فیلم اطلس ابر، یک پازل شگفتیآور الهامبخش: تحلیل و بررسی | Cloud Atlas (2012)

به تجربه دریافتهام که قبل از دیدن فیلمها، نقدها و مرورهای آنها را نخوانم و فقط به خواندن عوامل تولید و بازیگرانش اکتفا کنم، چرا که خواندن نقدها باعث میشود برداشت شخصی من دگرگون شود و همچنین در مواردی کشف خصوصی زیباییها و لذتهای ناب یک فیلم، لوث شود. در این سالها چه بسیار بودهاند فیلمها کمارزشی که نقدهای تحسینبرانگیزی داشتهاند و برعکس …
دو روز پیش تصمیم داشتم که فیلم لینکلن را تماشا کنم، اما خستهتر از آن بودم که این فیلم را با زیرنویس انگلیسی ببینم، به عبارتی در حال و هوای تماشای این فیلم نبودم، پس تصمیم گرفتم که به زعم خودم یک فیلم سادهتر و سرگرمکنندهتر را ببینم، فیلم اطلس ابر را انتخاب کردم، فیلمی که غافلگیرم کرد! فیلمی که بسیار بیشتر از یک فیلم سرگرمکننده از آب درآمد و حتی تبدیل به یکی از بهترین فیلمهایی شد که امسال دیدهام!
کارگردانهای این فیلم لانا و اندی واچوفسکی و تام تیکور هستند. این فیلم از روی رمانی با همین نام نوشته دیوید میچل ساخته شده است.
فرایند ساخت این فیلم بسیار طولانی بود، چهار سال طول کشید که این فیلم با سرمایهگذاریهای منابع «مستقل» با بودجه ۱۰۲ میلیون دلار ساخته شود، تا اینکه سرانجام نخستین بار در سپتامبر سال ۲۰۱۲ در جشنواره فیلم کانادا به نمایش درآمد.
در این فیلم ستارگانی مانند تام هنکس، هال بری، هیو گرانت و هوگو ویوینگ بازی میکنند.
این فیلم شش داستان جدا، اما مرتبط با هم را روایت میکند، همین امر به نظرم دنبال کردن این فیلم را برای مخاطب بیحوصله دشوار میکند اما قطعا فیلم مخاطب با حوصله را خشنود میکند. به عبارتی که اگر شکیبایی لازم را داشته باشید و بگذارید نیمی از داستان پیش برود، در انتها بابت این صبرتان، هدایای بسیاری دریافت خواهید کرد!
شش داستانی که در این فیلم به تصویر کشیده میشوند، اینها هستند: مسافری که در قرن ۱۹با کشتی از استرالیا عازم خانه است، یک موسیقیدان جوان با گرایشهای شخصی متفاوت که در دهه ۱۹۳۰همکار یک استاد موسیقیدان پیر میشود، یک روزنامهنگار محقق در دهه ۱۹۷۰ که پرده از یک رسوایی برمیدارد، یک ناشربداقبال که ساکن خانه سالمندان میشود، یک کارگر رستوران مهندسی ژنتیکی شده که در سال ۲۱۴۴ در سئول نو زندگی میکند و یک مرد بومی که در دنیای آخرالزمانی در هاوایی زندگی میکند.
این داستانها در کنار هم روایت میشوند، اما هر یک به نوعی با دیگری پیوند میخورد، بیننده باید علاوه بر دنبال کردن مسیر هر داستان، به تدریج کشف کند که چگونه هر داستان در ارتباط با داستان دیگر قرار میگیرد. جالب است که بازیگران فیلم هم در هر یک از این داستانها، نقشهای متفاوتی را بازی میکنند، مثلا تام هنکسی که نقس زاخاری را به عنوان مردم بومی دنیای آخرالزمانی دارد، در جای دیگر نقش یک پزشک بدنهاد، یک مهمانخانهدار، یک دانشمند و یگ گنگستر را بازی میکند.
سال ۲۰۰۵، زمانی که واچسوفسکیها «ک مثل کینخواهی» V for Vendetta را تهیه میکردند، لانا واچسوفسکی توسط یکی از بازیگران این فیلم یعنی ناتالی پورتمن، از رمان اطلس ابر مطلع شد، او این کتاب را به برادرش داد و سپس تیکور را وادار به خواندن کتاب کردند. این جا بود که تیکور -این فلیلمساز آلمانی ۴۷ ساله- که ما او را بیشتر به خاطر فیلم Run Lola Run میشناسیم، به همراه واچوفسکیها، سودای ساخت فیلمی بر اساس این کتاب به سرشان زد.
چون نمیخواهم چیزی در مورد این شش داستان لو بدهم، وارد جزئیات روایی نمیشوم و فقط به این مطلب اکتفا میکنم که این شش داستان در نهایت میخواهند نشان دهند که میل به تغیر و جسارت امید، در نهایت منجر به رهایی و وارستگی انسان میشوند. فیلم، اکتشافی است برای یافتن اینکه چطور اعمال هر کدام از انسانها میتواند روی زندگی یک شخص دیگر در گذشته، حال یا آینده تاثیر گذار باشد.
فیلم موسیقی متن بسیار زیبایی دارد، جلوههای ویژه فیلم هم شایسته تقدیر است و البته چیز برجسته دیگر، دیالوگها و جملات قصاری است که به صورت پراکنده در فیلم شنیده میشوند.
