وبگرد مبتلا – قسمت یازدهم: از لاست تا آسانگ
وبگرد مبتلا نام بخشی است که از چند وقت پیش در «یک پزشک» شروع کردهام و هدف از آن جمعآوری و گرد هم آوردن مطالب جذابی است که هر یک به تنهایی برای یک پست واحد کافی نیستند، اما قرارگیری آنها در کنار هم میتواند مجموعهای در خور توجه ایجاد کند.
با هم قسمت یازدهم این بخش تازه «یک پزشک» را میخوانم. امیدوارم که با بازخوردهای خود به من در بهتر کردن این بخش کمک کنید.
قسمتهای مختلف «وبگرد مبتلا» را میتوانید در اینجا ببینید.
پنجمین سالگرد به پایان رسیدن سریال «لاست»
دو روز پیش مصادف بود با پنجمین سالگرد پخش آخرین قسمت سریال «لاست».
اگر از فرندز صرفنظر کنیم، لاست شاید دومین سریالی بود که به صورت گسترده توسط عده زیادی از ایرانیان تماشا شد و تبدیل به یک پدیده وبی شد. در آن زمان در شبکههای اجتماعی نوظهور همه در مورد لاست مینوشتند و هر کس که سریال را شروع میکرد، تماشا کردناش را به بقیه توصیه میکرد.
لاست فصلهای ابتدایی بسیار درخشانی داشت و انبوهی از مفاهیم، ریزهکاریها، مناسبات انسانی و چرخشهای داستانی و فلشبکها و لوکیشنهای زیبا، آن را بینظیر کرده بودند. نمیدانم از قرار بود پخش لاست حالا شروع شود، با توجه به تنوع زیاد سریالهایی که حالا در دسترس همه هستند، باز هم همان محبوبیت سالهای پیش را پیدا میکرد یا نه.
در آن زمان، سایتها و فورومهایی برای لاست ساخته شده بودند و خیلیها با دقت زیاد در سریال، سعی میکردند، پرده از راز سریال بردارند.
در یک پزشک در آن زمان پستهای زیادی در مورد لاست نوشته بودم! برای مثال در اینجا میتوانید پستی در مورد به پایان رسیدن سریال و در اینجا هم میتوانید پستی در مورد نظریههای مطرحشده در مورد سریال را بخوانید.
برخی از این استدلالها و پیشبینیها بسیار دقیق و منطقی مینمودند، اما خب نویسندگان داستان در یک چرخش آشکار در فصلهای انتهایی، روال داستان را تغییر دادند و به سریال بعد فلسفی و بعد ماورایی دادند که راستاش را به خواهید به گمان من مقدار زیادی هم تصنعی از آب درآمد و بسیاری از ماها دلچرکین، قسمت آخر لاست را تماشا کردیم!
در عین حال به انبوهی از سؤالات ما هرگز پاسخ داده نشد، به همین مناسبت سایت هافینگتون پست، تعدادی از این سؤالات پاسخدادهنشده را جمعآوری کرده است.
شما چه فکر میکنید؟ منتظر پاسخ به کدام سؤالات و رازها بودید و بعد از اتمام سریال، هرگز به پاسخ آنها نرسیدید؟
ساعت اپل- فرصتی برای ایجاد کسب و کارهای کوچک برای تولیدکنندگان بند ساعت
اگر میخواهید یک ساعت اپل با یک بند ساعت اوریجینال شیک را بخرید، باید بگویم که خرید چندان ارزانی در پیش رو ندارید و اصولا به گمان من کمتر کسی در شرایط حاضر پیدا میشود که هزینه یک ساعت کلاسیک را برای خرید یک ساعت هوشمند کنار بگذارد.
اما چه میشود اگر شما یک مدل ارزان ساعت اپل را بخرید و بعد با بندهای غیراوریجینال، اما زیبا و باکیفیت، از آن استفاده کنید؟ این طوری هزینهتمامشده خیلی کمتر میشود.
همزمان با عرضه ساعت اپل، تولیدکنندههای کوچک دست به کار شدهاند تا بندهای ایچنینی تولیدکنند.
