این روزها بعد از تماشای فیلم دانکرک این سؤال در همه ذهنها ایجاد شده: واقعا چرا هیتلر با صدور دستور حمله تمامعیار، سربازان کاملا گرفتار و تسلیم انگلیس و فرانسه را محو نکرد؟!
این روزها با آمدن نسخه باکیفیت فیلم دانکرک از کریستوفر نولان، سینمادوستها مشغول تماشای این فیلم و ابراز نظر در مورد آن هستند.
در مورد خود فیلم من باید در فرصتی جدا بنویسم. فقط توصیه اکید میکنم که فیلم را حتما باکیفیت بالا دانلود کنید و در عریضترین صفحه نمایش در دسترس خود ببینید. چون بدون این کار؛ بیشتر لطف بصری فیلم از بین میرود.
یـکی از بحثبرانگیزترین سؤالات در تاریخ جنگ جهانی دوم، دربارهٔ دستور توقف پیشروی صادر شده در آخرین روزهای ماه می 1940 مطرح شده است.
نیروهای اعـزامی بـریتانیا (بـیش از 338226 نفر از جمله 26176 فرانسوی) در نتیجه این دستور توانستند از دانـکرک بـگریزند. این مباحث بر دو سؤال جداگانه متمرکز است:
- نخست اینکه آیا هیتلر به تنهایی مسئول صدور دستور توقف بوده اسـت یـا ژنـرال گردفن رانستد Gerd von Rundstedt، آن تصمیم را اتخاذ کرد و هیتلر تنها بر اساس تـجربه نظامی رانستد با آن تصمیم موافقت کرد؟
- سؤال بحث برانگیزتر دوم در میان رهبران و مورخان نظامی این است که چرا دستور تـوقف پیـشروی نـیروها به سوی دروازههای دانکرک صادر شد؟
در فیلم به صورت محوی به این سؤال پاسخ داده شده. در فیلم از زبان شخصیتهای فیلم گفته شده که هیتلر قصد داشته تانکهای گرانقیمت خود را حفظ کند یا اینکه به انگلیس پیام مصالحه بدهد تا بتواند به جبهه شرق علیه روسیه بپردازد. در فیلم میبینیم که چرچیل به زنده برگشتن فقط سی هزار سرباز انگلیسی هم راضی بود، اما دست تقدیر بیس از 300 هزار سرباز انگلیسی را بازگرداند.
در پاسخ به سؤال اول باید گفت هـیتلر اصـرار دارد که دستور توقف را خودش صادر کرده است. هیتلر نسبت به آسانی و تسهیل پیشروی نیروهایش در فرانسه نـگران بـود و ایـنکه چرا ارتش آلمان با مقاومت قابل توجهی روبهرو نشد.
بر این اسـاس، وی دربـارهٔ بـرنامههای احتمالی فرانسه و بریتانیا در جنوب، مطمئن نبود. ملاقات هیتلر با ژنرال رانستد در 24 ماه می 1940 بـاعث افـزایش نـگرانیهای هیتلر شد. رانستد به هیتلر گفت که در مورد کاهش قدرت تانکها در پیشروی در فرانسه نـگران اسـت. علاوه بر آن احتمالاً نبردهای بیشتری با دشمن از شمال و جنوب صورت خواهد گرفت.
هـیتلر بـا نـظر رانستد موافقت کرد و درصدد حفظ نیرو برای عملیاتهای آتی برآمد. او نمیتوانست خطر شکست در بـاتلاقهای فـلاندرز را بپذیرد.
هرچند هیتلر تحت تأثیر نگرانیهای رانستد در مور شرایط و قوت نیروها بود، امـا تـصمیم تـوقف حمله نیروهای زرهی در کانال لاین، تنها توسط هیتلر اتخاذ شد. هیتلر پس از ملاقات با رانستد، با فـرمانده ارتـش ملاقات کرد و پس از بحثی داغ بر توقف تانکهای تأکید کرد و دستور توقف پیـشروی را صـادر کـرد.
دلیل دیگری بر اتخاذ دستور توقف پیشروی توسط هیتلر وجود دارد، او هرگز اینکه به طـور کـامل تـحت تأثیر رانستد قرار نداشته است. پس از اینکه نیروهای بریتانیایی از دانکرک گریختند، هیتلر هـرگز تـقصیر اشتباه را بر دوش ژنرالها نینداخت.
