشتر از سمته ” اون ” تر نت بود

    ممنون بابت توضیحات
    البته من به تازگی به جمع نسل اینترنت پیوستم
    چون ما قبلا تو اینترنت بزرگ نشده بودیم تا یه سنه خاصی در کوی و برزن بزرگ شدیم حتی !
    بعد نسل فارسی وانی شدیم
    حالا اگه دوستان یکم جمع تر وایسن ما هم جا بشیم در
    گروه و رده نسل اینترنتیان قرار بگیریم !

  6. این پست باعث شد به خودم امیدوار شم! دیگه اعصابم خورد نمیشه از اینکه اینو اون بگن همش آنلاینـــی و علـافـی و فلان… از همشون بیشتر اورانیوم غنی میکنم توو اینترنت

  7. جناب دکتر همه اینها درست
    این در شرایطی هست که اینترنت جهانی باشه نه “اینترانت ملی”!
    تازه نه اونم بسیار کنترل شده و محدود
    از اصول اولیه اینترنت آزادی اونه، وقتی قرار باشه Google و بعد wiki ها یکی بعد از دیگری فیلتر بشن، دیگه این فرهنگی که قراره رشد کنه از کدوم منبع باید تغذیه بشه؟
    آیا در این مورد مطلبی برای نوشتن دارید؟ ;)

  8. درود

    “به دسترسی آزاد به اطلاعات باور داریم…”

    وقتی از گنو/لینوکس که از نتایج جنبش‌های آزادی خواهانه‌ای چون گنو هست استفاده می‌کنم ازش لذت می‌برم، نه به خاطر لینوکس بودنش و نه به خاطر اسم و رسمش بلکه به خاطر آزاد بودنش، به خاطر این که می‌بینم افرادی اون سر دنیا تلاش کردن تا به دیگران کمک کنند و تمام خواستشون اینه که دنیای انسان‌ها آزاد باشه!
    انسان‌هایی که فقط پول رو ندیدن
    این انسان‌ها به من یاد دادن که ارزش خواست و افکار انسانی بالاتر از سود و منفعت شخصی منه

    جامعه‌ای که توش انحصار معنایی نداره

  9. با سلام .
    بسیار زیبا و قشنگ بود. لذت بردم.
    من صبح وقتی از خواب بیدار میشم، تا الان که ساعت سه و هشت دقیقه بامداد است در اینترنت به سر می برم. این زندگی من است و دوستش دارم.

  10. واقعا مطلب عالی و خوبی بود، من که دار و ندارم از نت و توی نت هست :d
    با اجازه توی فروم پرشین تولز و وبلاگ شخصیم مطلب رو میزارم، البته با ذکر منبع :d

  11. دانشجوی ایرانی الان به جای تحقیقات میدانی یه گشتی تو اینترنت میزنه، چند تا پی دی اف دانلود میکنه، اگه حال داشت دوباره تایپ میکنه و اگه حال نداشت میده براش تایپ کنن!!!! و خلاصه نتیجه این همه فسفر سوزی این دانشجوی مملت قراره بشه یه کار پژوهشی که بقیه ازش استفاده کنن. از اون طرف توی دانشگاه هم با اینترنت پر سرعت کلی فیلم mkv زبون اصلی اچ.دی دانلود میکنه و رو فلش میاره خونه. (البته فکر نکنید مثلا فیلم «کونگفو پاندای دو» رو برای تماشا میخوادا… نه. میخواد در تحقیقاتش استفاده کنه). در تمام مراحل تحقیقاتش در منزل یا دانشگاه، فیسبوک به عنوان بخشی جدا نشدنی از مراحل پژوهش اون زیر همیشه بازه!!!! البته به طور کلی فیسبوک از خواب و غذا هم واجب تره و استفاده دانشجو از فیسبوک تا نیمه های شب و دم صبح هم ادامه داره. حالا این دانشجو پس فردا میخواد یه کاره ای بشه تو این مملکت. اون قدیما که دانشجوها پوستشون کنده بود و واقعا تحقیقاتشون میدانی بود و استادشون فوق سخت گیر بود، دانشجوهایی بار اومدن که هنوز متن کتابای درسیشون یادشونه و تحقیقاتشون داره تدریس میشه و با این حال این شده وضع مملکت. الان که دانشگاه ها آبکی و دانشجو ها الاف و استادها بی خیال شدن دیگه تکلیف مملکت روشنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]