30 سال پیش در چنین روزی یک شهروند عادی آلمانی، با فرود آوردن هواپیمای خود در میدان سرخ مسکو، استحکام دیوار آهنین را زیر سؤال برد
30 سال پیش، «ماتیاس راست»، 18 سالش بود. او در آن زمان یک خلبان بیتجربه آماتور به حساب میآمد و تنها 50 ساعت سابقه پرواز داشت.
در این زمان، جاهطلبی و بیپروایی جوانی باعث شد که ایدهای عجیب را که در ذهن داشت، به مرحله اجرا درآورد. او دوست داشت شخصا به خیال خود کاری کند تنش بین دو طرف دعوای جنگ سرد کاهش پیدا کند و میخواست پُلی به سوی شرق باز کند.
ایده او که البته در مقام عمل میتوانست بر آتش دشمنی شرق و غرب بیفزاید، به صورتی شگفتانگیز و غیرمترقبه، باعث قوت گرفتن جریان اصلاحات به سبک میخائیل گورباچف شد!
او در آن زمان یک هواپیمای اسپورت مدل رمیس سسنا اجاره کرده بود و در آن تغییراتی داده بود، مثلا تعدادی از صندلیها را برداشته بود و مخازن سوختی را جایگزین آنها کرده بود.
روز 13 می سال 1987 او با هواپیمای کوچک خود، از شهری نزدیک هامبورگ برخاست. در طی دو هفته بعد او از بسیاری نقاط اروپای شمالی دیدن کرد: به جزایر فاروس رفت، یک هفته را در ایسلند گذراند و در بازگشت از برگن بازدید کرد.
بعدها او اعتراف کرد که هدف او از این سفر کسب تجربه و افزایش مهارت خلبانیاش بوده تا بتواند به مسکو پرواز کند. یکی از دلایلی که او به ایسلند رفت، این بود که از خانه هوفدی که در آن گفتگوهای ناموفقی بین آمریکا و شوروی در اکتبر سال 1986 صورت گرفته بود، بازدید کند.
سرانجام روز 28 می سال 1987 فرارسید. او باک هواپیمایش را در فرودگاهی در هلسینکی پر کرد و به کنترل ترافیک هوایی گفت که میخواهد به استکهلم پرواز کند. در ساعت 12:21 بعداز ظهر او پروازش را شروع کرد. او به فاصله کوتاهی مسیر پروازش را عوض کرد. مرکز کنترل ترافیک هوایی با او تماس گرفت و به او هشدار داد که مسیرش را تغییر بدهد و مسیر شلوع هلسینکی به مسکو را ادامه ندهد، اما راست همه تماسهای رادیوییاش را قطع کرد.
با ادامه مسیر، او از صفحه رادار فنلاندی، ناپدید شد. خدمه مرکز کنترل هوایی، اعلام وضعیت اضطراری کردند و حتی گشت دریایی ساحلی فنلاند هم فعال شد. جالب بود که آنها لکه روغنی را در نزدیکی محلی که هواپیمای راست از صفحه رادار گم شد، پیدا کردند، اما جستجوی بیشتر آنها، نتیجه در بر نداشت.
راست به مسیرش ادامه داد و به سواحل بالتیک رسید، و راهش را به سمت مسکو ادامه داد. در ساعت 14:29 او روی صفحه سیستم دفاع هوایی شوروی ظاهر شد. بعد از اینکه به تماس هشدار رادیویی پاسخ نداد، سه واحد موشکی زمین به هوا، شروع به رهگیری او کردند، اما هیچ کدام اجازه پرتاب موشک را از سوی مقامات مسئول پیدا نکردند.
وضعیت آمادهباش در شوروی اعلام شد و دو هواپیمای رهگیر شوروی به هوا برخاستند. در ساعت 14:48 یکی از خلبانهای همین هواپیماهای رهگیر، گزارش کرد که توانسته هواپیمای سفیدی را مشاهده کند، اما او به او اجازه پیگیری بیشتر و درگیری داده نشد و به آنها دستور بازگشت داده شد.
گمان میرود که بعد از این، «راست» هواپیما را در جایی به زمین نشانده باشد و حتی لباسش را عوض کرده باشد، چون شرایط آب و هوایی و سرعت هواپیما نشان میدهد که او بایستی زودتر از اینها به مسکو رسیده باشد.
راست در واقع بسیار خوششانس بود. در واقع سیستم دفاع هوایی شوروی کوتاهزمانی قبل از پرواز او به چند ناحیه تقسیم شده بود، این کار، مدیریت دفاع هوایی را ساده میکرد، اما از نظر هماهنگی مشکلاتی هم داشت. به علاوه در آن زمان مانوری هم در جریان بود و چون مقامات احتمال میدادند که خلبانهای بیتجربه ممکن است تنظیمات سیستم شناسایی دوست از دشمن یا اصطلاحا IFF را به خوبی اعمال نکنند، مسئولان تصمیم گرفتند که در آن بازه زمانی، همه پروازها به صورت پیشفرض، «دوست» تصور شوند که یکی از آنها، همان هواپیمای «راست» بود!
خوششانسی دیگر راست: نزدیک شهر تورژوک، یک سانحه هوایی روز قبل رخ داده بود و ترافیک هوایی آن منطقه به خاطر پرواز هواپیماهای امدادرسانی افزایش پیدا کرده بود و باز هم سیستم شناسایی دوست از دشمن، روی «دوست» پیشفرض تنظیم شده بود! در جریان پرواز، هوایمای او دو بار به عنوان هواپیمای آموزشی خودی تشخیص داده شد!