اطلس ابر، متأسفانه بسیار کمتر از چیزی که شایستهاش بوده است، در سایتهایی مثل روتین تومیتوز یا متاکریتیک، نمره گرفته است، حتی کسانی هم بودهاند که فیلم را یکی نامزدهای فیلمهای بد سال ۲۰۱۲ تلقی کردهاند و آن ردر کنار فیلمهایی مثل Battleship یا This Means War یا Mirror Mirror گذاشتهاند. اما کم هم نبودهاند افرادی که آن را ستودهاند، راجر ایبرت یکی از علاقهمندان شیدای این فیلم بوده است و به آن نمره ۱۰ از ۱۰ داده است.
اما اگر نظر من را میخواهید باید بگویم، تجربه دیدن این فیلم برایم به راستی لذتبخش بود، هر یک از این داستانها به خودی خودی جذاب بودند و در کنار آن مکاشفهای که در درون برای حل کردن این پازل شش قطعهای ایجاد میشد، چالشبرانگیز بود. وقتی به انتهای فیلم نزدیک شدم و توانستم تصویری کلی از از این پازل را ببینم، هدیه خود را گرفتم.
در عین حال، فیلم صحنههای مفرح هم کم ندارد، شوخیهایی که خوب از آب درآمدهاند و بینندهای را که در حال عرق ریختن در پلکان طولانی این فیلم دو ساعت و نیمی است را لحظاتی به استراحت فکری فرامیخوانند.
اطلس ابر، دعوتی است برای دیدن شش فیلم مرتبط با هم با یک بلیت! تلنگری است به مخاطب برای متفاوت دیدن و گوشزدی است برای تذکر این مطلب که هیچ قاعده و قانون دستساختهای، مطلق و همیشه پابرجا نیست. فیلم در بعضی سکانسها تبدیل میشود به ستایشی از آزادی و رهایی و زنهاری از مطلقاندیشی.
بازی ستارگان در این فیلم خوب است، اما تعدد شخصیتهای آنها باعث شده است که به نوعی نقش آنها در فیلم رقیق به نظر برسد و بنابراین بازی هیچ کدام، آنقدر برجسته نشده است که کسی را شایسته نامزدی اسکار یا گلدن گلوب کند، از بازی تام هنکس نمیتوان ایرادی گرفت، اما من بازی هال بری نقش لوییسا ری و همچنین بازی «دونا بائه» در نقش سونمی را دوست داشتم.
در انتها بعضی از دیالوگهای منختب این فیلم را میآورم:
۱- زندگیهایمان برای خودمان نیستند، از شکم مادر تا لحظه مرگ به دیگران محدود هستیم، در گذشته و آینده. و با هر بدی و هر خوبی آیندهمان رو از نو میسازیم.
۲- بیرون، دانههای برف روی سقفهای سنگی مینشینند، مثل «سولزنیتسین» که توی ایالت «ورمنت» زجر میکشید، منم باید تو دوران تبعیدم سخت کار کنم، ولی برخلاف «سولزنیتسین»، نباید تنها باشم.
۳- آزادی، ارمغان پر سر و صدای تمدن ماست، اما فقط آنهایی که ازش بیبهره بودن، بیشترین آگاهی رو نسبت به آن داشتهاند.
۴- باور را مثل عشق یا ترس، باید فهمید، همانطوری که نظریه نسبیت رو میفهمیم. دیروز زندگی من به یه سمت بود، امروز به یک سمت دیگر است، دیروز باور نمیکردم که هرگز بتوانم کاری را که امروز کردم انجام بدهم.
نیروهایی که معمولاً زمان و مکان رو دگرگون میکنند، میتوانند تصورمان از خودمان تغییر بدهند، این نیروها سالها قبل از وجود ما شروع شدن و بعد ما ادامه خواهند داشت.
زندگی و انتخابهایمان مثل برخوردها درنظریه کوانتوم، لحظه به لحظه درک میشوند و اهمیت دارند. در هر مرحله، هر برخورد، میتواند ما را به مسیری دیگر سوق دهد.
۵- همه حد و مرزها قراردادی و منتظر تغییر هستند، همه قراردادها میتوانند شکسته شوند، در صورتی که یک نفر بتواند این را بفهمد.
۶- ایمان دارم که فقط یک در وجود دارد که وقتی بسته میشود، یک در دیگر باز میشود، شاید نتوانم بهشت را تصور کنم، ولی میتوانم «امیدِ کامل» را تصور کنم.
۷- میخوام آخرین سؤال رو بپرسم، باید بدونی که این «پیوند» قراره که شکست بخوره.
– بله.
– پس چرا موافقت کردی که بیای؟
– ژنرال «آپیس» هم همین سؤال رو پرسید.
– چی؟ اینکه اعدام بشی؟
– اگه من مخفی میموندم، حقیقت هم مخفی باقی میموند، نمیتونستم این اجازه رو بدم.
– اگه کسی این حقیقت رو باور نکنه چی؟
– همین الانشم یکی باور کرده. (اشاره به خود بازجو)
۸- توی این جهان یه نظم طبیعی وجود داره و کسایی که بخوان تغییرش بدن، عاقبت خوبی ندارن. این جنبش هیچ وقت به جایی نمیرسه و نابود میشه، اگه بهشون ملحق بشین، شما و تمام خانوادتون از هم دور میشین، بهترین حالت اینه که مثل یه پَری زندگی کنی که بهت سیلی و کتک میزنن. بدترین حالت اینه که سنگسار بشی یا به صلیب کشیده بشی. و برای چی؟ برای چی؟
مهم نیست چی کار میکنی، چون این کار بیشتر از یه قطره کوچیک تو اقیانوس بیکران نیست.
