چرا نام 1984 برای رمان مشهور جورج اورول در نظر گرفته شد؟
شاید اولین نقطه تلاقی یک متن با خواننده عنوان آن باشد. در بسیاری موارد خواننده با دیدن عنوان یک کتاب، داستان، مقاله، شعر… تصمیم می گیرد که مطلب را بخواند یا از آن چشم بپوشد. چه بسا پس از خواندن چند جمله، سطر، پارگراف یا صفحه تصمیم تازه ای بگیرد، اما همیشه نقطه آغاز این پیوند یا گسست عنوان نوشته است.
گری دکستر، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی با توجه به نقش مهم عنوان های آثار ادبی در این زمینه پژوهش جالبی انجام داده و جزئیاتی خواندنی درباره عناوین شماری از آثار ماندگار ادبی را فراهم کرده است. آنچه در زیر می خوانید برگردانی است از یادداشت های او درباره بعضی آثار که به فارسی ترجمه شده اند و یا نامشان برای خواننده فارسی زبان آشناست. توضیحات میان کروشه ها در متن از مترجم است.
1984 اثر جورج اورول
اوایل دهه ۱۹۸۰ دوران چندان شادی نبود. دو جبهه سیاسی قدرتمند و تا بن دندان مسلح جهان همواره در حالتی از رویارویی تصنعی به سر می بردند. دولت های خودکامه و نیروهای سرکوبگر پلیسی وجود داشت. جهان غرب منتظر فرارسیدن زمانی بود که نشانگر نابودی کامل امید و ارزش های انسانی باشد.
شمارش معکوس برای سال ۱۹۸۴ در مقایسه با هزاره دوم که شانزده سال بعد فرا می رسید، با اضطراب و هیجان هزارهای بیشتری همراه بود. ظاهرا تنها کسانی که در آن دوران واقعا خشنود بودند و از این اضطراب بهره می بردند آگهینویس های تبلیغات بودند. نمونه اش متن آگهی یک شرکت تولیدی موکت و کفپوش در نیویورک است به این مضمون:
«جنگ صلح است. آزادی بردگی است. نادانی قدرت است و هر متر مربع از موکتهای جدید و نخ تاب نایلونی ما به قیمت ۱۹ دلار و ۸۴ پنس به فروش می رسد (بدون احتساب لایه گذاری و نصب). هر متر مربع ۱۹ دلار و ۸۴ پنس! حتما به دیدنش می ارزد. امضا: برادر بزرگ.»
اولین روز سال ۱۹۸۴ که فرارسید گویی وارد سالی جدید نشدیم، بلکه به صحنهای ترسناک قدم گذاشتیم. از چهل سال پیش تا آن هنگام، جورج اورول به چشم نوستراداموسی معاصر نگریسته می شد. اکنون سرانجام سالی آغاز شده بود که درستی یا نادرستی پیش بینی اورول را بر همگان روشن می کرد.
از همان هنگام که کتاب ۱۹۸۴ به بازار آمد بسیاری کوشیدند تا توضیحی برای انتخاب این سال بخصوص بیابند. رایج ترین توجیه، فرضیه معکوس کردن رقمها بود. اورول کتابش را در دسامبر ۱۹۴۸ به پایان برد و برعکس ۴۸ میشود ۸۴. اما اورول نوشتن کتاب را در سال ۱۹۴۳ آغاز کرد و رویدادهای کتابش در سال ۱۹۸۰ اتفاق می افتاد. با طولانی تر شدن زمانی که برای نوشتن کتاب صرف کرد، تاریخی را که برای عنوان کتاب برگزیده بود نخست به ۱۹۸۲ و س پس به ۱۹۸۴ تغییر داد. به احتمال زیاد وقتی نگارش کتاب را به پایان رساند این نکته به ذهنش خطور کرده بود که ۱۹۸۴ برعکس ۱۹۴۸ و تاریخ اتمام نگارش اثر است، اما به هر حال انتخاب ۱۹۸۴ در اصل ناشی از این بود که اورول مدتی طولانی به نوشتن کتاب پرداخت و آن را زودتر از ۱۹۴۸ به پایان نبرد.
فرضیه مطرح دیگر به تأثیرگذاری جک لندن اشاره دارد. در رمان پاشنه آهنین (منتشر شده در ۱۹۰۸) – که اورول آن را بسیار می ستود و داستانش نیز مانند ۱۹۸۴ حکایت یک ویرانشهر است – آمریکا به صورت جامعه ای تصویر شده است تحت حاکمیت اقلیتی فاشیست که به کمک مزدوران خود بر اکثریت فرمانروایی می کنند. در پاشنه آهنین تاریخ تکمیل «شهر شگفتیها» – یا آسگارد ۱۹۸۴ است. اما در داستان جک لندن ۱۹۸۴ نقش برجسته ای ندارد. در واقع این تاریخ در زیرنویسی مربوط به احداث دو شهر ذکر شده است: «شهر آدریس در ۱۹۴۲ میلادی بنا شد، در حالی که ساخت و ساز شهر آسگارد زودتر از تاریخ ۱۹۸۴ تمام نشد. احداث این شهر ۵۲ سال طول کشید و در این مدت ارتشی از نیم میلیون رعیت پیوسته به کار مشغول بودند.» اگر نیت اورول اشاره به پاشنه اهنین بود، تاریخ ۱۹۸۴ را از همان آغاز در نسخه دستنوشت اولیه اش می آورد.
