معرفی فیلم و کتاب: قطار شبانه لیسبون

دیدن هر فیلمی یا خواندن هر کتابی، حال و هوای خاص خودش را طلب می‌کند و بعضی از فیلم‌ها و کتاب‌ها نیز تنها با مخاطبان محدودی ارتباط برقرار می‌کنند.

آدم گاهی از نظر روحی آنقدر خسته است که آرزو می‌کند، چیزی مثل همین فیلم یا کتاب، روزش را بسازند و روحیه‌اش را عوض کنند.

من مدت‌ها در انتظار فیلم Elysium بودم، چون تصور می‌کردم فیلم علمی تخیلی قابل اعتنایی باشد، اما فیلم عملا بسیار ضعیف بود. راستش هر فیلم تخیلی‌ای را نمی‌پسندم، ملقمه‌ای از جلوه‌های ویژه نمی‌تواند، یک فیلم علمی تخیلی به یادماندنی بسازند، از نظر من درست مثل رمان‌های علمی -تخیلی، فیلم علمی تخیلی هم باید مملو از فلسفه و یک جوهره یا پیام انسانی یا تمثیل فلسفی ژرف باشد، تا بتوان آن را نگاه کرد و لذت برد. فیلم Elysium متأسفانه خالی از این عناصر بود.

فیلم دیگر که امشب برای تماشا کردن داشتم، فیلم Getaway بود، اما به مقتضای روحیه‌ام، امشب حوصله یک فیلم حادثه‌ای در ژانر تعقیب و گریز خودرویی را هم نداشتم، دوست داشتم فیلمی با ضرب‌آهنگ آرام ولی مضامین خوب ببینم.

تا اینکه یادم آمد، مدتهاست که فیلم قطار شبانه لیسبون را در هاردم داردم ولی فراموشش کرده‌ام، چند وقت پیش، تنها به خاطر اینکه «جرمی آیرونز» در این فیلم بازی کرده بود، توجهم به این فیلم جلب شده بود و فیلم را دانلود کرده بودم.

قطار شبانه لیسبون

با تمام شدن سریال خوب بورژاها، دلم برای جرمی آیرونز تنگ شده بود، جرمی آیرونز با آن سبک بازی عالی و آن صدای فوق‌العاده را شخصا بسیار دوست دارم، او از آن دست بازیگرهایی است که هر نقشی را قبول کند، به آن رنگ و لعاب و درخشش خاصی می‌دهد، به عبارتی او مثل خواننده‌های خوش‌صدا و با تکنیکی می‌ماند که حتی ترانه‌های مبتذل و پیش و پا افتاده را می‌توانند با اجرای خود، جاودان کنند.

اگر طالب فیلم‌های حادثه‌ای با داستان‌های «رو» هستید، اصلا سراغ فیلم قطار شبانه لیسبون نروید، اما اگر آدمی هستید که شکیبایی لازم را دارید، با حدود 45 دقیقه از سپری شدن فیلم، تدریجا متوجه زیبایی نهفته در فیلم شوید، زیبایی‌ای که در انتها به اوج می‌رسد. پس اگر فیلم را با توصیه من شروع کردید، کمی صبر کنید، عجله نکنید، حتما در انتها با پاداش لازم خواهید رسید.

قیلم را بیل آگوست کارگردانی کرده است، این کارگردان 65 ساله، پیش از این فیلم‌های مشهوری مثل بینوایان، خداحافظ بافانا و خانه اشباح را هم کارگردانی کرده بود، اما این بار ایشان اقتباسی از کتاب پرفروش قطار شبانه لیسبون انجام داد.

رمان قطار شبانه لیسبون را پاسکال مرسیه نوشته است، این کتاب در سال 2004، ابتدا به آلمانی و سپس در سال 2008، به زبان انگلیسی منتشر شد و بسیار پرفروش شد.

11-24-2013 2-44-34 AM

بعد از دیدن فیلم قطار شبانه لیسبون، متوجه شدم که کتاب تابستان امسال توسط نشر افق منتشر شده است، مترجم کتاب، مهشید میرمعزی است، کتاب حدودا پانصد صفحه‌ای است و 22 هزار تومان قیمت دارد.(خرید آنلاین این کتاب)

11-24-2013 12-33-42 AM

قطار شبانه لیسبون سه هنرپیشه شناخته‌شده‌تر دارد که یکی از آنها جرمی آیرونز است که نیاز به معرفی ندارد، دیگری برونو گنز است که لابد، بازی‌ شاهکارش را در فیلم Downfall در نقش آدولف هیتلر دیده‌اید. بازیگر مشهور دیگر هم کریستوفر لی (ارباب حلقه‌ها) است. مارتینا گدک که در فیلم محشر زندگی دیگران بازی کرده بود، هم در در فیلم هست.

