نگاهی به رمان «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» اثر ایتالو کالوینو
از دیدگاه انسانهای نیمهٔ دوم قرن بیستم، ما حصل روشنفکری و مدرنیسم، سلسله نابهسامانیهای سیاسی و اجتماعی بود که منجر به تخریب انسان و انسانیت شد. بعد از پشت سر گذاشتن جنگهای جهانی و بحرانهای عظیم زیستی، بشر به این باور رسید که در جهانی زندگی میکند که توسط واژهها و تصاویر احاطه شده است. در این دوره بسیاری از هنرمندان اعتقاد داشتند که دیگر هیچ واقعیتی وجود ندارد و همه چیز نسبی است. آنان میگفتند چون دیگر زمان بیان کلان روایتها گذشته است، هنرمند تنها میتواند دالهایی خلق کند که دربارهٔ دالهای دیگر یا داستانهای دیگر است. ازاینرو آنان در هنر خود فرق بین واقعیت و خیال را از بین بردند. نویسندگان با دخالت کردن در متن، نهتنها به مصنوع و از پیش اندیشه شده بودن متن اشاره داشتند، بلکه به حضور دانای کلی تاختند که دیگر خدای قادر متن نبود.
هنرمندان این دوره، با تمرکز بر تحریف واقعیتها در آثارشان و نشان دادن دنیای مجازی، سعی داشتند به نوعی با فریبکاریهای دنیای واقعی مبارزه کنند. همین اتفاقات، بانی آن شد که هنرمندان (نقاشان، نویسندگان و فیلمنامهنویسان)، بنیانگذار سبکی شوند که بعدتر پست مدرنیسم نام گرفت. نقاشان در این دوره به جای کشیدن طرح جدید دربارهٔ طرحهای دیگران، نقش کشیدند و نویسندگان به پروسهٔ نگارش و سختیهای آن در متن توجه کردند. اینجا بود که سعی بر آن شد تا علت بروز این سبک جدید کشف شود. اندیشمندی چون بری لوئیس در کتاب مدرنیسم و پسامدرنیسم در رمان، برای توجیه آغاز این سبک چنین میگوید:
«قتل کندی فرجام کتابگونهٔ شومی بود برای دورهای آکنده از تروریسم و شک. دیوار برلین مجابکنندهترین نماد جنگ سرد و بدگمانی ملازم با آن بود. این رویدادها نشان دادند که دنیای ما به سبب تحولات فناورانهٔ پرشتاب و ناپایداریهای ایدئولوژیک، دنیایی پر از تبوتاب است»(بری لوئیس،1383،77).
اما این سبک جدید، موافقان و مخالفان بسیاری داشت. تری ایگلتون، یکی از نظریهپردازان، از این سبک چنین یاد میکند:
اگر متنی صرفا قطعاتی امپرسیونیستی از ذهن، خاطره، واقعیت باشد. یا اگر خواننده بیهوده سعی کند از میان تکههای پراکندهٔ متن تحلیلی بیرون بکشد و کمتر موفق شود؛ چنین متنی را پست مدرنیسم میخوانیم.
با وجود تمامی موافقتها و مخالفتها، نویسندگان زیادی به این سبک روی آوردند. آثاری چون «اپرای شناور» نوشتهٔ جان بارت؛ رمان «سلاخخانهٔ شماره 5«اثر کورت ونهگات و «سهگانههای پل آستر» گواه این مدعا است.
از میان نویسندگان پست مدرنیسم، ایتالو کالوینو، چهرهٔ برجستهٔ این سبک به شمار میآید. او که خالق آثاری چون بارون درختنشین، شوالیه ناموجود و…است، در رمان جدیدش آنچنان هوشمندانه شیوهٔ روایت را به بازی میگیرد که خواننده از همان سطرهای آغازین متوجه دگرگونی عظیم روایتی میشود.
در این مقال، با برشمردن مؤلفههای پست مدرنیسم، قصد آن داریم تا نگاه تطبیقی بین این مؤلفهها و رمان اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، اثر ایتالو کالوینو داشته باشیم.
خلاصهٔ رمان اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
گرچه به دست دادن خلاصه از کتابهای پست مدرنیستی، با آن عدم تمرکز بر زمان روایت، شاید کار بیهودهای به نظر برسد. ولی نگارنده به جهت یادآوری طرح داستانی و درک بهتر متن، این کنش را بر خود ضروری میداند.