– آیا اقیانوس چیزی به جز تعداد زیادی قطره است؟

اشتیاقمو برای دیدن این فیلم چند برابر کردین. این روزا خیلی سخت پیدا میشن فیلمهایی که ذهن آدم رو به چالش بکشن و حرف تازه ای برای گفتن داشته باشن. حیف که همون چند فیلم با ارزشی که در سال تولید میشن هم خیلی وقتا توجه لازم رو دریافت نمی کنن.
با سلام
توهین نشه به کسی همتون عزیزید
از نظر من، ان نظر من این فیلم فقط به درد رده سنی ۱۳ سال میخوره و برای شخصی بالای ۲۰ سال که دنیا رو واقع بینانه تر میبینه کاملا خنده دار محسوب میشه
فیلم فوق العاده زیبای بود بار اول که دیدم باور کنید یا نکنید چهار ساعت به فکر فرو رفتم.زیبای وبدی رو خیلی زیبا توصیف کرده… مخصوصا به کسای توصیه میشه که به تناسخ اعتقاد دارند.از دید جهان شناسی تماشا کنید فیلم زیبایه.من که چند سال با فیلمهای مختلف سروکار دارم این فیلم رو پسندیدم با نگاه زیبا فیلم رو تماشا کنید.من این فیلم رو ۵ بار دیدم و هر ۵ بار لذت بردم. فقط از نگاه کابالای (شیطان پرستی)نگاه نکنید. که در مورد این فیلم کاملا صدق میکنه.
توهین نشه، ولی “واقعبینی؟”. سعید جان شما واقع بین باش و به زندگیِ خودت برس.
نظر شما هم محترم ولى باید بگم اگر این فیلم خارق العاده رو درک نکردین پس احتمالا هنوز از نظر رشد ذهنى بالاتر از ١٣ نرسیدین، من بعد از دیدن این فیلم و البته خواندن نقد هاى زیاد در موردش هنوز احساس میکنم تمام آنچه که این فیلم میخواست به من بگه نگفته و باید نه تنها باز هم ببینمش بلکه تصمیم گرفتم کتابش رو هم بخونم. در یک جمله بى نظیر بود و باید به تمام دست اندر کاران دست مریزاد گفت….
من هم این فیلم را دیدم و پسندیدم. باید اعتراف کنم، هر کسی با این فیلم ارتباط نمیتونه برقرار کنه، کسایی که علاقهمند به فیلمهای سادهفهم هستن یا کسانی که فیلمی با یک داستان با خطر روایی مستقیم را دوست دارن، نمیتونن با “مفهوم” فیلم ارتباط برقرار کنن. اما خیلیها ممکنه فقط محو ظواهر فیلم بشن و اندیشه پشتش را نادیده بگیرن. به نظر من یکی از فیلمهای خوب و مظلوم امسال بود.
بله، کامنت بالایی کاملن گویاست.
سلام
ممنون از مطلب جالبتون شما از کجا فیلم دانلود می کنید؟
ممنونم بابت مرور این فیلم و زیباتر از آن دیالوگهای انتهایی. راستش زاویه دید متفاوت شما، همه چیز را زیباتر به ما نشان میدهد.
توصیف قشنگی از فیلم داشتید. بخصوص دیالوگ ها اشتیاقم رو برای دیدن فیلم بیشتر می کنه.
ممنون بابت گذاشتن پست هاتون توی فیس بوک.
فیلمو دیدم از صحنه پردازیش و ایده نوعش بگذریم به هیچ وجه فلسفه فیلمو قبول ندارم شاید اشتباه فهمیده باشم (لازم یه دور دیگه ببینم) ولی بیشتر سعی کرده بگه که انسان با مردنش شخصیت و اعمالشو به نسل بعد منتقل می کنه استفاده از یه فرد برای بازی شخصیت های متفاوت بخاطر همین بوده تو یکی از دیالوگ های فیلم به این قضیه اشاره می کنه در حالی که هیچ مدرک یا دلیلی برای این ادعا نیست و بیشتر باعث گیج شدن انسان میشه ( معمایو با معمای دیگه داره جواب می ده ) چطور صفاتی به نسلی منتقل می شن که حتی رابطه خویشاوندی ندارن (نشانه مادر زادی که تو چند شخصیت در فیلم بود ) واقعا دلم برای فیلمی تنگ شده که واقع گرایانه تر باشه یکم توش منطق و علم باشه مدتهاست دیگه همچین فیلمی ندیدم
خب این دقیقا چیزی بود که من با صرفنظر کردن از تمرکز بر روش، فیلم را راحتتر دیدم. یعنی شش داستان را مثل داستانهای جدا از هم دیدم که به تصادف به هم مربوط شدن. در فیلم به نوعی روی این فلسفه هم کار میشد، اما من هم مثل شما این فلسفه عجیب را نمیپسندم!
ممنون تعریف شما باعث شد که این فیلم رو ببینم و لذت ببرم.
در مورد اینکه چرا فیلم رتبه خوبی نگرفته و یا خیلی دربارش شلوغ کاری نشده. به خاطر تم ضد سرمایه داری بودنش هست برای همین هم با بودجه مستقل ساخته شده.
البته اینکه هر انسانی در زمان حیاتش تاثیراتی در دنیای اطراف می ذاره لزوما به معنی تائید تناسخ نیست. مثل خود شما با این پست یه تاثیری فارغ از اندازه روی من گذاشتین و دیدن این فیلم هر چقدر کم ممکن روی اندیشه من تاثیری بذاره و این اندیشه توسط من به اطرافیان و فرزندان من منتقل بشه. داوکینز به این ها می گه Meme.
