دور دنیا در 72 روز – درباره خبرنگاری، ایده و داستان هیجانانگیز خانم نلی بلی

رضا جمیلی: نمایشگاه مطبوعات تمام شد. راستش به عنوان یک روزنامهنگار، نقد جدیای که به چگونگی برگزاری و ماهیت بیستمین دوره نمایشگاه داشتهام را موکول کردهام به مطلبی که برای روزنامه جام جم نوشتهام. اما وقتی در نمایشگاه قدم میزدم بیشتر از هر زمان دیگری به حرفه خود و همکارانم در روزنامهها، خبرگزاریها و نشریات مختلف داخلی فکر میکردم. به اینکه چقدر کار ما با آنچه به عنوان هویت و شاخصه اصلی این حرفه تعریف شده و در ذهن مردم جا افتاده منطبق است. چقدر این تصویری که کار خبرنگاری و روزنامهنگاری در ایران ساخته با آنچه ما در فیلمها و خبرها از ماجراجوییها و کارهای عجیب و غریب خبرنگاران دیده و شنیدهایم فاصله دارد. به این می اندیشیدم که آیا ورود اینترنت و میلیونها صفحهای که میتواند منابعی غنی برای تهیه ساعتها و حتی روزها خبر و گزارش باشد آن تصویر رویایی و فانتزی از خبرنگاران قدیمی را محو کرده و یا اگر هنوز کرده، بهزودی خواهد کرد؟! به مصاحبههای تکراری و شخصیتهای ثابتی فکر میکردم که بعضی از آنها همزمان در یک روز تیتر و عکس صفحه سه یا چهار روزنامه مختلف میشوند! به پرکشیدن واژه خلاقیت از وادی سوژه و سوژهپردازی و در یک کلام به این فکر میکردم که گیر قضیه کجاست؟
امروز اما مطلبی خواندم درباره یک خبرنگار زن که درست 125 سال پیش یعنی در 14 اکتبر 1889 نه تنها سوژه جالبی را برای دبیر سرویس خودش روزنامه رو میکند بلکه در پشت این سوژه؛ خیال شکستن رکورد یک شخصیت داستانی را هم در سر میپرورانده است! رکورد آقای بیلی فاگ شخصیت اول رمان دور دنیا در 80 روز نوشته ژول ورن! همه ما با شرطبندی جذاب آقای فاگ حداقل از طریق کارتون محبوبش که خیلی از بچههای دههشصت را پای تلویزیونهای رنگی دورتختهای میخکوب کرده آشنایی داریم. اما شاید بد نباشد با کسی که رکورد بیلی فاگ خیالی را در دنیای واقعی شکاند آشنا شوید: خانم نِلی بِلی (Nellie Bly)؛ خبرنگار روزنامه نیویورک ورلد!
دور دنیا در 72 روز!
نلی بلی، صبح یک روز دوشنبه در جواب دبیرش در روزنامه که از او پرسید چه سوژه جذابی در چنته دارد خیلی راحت میگوید: میخواهم به دور دنیا بروم! 16 سال از انتشار رمان ژول ورن در سال 1873 گذشته بود و کسی فکرش را نمیکرد که رکورد بیلی فاگ؛ نجیبزاده انگلیسی که با جذابیت تمام در رمان دور دنیا در 80 روز شرح داده شده بود توسط یک خبرنگار زن تهدید شود. نلی بلی موافقت روزنامه را جلب کرد و در چنین روزی نیویورک را ترک کرد. خبرنگار جسور روزنامه نیویورک ورلد 72 روز و 6 ساعت و 11 دقیقه بعد دوباره در نیویورک بود! هشت روز زودتر از رکورد بیلی فاگ که در داستان آقای ورن برای حفظ شرافتش در یک شرطبندی با به چنین سفری گذاشته بود! سفری که برای خبرنگار آمریکایی با یک کشتی بادبانی شروع شده بود و هر وسیله نقلیه دیگری که فکرش را میشود کرد بخشی از مَرکب خانم بلی بود تا او کارِ کارستان خود را به سرانجام برساند؛ از کالسکه و گاری و اسب گرفته تا حتی سوار شدن برپشت الاغ!