کتاب «شبی از شبهای زمستان مسافری» شامل دوازه فصل و ده داستان نیمهتمام است. در دوازده بخش این کتاب، خوانندهٔ کتاب از دیدگاه دومشخص با خوانندهٔ مردی آشنا میشود که در حال خوانش کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، نوشتهٔ ایتالو کالوینو است. مرد بعد از اتمام فصل اول متوجه میشود که فصل خواندهشده، تا انتهای کتاب به کرات تکرار شده است. مرد کتاب را پیش کتابفروش میبرد و در آنجا با خوانندهٔ زن و مشکل مشترکشان روبهرو میشود. این دو در پی کنکاشها درمییابند، کتابی را که خواندهاند، نوشتهٔ کالوینو نیست. آنان که علاقهمند به ماجرای کتاب شدهاند، تصمیم میگیرند ادامهٔ کتاب را بیابند و آن را بخوانند. این هدف مشترک، باعث الفت و دوستی بین دو فرد میشود تا جایی که مرد با خواهر دیگر زن آشنا میشود و به دانشگاه زن دعوت میشود. مرد در پی شرکت در نشست دانشگاهی و آشنایی با اساتیدی که عقاید متضادی نسبت به هم دارند، نهتنها متوجه سرقتهای ادبی بیشمار میشود، بلکه با انواع خوانندههای حرفهای و غیر حرفهای نیز برخورد میکند. او که برای یافتن این بههمریختگیها به سازمانی انتشاراتی مراجعه میکند، متأسفانه آنجا را بسیار بههمریختهتر از هر مکان دیگری مییابد. مرد در مسیر یافتن شخصیتی به نام «هرمس مارانا» که تنها به خاطر توجه و جلب اعتماد زن، دست به سرقتهای بیشمار ادبی، از نوشتههای نویسندهای چون «سیلاس فلانری» زده است، با خوانش داستانهای نیمهتمام و تودرتوی شاخههای ادبیات، درگیر و همراه میشود. مرد در حین سفر مشغول خواندن داستان دیگری است که توسط گروهی دستگیر میشود و از آنجا به استیپهای شمالی برده میشود. مرد با پذیرش پیشنهاد پلیس، مبنی بر خواندن دستنویسها و همکاری با آنان آزاد میشود. او که قصد دارد به نوعی جلو سرقتهای ادبی را بگیرد، وارد کتابخانهای میشود و در آنجا با صحبت با کتابخوانهای متعدد بر سر شیوهٔ نوشتار و انواع پایانبندی متون به این نتیجه میرسد که باید به زن پیشنهاد ازدواج دهد. صحنهٔ انتهاب کتاب اختصاص دارد به بعد از ازدواج مرد، زمانی که دارد بخشی از کتاب شبی از شبهای زمستان مسافری…، اثر کالوینو را میخواند.
بنمایههای پست مدرنیستی در اثر اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
گرچه سبک پست مدرنیسم خلق میشود تا به نسبیگرایی و عدم قطعیت اشاره کند و از هرگونه انسجام بگریزد، ولی اندیشهٔ قانونمدار انسانی که سعی دارد برای شناخت هر چیزی آن را به قاعده و نظم بکشد، برای این سبک هرجومرج طلب و هنجارگریز نیز مؤلفههایی برشمرده است. «بری لوئیس» در باب پسامدرنیسم و ادبیات در کتاب مدرنیسم و پسامدرنیسم در رمان به وجود مؤلفه و عنصر در داستانهای پست مدرنیستی اشاره میکند. مؤلفههایی چون: بینظمی زمانی در روایت رویدادها، اقتباس، ازهمگسیختگی، تداعی نامنسجم اندیشهها، دور باطل، اختلال زبانی در داستانهای پسامدرنیستی (پسامدرنیسم و ادبیات، برای لوئیس:85). «ایهاب حس» اما معیارهای دیگری را مد نظر قرار میدهد، او به: تجربی بودن حیات، معیارشکنی، حذف انسان به عنوان عنصر مرکزی و ناگزیری از تکنولوژی در این متون توجه دارد.
آنچه که در متون پست مدرنیستی به مصنوع بودن و از پیش اندیشه شدن متن اشاره دارد، حضور نویسنده در متن و مخاطب قرار دادن خواننده به خودآگاه و جعلی بودن متن است. نویسندهٔ این سبک از پروسهٔ نگارش و سختیهای آن صحبت میکند تا ساختار و قواعد نوشتار را با طنز زیرپوستی به آن چالش بکشاند.
«تو داری شروع به خواندن داستان جدید ایتالو کالوینو، اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، میکنی. آرام بگیر. حواست را جمع کن»(ص 7).