این فیلم میخواد بگه انسان اعمالش روی نسلهای بعد تاثیر داره نه اینکه منتقل میشه۰ در ضمن به نوعی تناسخ رو هم نشون میده و میتونیم روند یک روح رو در زندگیهای مختلفش ببینیم۰
فیلم بسیار بسیار جذاب و قشنگ است .
کسانی که ندیدند حتما ببینند ، ایده و فلسفه فیلم برام خیلی جذاب بود
به این سبک فیلم که چندین داستان جداگانه را در یک فیلم نشان میدهند و سپس نوعی ارتباط بین داستانها برقرار میکنند، بسیار علاقمندم. اما چون نمیدانم اسم این ژانر چیست؟ نمیتوانم جستجو کنم و فیلمهای مشابه را پیدا کنم؟ آیا میدانید این گونه فیلمها در چه رسته ای طبقه بندی میشوند؟
میتونید فیلمایی مثل Crash یا Babel رو که یه همچین هسته ای رو دارن ببینید
پیشنهاد میکنم این فیلم را در سایت فاخر IMDB جستجو کنید و خود سایت برای دیدن چنین فیلمهایی در همان سبک و سیاق مورد نظر لیستهایی ارائه میدهد.
این فیلم مرکب از این ژانرهاست:
Drama | Mystery | Sci-Fi
خوش به حال شما آقای پزشک، چه همه وقت دارید، چه زندگی پر نعمت و مرفهی دارید که می توانید بشینید و ساعتها با خیال راحت اینها را بنویسید، کاش قدری هم از این آسایش حال شامل آدمهای گرفتار جامعه میشد.
سوالی داشتم و آن هم اینکه شما این فیلم رو بدون زیرنویس تماشا کردید؟ اگه با زیرنویس دیدید زیرنویس رو از کجا پیدا کردید؟ شرمنده اگه سوالم ابتدایی است من تجربه ندارم در این مورد.
http://subscene.com/subtitles/cloud-atlas
زیرنویس فارسی این فیلم را میتوانید از لینک زیر دانلود نمایید:
http://amirt6262.blogfa.com/post/139
من فیلم رو ۲ روز پیش دیدم متاسفانه کیفیت فیلم زده بود ۷۲۰p ولی R5 بود و صدا افتضاح و در بعضی جاهاش روسی میشد زبان!! (کیفیت تصویر عالی بود ۷۲۰ بود) در کل اینکه فیلم حرف های خوبی داشت ولی به نظرم جدا از بازی همیشه عالی تام هنکس و هالی بری فیلم نامه زیاد خوب نبود و کسل کننده میشد بعضی جاها زمان فیلم هم زیاد بود و تقریباٌ اگه زیرنویس فارسی نداشت که اصلاً قابل فهم نبود ! من ۱ ساعت قبلش فیلم فانتزی The Words رو دیدم و به نظرم در عین سادگی فیلم به مخاطب مفهموم رو میرسوند و نیازی نبود از این کلمات قلمبه سلمبه استفاده شه و دوره این فیلم ها به نظرم گذشته و هر کسی رو راضی نمیکنه این سبک فیلم ها در کل بهتره به هر کسی توصیه نشه واسه دیدن !!! برخلاف تمام فیلم هایی که تا الان توصیه کردین حتی سریال که باعث شده من خود کنجکاو بشم برم ببینم و بعد از دیدنش واقعاً تشکر کردم بابت معرفیش این فیلم واقعاً سبک خاصی داره ….
من هم تعریف این فیلم را بسیار شنیدم .
ولی متاسفانه برای فهم این مورد فیلم ها باید درک اولیه ای از مبانی فلسفه داشت .
اما این فیلم بسیار کم دیده شده و فروش کمی داشته فکر میکنم برای نبودن درکی از این گونه فیلم ها در عام جامعه در حال حاظر ( جامعه جهانی ) .
و این که فیلم اثر پروانه ای که یک نظریه است هم میتونه جالب و زیبا باشه .
the buuterfly effect با بازی اشتون کاچر .
والله من هم از اثر پروانهای تعریف شنیده بودم. اما بنظرم توی این ژانر که اشاره کردی نمونه آقای هیچکس خیلی خیلی بیشتر آدمو درگیرش می کنه . کلا نگاهش متفاوته . و جالب و نوآر.
البته فقط قسمت اول buuterfly effect
لزوما یک فیلم علمی تخیلی یا فانتزی رو نباید از زاویه واقع گرایانه نگاه کرد…فیلمهایی از این قبیل مشتریان خودشو داره که میدونن چطوری باید از این فیلم لذت ببرن…یادمه حدود ۱۲ سال پیش یه فیلم علمی تخیلی میدیدم که اعضای سفینه یه چیزی شبیه تبلت در دستشون بود؛ دوستمم که در کنارم فیلمو میدید بهم گفت اصن واقعی نیست یعنی چی که داره با یه همچین چیز نازکی کارای کامپیوتریشو انجام بده….و از این حرفا!
فیلم علمی تخیلی یا فیلمهای فانتزی اسمش روشه…دنبال منطقی کردن مسایل نباید بود بذارین ذهنتون برای خودش پرواز کنه
دیشب بنا به توصیه؛ بلافاصله فیلمو دیدم و اونقدر لذت بردم که امروز همش دارم فکر میکنم که بخشی از وجودم نیازش تامین شده…نمیدونم شاید یک حس گرسنگی خاص از سرم رفته و به جاش یک حس رضایتمندی قرار گرفته…
متشکرم آقای مجیدی واقعا ممنون
این فیلم ده دقیقه ای میشه که دیدنش تموم شده.