سرانجام ساعت 7 بعد از ظهر، هواپیمای راست به بالای مسکو رسید. او در نظر داشت، ابتدا در کرملین به زمین بنشیند، اما او واهمه داشت که به سبب دیوارهای بلند کرمیلن، کا گ ب او را به سرعت دستگیر کند و بعد کل واقعه را منکر شود.
پس تصمیم گرفت که در میدان سرخ فرود آید. اما آنجا به سبب عبور جمعیت انبوه عابر پیاده، مکان مناسبی نبود. پس سرانجام در پلی نزدیک کلیسای سنت بازیل فرود آمد.
بعد از فرود او 100 متری به سمت میدان راه رفت. در آنجا عابرهای شگفتزده، به او خوشامد گفتند و از او امضا خواستند.
عابرها از او پرسیدند که اهل کجاست. راست هم گفت که از آلمان میآید. مردم خوشخیال تصور کردند که او منظورش آلمان شرقی است. اما وقتی که او گفت از آلمان غربی است، آنها بسیار تعجب کردند.
یک پزشک انگلیسی که در آن زمان آنجا بود، از فرود آمدن او روی پل فیلمهایی برداشت. راست حدود دو ساعت بعد بازداشت شد.
روز دوم سپتامبر، محاکمه راست شروع شد و او به 4 سال حبس در اردوگاه کار اجباری به خاطر نقض قوانین هوایی و تجاوز به حریم هوایی شوروی محکوم شد.
او البته هیچگاه به اردوگاه کار اجباری فرستاده نشد و به جایش یه یک زندان موقتی با سطح امنیتی بالا فرستاده شد.
اما تنها دو ماه بعد ملاقاتی بین ریگان و گروباچف رخ داد، در این ملاقات آنها عهدنامه محدود کردن تسلیحات هستهای میانبرد در اروپا را امضا کردند. در این زمان رهبر شوروی دستور داد که راست به نشانه حسن نیت، آزاد شود و او در آگوست سال 1988 آزاد شد.
در سوم آگوست سال 1988 راست به آلمان بازگشت و توجه گسترده رسانههای را برانگیخت. خانواده او حق انحصاری داستان را به مجله آلمانی اشترن به قیمت 100 هزار مارک فروختند.
پرواز راست و به سلامت نشستن غیرمترقبه او در مسکو به شهرت ارتش شوروی صدمه زیادی زد.
اما این پرواز تأثیرباورنکردنی دیگری هم داشت: گورباچف به بهانه ناکارآمدی مقامات دفاعی، شماری از قدرتمندترین مخالفان اصلاحات خود را در ارتش شوری، برکنار کرد. برآورد میشود که صدها نظامی علیرتبه، در این زمان از سمت خود برکنار شدند. این مسئله بزرگترین جابجایی قدرت در ارتش شوری از زمان استالین محسوب میشد.
اما چه بر سر هواپیمای راست آمد. هواپیمای او به ژاپن فروخته شد و بعدها چند بار به نمایش درآمد. در سال 2008، این هواپیما به آلمان برده شد و الان در موزهای در شهر برلین نگهداری میشود.
اما جالب است بدانید که در همان زمان بازگشت راست به آلمان، شماری از روزنامهنگاران او را از نظر روانی ناپیدار ارزیابی کرده بودند. اگر منطقی بیندیشیم پرواز به مسکو، به صورتی که توضیح داده شد، کاری نبود که از یک آدم منطقی برآید.
داستان زندگی بعدهای راست هم همین مطلب را گواهی میدهد:
در سال 1989 او دوره خدمات اجتماعی اجباری خود را در بیمارستانی در آلمان عربی میگذراند. اما او در این زمان، به یک همکار زن که نخواسته بود به خواسته او تن دربدهد، چاقو زد. این زن به سختی جان به در برد. راست به دو نیم سال زندان محکوم شد، اما بعد از 15 ماه آزاد شد.
بعد از آن هم راست به زندگی آشفته خود ادامه داد. در سال 1996، او به آیین هندوییسم درآمد و بعد با دختر یک تاجر هندی چای ازدواج کرد.
در سال 2001 او به متهم شد که یک شال کشمیری دزدیده و جریمه شد. در سال 2005 او به او اتهام کلاهبرداری زده شد.
با این همه راست شخصی است که ایدههای صلحطلبانهای در ذهن دارد. او بر این باور است که بلوک غرب، ناتوان از حفظ استانداردهای اخلاقی است.
اما جالب است بدانید که پرواز راست به مسکو، باعث شده بود که تا مدتها شهروندان مسکو، لطیفههایی در این مورد مخفیانه بسازند و برای هم تعریف کنند، مدتی آنها نام میدان سرخ را عوض کرده بودند و بر اشاره به آن از نام دو ترمینال مشهور مسکو استفاده میکردند.
به فاصله کوتاهی بعد از حادثه شرکت توزیعکننده بازی شبیهساز پرواز، در برنامه خود، پرواز به مسکو را هم گنجاند.
در ایران هم در تلویزیون آن زمان، این خبر اعلام شده بود و خیلی از مردم عادی آن زمان تصور میکردند که راست یک نابغه خلبانی است.
مطلب بسیار جالی بود. با تشکر.
مطلب بسیار جالی بود.
از آن مطالب یک پزشکی درجه یک و باحال بود. واقعاً لذت بردم!
چقدر هیجان انگیز. جالب و شیرین.
مطلب بسیار خوبی بود … در واقعا اولین بار بود که این جریان رو شنیدم
واقعا جالب بود ، در هر لحظه از ماجرا امکان داشت همه چیز جور دیگه ای بشه
واقعا غیر قابل پیش بینی بود
چقدر جذاب بود! با یک سرچ خیلی بی ربط بهش رسیدم و مجبور شدم وسط هزار تا کار تا آخرش بخونم ! مجبور بودم …