«در اینجا داستان دارای پارهای گفتگو است که هیچ عملکردی مگر معرفی زندگی روزمره در یک شهرک روستایی ندارد»(ص 23).
«صفحهای که در حال خوانداش هستی باید تو را به حال اول برگرداند…این وحدت با خود دربرگیرندهٔ حرکتی است که متنی شایسته را بر متنی دیگر میآزماید…»(ص 46).
از دیگر مؤلفههای متون پست مدرن، انتخاب شیوهها و سبکهای گوناگون (ترکیب ژانرها) و همچنین استفاده از زاویه دیدهای متعدد برای بیان روایت است. کالوینو از دیدگاه ترکیبی من راوی و دومشخص، برای بیان روایت سود میجوید تا با بیان یادداشت روزانه از سوی راوی ناظر، روایت اولشخصهای متعدد و دفترچهٔ خاطرات فلانری به بازیهای خود ادامه دهد. نویسنده حتی در ادامهٔ روایتش، از مخاطب قرار دادن مرد، دست برمیدارد و زن را مورد خطاب قرار میدهد.
«بانوی خواننده، تو چگونهای؟ دیگر وقتش رسیده که این کتاب با ضمیر دومشخص مفرد و فقط خطاب به یک توی مذکر یا چیزی شبیه به آن یا برادر یک من فرصتطلب نباشد و فقط مستقیم خطاب به تو باشد…»(ص 172).
نویسندهٔ متون پست مدرن، به جای بیان کلانروایتها به خردهروایتها میپردازد تا نشان دهد که زمانهٔ بین کلانروایتها و قطعیت دادن به مسائل به پایان رسیده است. این عمل نویسنده، با گنجاندن داستان در دل داستانی دیگر همراه میشود تا بیانگر بینامتنیتها نیز باشد. کالوینو با آوردن ده داستان نیمهتمام در دل کتاب خود و اشاره به اسامی کتبی که برگرفته از نام کتابهای دیگر است؛ به بازیهای بینامتنی و تأثیر هریک از آنان بر دیگری به درستی توجه دارد. او به دو جلد از یک کتاب اشاره دارد «دو جلد از یک کتاب! اصلا منتظر این نبودی»(ص 184).
«فهمید که تعداد بسیاری از داستانهایی که نویسندگان معروف نوشتهاند، کلمهبهکلمه سالیان سال قبل از انتشار، با صدایی گرفته از دهان پدر روایتها شنیده شده…»(ص 142).
«ادبیات به خاطر قدرتی که در قبولاندن کذب دارد، دارای ارزش است و واقعیت خود را نیز در این کذب پیدا میکند، پس جعل به عنوان کذب، یک کذب دیگر، در واقع حقیقتی است به توان دو»(ص 220).
نویسنده در بازی زبانی نامها و اسامی، به کارکردهای جداگانهٔ هر داستان نیز توجه دارد. کالوینو در این بازی نهتنها در اسامی داستانها چون دو داستان «در شبکهای از خطوط بههمپیچیده» و«در شبکهای از خطوط متقاطع» به بازیگوشی میپردازد، بلکه از نام شخصیتها و مکانها نیز غافل نمیماند. در داستان «با دور شدن از مالبورک» پتکو اسم پسرکی است و در داستان دیگر پتکو نام رصدخانه. کودگیوا در داستان «خمیده بر لبهٔ ساحلی پرتگاه» نام پانسیونی کنار ساحل است و در داستان «با دور شدن از مالبورک» تنها نام دهکدهای است که پسر باید به آنجا برود.
نویسندگان پست مدرن با استفاده از توازون بین تکنیکهای مذکور و به کار برده شده در متون، با موضوع و درونمایهٔ روایت، در آثارشان به کمک طنز زیرپوستی، گفتمان غالب را به سخره میگیرند تا نگاه نقادانهای به جامعه و موضوع قدرت داشته باشند. این نویسندگان معتقدند که چون حقیقت، زادهٔ قدرت است و به کمک زبان تثبیت میشود، پس تنها به وسیلهٔ زبان میتوان آن را به چالش کشید. به همین جهت است که کالوینو در کتابش با طنزی زیرپوستی که یکی دیگر از مؤلفههای آثار پست مدرن است، نهتنها شیوهٔ کاری ناشران، ادارهها و سازمان انتشارات را به سخره میگیرد و به نویسندگانی میتازد که کتاب و نوشتار را تبدیل به بنگاه معاملاتی کردهاند و با دریافت پیشپرداخت، دست به تبلیغ میزنند، بلکه به مسئلهٔ بزرگتری مانند سرقتهای ادبی و سانسور میپردازد و از اهمیت کار سیستم پیچیدهٔ ضدها و غیر ضدها در امور مملکتی میگوید.