جسارته ; اما باید به دوستانم که این فیلم رو بچه بازی یا فانتزی می دونن بگم که ریشه ی عیوب ما در “انکار و تمسخر آنچه نمی فهمیم” نهاده شده.
زبان این فیلم با گوش انسانی که کاپ کرن و نوشابه بخوره و لم بده به کاناپه یا فردی که بخواد برای تفریح فیلم ببینه سازگار نیست ; تعجب نکن اگه متوجه حرفی که داشت داد می زد نشدی.
بعضی چیزا مثل دژاوو ; مثل به حس که انگار قبلا اینجا بودی یا کسی که حتی اسمش رو هم نمی دونی دیدی , مثل اینکه “شاید سفالی که امروز کادو برای عشقت می خری بدن پوسیده ی یه عاشق کهن باشه” می مونه ; مثل یه غم به دلگیری غروب جمعه بی اونکه بدونی دلیلش چیه.
حس مشترک انسان ها فراتر از اون هست که بخوایم برای انتقال و سهیم -share- کردنش با دیگران در موردش حرف بزنیم یا حتی فیلم بسازیم.
کلود اطلس با تمام ضعفاش تلاشی بود – به اندازه ی وسع سازنده هاش – برای بازگو کردن همون حرفی که اکثرمون درون خودمون داریم و وقتی می خوایم به زبون بیاریم چیزی جز یه مزخرف ازش باقی نمی مونه , منم زیاد با متافیزیک ارتباط برقرار نمی کنم و معتقدم هرچیزی یه سلسله ی ارتباط و علت و معلولی در پشتش داره اما خیلی حرف های مشترکی این فیلم در خودش داشت که مدتها بود در خودم برای گفتنش به دیگران به عجز رسیده بودم.
یه یادگاری برای دوستم , مجید فرزادیان , لازم نیست حتما مرفه باشی تا آسوده خیال باشی ; کافیه متوجه بشی آسودگی در قلب توئه نه در جیبت , همین.
“لازم نیست حتما مرفه باشی تا آسوده خیال باشی ; کافیه متوجه بشی آسودگی در قلب توئه نه در جیبت , همین.”
فیلم عالی بود. اندیشه ی واچوسکی ها و تئوری هاشون رو خیلی می پسندم. من در این مدت واقعا به سلیقه ی سینمایی تون ایمان آوردم. هم رشته هم که هستیم. نوشته تون رو که دیدم اول فیلم رو دانلود کردم دیدم بعدش اومدم خوندمش. دیالوگ ها رو خیلی خوب انتخاب کردید.
«همین الانشم یکی باور کرده.» …
در یک کلام، فیلم خوبی بود. برای خودش یک پا ورزش ذهنی بود!:)
در فیلم تغییر لزوما با وارد شدن یک متغیر بیرونی رخ میداد. یک فیلمی میدیدند، یا یک فردی وارد زندگی میشد یا …. . در حالیکه به نظر من، تغییر میتونه از خود فرد باشه. فردی به خودش فکر کنه، و از درون و تنها با فکر کردن به خودش تغییر رو شروع کنه.
پیدا کردم سه ساعت وقت خالی برایم خیلی سخت است ولی بالاخره فیلم رو دیدم… میخواستم یک پست مبسوط راجع بهش بنویسم ولی چون خیلی از فیلم تعریف شده و شما هم مختصر و مفید و خوب توضیح دادید، منصرف شدم… ولی انتقاداتی هم به نوع نگاه فیلم به تناسخ دارم که بماند…
ممنون بابت پست زیباتون
صرف نظر از دیدی که به تناسخ داره ، که واقعا برام مهم نیست که درست هست یا نیست … کاملا با نظر شما در مورد این فیلم موافقم … به نظرم از بهترین فیلمهای چند سال گذشته بود … و من هم مثل شما هدیه م رو از دیدن این فیلم وقتی گرفتم که تیکه های پازل رو تونستم کنار هم بچینم ! واقعا حس لذت بخشی بود … و اعتراف میکنم بعد از گذشت نصف فیلم حتی ، کاملا احساس سر درگمی میکردم و نمیدونستم باید دنبال چی بگردم دقیقا ! ولی همین که این تصویر تار واضح و واضح تر شد ، احساس لذت بینظیری بهم دست داد .
دقیقا بعد از دیدن این فیلم ، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که از نظر بیننده یا این فیلم یه شاهکاره ، یا مزخرفات و اراجیف ! که با خوندن نظر دوستان و مطلب شما ، گویا طرز فکرم درست بوده !
به هرحال به شخصه امیدوارم این فیلم حداقل به بخشی از اون چیزی که لیاقتش رو داره برسه !
از سایت خوبتون تشکر. من شخصا اینجور فیلما رو میپسندم و بعد از خوندن مطلب رفتم دنبالش و فیلم رو دیدم. فیلم جالبی بود به لحاظ مطلب. تو نظرات دیدم تعدادی از دوستان که به دنبال جذابیت در فیلم میگردن اون رو نپسندیدن و این کاملا قابل درکه. ولی نسبت به کتاب، خود فیلم بسیار خوب و قوی ساخته شده بود و این دلیل که در قسمتهایی مقداری هم حوصله سر بر بود فکر میکنم به خاطر وفاداری کارگردان به کتاب میتونه باشه.
