دلایل امکان وجود حیات در سیارات دیگر
«خداوند اندرین کیهان نماید هویدا هر زمان کیهان دیگر جهانها در جهان بـینی بهر یک کند چرخ دگر دوران دیگر»
«حاج میرزا حبیب خراسانی»
فضانوردان هنگامیکه بـه کـره ماه قدم نهادند، همانطوریکه پیشبینی میکردند، در مقابل خود، چیزی جز بیابانی پر از سنگ و صخره نیافتند. البته تسخیر ماه جزء اولین گامهائی بشمار میرود که بشر در راه اکتشاف کرات ماوراء زمین برداشته است و اکـنون بیش از هر زمان دیگر، مسئله امکان وجود حیات، در سایر کرات مورد بحث دانشمندان قرار گرفته است.
این موضوع از قرنها قبل فکر بشر را بخود مـشغول داشـته است، در سال 1600 میلادی، راهبی موسوم به «ژیئوردانوبرونو»1 ابراز عقیده کرد که ممکن است در فضای لا یتناهی، سیارات مسکون دیگری وجود داشته باشد. ولی مقامات کلیسا وی را بجرم اظهار این عقیده تحت تعقیب قـرار دادنـد و پس از شکنجه زنده زنده در آتش سوزاندند. چندی بعد، یکی از نویسندگان فرانسوی بنام «فونتنل»2 بدون آنکه دچار مزاحمت شود، همین عقیده، یعنی امکان وجود حیات در سایر کرات را، ابراز داشت.
امروز نـویسندگان داسـتانهای باصطلاح علمی، مطالعهٔ مفصلی درباره زندگی در ستارگان مینویسند و راجع به نحوهٔ فرود آمدن ساکنان این ستارگان بزمین قلمفرسائی میکنند. ولی دانشمندان معمولاً باین نوشتهها وقعی نمیگذارند و به مطالبشان لبخند مـیزنند و یـا لا اقـل بیاعتنائی نشان میدهند. البته دانـشمندان امـکان وجـود موجودات زنده و حتی متفکر را در سایر کرات بکلی منکر نمیشوند ولی معتقدند که قبل از اظهار نظر قطعی، نسبت باین موضوع، باید جـنبههای مـختلف ایـن مسئله روشن گردد.
موقعیکه امکان وجود حیات، در اجـرام سـماوی خارج از زمین، مورد بحث قرار میگیرد، باید قبل از هر چیز زندگی را تعریف کرد. بدویترین موجود زنده بصورت موجود در زمـین، عـبارت اسـت از تودهای از «مولکول» های متشکلی که خصوصیات شیمیایی خود را حفظ کـرده و با جذب غذا و کسب نیرو از محیط مجاور، به حجم خود میافزایند و تکثیر میشوند. «کاربن» ستون اصلی این سـاختمان شـیمیائی را تـشکیل میدهد و «ازت»، «هیدروژن» و «اکسیژن»(تشکیل دهنده آب) از عناصر اصلی این ساختمان بشمار میرود.
از لحـاظ شیمیائی، فعل و انفعالات مادهٔ حیاتی چیزی جز فعل و انفعالات مشتقات «کاربن» نیست و خصوصیات شیمیائی این مـشتقات، تـا جـائی که وضع محیط مجاور اجازه دهد، شرائط پدید آمدن زندگی را بوجود مـیآورد. مثلاً در مـحیطی که حرارت آن از 100 درجه سانتیگراد تجاوز کند، هیچ موجودی زنده پیدا نمیشود. بنابراین نمیتوان انـتظار داشـت کـه در کرهٔ مشتری، که حرارت آن در حدود 400 درجه است، موجودات زنده وجود داشته باشند.
البـته بـعضی از خیالبافان که تا حدودی بعلم شیمی آشنائی دارند موجودات زندهای را در مخیله خود مـجسم سـاختهاند کـه در آنان «سیلیسیوم»، که دارای خواص شیمیائی شبیه خواص کاربن است، جایگزین این عنصر گـردیده بـاشد. با این فرض موجودات مذکور میتوانند در حرارت چندین صد درجه زندگی کنند. هـمچنین بـعقیدهٔ ایـن خیالپردازان برای اینکه در کرات فاقد «اکسیژن» و نتیجتاً فاقد آب، شرائط پیدایش زندگی بوجود بیاید، کافی اسـت کـه موادی دیگر مثلاً «آمونیاک»، «اسید سولفیدریک» و یا «اسید فلوریدریک» جانشین آب گـردد.
بـدیهی اسـت این فرضیات مبنائی علمی ندارد و به تخیلات نویسندگان داستانهای باصطلاح علمی بیشباهت نیست، بنابراین بـهتر اسـت از ایـن بحث بگذریم و به موضوع مادهٔ حیاتی، بنحویکه آن را در زمین میشناسیم، باز گردیم.
