از برلین تا ماراکانا : شروعی مجدد از خاکسترهای جنگ – قسمت اول

شهریار نوبهار: بیستم آوریل ۱۹۴۵ برای همیشه در تاریخ اهمیت خواهد داشت. روزی که نبرد برلین آغاز شد. صدها هزار نفر از سربازان ارتش شوروی از شرق اروپا در مقابل آخرین لشگرهای آلمان نازی صف‌آرایی کردند تا پایتخت رایش سوم را تصرف کنند. کمتر از دو هفته بعد برلین به طور کامل توسط بلشویک‌ها فتح شده بود. ساختمان رایشستاگ دیگر شاهد خطابه‌های سنگین و حماسی از هیتلر نبود. چکمه‌های خونین سربازان شوروی بود که از میان اجساد افسران نازی عبور می‌کرد تا نمادی از آغاز دوران جدید برای ژرمن‌ها باشد.

عکسی از شهر دردسدن بعد از بمباران شدید:

7-15-2014 6-53-56 AM

هشتم ماه مه ۱۹۴۵ دیگر همه چیز تمام شده بود. رویای تسلط بر جهان با کمک نازیسم و فاشیسم، به شکست انجامیده بود. رایش سوم نابود شده و هیتلر خودکشی کرده بود. متفقین آلمان را بین خود تقسیم کردند. دستاوردهای فنی، اقتصادی و نیروی انسانی مجرب این کشور به یغما رفت و اندک وجوه مثبت دوران نازیسم هم زیر آوارهای این جنگ، مدفون شده بود. میلیون‌ها نفر بی‌خانمان شده بودند و فقر، قحطی، قتل و تجاوز یادگارهای این جنگ برای بازماندگان بود. نازیسم می‌خواست نژاد برتر آریایی را بر جهان مسلط کند اما تنها دستاوردش له شدن عزت‌نفس این سرزمین‌ برای دهه‌های متوالی بود. این دومین باری بود که آلمان‌ها در ماجراجویی‌های جنگی‌شان شکست می‌خوردند. گروهی اعتقاد داشتند باید این سرزمین را همیشه در حالت ضعف و تمنا نگه داشت تا دیگر هوس جنگ‌افروزی نداشته باشد؛ اما در نهایت این کشور در سال ۱۹۴۹ به دو منطقه‌ی بزرگ تقسیم شد:
 جمهوری فدرال آلمان که با اندیشه‌های اقتصاد بازار خودش را بازسازی می‌کرد و در بین عوام به آلمان غربی معروف بود. در شرق نیز جمهوری دموکراتیک زیر نظر شوروی آغاز به کار کرد. مدل سوسیالیسم روسی و اندیشه‌های محبوب کمونیستی در آن منطقه به کار گرفته شدند.

آلمان این بار صحنه‌ی نبرد دیگری شده بود. نبرد بین ایدئولوژی‌های متضاد. دروازه‌ای آهنین برای محافظت دنیای غرب و شرق از تفکرات و اندیشه‌های یکدیگر. پیش از این تقسیم شدن، ژرمن‌ها چهار سال برزخی را سپری کردند. اقتصاد این کشور مانند سایر بخش‌هایش متلاشی شده بود. اعلان جنگ آمریکا به آلمان را یکی از مهم‌ترین عوامل شکست این کشور در جنگ جهانی دوم می‌دانند. ولی آمریکایی‌ها این بار برای بازسازی آلمان قدم‌های بزرگی برداشتند. لودویگ ارهارد اقتصاددان بزرگ آلمانی در متن این تغییرات بود.ژنرال لوسیوس کلی فرماندار آمریکایی مستقر در برلین و مشاور اقتصادی‌اش جوزف داج، با ارهارد همکاری کردند تا اقتصاد این کشور بازسازی شود. سال ۱۹۴۸تا ۱۹۴۹ اوج همکاری آن‌ها بود که باعث شد اقتصاد آلمان دوباره رونق پیدا کند. ارهارد تا ۱۹۶۳ وزیر اقتصاد باقی ماند و آمریکا باطرح مارشال کمک بزرگی به بازسازی سرزمین‌های مخروبه‌‌ی اروپایی کرد.

پس از تحمل رنج و حقارت زیاد، دوباره این ملت از زیر خاکسترهای جنگ سر بر آورده بود. پشیمانی، نقد گذشته و عذرخواهی از جهان، مشخصه‌های مهم این دوران هستند. پیش از اینکه هاینریش بل، نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۷۲، آثار خود را «ادبیات خرابه‌های جنگی» بنامد و به انتقاد از فاشیسم شکست خورده‌ی آلمان بپردازد، خود بیش از ۶ سال در ارتش مهاجم و اشغالگر هیتلری در کشورهای فرانسه، شوروی، رومانی و مجارستان خدمت کرده و بارها در میدان جنگ مجروح شده بود. بازسازی هویت ملی و اعتبار جهانی، دیگر تنها هدف این ملت شده بود.