«این اوراق قاطی شده…ما در جریانش بودیم، کتابهایی که شروع میشوند و ادامه پیدا نمیکنند…این اواخر، تولیدات سازمان پر از اغتشاش شده، آقای عزیز شما چیزی از آن نمیفهمید؟ ما که هیچ نمیفهمیم… یک سازمان انتشاراتی، تشکیلات ظریفی دارد، آقای عزیز کافی است به هر دلیل بیجهتی یک چیزش خراب و بینظمی مسلط شود و هیولا زیر پایمان دهان باز کند…»(ص 117).
«اما صادرات کتابهای ممنوعه به حکومت رقیب و واردات کتابهای ممنوعهٔ آنها به کشور ما، برای هر دو حکومت دو مزیت کلی دارد، اول اینکه مشوق مخالفین حکومت دشمن است و بعد اینکه تبادل لازم تجربه را ما بین ادارات پلیس برقرار میکند»(ص 288).
ساختار نامتعارف آثار پست مدرن، مانند کتاب اگر شبی از شبهای زمستان مسافری…، نهتنها بانی توجه و بازاندیشی خواننده در متن میشود و او را به مشارکت دعوت میکند، خواننده هوشمند را با عدم قطعیتها روبهرو میسازد. یکی از عناصر کارکردی برای بیان عدم قطعیت، نسبیگرایی و ایجاد امر تصادف در بدنهٔ رخدادهای کلیدی روایت است. تصادفهایی چون دیدار شخصیت اصلی مرد با زن در ابتدای کتاب؛ دستگیری مرد در حین سفر که به نوعی به گرهگشایی اثر نیز ختم میشود؛ همچنین تصمیم ناگهانی مرد برای امر ازدواج، از بازیهای تصادفی دیگری است که کالوینو هوشمندانه در طرح روایتش میگنجاند. نویسنده در انتهای کتاب با آوردن سؤالاتی راجع به تغییرات فرضیات و قراردادهای روایی از سوی خوانندگان متعدد و بحث در پیرامون آثار داستانی و اظهار نظر در نوشتار و جمعبندی متون، نهتنها پروسهٔ نوشتار را به چالش میکشاند، بلکه به نوعی پایان خوش متون کلاسیک را نیز به بازی میگیرد: «شما فکر میکنید هر خواندنی باید اول و آخر داشته باشد؟ در زمانهای قدیم روایتها فقط دو نوع پایان داشتند. قهرمان زن و قهرمان مرد وقتی از تمام آزمایشها بیرون میآمدند، یا با هم عروسی میکردند، یا اینکه میمردند….»(ص 314).
بازیگوشیهای این نویسندهٔ ایتالیایی اما به همینجا ختم نمیشود. او برای سطح اولیه از دیدگاه دومشخص برای افراد (زن-مرد) سود میجوید، درحالیکه استفاده از این دیدگاه، به لحاظ اصول داستاننویسی برای این اشخاص، علّتمند و بهقاعده نیست. همانطور که میدانیم، نویسنده وقتی دیدگاه دومشخص را برای بیان روایت در نظر میگیرد که خود شخصیت، قادر به تکلم و بیان ماجرا و رخداد روایت نباشد. در زاویهٔ دید دومشخص، نویسنده به عنوان وجدان بیدار شخصیت، که میخواهد به او نهیب بزند، حضور مییابد. درحالیکه در این متن، هیچیک از ویژگیهای گفتهشده بروز نمییابد. به اعتقاد نگارنده، ایتالو کالوینو با وجود اطلاع به این نکتهها، برای آنکه به بازیگوشی خود در امر روایت شکل تازهتری ببخشد، این زاویه دید را مانند دیگر عناصر داستانی به بازی میگیرد تا آن را به چالش بکشاند.
نویسنده همچنین در کتابش از متناقضنماهای متنی(یکی از شیوههای مورد نظر فرمالیستها برای تبدیل طرح به داستان»، بهره میبرد. نویسنده اگرچه در ابتدای متن تذکر میدهد که «این روزها کتاب طولانی نوشتن به بیراهه رفتن است»(ص 13)، اما خود با گنجاندن داستانهای نیمهتمام، به نوعی به حجم کتاب میافزاید. کالوینو با گنجاندن ده داستان در کنار دوازده فصل، این سؤال را در ذهن خواننده برمیانگیزاند که آیا میتوان تمامیت ساختاری و محتوایی در پی داستانهای ناتمام یافت؟ آیا کم شدن یا زیاد شدن تعداد داستانهای نیمهتمام، نمیتواند چینش طرح را دچار تغییر و دگرگونی کند؟ اینجاست که به اعتقد نگارنده، بهتر است به درونمایهٔ اثر بپردازیم تا از پس این کنکاش در بین متون ناتمام و یافتن تقابلهای متنی، به نوعی پیوند ضمنی (نه آشکارا) بین اپیزودهای متفاوت و ناتمام برسیم.