در مـنظومهٔ شـمسی فقط یک سیاره وجود دارد که وضع آن از لحاظ امکان وجود حیات بکرهٔ زمین شبیه است و آن مریخ اسـت. هـوای این سیاره بسیار سرد و تا حدودی قابل مقایسه با هوای سیبری و یـا مـناطق قطبی است. مریخ دارای جو بسیار رقیقی اسـت، انـدکی بـرف در این سیاره دیده شده و ممکن است بـرف حـقیقی و یا برف کاربن باشد. اگر انسانی، بدون لباس مخصوص غواصان، در این کره فـرود آیـد، در ظرف چند ثانیه تلف خـواهد شـد. احتمال دارد کـه مـوجودات زنـده ابتدائی از قبیل «باکتری»، «خزه» و امثال آن بـتوانند در ایـن سیاره بوجود آیند و نشو و نما کنند. البته بیشتر این حدسیات مبتنی بـر فـرضیات است. ممکن است در سالهای آینده پیـروان «آلدرین» و «آرمسترونگ»(فضانوردانیکه بـه کـره ماه قدم نهادند) نمونههائی از مـواد مـوجود در سطح مریخ را برای بررسی بزمین بیاورند. در آن موقع میتوان بطور قاطعتر، دربارهٔ وجود زنـدگی در ایـن سیاره، اظهار نظر کرد. اگـر در مـریخ مـوجودات زندهای بغیر از مـیکروبها وجـود نداشته باشند، اطلاع از ایـن مـوضوع برای زیستشناسان هیجانانگیز خواهد بود ولی برای مردم عادی اهمیتی نخواهد داشت.
منظومهٔ شمسی، در مـقابل کـهکشان یک ذره غبار و کوچک بشمار میرود. کهکشانهای دیـگر، ذرهای بـیش نـیست. ایـنجاست که کثرت تعداد سـتارگان، کفهٔ ترازو را، به نفع نظریهٔ مبتنی بر وجود حیات در سایر کرات، سنگین میسازد. «آناتول فـرانس» نـویسندهٔ فرانسوی در یکی از کتابهای خود بنام «روسـنک سـفید» مـوضوع امـکان وجـود زندگی در ستارگان را مـطرح نـموده است و مطالبی بیان میکند که میتوان آن را بشرح زیر خلاصه نمود:
«یک فضای محدود مثلاً اتاقی را کـه در آن هـستیم در نـظر بگیریم. اشیاء موجود در آن اتاق را میتوانیم به تـرتیباتی مـختلف قـرار دهـیم کـه تـعداد آنها بیش از تعداد ترتیباتی خواهد بود که میتوان چندین مهرهٔ شطرنج را بر یک صفحه شطرنج چید. ولی تعداد این ترتیبات هر قدر هم زیاد باشد بالاخره محدود اسـت و حال آنکه فضای کیهانی نامحدود میباشد و تمام ترتیبات و تنظیمات قابل تصور ممکن است در آن صورت گیرد و بتعدادی نامحدود تکرار شود. بنابراین در همین موقعیکه من با شما گفتگو میکنم ممکن است تـعدادی نـامحدود، اناتول فرانسهای دیگر، همین مطالب را در کرات دیگر، بیان نمایند و مانند من شیشههای عینک خود را پاک کنند…»
اینگونه ادله، با آنکه مورد قبول دانشمندان عصر حاضر نیست تا حدودی شباهت بدلائلی دارد کـه بـعضی از دانشمندان بخصوص علمای نجوم برای اثبات عقیدهٔ خود مبنی بر وجود موجودات زنده در سایر کرات، اقامه میکنند. این دانشمندان خاطرنشان میسازند که کـهکشان بـه تنهائی دارای در حدود 30 میلیارد ستاره اسـت کـه بسیاری از آنها چندین سیاره دارد. گرچه رؤیت این سیارات، بعلت کوچکی آنها و نیز بسبب اینکه نوری از خود ساطح نمیکند، بسیار دشوار است ولی دانشمندان، با وسـایل غـیر مستقیم، بکشف بعضی از آنـها مـوفق گردیدهاند، فرض کنیم که از هر هزار ستاره موجود در یک کهکشان، فقط یک ستاره دارای تعدادی سیاره باشد، با این حساب 30 میلیون منظومه خواهیم داشت که جمع سیارات آنها در حدود یـکصد مـیلیون خواهد بود. حال فرض کنیم که بین هر هزار سیاره، فقط یک سیاره وجود داشته باشد که در آن نوعی از زندگی پدید آمده باشد. با این فرض یکصد هزار سیاره مسکون وجـود خـواهد داشت. حـال دامنهٔ تخیل را توسعه داده و چنین تصور کنیم که در بین هر هزار سیارهٔ مسکون یک سیاره وجود داشته بـاشد که در آن موجودات زنده متفکر و تمدنهای پیشرفته پدید آمده باشد. از این فـرض نـتیجه میگیریم که فقط در یک کهکشان صد تمدن پیشرفته وجود دارد. ولی باید دانست که فضای کیهانی شناخته شده دارای میلیاردها کـهکشان اسـت که بسیاری از آنها به کهکشان ما شباهت دارد.