استادی با نام ریموند گریگوریوس با بازی جرمی آیرونز در شهر برن سوئیس زندگی و تدریس می‌کند و زندگی آرامی دارد، او زندگی آرام خود را طی می‌کند تا اینکه حادثه‌ای او را وادار می‌کند، به شهر لیسبون برود. او بر آن می‌شود که با زندگی نویسنده یک کتاب فلسفی با جملات قصار و زیبا، آشنا شود، نویسنده این کتاب، پزشکی است به نام آمادئو است. در طی این جستجو، فیلم نقبی می‌زند به تاریخ پرتغال.

11-24-2013 3-07-54 AM

بین سال‌های 1932 تا 1968، آنتونیو دو اولیویرا سالازار، نخست‌وزیر پرتغال بود، حکومت او را در این مدت با حکومت مستبدانه فرانکو و موسیلینی می‌شود قیاس کرد. او گرچه اصلاحاتی اقتصادی انجام داد، اما در لوای حکومت راست‌گرایانه افراطی او، همه آزادی‌های سیاسی از مردم و احزاب سلب شدند و پلیس مخفی پرتغال موسوم به PIDE بازوی سرکوبگر سالازار بود.

11-24-2013 2-36-35 AM

در سال 1958، انتخابات ریاست جمهوری در پرتغال برگزار شد، در این انتخابات رقیب سیاسی سالازار به نام هومبرتو دلگادو، طبق آمار رسمی تنها 25 درصد آرا را کسب کرد، اما بسیار اعتقاد داشتند که برتری 76.4 درصدی نامزد محافظه‌کار -آمریکو توماز- بدون دستکاری صندوق آرا ممکن نبوده است. در هر صورت دلگادو از کشور تبعید شد و هنگامی که در سال 1965 قصد داشت از مرز وارد پرتغال شود، توسط PIDE کشته شد.

ریموند در جستجوی دکتر آمادئو است، وی متوجه می‌شود که وی درگذشته است، اما تصمیم می‌گیرد که از داستان زندگی او سردربیاورد، اینجاست که او به تدریج به افرادی ملاقات می‌کند و هر کدام از آنها قطعه‌ای از پازل را در دست او می‌گذارند، تا در انتهای فیلم او متوجه کل داستان شود.

11-24-2013 12-23-42 AM

فیلم قطار شبانه لیسبون در مورد جوان‌های آرمان‌خواه دهه‌های قبل است، همان‌هایی که گاهی تصور می‌کنیم نسلشان منقرض شده است، جوان‌های تحصیل‌کرده‌ای که جسارت تغییر داشتند، تابوشکنی می‌کردند و با رفتار و گفتارهایی سرشار از ایدئولوژی، می‌خواستند پایه‌های قدرت را فروبریزند و نظمی به دلخواه خود درست کنند:

«چرخ ار نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش برکنم / گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم»

فیلم در قالب تعقیب داستان زندگی دکتر آمادئو، دشواری‌های زندگی این افراد سودازده و مبارزاتشان است را به نشان می‌دهد و از زندگی‌های تباه‌شده و آرزوهای فروخورده برای ما می‌گوید.

11-24-2013 12-25-49 AM

صحنه سخنرانی دکتر آمادئو در مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش دیدنی است، آنجا که با شجاعتی و بدون عاقبت‌‌اندیشی، رک و راست فریاد آزادی‌خواهی سرمی‌دهد.

فیلم قطار شبانه لیسبون، فراتر از اینها فیلمی در مورد عشق و زندگی است. در قسمتی از فیلم، یک مثلث عشقی درست می‌شود، رقابتی بین دو رقیب عشقی، باعث شد که که در میانه فیلم، من حتی شک کنم که نکند، مثل داستان شکل شمشیر بورخس، فیلم بخواهند ناگهان خائنی را به ما معرفی کند!