7-15-2014 7-02-46 AM

در چنین شرایطی بود که معجزه‌ی برن اتفاق افتاد. سال ۱۹۵۴آلمان‌ها مجوز حضور در جام‌جهانی فوتبال را دریافت کردند. هیچ‌کس آن‌ها را مدعی قهرمانی نمی‌دانست. مجارستان بزرگ حاکم مطلق فوتبال در آن دوران بود. فرانس پوشکاش و یارانش تیمی دست نیافتنی تشکیل داده بودند. در مراحل ابتدایی رقابت‌ها مجارستان با نتیجه ۸-3ژرمن‌ها را در هم کوبید؛ اما آلمان سرانجام توانست به دیدار پایانی راه پیدا کند. سپ هربرگر و شاگردانش چیزی برای از دست دادن نداشتند. در ابتدای مسابقه هم تسلیم حملات همه‌جانبه‌ی مجارستان شده بودند؛ اما آلمان دیگر نمی‌خواست بازنده‌ی این جنگ باشد. آن‌ها صحنه‌ی نبرد را تغییر دادند و ۳-2 مجارستان را مغلوب کردند.انگلستان یکی از فاتحان برلین در دهه‌ی قبل بود؛ اما ویلیام لینگ انگلیسی که آن فینال را قضاوت می‌کرد، پس از زدن سوت پایان تبدیل به محبوب‌ترین شخصیت آلمان شده بود. با هر پیروزی در آن رقابت‌ها آلمانی‌ها متحدتر می‌شدند و هنگامی که قهرمانی را به دست آوردند دوباره هویت ملی خود را بازیافتند. آلمان دیگر می‌توانست ادعا کند که در جامعه‌ی جهانی پذیرفته شده و شخصیتی متفاوت دارد. معجزه‌ی برن در ۱۹۵۴ ویژگی‌هایی مثل نظم، جنگندگی و تسلیم نشدن را از یک تیم فوتبال به تمام جامعه‌ی آلمان منتقل نمود.

7-15-2014 7-04-12 AM

 

تغییرات دومینو وار در راه بود. معجزه‌ی فوتبالی و قهرمانی در جهان ساختاری را بنا نهاد که به دنبالش موفقیت‌های عظیم اقتصادی و اجتماعی به وجود آمدند. دیگر جنگ تمام شده بود. آلمان باز هم قدرتمند شده بود و این را مدیون هلموت ران، فریتس والتر و سایر بازیکنان آلمانی بود که غرور را به این ملت باز گردانده بودند.

روند پیشرفت ادامه داشت و آلمان هر روز از آن خاطرات تلخ و سیاه جنگ جهانی فاصله می‌گرفت. فوتبال در کنار سایر ورزش‌ها تبدیل به نمادی از موفقیت‌های بخش غربی این کشور شده بود و رقابت‌های ایدئولوژیک با بخش شرقی هم جزئی جدایی‌ناپذیر از این درگیری‌ها. هر چند که اغلب مردم در دو سوی دیوار به دنبال اتحاد بودند، اما میراث جنگ جهانی هنوز هم پابرجا بود و جنگ سرد در برلین همچنان دنبال می‌شد.

آلمان غربی در جام‌های ۱۹۵۸ و ۱۹۶۲ به توفیقی دست نیافت. فدراسیون فوتبال چاره را در یک چیز می‌دانست و آن هم حرفه‌ای شدن فوتبال بود. بوندس‌لیگا آغازگر دوران مدرن فوتبال در آلمان شد و در اتفاقی نمادین پس از ۲۸ سال سپ هربرگر از مربیگری در تیم‌ملی کنار رفت. هلموت شون جانشین او بود و فقط دو سال پس از آغاز کارش دوباره آلمان را به فینال جام‌جهانی رساند. جایی که تیم او نتوانست در مقابل تیم افسانه‌ای سر آلف رمزی به پیروزی برسد. نبرد نمادین سر بابی چارلتون و فرانتس بکن باوئر با برتری ستاره‌ی انگلیسی تمام شده بود.

7-15-2014 7-28-32 AM

اما چهار سال بعد آلمان‌ها موفق شدند انتقام این شکست را بگیرند و انگلستان را از جام‌جهانی حذف کنند. آلف رمزی اشتباه بزرگی انجام داد و بابی چارلتون را تعویض کرد. دیگر کسی نبود تا برای بکن باوئر ایجاد مزاحمت کند. ژرمن‌ها مثل سال ۱۹۵۴ بازگشتی تاریخی انجام دادند و بازی را برنده شدند. هرچند که در مرحله‌ی بعدی ایتالیا در مسابقه‌ای تاریخی آن‌ها را شکست داد. دیداری که از سوی مطبوعات دو کشور نبرد قرن نام گرفت؛ اما همه می‌دانستند که تغییری بزرگ رخ داده است.