این طرز استدلال، با آنکه مـبتنی بـر فـرضیات است، مورد استفاده بعضی از دانشمندان ستارهشناس قرار گرفته است. بعقیدهٔ بسیاری از آنان وجود حیات در سـایر کرات غیر قابل تصور نیست. بلکه آنچه تصورش دشوار است آن است که شـرائط پیدایش زندگی تنها در یـک سـیاره یعنی زمین جمع شده باشد. اگر قبول کنیم که این شرائط در سایر سیارات نیز بوجود آمده باشد، قانون علت و معلول ایجاب میکند که زندگی در کرات دیگر هم بوجود آمده و طبق هـمان قوانین طبیعی کلی که بر زمین حکمفرما است تحول یافته باشد. این استدلال بعضی از زیستشناسان را متقاعد نمیسازد. بعقیدهٔ آنان مسئلهٔ پیدایش حیات باین سادگی که ستارهشناسان میپندارند نیست. برای تهیه یـک «کـوکتیل» کافی است که مقداری از مشروبات مختلف را در یک بطری بریزیم و آن ر اتکان بدهیم. ولی اگر ترکیبات شیمیائی متشکل یک موجود زنده را در یک لوله آزمایشگاهی باهم بیامیزیم مادهٔ حیاتی بوجود نخواهد آمد. لا اقل این امـر تـاکنون امکانپذیر نبوده است. گو اینکه شیمیدانان زیستشناس، طی سنوات اخیر، موفق شدهاند تعدادی از ترکیبات شیمیائی را که تاکنون فقط در ارگانیسمهای زنده بوجود میآمد، بطور مصنوعی بسازند. حتی اخیراً دانشمندان بـا اسـتفاده از تحقیقات یکی از متخصصین شوروی موسوم به «اوپارین»1 توانستهاند پدیدههائیرا که شباهت زیادی به فعالیتهای موجودات زنده دارند بوجود بیاورند. مثلاً آنان نوعی قطرات «پروتئینی» ساختهاند که با جذب نـشاستهٔ مـحیط مـجاور خود و دفع مواد زائد آن، انـرژی تـولید میکند. ولی دانشمندان مذکور برای انجام این آزمایش ناچار بودند به قطرات پروتئین مقداری «آمیلاز» یعنی «آنزیمی»(ماده تخمیری قابل حل) را که از مـوجودات زنـده گـرفته بودند، بیامیزند. اما باید دانست که در همین اواخـر، دانـشمندان موفق بساختن نوعی از «آنزیم» گردیدهاند. حال این سئوال بذهن خطور میکند که آیا آنچه در یک آزمایشگاه ساخت دست بـشر انـجام میگیرد نمی- تواند در بعضی از آزمایشگاههای طبیعی بیشمار کیهانی بوقوع پیوندد؟
خلاصه مـطلب آنکه، بین دانشمندان در مورد امکان وجود حیات در سایر کرات اختلاف نظر وجود دارد. بعضی معتقدند که پیدایش زندگی، در صـورتیکه شـرائط لازم جـمع گردد، یک پدیدهٔ عمومی است و به کره زمین اختصاص ندارد. عـدهٔ دیـگری با توجه به تحقیقات عمیقی که دربارهٔ نحوه پیدایش موجودات زنده و پیچیدگی طرز عمل آنزیمها بـعمل آمـده، پیـدایش حیات خارج از کره زمین را غیر محتمل میدانند و معتقدند حتی اگر تمام شـرائط شـیمیائی و فـیزیکی مساعد برای پیدایش زندگی جمع گردد، باز مسلم نیست که موجودات زنده پدید آیـند. بـعقیدهٔ آنـان پدید آمدن حیات و تحول آن مستلزم بروز یک سلسله تصادفات و شرائطی است که بـوقوع پیـوستن آنها غیر محتمل میباشد. تکرار تصادفات و شرائطی که موجب پیدایش زندگی در کره زمـین گـردیده اسـت بهمان اندازه بعید است که مثلاً جایزه ممتاز بختآزمائی ده بار متوالی به یک تـن اصـابت کند. بهمین جهت پروفسور «آندره لووف»1 برندهٔ جایزهٔ «نوبل» در رشته پزشکی مینویسد: «بعقیدهٔ مـن زنـدگی در خـارج از کرهٔ زمین وجود ندارد.»