فیلم فوق العاده قشنگی هست و به شدت توصیه میشه
با سلام /یه جواب کلی به همه شما میدم.این نوع فیلمها را مثل ماتریکس و یا اطلس ابر ادمهای عادی که در ،گیر و دار زندگی افتادند نمیتوانند درک کنند .این فیلمها نیاز به فهم اینکه کجای دنیا وایستادیم و خارج شدن از درک انسانی میتوان فهمید.فقط خواهشا این نوع فیلم ها را به عنوان فیلم نگاه نکنید.از ۱۳ سال پیش که فیلم ماتریکس ساخته شد تا الان که اطلس ابر ساخته شد .هیچ فیلمی در سطح این دو ساخته نشده است.هدف اصلی این دو فیلم این است که اول خودت را باید بشناسی و بعد اینکه در چه مقیاس و در کجای دنیا قرار داری شاید توانستی هدف از افرینش و شاید بزرگتر از ان را بفهمی.
این فیلم از اون دسته فیلمهاست که پس از دیدنش تا مدتی زهنو درگیر میکنه
من بعد از دیدن فیلم ماتریکس هم همین حسو داشتم
به نظر من فیلم داره فرضیه تناسخ روح را القاء میکنه و یه جورایی عقاید فراماسونی درش آشکاره واینکه از یه زاویه دیگه به رخدادهای زندگی نگاه کنیم
در کل فیلم هیچ جا به وجود خدا اشاره نمیشه ولی سعی میکنه به بننده بگه که در روند زندگی هیچ چیز تصادفی نیست ولی در نهایت این تصمیم انسانها و رفتارشون در شرایط بحرانیه که باعث میشه مسیر زندگی اونها مشخص بشه و به انسان خوب یا بد تبدیل بشن و حتی یه انسان بازسازی شده میتونه به یک الهه تبدیل بشه
در کل فیلمهایی از این دست که آدمو به چالش میکشه به نظر من ارزش دیدن دارن
قصد توهین ندارم ولی دوستایی که از این فیلم خوششون نیومده بهتره برن آمریکن پایو ببینن تا سرگرم بشن
منم وقتی داشتم فیلمو نگاه میکردم چیزای خیلی خوبی توضیح میداد ولی وقتی درباره پایان زندگی اون گارگرای رستوران توضیح داد یه دفعه تغییر کرد واقعا خوبیو بدی چیه وقتی فهمیدیم برده شدن سیاها خوب نیست میتونیم از کسایی که فکر میکنیم انسان نیستن و ما مخلوقشونیم استفاده کنیم فقط ماییم که احساسات داریم؟
برای درک ارتباطشون من انتقال روحو در نظر نگرفتم فقط اینطور حساب کردم که کاری که من تو زندگیم انجام دادم ممکنه یکی دیگه مثل همین کارو با یه روش دیگه انجام بده یا من و اون هر دومون فقط مسیری از یه اتفاق میان چندین اتفاق تو تاریخ باشیم
غلط املایی:مخلوقشونیم= خالقشونیم
برای فهمیدن فیلم باید انگلیسی بیننده قوی باشه. مخصوصا وقتی لهچه های قمست هاوایی و یا لهجه انگلیسی اون ناشره باشه فهمیدن خیلی سخت تر میشه.
در ضمن من خیلی فیلم را نپسندیدم. زیادی طولانی بود و اطناب بیهوده خیلی داشت.
با سلام خدمت دوستان
من صحبتهای اصلی ووگزارش فیلم رو که بالا اوردین رو خوندم و گزارش و تفسیر بقیه دوستان دیگه رو خوندم و هیچکس نتوانسته یک تفسیر درست و کاملی بده و بدتر از اون تعدادی هم چه تمجیدی کردن از دیدن فیلم اما تفسیر اشتباه و کوتاه که ربطی نداره گذاشتن و من رو یاد مستند کشور همه چی دان انداخت درباره مردم خودمونه وخواهش می کنم اگر کسی می تونه به طور کامل این رو تفسیر کنه و به دله همه بنشینه و فیلم بطور کامل باز کنه ممنون می شم ودر اخر من قصد بدی ندارم از نوشتن این حرفهافقط خواستم یه تفسیر درستی بشی از فیلم تا زحمات چند ساله کارگردان معروف و بقیه عوامل فیلم که خواستن منظور فیلم رو برسونن چیز دیگه ای تفسیر نشه
اشکال از “کشور همه چی دان” نیست، فیلم ماهیت نقدپذیری نداره! این فیلم واقعاً متفاوته و اونقدر من رو گیج کرد که تمام روز نقدهای ew، نیویورکر و … و ناقدان پارسی! رو خوندم ولی دیدم اونها هم مثل من ملّق وارو میزنن؛ بنظرم بهتره زیاد برای پیدا کردن ارتباط منطقی بین بخش ها، داستان ها، کاراکترها، تناسخات و یونگ، فروید و … تلاش نکنید! من دفعه سوم فقط ذهنم رو آزاد کردم و گذاشتم لذت واقعی رو از این فیلم ببرم:
“هر کس به صورت واقعی تلاش کند که فیلم را به آن مرحله تنزل دهد که بخواهد معانی آن را بیرون بکشد، کارش به همان اندازه بیهوده است که بخواهد یک پرتقال کوکی بسازد.”