چـندین احتمال در مورد چرایی صدور توقف پیشروی توسط هیتلر مطرح است. هیتلر بـر اسـاس تجربههای شخصی در جنگ جهانی اول، بر این بـاور بـود کـه نیروهای سنگین زرهی نمیتوانند در زمین باتلاقی فـلاندرز بـه پیروزی برسند.
خندقهایی نیز در آنجا وجود داشت که اگر نیروهای زرهی آلمان در کـمین نـیروهای فرانسوی و بریتانیایی قرار میگرفتند، تـلفات بـسیاری را متحمل مـیشدند.
هـیتلر تـمایل داشت تانکهای ارتش را برای مرحله بـعدی جـنگ، یعنی پیشروی به سوی پاریس و شکست فرانسه حفظ کند.
هیتلر هیچ مـنطقی در گـرفتار کردن تانکهای آلمانی در باتلاقهای فـلاندرز نـمیدید و اینکه باید از نابودی تـانکها در خـیابانهای دانکرک جلوگیری کرد؛ تانکهای یـاد شـده را باید برای بهرهگیری بهتر در آینده حفظ میکرد.
شاید قانعکنندهترین استدلال دبـاره صدور دستور توقف توسط هیتلر بـه نـظر فـیلد مارشال هرمن گـورینگ بـاز گردد.
هرمن گورینگ بـه هـیتلر اطمینان داد که نیروی هوایی آلمان، لوفت وافه، میتواند از فرار نیروهای بریتانیایی از دانکرک جلوگیری کـنند. هـیتلر از این فرصت استفاده کرد تا نـیروهای پرارزش خـود را از خطرات مـنطقه فـلائدرز حـفظ کند. به گورینگ فـرصت داد تا پیروزی قاطعی با استفاده نیروهایش به دست آورد. گورینگ معتقد بود که بدون کمک ارتـش مـیتواند به پیروزی دست یابد. کسب ایـن پیـروزی مـیتوانست مـانع از آن شود که ژنرالهای نـظامی از افتخار پیروزی به نفع خود استفاده کنند.
با توجه به عوامل بالا، هیتلر دستور توقف پیـشروی صـادر کـرد. او بر این باور بود که دانکرک بـاید بـه نـیروی هـوای لوفـتوافه واگـذار شود.
برخی تحلیلگران معتقدند که هیتلر با انگیزههای سیاسی دستور توقف پیشروی را صادر کرد اما تصمیم هیتلر مبنی بر اینکه نابودی نیروهای بریتانیایی به نیروی هـوایی (لوفتوافه) واگذار شود، دیدگاه بالا را رد میکند.
لیدل هارت طی مصاحبه با بلومنتریت که برنامهریز عملیاتی رانستد بود، اظهار داشت که هیتلر به عمد اجازه داد نیروهای بریتانیایی از دانکرک بگریزند تا دستیابی بـه صـلح با بریتانیا آسانتر شود. این مفروض بر پایه ملاقات هیتلر از مقر فرماندهی رانستد در بیست و چهارم می 1940 استوار است،
بلومنتریت به خاطر میآورد که:
هیتلر شعفزده بود و مسیر نبرد را یـک مـعجزه میدانست. او اعلام داشت که جنگ باید در شش هفته تمام شود. او سپس خواهان صلحی عاقلانه با فرانسه بود که راه برای قراردادی با بـریتانیا مـهیا میکرد.
او سپس از امـپراتوری بـریتانیا تمجید کرد و به ضرورت وجود این امپراتوری اشاره کرد. او تأکید داشت امپراتوری بریتانیا تمدن را به جهان عرضه کرده است.