فیلم قطار شبانه لیسبون به طرز ظریفی می‌خواهد تأکید کند که در غوغای بازی‌های سیاسی و سرکوب‌ها و بگیر و ببندها و جنبش‌های آزادی‌طلبانه و زندگی‌های چریکی، این عشق است که به همه چیز لعاب می‌دهد.

11-24-2013 3-08-16 AM

11-24-2013 12-31-00 AM

این عشق، شورمندی و روابط انسانی، در فیلم آنقدر برجسته می‌شوند که در انتهای ریموند از جو زندگی آرام سوئیسی‌اش شکوه می‌کند و عاشق سبک زندگی قهرمان‌های داستان می‌شود، گویی که «عشق در سال‌های وبا»، از یک زندگی کسل‌کننده در جامعه‌ای پایدار خواستنی‌تر است. خوب یا بد، آن آرمان‌خواه‌های عاشق زندگی خود را داشتند و مسیر خودشان را دنبال کرده بودند.

11-24-2013 12-24-23 AM

فیلم در عین حال، در مورد فراموش شدن است:. سال‌ها بعد از مرگ دکتر آمادئو، کسی نمی‌داند که او برای سقوط دیکتاتور چه سختی‌هایی کشیده بود، طوری که تیراژ کتابش تنها صد نسخه بوده است. به این ترتیب آمادئو که در دوران زندگی‌اش، بعضی او را خائن می‌دانستند، پس از مرگ هم مورد تجلیل کسی قرار نمی‌گیرد.

11-24-2013 12-28-14 AM

فیلم قطار شبانه لیسبون، در مورد عیان شدن حقیقت‌هاست، آنجا که دختری جوان، پس از سال‌ها پی می‌برد که پدربزرگ دوست‌داشتنی‌اش، جلاد ملت بوده است.

در عین حال فیلم مملو از جملات قصار زیباست، اما می‌شود انتظار داشت که کسانی که کتاب را بخوانند، بسیار بهتر بتوانند از این وجه اثر استفاده کنند. چون بدیهی است که در یک اقتباس سینمایی نمی‌شود، حجم زیادی از این جملات را آورد.

حس و حالم بعد از دیدن فیلم، همان حس و حالی است که آدم بعد از شنیدن ترانه زیبایی از گروه موسیقی Muse پیدا می‌کند، ترانه‌ای با عنوان Resistance. متن این ترانه را می‌توانید در اینجا ببینید. (دانلود ترانه)

«عشق مقاومت ماست» و شاید تنها مقاومت ما!


معرفی کتاب: تازه‌های کتاب های  را با سایت « یک پزشک » دنبال کنید.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

25 دیدگاه

  1. سلام

    فکر می کنم، از نظر فیلم های علمی تخیلی فیلم اطلس ابرها با اینکه فروش زیادی نداشت، اما فکر جالبی بود, با این حال این چند فیلم را هم اگر ندیده بودید حتما ببینید.

    1- Dark City 1998
    2- Being John Malkovich 1999
    3- Equilibrium 2002
    4- Contact 1997
    5- The Jacket 2005
    6- The Experiment 2010

    اسم چند تا فیلم دیگه هم هست که آلان خاطرم نیست، حتما وقتی یادم امد خدمت شما اطلاع میدم.

  2. درود بر شما
    آقای دکتر،اخیرا کمتر به سینما توجه می‌کنید .
    این سبک فیلم‌ها را خیلی دوست دارم.حتما این فیلم را می‌بینم.

  3. منم چند وقت پیش دیدمش البته اگه می دونستم داریدش بهتون پیشنهاد می دادم که ببینید. دیدن فیلم برای من حوس شنیدن آهنگ SPANISH CARAVAN از گروه DOORS انداخت. اونم جالبه.

  4. دکتر مجیدی،
    بشدت خواندن سری کتابهای بنساد آسیموف رو به شما توصیه می کنم
    پیدایش بنیاد کهکشانی
    بنیاد کهکشانی و زمین
    و …..
    سبکی عالییی
    دکتر چرا دیگه داستانهای کوتاه علمی تخیلی نمیذ(ز؟)ارید؟

    1. مهران عزیز دکتر کتابهای مجموعه بنیاد رو خونده و بارها در مطالبش به اون اشاره کرده.
      ولی در کل با این سوالتون 100% موافقم: “دکتر چرا دیگه داستان علمی تخیلی نمیذارید؟”

    2. بله جناب دکتر. من هم همین سئوال رو دارم. چرا دیگه داستان علمی تخیلی نمیگذارید؟ احتمالا میدونید که چند ماهی میشه که مجله شگفتزار منتشر نشده. هیچ اطلاعی هم نداریم که در آینده منتشر میشه یا نه. لااقل شما این ژانر رو فراموش نکنید.