______________________
شاعرانه: http://goo.gl/LWgzK
واقع بین: http://goo.gl/MMw8t
مرتبط با کتاب اصلی: http://goo.gl/kNtLd
با سلام خدمت دوستان
جناب رهگذر شما اگر مستند جالب کشور همه چی دان رو دیده باشید منظور من را متوجه می شدین خود شما هم می گویید تفسیر گران و نقدان بزرگ هم نتوانستن این رو نقد کنند اما اینجا دوستان توانستند هم تفسیر کند هم نقد بطور مثال یکی از دوستان فیام رو علمی تخیلی و فانتزی معرفی کرده در صورتی که فیلم کاملا فلسفی و عمقی هست دیگری فیلم ضد و سرمایه داری عنوان کرده و دوستی دیگر عنوان کرده فیلمی با تمام ضعفهایش(به اندازه وسع سازندهایش) برای بازگو کردن همون حرفی که اکثرمون درون خود داریم ودیگری می گویید فراماسونی این کجایش ضعف هست ۹۹% قدرت است چه کارگردانی و نویسندگی و چه فیلم بزرگی تا ساعت ها من رو به فکر فرو برد .مشکل ما اینجاست همه اش دنبال نطرات دیگرانیم و بدتر از اون بعضی ها می یایند نظرات نقادان بزرگ رو ترجمه می کنند جای نظر خودشان می گذارن مگر اونها چه بلدن که ما بلد نیستیم فرق اونها در این است چند تا کتاب بیشتر خوندن همین وقتی کسی مطالعات کافی داشته باشه و محقق باشه به خدا از اونها بهتر می تونید نقد کنید دلیل نمی شود اونها نتوانستند پس ما نمی توانیم چون این فیلم فلسفی است باید بتوان تفسیر کرد مثلا شما نقد راجر ایبرت رو بخوانید خندتون می گیره بجای اونکه بیاد فیلم رو تفسیر کنه از یه فیلم دیگه تعریف می کنه بعد دلیل میاره که من نمی تونم تفسیر کنم و جالب تر از نمره ۱۰ نمره ۱۰ می ده این که شاهکاره :و دوست عزیز چند روز دیگه نقد و بررسی فیلم رو میگذارم اینجا و قضاوت رو می گذارم برای دوستان و خودتان با نقد راجر ایبرت مقایسه کنید قضاوت رو به عهده شما می گذارم فقط اگر دیر شده من را ببخشید اخه خیلی کار دارم و زمان کم ولی نقد و تفسیرش خیلی زیاده نمی دانم اینجا جاش می شه یا نه فعلا به امید دیدار
سلام خدمت دکتر مجیدی عزیز
میخواستم بدونم فیلم Mr Nobody رو دیدین؟ دوست دارم نظرتون رو درباره این فیلم بدونم . اگر جواب منفیه دیدنش رو شدیداً توصیه میکنم
http://www.cinemablend.com/images/news/33823/_1351547825.jpg
فیلم طولانی بود و از این نظر کمی خسته کننده بود ولی این فیلم به من یاد آوری کرد که با کمی شجاعت داشتن و نترس بودن، میتوان زندگی خود و دیگران را کاملاً تغییر داد، آزاد شد و آینده را دگرگون کرد.
بهترین دیالوگ فیلم از نظر من :
– هر کاری بکنی تأثیرش بیشتر از تنها یک قطره در اقیانوس بی کران نخواهد بود.
– مگر یک اقیانوس چیست جز تعداد زیادی قطره ی آب؟
من شخصا بعد از دیدن این فیلم عمیقا به فکر فرو رفتم . بماند از جملات تکان دهنده که توی فیلم بود و چندین بار نفس من بند اومد . به نحوی گفته بود که یک کار کوچک شما می تونه موجب یک اتفاق بزرگ بشه، همانطور که قطعه موسیقی که توسط موسیقی دان جوان تمام شد و خودش را کشت و فکر میکرد به عشقش خواهد رسید، آوازی بود که ۱۰۰ ها سال بعد توسط انسان های ساخته شده خوانده می شد در حالیکه بسوی کشته شدن میرفتن ، ولی در فکر خود بسوی ظفر
فیلم رو دارم برای بار دوم میبینم
دیشب وقتی برای اولین بار دیدمش چنان گیج و در عین حال متحیر شدم که زمان و مکانو حس نمیکردم
این اثر یه اثر شگرفه که اوج خلاقیت پدیدآورندگانشو نشون میده
به نظرم خیلی خودتونو درگیر تفسیرش نکنین،چیز جدیدی نمیخواد یادتون بده بلکه فقط میخواد تا دوباره روح جستجوگر انسانو به تکاپو بندازه
اطلس ابر بر خلاف فیلمای دیگه در پایان ظاهریش، یک آغاز نهفتست…آغاز رو کشف کنیم…
اگه درباره ی فراماسونری و اعتقادات آن ها کسب آگاهی کرده باشید.لذت دیگر این فیلم ده برابر میشه چرا که این فیلم ضد عقاید آن ها ساخته شده(به دیالوگ های پزشکی که بر سر بالین آن برده دار بود دقت کنید:ما نظمی رو به وجود اوردیم که هر کاری بکنیم در زمین سبز خدا قابل توجیهه)
وقتی چیزی به کسی بدی تو به اون حکومت میکنی
از یک مرد همه چیز رو بگیر و اون دیگه مال تو نیست
این تاثیر گذارترین دیالگ این فیلم بود که تو زندگیم راهنمای من شد
به همه سوالات ذهنم این دیالگ جواب دبد
تــــــناســــــــخ و کـــــــــارمــــــا
>>>>>>>>> Reincarnation and Karma <<<<<<<<<<
اوه واقعا برای خودم متاسفم که اینهمه به خودم وعده داده بودم واچوفسکی ها مجدد کار ساخته اند.احساس میکنم با حس اعتمادم بازی شده است آخر مثلا با سازندگان متریکس روبه رو هستیم و در این گونه شرایط باید از روی آثار پی به سیر تحولی در ورای ذهنیت و اندیشه برد. خب کسانیکه موضوع سامسارا یا همان زندان ذهن را در قالب پست مدرنیسم در نقد از پوچی دنیای مدرنیته به شیوایی سخنان فردریش نیچه به تصویر میکشند با این کاراخیرشان به خودشان توهین میکنند زیرا.