او به سختی ایجاد امپراتوری اشـاره کـرد و امپراتوری بریتانیا را با کـلیسای کـاتولیک مقایسه نمود. هیتلر هر دو عامل بالا را برای ثبات جهان ضروری دانست. او اعلام کرد که بریتانیا باید موضع برتر آلمان در قاره اروپا را بپذیرد. احیای مستعمرههای سابق آلمان مطلوب است اما حیاتی نـیست. هـیتلر حتی پیشنهاد کرد که در شرایط سخت به بریتانیا کمک کند. به عقیده هیتلر، مستعمرهها یک موضوع حیثیتی است، چرا که آنها را نمیتوان در جنگها حفظ کرد. آلمانیهای معدودی میتوانند در منطقه اسـتوایی سـکنی گزینند. او در پایـان اظهار داشت که خواهان صلح با بریتانیاست و صلح به گونهای خواهد بود که شرافت و عزت بریتانیا بـا پذیرش آن سازگار باشد. (لیدل هارت،1948)
اما اگر هیتلر تمایل داشت با ایـجاد امـکان فـرار برای نیروهای بریتانیایی، شرایط صلح با بریتانیا را تسهیل کند، آنگاه او هرگز به نیروهای لوفتوافه تحت فرمان گـورینگ دسـتور حمله نمیداد. مطابق نظر ژنرال هاینز گودریان، هیتلر و گورینگ معتقد بودند که نـیروی هـوایی آلمـان از قدرت کافی برای جلوگیری از فرار نیروهای بریتانیایی از طریق دریا برخوردار است.
نیروی هوایی میتوانست بـا بمباران نیروهای بریتانیایی در هنگام تخلیه دانکرک، تلفات فراوانی بر آنها وارد سازد. ژنرالهای نـیروی زمینی از دریافت فرمان واگـذاری دانـکرک به نیروی هوایی بسیار متعجب شدند.
مانستای بعدها نوشت که دانکرک یکی از بزرگترین اشتباهات هیتلر بود. مانستاین نارضایتی خود را اینگونه ابراز میدارد:
هیتلر از غریزه خوبی برای درک مشکلات عملیاتی برخوردار بود امـا فاقد آموزش در زمینه فرماندهی نظامی بود. فرماندهی نظامی در نتیجه آموزشهای مختلف، ریسکها و خطرات قابل توجه در عملیات را میپذیرد چرا که به فائق آمدن بر آن خطرات، معتقد است. بنابراین، هیتلر در این قضیه راه حل ایـمن دفاعی را بر شیوه شجاعانهتر پیشنهاد شده ترجیح دارد.
گودریان نیز هنگام دریافت دستور توقف پیشروی دچار سردرگمی شده بود او اظهار داشت:
فرماندهی عالی در روز 24 ماه می در روند پیـشرفت عـملیات مداخله کرد که تأثیر فاجعهباری بر مسیر آتی جنگ داشت. هیتلر به جناح چپ دستور داد در نزدیکی رودخانه آ متوقف شود. ما از دلایل این دستور آگاه نشدیم. دستور حاوی این عـبارات بـود: «دانکرک به نیروی هوایی واگذار شود»…ما کاملاً حیرتزده بودیم.
دلایل حقیقی تصمیم تاریخی هیتلر برای صدور دستور توقف پیشروی هرگز شناخته نخواهد شد. بیش از 336000 نفر نیرو از دانـکرک جـان سـالم به در بردند تا در نبردی دیگر بـر ضـد آلمـان شرکت کنند.
تلفورد تیلور، حوادث دانکرک را اینگونه خلاصه میکند:
در حالی که بریتانیا خود را برای بزرگترین عملیات نجات دریایی در تاریخ آماده میکرد، هـیتلر و ژنـرالهای آلمـانی در مورد دستور توقف پیشروی در مجادله بودند و به بـرنامههای تـهاجمی در جبهه سوم توجه داشتند. آلمان درک نکرد که باید از رسیدن نیروهای متفقین به ساحل جلوگیری کند و مانع اجرای عملیات نـجات تـوسط نـیروی دریایی قدرتمند بریتانیا شود.
منبع: فصلنامه مطالعات دفاعی و امنیتی – شماره 50
این نوشتهها را هم بخوانید
فیلم به هیچ عنوان در حد و اندازه چیزی که درباره اش فکر میکردم نبود.