فرانتس بکن باوئر حالا قیصر فوتبال اروپا شده بود. با هدایت او تیم آلمان در یورو ۷۲ قهرمانی را به دست آورد. در فینالی که شوروی ۳-0 مغلوب شد. پس از ۲۷ سال، نبرد برلین این بار در زمین فوتبال تکرار می‌شد؛ اما جای برنده و بازنده عوض شده بود. سربازان شوروی به دروازه‌های برلین نرسیدند و آلمان با غرور این موفقیت را جشن می‌گرفت. سه دهه پس از جنگ جهانی، آلمان میزبانی بزرگ‌ترین رویداد ورزشی دنیا شد. ژرمن‌ها به کمک جام‌جهانی نشان دادند که چطور آن شرایط سخت را پشت سر گذاشته و بار دیگر قدرت خود را بازیافته‌اند. قهرمانی به عنوان میزبان تمام چیزی بود که آن‌ها می‌خواستند و قیصر این افتخار را به آن‌ها هدیه کرد. هرچند که نبرد ایدئولوژیک در مقابل آلمان شرقی را ۱-0 واگذار کردند اما در نهایت تیم برتر مسابقات شدند. این بار برلین شهری مغلوب نبود. نشانی از آوارها و پرچم‌های افراشته‌ی دولت‌های خارجی هم دیده نمی‌شد. حالا برلین فاتح جهان بود و نمادی از تغییراتی که معجزه‌ی برن به همراه آورده بود. در سال ۱۹۵۴ آلمان با آن قهرمانی دوباره خودش را یک ملت متحد معرفی کرد؛ و اکنون بیست سال بعد با دومین قهرمانی آن‌ها قدم بزرگ دیگری برداشتند. قدم بزرگی برای معرفی خود به عنوان یک قدرت جهانی. سی سال از آن کابوس زهرآلود می‌گذشت اما برای آلمان‌ها این هنوز ابتدای مسیر بود. آغاز حرکت در مسیری طلایی.

7-15-2014 7-31-22 AM

ادامه دارد

 

8 دیدگاه

  1. زنده باد .
    مطلب فوق العاده نابی بود بود با برند معتبر دکتر علیرضا مجیدی.

    تصور کنید اگر اون بازی با آرژانتین رو مساوی می کردیم چه تاثیرات مثبتی می توانست در جامعه ایرانی در این زمانه که با مشکلات عجیب و غریبی دست پنجه نرم می کنیم می گذاشت و شاید مسیر جامعه ایرانی به سمت بهتر شدن اوضاع پیش می رفت .

    کاری که والیبال داره با امواجی خیلی ضیعفی انجام می ده که متاسفانه با وجود عظمتش کار بچه های تیمی ملی والیبال و لی متاسفانه به خاطر ماهیت رشته موجی ایجاد نمی کنه.
    فوتبال یک چیزه دیگه است. خیلی تاثیر گذاره

    صدها میلیون جفت چشم عاشق به دنبال چرخش توپ فوتبال، روز و روشب می کنند.

    1. نویسنده مطلب یک نفر دیگه هستن. فکر کنم آقای دکتر مجیدی هم به آرزوشون رسیدن.آلمان محبوبشون قهرمان شد :D

    2. از اون متن‌های عالی بود. واقعاً اتلاق برند دکتر مجیدی سزاوار متن‌های خوب این وب‌سایت هست. بی‌صبرانه منتظر ادامه هستیم. دست‌مریزاد به قلم و ذهن نویسنده که فضای وب فارسی رو متحوّل می‌کنه. راه‌تان پر رهرو باد!!! D: ((((:

  2. ای کاش اشتباه همگانی “آلمان ها” به جای “آلمانی ها” در این نوشته تکرار نمی شد. چرا در مورد مردم آلمان این اصطلاح غلط به کار می رود ولی هیچ کس مثلن نمی گوید “ایران ها”، “برزیل ها”، یا “سوییس ها”؟

  3. من خیلی فوتبالی نیستم‌… واسه همین تا حالا زیر این دست نوشته ها نظری نداده بودم. ولی دلم نمیاد نگم:
    آقای نوبهار، قلمتون بسیار شیواست و حتی یه آدم غیر فوتبالی رو جذب میکنه نوشته رو تا آخر بخونه
    علاوه بر نگارش خوب، دید جامع به مسایل هم قطعا عامل مهمیه …

  4. به همه دوستان توصیه میکنم که پست فیسبوکی دکتر زیباکلام با عنوان «آرزو میکنم که ایران برنده نشود» رو مطالعه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]