روی دست آقای ورن بلند شدن
ژول ورن از غولهای داستاننویسی علمی-تخیلی است که البته فانوس خیال نوشتههایش پرنورتر از وجه علمی داستانهایش هست. این نویسنده محبوب فرانسوی خیلی از پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی را در قرن نوزدهم میلادی پیشبینی کرده بود. از اختراع هواپیما و زیردریایی گرفته تا پرتاب موشک به ماه. البته بهنظر میرسد رکوردزنی بیلی فاگ در رمان ژول ورن خیلی کار شاقی نبوده و یا اینکه ژول ورن محاسباتش را زیاد قهرمانانه در نظر نگرفته است. در سالی که رمان ورن منتشر شد، هم حمل و نقل ریلی به خیلی از گوشه و کنار دنیا رسیده بود و هم اینکه کانال سوئز کنده شده بود و مسیرهای دریایی، دنیا را از چیزی که پیش از آن بود کوچکتر کرده بودند. با اینحال جذابیت این رکوردشکنی آنجاست که نلی بلی نه یک نجیبزاده انگلیسی و نه یک شخصیت خیالی بود! او یک دختر جوان و خبرنگاری آمریکایی بود که در زمانهای که روزنامهنگاری حرفهای سراسر مردانه شناخته میشد چنین سوژهای را به روزنامهاش ارائه داد و از پس بهسرانجام رساندن آن هم بهخوبی برآمد. سوژهای که حاصل آن جدا از گزارشهایی که برای روزنامهاش نوشت کتابی است به نام دور دنیا در هفتاد و دو روز.
سوژهیابی به سبک خانم نلی بلی
«بعضی وقتها خیلی سخت است که بگویید یک ایده دقیقا چطوری زاده شده و یا به ذهن شما خطور کرده است. در دادوستدی به نام روزنامهنگاری ایده خوب چیزی شبیه سهام بورس است؛ اما چنین سهمی همیشگی نیست؛ گاهوبیگاه سروکله یکی از آنها پیدا میشود. یکشنبه بود و بیشتر روز و حتی پاسی از شب قبل را به این فکر کرده بودم که فردا چه سوژهای را باید به دبیرم تحویل بدهم. خسته شده بودم و از اینکه نتوانسته بودم چیزی پیدا کنم کلافه بودم. با خودم فکر کردم کاش در آن سوی دنیا بودم. بعد با خودم گفتم:چرا که نه؟!» چرا که نه! سه کلمه که چراغ راه خیلی از خبرنگاران جسوری بوده که سوژههای ناممکن را تبدیل به گزارشهای جذاب و البته مفید کردهاند. نکته جالب این است که فردای این روز وقتی بلی سوژهاش را با دبیرش در میان میگذارد او میگوید که روزنامه قبلا به چنین رکوردشکنی فکر کرده اما هم برای اجرای آن چندان جدیتی نداشتهاند و هم دنبال خبرنگار مردی میگشتهاند که بتواند از پس حوادث این سفر پرخطر بربیاید و آنقدر قدرت بدنی داشته باشد که بتواند کلی اثباب و اثاثیه را دنبال خودش از این گوشه دنیا به آن گوشه دنیا بکشاند. قسمت دوم ایده مردانه روزنامه بلی را حسابی برآشفته میکند در حدی که روزنامه را تهدید میکند حاضر است از طریق یک روزنامه دیگر به این سفر برود و با روزنامهنگار مرد روزنامه خودشان رقابت هم بکند. تهدیدی که در نهایت کار خودش را میکند تا جنسیت نلی بلی در فضای مردانه روزنامهنگاری آن زمان نهتنها مانع انجام کارش نشود بلکه انگیزه مضاعفی هم برایش ایجاد کند.
اسمی بامسما و خوشریتم برای یک خبرنگار
الیزابت جین کوچران، اسم جذابی برای یک روزنامهنگار نیست؛ یا حداقل بهنظر میرسد در قرن نوزدهم میلادی اینگونه بوده است. موضوعی که باعث شد تا اسم مستعار «دختر یتیم» پای نوشتههای نلی بلی در نشریه پیتزبورگ دیسپچ نشیند. تا اینکه او به استخدام روزنامه درآمد و همکارانش دور هم جمع شدند تا یک اسم بامسماتر برایش انتخاب کنند. نلی بلی! اسمی که از یک ترانه معروف آن دوران وام گرفته شد خیلی زود پای نوشتههای خبرنگاری آمد که گزارشهای افشاگرانه و تحقیقیاش برای او شهرت زیادی را به همراه آورد. یکی از این گزارشها درباره وضعیت غیرانسانی بیماران روانی در مکانی به نام بکولز آیلند نیویورک بود. نلی بلی با جا زدن خودش به عنوان یک دیوانه در آنجا بستری شد و این فرصتی بود تا از نزدیک حقایق این تیمارستان را ببیند و بعدها در یک گزارش مفصل برملا کند.
عوارض یک پیشرفت خیلی سریع
عمر ژول ورن آنقدر قد نداد تا اول پدیدهای مثل اینترنت را پیشبینی کند و بعد اینکه در مورد تأثیر آن بر مشاغلی چون روزنامهنگاری چیزی بنویسد. اما استفاده از اینترنت یا به تعبیر داریوش شایگان فیلسوف برجسته ایرانی، اتصال به حافظه جهانی؛ آرتروز گردن و بیماریهای ستون فقرات را در بین روزنامهنگاران وطنی زیاد کرده است. پشتمیزنشینی و عوارض نامطلوب آن، حرفه روزنامهنگاری را حداقل در کشوری چون ایران بهشدت بیمار و رنجور کرده است. ایدهپردازی و سوژهیابی، روز تعطیل هیچ خبرنگاری را خرج خودش نمیکند. عقل معاش و پرکاری در چند نشریه هم مزید بر علت شده تا داستان زندگی و گزارشهای ژورنالیستی تحسینبرانگیزی چون کارهای نلی بلی و یا باب وودوارد (افشاگر ماجرای واترگیت) آنهم درست یک روز بعد از پایان بیستمین نمایشگاه مطبوعات؛ چیزی شبیه یک قصه و فانتزی ژولورنی باشد و بس!