بسیار کشدار بی هیچ هدفی و داستان پردازی ضعیف که البته مقداریش تقصیر خود موضوع فیلم بود.یک شکست مفتضحانه و یک عقب نشینی که جایی برای قهرمان پروری نمیذاشت
سعی نولان در پرورش و نمایش حتی چند قهرمان هم بسیار آبکی بود.چه خلبان فیلم چه صاحب قایق(Mark Rylance) کوچکی که برای نجات سربازان اقدام میکنه
اینکه در اصل تنها دلیل نجات سرباز ها نه قهرمان بازی و فداکاری ملت انگلیس بلکه تعلل هیتلر بود باعث میشه که حتی همان چند حرکت قهرمانه هم آبکی در بیاد
بازی ها به نظر من بسیار ضعیف بود.چه Kenneth Branagh یا تام هاردی که حتی اگر هر بازیگر دیگری هم جاش بود براحتی میتوانست این نقش را بازی کنه و لزومی به آوردن یک سوپر استار نبود.
یکی از ضعیف ترین ساخته های نولان بود.نمره فیلم به نظرم بیشتر جو گیری و هوچی گری منتقدین و تبلیغات بود که باعث شد چنین رتبه ایی در سایت IMDB داشته باشه
بنظرم نولان قصدی هم برای نمایش یک قهرمان نداشت و شخصیت اول نداشتن فیلم هم تایید این موضوعه،
ولی موافقم فیلم در حد ساخته های پیشین نولان نبود و فعلا همه فقط نقاط قوت اونو میبینن نه نقاط ضعف،
مثلا در اون صحنه که سرباز از زیر عرشه اون قایق ماهیگیری که پر از آب شده بود بیرون میاد لباسش کاملا خشک هست!
منم با دوستانم چنین بحثی رو داشتم که اونا با من موافق نبودن. در واقع مشکل اصلی در خود داستان فیلمه. داستان افت و خیز آنچنانی نداره و بسیار ساده است.
کاملا باهات موافقم . فیلم اصلا در حد چیزی که انتظارش رو از نولان داشتم نبود. فیلم خوبی بود ولی اصلا قابل قیاس با فیلم های دیگه نولان نبود
سرنوشت جنگ به کل عوض شد با ملغی شدن دستور حمله به نیروهای بریتانیا و فرانسه… واقعاً اگر این سربازان کشته میشدند بر سر دنیا چه میشد؟
من فکر میکنم استدلال واگذاری دانکرک به لوفتوافه درست نیست.
بعد از توقف نیروی زمینی آلمان، لوفتوافه عملا حملهای که بشه گفت هدفش نابودی سربازان دشمن باشه انجامنداد. این در حالیه که اینکار، کار سختی هم نبود. نه پدافند هوایی بهدردبخوری در دانکرک وجودداشت، و هم اینکه انتقال سربازان به بریتانیا در کمال عجله و با هر وسیله دریایی ممکن انجام میشدند که اهداف بسیار مطلوبی برای لوفتوافه بودند. یعنی عملا کشتیها (و حتا کرجیهای ماهیگیری شخصی) اونقدر پرمیشدند که اساسا جایی برای تحهیزات پدافندی وجود نداشت.
چرچیل حتا دستور داده بود، اولویت تخلیه با سربازان آمادهی رزم هست تا زخمیها و کشتهها. دستوری کهبعدتر بهخاطرش استیضاح شد و با نطق غرایی که در دفاع از خودش کرد، دوباره رای اعتماد گرفت.
همونطور که شما گفتید، الان نمیشه فهمید دلیل واقعی این مساله چیه، اما ویلیام شایرر در «ظهور و سقوط رایش» و خود چرچیل در تاریخ جنگ دوم جهانی میگن دلیل اصلی این بود که هیتلر خیال میکرد انگلستان میدونه که چارهای جز تسلیم نداره و میخواست بار سرشکستگی تسلیم رو با قتلعام سربازان بریتانیایی بزرگترنکنه. این احتمال از اون جهت درست بهنظر میاد که در اونموقع، آلمان تقریبا تمام اروپا رو به چنگ آورده بود. با شوروی در صلح بود. آمریکا اعلام بیطرفی کرده بود. ژاپن هنوز وارد نشده بود. و عملا بهنظر میرسید هیتلر جنگ رو برده و جنگ تمامشده.
شب افتتاحیه فیلم توی سالن رویال سینمای واشینگتن دی سی فیلم رو دیدم و همون شب در سایت تاینی مرحوم مطلبی نوشتم که البته تمام متن رو پیدا نکردم .