شاید این نظریهٔ منفی دانشمندان دربارهٔ امکان وجود زندگی در خارج از کـرهٔ زمـین را بتوان نشانهای از عکس العمل دانش امروزی در مقابل آرزوها و امید- های دور و درازی دانست کـه آغـاز اکـتشافات کیهانی در دل مردم بوجود آورده است. در پنج قرن پیش نیز کشف قارهٔ امریکا دورنمای سرزمینهای افـسانهای و خـیالی از قـبیل «الدرادو» را در نظر مردم مجسم ساخت. بشر همواره آرزوی دست یافتن به آفاق و سـرزمینهای شـگفتانگیز و خارق العاده را در فکر خود پرورانده است و پیشرفتهای علمی عصر حاضر مشوق اینگونه رؤیاها و تخیلات بوده اسـت. ولی هـمین دانش پیشرفتهٔ امروزی وظیفهٔ خود میداند که نگذارد مردم دستخوش خیالات واهـی و آرزوهـای نامعقول گردند. بهر حال وجود زندگی در سـایر کـرات نـه تنها ممکن بلکه بعقیدهٔ بسیاری از دانشمندان بـسیار مـحتمل است. ولی وجود تمدنهای پیشرفته در خارج از کرهٔ زمین، با آنکه قابل تصور میباشد، زیـاد مـحتمل نیست اما امکان مسافرت بـسایر کـرات در خور تـأمل بـیشتری اسـت زیرا در اینجا موضوع مسافت و زمان بـمیان مـیآید. نور از کرهٔ ماه در ظرف اندکی بیش از یک ثانیه بزمین میرسد. رسیدن نـور از مـریخ بما، برحسب اینکه در چه وضعی نـسبت به زمین قرار گـرفته بـاشد، بین 3 تا 22 دقیقه بطول میانجامد.
در خـارج از منظومهٔ شمسی ستارهایکه از همه بزمین نزدیکتر است و بهمین علت «پروکزیما»1 نامیده میشود،3/4 مـیلیون سـال نوری با زمین فاصله دارد. البـته بـاید بـخاطر داشته باشیم کـه سـرعت سیر نور در هر ثـانیه 000/300 کـیلو متر است. البته ساختن سفینههائی فضائی که سرعت سیرشان مساوی سرعت سیر نور بـاشد قـابل تصور است. ولی باید دانست که بـدن انـسان تاب تـحمل سـرعت بـیش از حد معینی را ندارد. بـرای اینکه فضانورد بتواند، بدون خطر، به سرعتی معادل سرعت نور بارسد باید چندین سال مـتوالی بـا سرعتی که بتدریخ رو بافزایش است حـرکت کـند و قـبل از رسـیدن بـه مقصد، باید بـهمان مـدت، با سرعتی که رو بکاهش است به مسیر خود ادامه دهد و همین جریان باید در سفر برگشت بـزمین تـکرار شـود. بدین ترتیب مسافرت رفت و برگشت به سـتارهٔ «پروگـزیما» در حـدود 15 سـال بـطول خـواهد انجامید ظاهراً ستارهٔ «پروگزیما» فاقد سیاره است. برای پیدا کردن ستارههای جالب دیگر باید در اطراف منظومه شمسی، فضائی را به شعاع هزار سال نوری، مورد تجسس قرار داد. اگـر منظومههای دیگر کهکشان و نیز کهکشانهای دیگر را در نظر بگیریم به مشکل تسخیر کرات سماوی پی خواهیم برد.
البته نمیگوئیم که این امر هرگز صورت نخواهد گرفت بلکه میگوئیم تحقق یافتن آن بـاین زودیها امکانپذیر نیست. تنها امیدیکه باقی میماند امکان اخذ تماسهای مخابراتی با ساکنان فرضی کرات دیگر است. برای این منظور زبان مخصوصی بنام «لینکوس»2 اختراع کردهاند. ولی تاکنون هیچ پیامی بـاین زبـان مخابره نشده است.
از طرف دیگر کوششهائیکه در سال 1960 بوسیله کارشناسان ایستگاه «گرین- بنک»2 امریکا برای دریافت پیام از کرات دیگر بعمل آمد بینتیجه ماند. مـکالمهٔ بـا ساکنان احتمالی اکرات فلکی آسـان نـیست زیرا صدها بلکه هزارها سال باید صبر کرد تا پاسخ سؤالی که فرستاده شده بزمین برگردد. مثلاً اگر امروز ما موفق شویم با کـرات مـاوراء زمین تماس مخابراتی بـگیریم، بـرای دریافت پاسخ آن باید چندین هزار سال، یعنی معادل فاصلهٔ زمانی بین عصر غارنشینی بشر و دوران فعلی یا عصر «آپولو»، صبر کنیم.
از مجلهٔ «کـنستلاسیون» چـاپ پاریـس ترجمه: دکتر خراسانی
گوهر , فروردین و اردیبهشت 1352