آیا در ایران هم تولیدکنندههایی، مثلا چرم مشهد یا درسا، دست به کار میشوند تا بندهای باکیفیت برای ساعت اپل تولید کنند؟
در تصویر زیر بند ساعت اپل تولیدشده توسط Monowear را میبینید.
بقیه بندهای ساعت را در اینجا ببینید.
ترکیب حیات وحش و طبیعت بکر نروژ
آندرهآس لای-یک عکاس نروژی- راه جالبی برای نمایش یکجای حیات وحش نروژ و طبیعت زیبای این کشور یافته است، او با تکنیک نوردهی دوگانه تصاویر طبیعت را روی بدن جانوران انداخته است و مجموعه عکس بسیار دیدنیای ایجاد کرده است:
مرگ تماسهای طبیعی انسانی با گوشیهای موبایل و فناوری
حدیث تغییری که فناوری که گوشیهای موبایل بر سر شیوه سنتی روابط انسانی آوردهاند، مبدل به داستان و افسوسی تکراری شده است.
در این میان، هنرمندی به نام Babycakes Romero در پروژهای به نام Death Of Conversation، در قالب تصاویری، این رفتار و تغییر عمده در زندگی انسانها را به نقد کشیده است:
کفپوشهای سهبعدی، تازهترین ابتکار در دکوراسیون داخلی
یک شرکت مستفر در دوبی به نام ایمپریال، دست به ابتکار جدید زده است و با استفاده از کفپوشهای سهبعدی اپوکسی که امکان نمایش عکسها یا لایههای شفاف متعدد در کف اتاقها و سرویسهای بهداشتی را میدهند، پتانسیلهای جدید برای تغییر حال و هوای منازل ایجاد کرده است.
یکی از پرشیبترین پلهای دنیا
منظره پل اشیما اوهاشی در ژاپن، بسیار شگفتانگیز است. همان طور که در تصاویر میبینید شیب پل در هر سوی این پل 45 با ارتفاع 45 متر، بسیار قابل توجه است.
هنرمندی که جلدهای کتاب با طرحهای رؤیایی میسازد
ما اغلب در سالهای نوجوانی به کتابهای ساده جلدمقوایی عادت کرده بودیم و راستاش قیمت کتاب این روزها آنقدر بالاست که شمار اندکی ما به سمت خرید و جمعآوری کتابهای لوکس میروند. البته خیلیها هم اعتقاد دارند که این محتوای کتاب است که باید اهمیت داشته باشد و نه جلدبندی و نوع چاپ آن.
اما راستاش را بخواهید، کتاب، فقط متن نیست. جلد و بو و فونت و نوع کاغذ کتاب، هم در خاطرههای ما کتابها را به چیزی فراتر از متن تبدیل کردهاند.
در اینجا میخواهم شما را با کارهای یک هنرمند طراح لیتوانیایی به نام آنیکو کولشنُکووا آشنا کنم که در طراحی روجلدهای پُلیمری ملعم از طبیعت و حیوانات تخصص دارد:
اگر اپل رباتهایی به سبک BB-8 فیلم جنگ ستارگان بسازد
در یکی از پستهای پیش یک پزشک با ربات بامزهای که قرار است در قسمت تازه فیلم جنگ ستارگان رونمایی شود، آشنا شدید.
حالا تصور کنید که این ربات به تولید انبوه برسد و مثلا شرکتی به مانند اپل، آن را تولید کند.
شاید حاصل کار این طوری شود:
رونمایی از مجسمههای اسنودن، آسانگ و منینگ در برلین
در چشم بعضیها این سه شخص آدمهای خطاکار یا با اهداف مشکوک هستند، اما خیلیها هم آنها را متفاوت و قهرمان میپندارند.
جمعه هفته پیش در آلمان از مسجمههای این سه شخص رونمایی شد.
مجسمهها را یک مسجمهساز ایتالیایی به نام داویده دورمینو ساخته سات و به طوری که میبینید در کنار این سه، یک صندلی خالی هم به صورت نمادین قرار داده شده است که دیگران را تشویق میکند تا راه این سه نفر را ادامه دهند.