    3. سلام
      سری بنیاد مگه ترجمه شده؟ کدوم انتشارات؟ من خیلی وقته دنبالشم! میشه راهنمایی کنید؟

  5. کتاب قطار شبانه لیسبون رو از نشر چشمه خونده بودم اما فیلمش باید هیجان انگیز باشه بخصوص با جرمی ایرونز

  6. با تشکر
    این فیلم رو چند روز پیش دیده بودم. داستان و درونمایه فیلم عالی است اما…
    اصلا فیلم خوش ساختی نیست. روند فیلم اضافات زیاد داره و خیلی طول میکشه بیننده رو در جریان مضمون اصلی داستان قرار بده.
    غیر از آیرونز تقریبا باقی بازیگران در سطح ضعیفی هستن

  7. من خیلی از این متن لذت بردم، همیشه شما رو پیگیری می کنم بابت موزیکی که آخر متن گذاشتی ممنون.

  8. بسیار لذت بردم از خواندن این معرّفی فیلم. حقیقتش بیش از آن‌که راجع به فیلم بخواهم اطلّاع کسب کنم از خواندن متن شما لذت بردم. بسیار سپاسگزارم که ما را در احساسات خوب‌تان سهیم می‌کنید و راه گریز از لحظات ناخوشایند را به ما می‌آموزید. این پست‌ها به نوعی فراگیری «سبک زندگی» است.

  9. از دیدن این فیلم خیلی لذت بردم.
    بعد از توصیه شما فیلم رو دانلود کردم و چه زمانی بهتر از پنجشنبه شب که آدم تنها باشه و مجال دیدن یه فیلم خوب رو هم داشته باشم.
    از این سبک فیلم ها دوباره معرفی کنید

  10. سلام من این فیلم رو دیدم به نظرم فیلمنامه فیلم محشر بود اما کارگردانی فیلم نتونست اون طور که باید و شاید منو تحت تاثیر قرار بده .فیلم اشاره ی کلی داشت به قائده ی تصادف که که برخورد دو انسان با هم در محل پل در سکانس اولیه فیلم باعث تغییر و دگرگونی زندگی شخصیت اصلی فیلم میشود که این تغیررات چه در سبک زندگی کردن و چه در تفکرات وی اثر میگذارد که او را به انسانی روشنفکر تر بدل میکند که در سکانسی که عینک خود را تعویض میکند به این موضوع اشاره مستقیم دارد همچنین در سفری که انجام میشود فضای فیلم به کلی تغییر میکند و از یک محیط کامل تاریک و بی نور به لیسبون میاید که پس پیاده شدن از قطار این تغییر فظا و رنگ کاملا نمود میکند .و در اخر زمانی که شخصیت پروفسور با جورج موفق میشود که صحبت کند پس از پایان ان سکانس پروفسور در یک محیط نورانی از خواب برمیخیزد که اشاره به بیدار شدن از خواب غفلت دارد …..در مجموع فیلم خوبی را مشاهده کردم دیدن این فیلم به دیگران توصیه میکنم .

  11. سلام دکتر عزیز.خیلی خوشحالم که یه دکتر با مشغله های خودش علاقه مند به دنیای فیلم هست.بنده کارشناس رشته مکانیک هستم اما از کودکی علاقه به فیلم داشتم و حا که سی و چندساله هستم به شدت عاشق فیلم بخصوص معناگرا هستم.فیلمهای زیادی دیدم از هر ژانری اما به قدرت میتونم بگم یکی از بهترین فیلمهایی که تا بحال دیدم فیلم after the dark یا همون phiosofers هست که بنظرم فلسفه و منطق رو به چالش میکشه.پیشنهاد میکنم ببینید و نظرتون رو باهام در میون بگذارید.

  12. ممنون جناب مجیدی بابت معرفی این فیلم و کتاب فوق العاده زیبا و به یاد ماندنی
    سپاس فراوان از مطالب خوب و متفاوت یک پزشک !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]