این یک پسرفت فکریست که بعد از نقد تجدد و مدرنیسم که اندیشه را به تحریف میکشاند و محدود میکند تا بتواند باورهای سطحی نگرانه و عوام فریبانه اش را توجیه کند و به تعبیر دینی گناه یا به تعبیر اجتماعی اخلاقی مسولیت کارهای ناگوارش را که ناشی از شتاب زدگی در ساختار و شکل گیری سیستمش میباشد نادیده بگیرد به کارمای کابالاییسم روی بیاوری و دنیارا به ظاهر پر از عدل و داد نشان بدهی و اینکه حق هیچکس خورده نمیشود حتی اگر گاگولی چون زکریا با بازیگری افتضاح تام هنکس باشد.آنهم بر مبنای کابوسهایی که میبیند که حتی ناخوداگاه جمعی بدوی نیز در آن لحظه ای دیده نمیشود و با اینحال هم معنیدار است هم تعبیر میشود هم منجیست هم درآخر خیلی احمقانست که واچوسفکی باشی و از تحلیل یونگی در کارهایت استفاده نکرده به جایش سراغ فال تاروت بروی.
این گونه مکاتب تفکرات فلسفی پیره زنان عجوزه ی جادوگریست که همه چیز را حق خودشان میدانند.
من اگر بخواهم معنای نظام حاکم بر هستی یا امورات طبیعی را با قدرت درک کنم حتما لازم نیست خودم را با دیالوگهای گلچین شده از میان کتب ادبی در دهان کاراکترهای لوث و بیمزه با مثلا سناریوهای نخ نمای مخالفت!بآآآ برده داری !! طی مکاشفه ای الهی !! به کمک انکه خار آید روزی به کار آید(برده سیاه پوست رو میگم) یا ادیسه فضا زمان پیرزن و پیرمرد خرفت در یک سیاره ی دیگر که معلوم نیست کجاست و چیست بدون هیچ توضیح در ابعاد منطقی مختص این مبحث انهم با بازیگری های شلکی و فاقد انسجام درونی مشغول کنم که دسته هم رو میگیرن تاتی تاتی لقوه میزنن تا تو خونشون و مارو پشت در جا میذارن که مجبور نباشن جواب سوالات مارو بدن! یا هنرمندی که علایق مفرط دارد و عاشق یک مرد است با اینحال قصد دارد با یک پیرمرد وارد رابطه افراطی شود اما هنوز عاشق همان مرد اولیست خب کار راحتتر ان است چند قسمتی از مستندات سر اتنبروگ یا نیل تایسون میبینم که در آخر کلی هم به اطلاعاتم اضافه شود. آخر متافیزیک را با اصول قلسفه ای کابالا قاطی کردن مثل این است که چلو خورشت قیمه را با سس مایونز و موز قاطی کنی بدی به خورد دوستانت.
روابط میان داستانی که موضوعات را به هم ربط داده و آنهارا معنادار میکند در حد کتابهای فن دانیکن ابله میباشد که هنوز در کف این است که نکند مثلا در زمان باستان متمدنانی از یک کره دیگر آمده استون هنج را ساخته و رفته اند احتمالا یه گاگولی چون زکریا نامی هم پیدا کردن بردن سیارشون که سرکارش بذارن بخندن یا سونمی ریاکار که با شروع داستانش منو یاد خمره ی متریکس و نیو انداخت از بس که این کاراکتر جعلی و بی اصالت بود یا حتی موعضه بر بالای کوهش(مدیونید اگر که فکر کنید منظوری داشتم!) نسخه ای افتضاح از سبک اخلاقی با اصالت مورفیوس بود
اینکه از یک مطلب واحد توسط یک نوع فکر نتایج متناقض دریافت شود طوریکه نتایج همدیگر را نتض کنند تنها نشان دهنده این است که هیچ تاملی در پس تولید کار نبوده است.
مثل اینکه واچوفسکی ها چکشون برگشت خورده بوده زمان زیادی هم نداشتن دوستاشونم کمکشون نکرده بودن دیگه با خودشون گفتن یه فیلمی بسازیم از پول فروشش چکمون رو پاس کنیم و اینگونه بود که پروژه اطلس ابر کلید خورد.
خلاصه اگر وقت شود درد دلهامو بیشتعر به صورت تخصصی (اخلاق گرایی یا اخلاق ستیزی ایمان یا بلاهت عدالت یا نظم) در اینباره بیان خواهم کرد و برای حسن ختام میگویم چرا اینهمه شوق و هیجان برای یک کار معمولی و متوسط؟؟؟
همین که باعث شده شما بیایی با این تعصب احمقانت باز هم این فیلم رو نقد کنی به نظر من تاثیرش رو گزاشته.
________
ممنون از شخصی که نقد به این زیبایی انجام داده. و جملات خوب فیلم رو گلچین کردید.
اما فکر میکنم باید بیشتر راجع به واچوفسکی ها که مرید مسلک کارلوس کاستادا هستند صحبت میشد. و در خیلی از لحظات فیلم راجع به این عقاید صحبت شد, صحبت میکردیم.
فیلم بینظیری بود در مجموع.
ﻉالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ندای شیطان از قلعه ای مستحکم در کوهستانی مخوف , در اعماق تاریک وجود ، راز افرینش خروج از تاریکی است