این شماره از وب گرد مبتلا واقعا عالی بود.دستتون درد نکنه دکتر. راستی این کادر سبز رنگ سابس کرایب بد جور بی ریخت باز می شه. رنگ و قالبش هم اصلن به طراحی سایت نمیاد ، هم خوانی نداره. یه فکری به حالش کنین.
سریال lost چه زود تبدیل به نوستالوژی شد، انگار همین چند روز پیش بود که منتظر بودیم که از دبیرستان بریم خونه، ادامهی سریال رو ببینیم.
این کادر سبزرنگ هم زیاد جالب نیست، کلا باهاش مخالفم، ولی حداقل کاش آبی بود که به قالب وبلاگ میخورد…
سلام،
این قسمت وب گرد مبتلا واقعا عالی بود، و من نسبت به قبل از بخش های بیشتریش خوشم اومد مثل ترکیب حیات وحش و طبیعت بکر نروژ ،کفپوشهای سهبعدی، مرگ تماسهای طبیعی انسانی با گوشیهای موبایل و فناوری، تازهترین ابتکار در دکوراسیون داخلی، هنرمندی که جلدهای کتاب با طرحهای رؤیایی میسازد!!!
خب تقریبا همش دیگه!!!
تشکر
حداکثر شیب پل مورد اشاره شش و یک دهم درصد است و این عکس ها شیب را بیش از حد غیر واقعی نشان می دهند.
منم همون نظرای قبلی رو راجع به مطلب و اون کادره دارم که بشدت مشخصه موقتیه.
دکتر جان کم کم داریم مبتلا می شیم به این قسمت وبگرد مبتلا! این پست تون قوی تر از قبلی ها بود، نمی دونم به خاطر تصاویر زیباش بود یا تنوع جذاب مطالب. در کل توی این قسمت هم مطالبتون داره کم کم جا میفته. ممنونم ازتون
سلام .ببخشید اون سه نفر چه کار کرده بودند .و چکاره بودند .چرامشکوک؟چرا الگو .؟
جولین آسانژ سردبیر وبسایت ویکی لیکس هست که چندین هزار اسناد سری و فوق سری رو از حکومت های مختلف به خصوص آمریکا، تا حالا منتشر کرد.
چلسی (بردلی) منینگ کسی بود که هزاران سند سری و فوق سری رو در عراق در سال 2010 به ویکی لیکس و رسانه های دیگر تحویل داد و پس از آن در آمریکا در سلولی در یک پایگاه نظامی زندانی شد. عده ای او را یکی از عاملان اصلی به وقوع پیوستن انقلاب های مردمی چند سال اخیر در خاورمیانه می دانند و عده ای او را فردی خائن به کشورش می دانند.
ادوارد اسنودن کسی بود که در سال 2013 اسنادی سری و فوق سری از فعالیت های CIA و NSA منتشر کرد و از فعالیت های جاسوسی مثل prism پرده برداشت که به NSA به کمک مستقیم 9 شرکت آمریکایی از جمله فیسبوک، گوگل، مایکروسافت، یاهو و اپل، اطلاعات شخصی مردم در سرتاسر جهان را به منظور جاسوسی جمع آوری می کردند.
برخی این سه نفر رو خائن معرفی می کنند و برخی قهرمان. این سه نفر طرفدار بوجود آمدن حکومت شفاف هستند، حکومت هایی که چیزی برای مخفی کردن از شهروندان خود نداشته باشند. به همین خاطر در حال حاظر منینگ به جرم افشای اطلاعات در آمریکا در سلول انفرادی و آسانژ در انگلستان به جرم تجاوز محکوم شد و الان در سفارتخانه اکوادور در انگلستان پناهنده شده و جولین آسانژ هم تحت شرایطی به روسیه پناهنده شده.
طرح جلد کتاب ها خلاقانه و پر زحمت بود،اما باید فکری به حال چیدن شان تو قفسه ها هم کرد!!!!!
سپاس جناب دکتر مجیدی و خسته نباشید بابت مجله های زیباتون!