اثر جدید اقای نولان یک کار با نمره بسیار ضعیف در همه ابعاد محسوب میشه
حتی فارغ از در نظر گرفتن صاحب اثر هم یک کار کاملا شک ست خورده به حساب میاد
همه تماشاگرا دست خالی و مایوس بودن
نولان قصه گو اینبار هیچ داستانی برای ارایه نداشت و فقط چند اتفاق بسیار ساده جنگی رو به موازات هم پیش برده بود
نولان تصویر گر هیچ سکانس خارق العاده ای خلق نکرده بود و عمده نماها و نگاه ها قابل پیشبینی و تکراری بود
نولان شخصیت پرداز هیچ کاراکتری رو به درستی معرفی و هدایت نکرد. اونقدر ادمها بی ربط بودن که نمیشد اونها رو دوست داشت و همراهی کرد
موسیقی مثل همیشه عالی بود اما انگار ادامه همون نواهای اینتراستلار بود. یعنی همپن ظربآهنگ و همون ریتم با این تفاوت که این موسیقی رو قبلا در یک فیلم حماسی تجربه کرده بودیم اون هم میان گذشته حال و آینده اما اینبار فقط در یک جنگ و نزاع ساده چیزی شبیه به گذشته رو شنیدیم.
این فیلم حتی شکوه یک اثر منسجم رو هم نداشت. بسیار آشفته و تکراری بود
نولان معناگرا ایندفعه حتی در حد یک تعریفگر ساده هم نبود. ما عادت کرده بودیم که در آثار نولان معنا و اندیشه در کنار اهمیت به زمان جزو اصول کار هست ، اما اینبار جز چند اشاره بسیار سطحی هیچی ندیدیم.
ایمان دارم که تا دو سال دیگه هیچ سکانس خاطره انگیزی ازین فیلم به یاد نداشته باشید ، چون هیچ تصویری بکر و به یادموندنی نساخته و میشه به راحتی این اتفاق رو با فقط سکانس افتتاحیه نجات سرجوخه رایان مقایسه کرد و یا حتتی با کارهای خوب و مهم خلق شده توسط خود نولان.
تا حد زیادی با شما موافقم. البته باید یک پست مشروح به این فیلم اختصاص بدم.
این پست اول رو نوشتم تا در پست اصلی؛ ناگزیر نباشم در مورد جنبه تاریخی واقعه توضیح بدم.
به نظرم بهترین پاسخ حمله نکردن هیتلر به دانکرک شما دادید
این فیلم شبیه یک قطعه شعر در مورد یک واقعه است …اما متاسفانه چشمان وحشی تماشاگر قادر به درک فاجعه بدون خون ریزی و فریاد نیست … این فیلم برای سرگرمی نیست !برای اندیشیدن و تصویری واقعی از آنچه که رخ داده است می باشد نه تصویری دروغین و رنگ
آمیزی شده. اما به نظر می رسه دور نیست روزی که ما نیز در محاصره خشونت و نا امنی ایجاد شده در دنیای امروز ، در ساحلی دور در انتظار منجی و فریاد رسی هستیم که کاش یادمان بماند که تنها فریادرس نیز خود ما هستیم .
البته درمورد اینکه اگر هیتلر در دانکرک تعلل نمیکرد سرنوشت جنگ طور دیگری رقم میخورد خیلی افسانه پردازی شده یا به اصطلاح خودمون پیاز داغش رو زیاد کردن.ورود آمریکا به صحنه جنگ که بعدها اولین دولتی ست که دارنده بمب اتم است و روشن شدن موتور جنگی شوروی (نقل قول ز چرچیل: زمانی که متوجه شدم هیتلر به شوروی یورش برده دیگر مطمعن شدم هیتلر از پای درخواهد آمد) و همچنین اشتباهات مکرر بعدی هیتلر در جبه ی شرق همه و همه توازن قوا را به سمت متفقین میچرخاند و پیروزی نازی ها به همین غیرممکنی شرایط پیش آمده در جنگ میشد.در مورد این فیلم نولان هم حس میکنم یک جورای حس وطن پرستی یا یچیزی تو همین مایه ها باعث شده به ساخت همچین فاجعه ای تن بده..وگرنه چجوری ممکنه آخه