فرضیه جذاب سوم مربوط می شود به شعری سروده اولین همسر جورج اورول (الین اوشانسی) که در سال ۱۹۳۴ در یک مجله دانش آموزی منتشر شد. این شعر «پایان قرن: ۱۹۸۴» نام داشت و راجع به جامعه ای تخیلی بود که دانشمندانش با دور آگاهی کنترل می شوند: «مغزشان روی موج ایستگاه تله پاتیکت تنظیم می شود و از آن مرکز دستور می گیرند.» وقتی در سال ۱۹۴۸ اورول به دنبال نامی برای کتاب خود می گشت
بعید نیست که به این شعر فکر کرده باشد، با این حال اگر چنین بود اسم ۱۹۸۴ بسیار زودتر از این در نسخه دستنوشت او ظاهر می شد.
به نظر می رسد که سال ۱۹۸۴ اهمیت ویژه ای برای اورول نداشته است.
شواهد دیگری هم هست که این نکته را تأیید می کند. نخستین آنها این است که عنوان موقت اورول برای کتابش آخرین انسان در اروپا بود. حتی بعد از اتمام نگارش اورول هم چنان با ناشرش، فردریک والبورگ، بر سر انتخاب عنوان در گفت و گو بود و حتی در نامه ای به دوستی نوشت: «هنوز در انتخاب عنوان دودل هستم. نمیدانم ۱۹۸۴ باشد یا آخرین انسان در اروپا.» دیگر این که ناشر آثار اورول در آمریکا، هار کورت بریس، نسبت به انتخاب ۱۹۸۴ ابراز تردید کرده بود و از اورول اجازه خواست تا این عنوان را عوض کند.
اورول خطاب به کار گزار خود نوشت: «فکر نمی کنم اشکالی داشته باشد که یک اثر با دو عنوان متفاوت در آمریکا و بریتانیا چاپ شود – مطمئنم چنین چیزی بارها اتفاق می افتد و من ترجیح می دهم که انتشارات هار کورت بریس کتاب را با عنوانی که می پسندد منتشر کند.» اگر فرض کنیم که اورول ۱۹۸۴ را به نشانه تجلیل از همسر مرحوم خود انتخاب کرده بود یا هدفش این بوده که اشاره ای به پاشنه آهنین کرده باشد و یا برای این اعداد اهمیتی طالع بینانه قائل بود، به این راحتی از عنوانی که برای کتابش انتخاب کرده بود چشم نمی پوشید.
به ندرت پیش می آید موعدی که چندان هم از سر وسواس و دقت انتخاب نشده است تا این اندازه ذهن ها را به خود مشغول کند. وقتی ۳۱ دسامبر ۱۹۸۴ بی سروصدا به پایان رسید و سال ۱۹۸۵ آغاز شد، مردم دنیا نفسی آسوده کشیدند (هر چند که آنتونی برجس با الهام از اثر اورول در اواخر دهه هفتاد میلادی کتابی نوشت با عنوان ۱۹۸۵).
۱۹۸۴ بیش از هر موعد دیگری معرف «آینده ای» بود که اکنون گذشته بود. ۱۹۸۴ آینده ای شکست خورده بود و به همان سرنوشت محتوم تمام پیشگوییهای دیگر -از پیش گویی جان قدیس گرفته تا پیش گویی ماد رشیپتون – دچار شد (مادر شیپتون، لقب زنی طالع بین به نام اورسلا ساوثهیل است که در قرن شانزدهم در منطقه یورکشایر انگلیس زندگی می کرد.)
اکنون دست اورول برای همه رو شده بود. او حالا مردی بود که پیش بینی اش اشتباه از کار در آمده بود. بگذریم که خودش بارها گفته بود که کتابش به هیچ وجه پیشگویی نیست و بلکه باید آن را «طنز» قلمداد کرد. تصویری که او از آینده ترسیم کرده بود به مدت چهار دهه بر زندگی آدمیان سایه انداخت، سایه ای عجین شده با عکسهای قدیمی اورول با آن سبیل قیطانی نازک و آرایش مضحک مو بر جلد آثار نویسنده ما خوانندگان، سال های سال با «عصر تاریکی» جدیدی که او پیش بینی کرده بود کنار آمده بودیم و حالا می توانستیم ۱۹۸۴ را به خاطرات دور بسپاریم.
نویسندگان آگهی های تجاری اما بار دیگر به وجد آمدند و برای تبلیغات خود خوراک تازه ای یافتند. نکته ای که این بار بر آن تأکید داشتند این بود که چگونه با اندک مددی از جانب سرمایه داری و بازار آزاد، روحیه انسان بر هر چیز دیگر غلبه می کند. برای مثال شرکت کامیپوتری اولیوتی از جمله صاحبان آگهی بود که با تخطئه اورول در آگهی تمام صفحه خود که مزین به تصویر دخترکی فربه و بره به بغل بود نوشت:
«۱۹۸۴ اورول اشتباه کرد. بر اساس نوشته اورول، انسان و کامپیوتر در سال ۱۹۸۴ دشمن یکدیگرند. اما این نویسنده بدبین اشتباه می کرد. کامیپوترهایی که به وسیله شاخص ترین شرکتهای دنیا تولید میشوند قابل اعتمادترین دوست انسانها هستند. کامپیوتر ام ۲۰ اولیوتی گواهی است بر درستی این مدعا.»