این نوشتهها را هم بخوانید
من نمی دونم چه اصراری هست که به محض اینکه سوژه یک موضوع زن باشه مقاله رو منحرف کنیم به سمت زن بودن اون؟ واقعا توی ذوق خواننده می زنه! به جای اینکه به مضمون اصلی که خمودگی روزنامه نگاران ایرانی است پرداخته بشه یا حداقل بیشتر در مورد حرکت این روزنامهنگار جسور به عنوان مثالی از سوژه سازی توسط یک روزنامهنگار پرداخته بشه، به زن بودن اون پرداخته شده. ضمنا همینکه یک روزنامه در قرن نوزدهم حاضر شده هزینه های چنین ماجراجویی ای را در اختیار یکی از روزنامهنگاران زن خود بگذارد نشان دهنده این است، که آنطور که معمول شده است بیان شود، شرایط کاری زنان حتی در آن زمان هم آنچنان بد نبوده. البته این مشکل مختص ایران هم نیست و در مقالات خارجی هم دیده می شود که در اینجور موارد به جای پرداختن به موضوع اصلی به ذکر مسائل مرتبط با جنسیت سوژه می پردازند. فکر میکنم این هم یکی از رسوم به جا مانده از اعتراضات فمینیستی باشد که عادت دارد هر موضوعی را نهایتا به ذکر مصیبت زنان تنزل دهد.
جای چنین خبرنگارانی توی روزنامه نگاری ایران واقعا خالیه. چقدر خوب بود که بخش قابل توجهی از وقت هر خبرنگاری به سوژه یابی اختصاص می یافت. چیزی که نبود آن صفحات روزنامه های کشورمان را همانطور که در این مطلب گفته شده کپی همدیگر کرده. ممنون از یک پزشک که نقد جدی به حوزه های تخصصی را در قابل مطالب جذابی مثل این مطلب فراموش نمی کند. نمایشگاه مطبوعات امسال واقعا بی رنگ و رو و کسل کننده بود.
ممنون مطلب جالبی بود
درود آقای مجیدی عزیز سپاس از مطلبی که منتشر کردید. شاید به جا باشه در کنار این مورد به شعار اصلی نمایشگاه مطبوعات امسال بپردازیم: آزادی مسوولانه!
مقوله ای که واقعیت پذیرفتن آن بسیاری از محدودیت ها را برای روزنامه نگاران برمی دارد و روزنامه نگاران کاری شایسته ی حرفه اشون می تونن انجام بدن.
نسخه موبایل سایت عالیه!!
نسخه موبایل سایت عالیه!! اگه میشد تو فیلیپ بورد هم همینجور نمایش بده عالی میشد
دکتر جان مطلب اصلی نصف صفحه رو میگیره اما عکس های مطلب برای این نصف صفحه واقعا بزرگه. حتی اندازه فونتها هم با اینکه مناسب هستن برای این نصف صفحه بزرگ به ظر میرسه و توی ذوق میزنه. اگر به مطالب فرعی سایت فضایی کمتر از نصف رو اختصاص بدین خیلی بهتر میشه.
موفق باشید
راستش برای همه چیزهایی که فرمودین بعد از کامل شدن طراحی و رفع باگها حرف و سخن دارم. به صورت خلاصه استفاده از فونتهای بزرگ یک رویکرد روز در طراحی است که هنوز در ایران به رسمیت شناخته نشده. ما قطعا در طراحی به دنبال استفاده از عکسهای بزرگ بودیم. چون به نظر من دیگر در طراحی نوین عکسهایی که محدود به اندازه زیر 600 پیکسل باشند، کارایی ندارند. همیشه من از کم شدن بار اطلاعاتی و زیبایی عکسها به خاطر ری سایز شدن آنها ناراضی بودم. خیلی وقتها با وسواس تا جایی که میشد حاشیه راست یا چپ عکس را کراپ میکردم، بلکه عکس نمود بهتری داشته باشد. در مورد سایدبارها، مسلما دیگر در یک پزشک تنها نقش آنها درج آگهی نیست و من باکسهای اطلاعاتی متعددی را به سایدبارها خواهم افزود. همین حالا هم بخش معرفی کتاب را میبینید. هدف این بوده که سایدبار، خواندنی شود و اطلاعات کوتاه از طریق آن عرضه شود. صبر داشته باشید.