محور معنایی اثر (درونمایهها) در اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
آنچه که در هر متنی میتواند به خواننده و نویسنده در یافتن محورهای معنایی اثر کمک کند، به اعتقاد نگارنده یافتن تقابلهای متنی است. در رمان اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، لودمیلا خوانندهای است که معتقد است نباید نویسندهها را شناخت، چون ممکن است با متنشان متفاوت باشند. او بارها تذکر میدهد تنها باید متن را خواند و از آن لذت برد. در مقابل او خواهرش لوتاریا قرار دارد؛ کسی که منفعلانه با متن برخورد نمیکند و متن را در ساختار مکانیکی مورد بحث قرار میدهد، کالوینو با استفاده از تقابل بین دو خواننده که یکی در پی کسب لذت خوانش است و دیگری در پی تحلیلهای از پیش تعیین شده، به نکتهٔ مهمی میرسد: «تا وقتی بدانم در دنیا زنی هست که خواندن را برای نفس خواندن دوست دارد، میتوانم مطمئن باشم که دنیا ادامه دارد…» (ص 293).
در فصل هشت کالوینو در پس مرور دفتر خاطرات سیلاس فلانری، نهتنها به تقابل بین خوانندگان، بلکه به تقابل بین خواندن و نوشتن توجه دارد: «از زمانی که اسیر نوشتن شدهام، لذت خواندن را از دست دادهام»(ص 207). در پس این تقابلها او به سه نوع نویسنده توجه میکند (نویسندهٔ سرگردان؛ نویسندهٔ تولیدکننده و نویسندهٔ کامل) تا نشان دهد هر نوشتهای وقتی از دریچهٔ ذهن فردی به بازاندیشی دوباره برسد، شکل و هویت مییابد و ثابت میشود و این همان موضوعی است که رولان بارت در این جمله خلاصهاش میکند «متن فقط در فعالیت مبتنی بر تولید، تجربه و بازآفرینی میشود»(مکوئیلان، 1388:320).
و کالوینو اینطور گسترش میدهد: «اگر بپذیریم که نوشتن میتواند از مرز محدودیتهای نویسنده بگذرد، آنوقت متوجه میشویم که آنگاه معنا پیدا میکند که توسط یک فرد معین خوانده شود و از جریانات ذهنی او بگذرد. [متن] فقط در قابلیت خوانده شدن توسط یک فرد مستقل است که ثابت میشود…»(ص 215).
اینجاست که نویسنده به روح خوانش دو نفره و بازآفرینی هر داستان توسط زن-مرد و همچنین بازسازی دوبارهٔ آن اشاره میکند: «دو نفری شانس بیشتری داریم که یک نسخهٔ کامل را بازسازی کنیم»(ص 39).
تا ادبیات، وسیلهای برای جذب آدمها به یکدیگر و راهی برای زیستن و ارتباط دوباره محسوب شود-چراکه ادبیات در تمامی دنیا و جامعههای سازمانیافته میتواند محرک زندگی محسوب شود-نویسنده در پی بیان این مفاهیم که هیچ قدرتی نمیتواند لذت خواندن را از خواننده بگیرد، اعلام میکند: «خواندن تنها چیزی است که من بر آن قدرتی ندارم. باید به او میگفتم که این همان محدودیتی است که حاضر به یراقترین پلیسها هم موفق به گذشتن از مرز آن نشدهاند»(ص 292).
کالوینو با گردش در تمامی کشور، در داستانهای ناتمامش نهتنها به تبدیل شدن هنر و ادبیات به صنعت اشاره دارد، بلکه نشان میدهد که تنها ادبیات است که میتواند پل ارتباطی بسیار قوی بین تمامی انسانها با وجود تفاوتهای زیست-محیطیشان باشد. تنها این روایت است که میتواند در همهٔ دورانها، فرهنگها و جوامع، حضوری پررنگ داشته باشد. این جهانشمولی روایت، همان نکتهای است که رولان بارت به درستی از آن چنین یاد میکند:
«روایتی، که به تقسیمبندی بین ادبیات خوب و بد وقعی نمیگذارد، پدیدهای است بین المللی، فراتاریخی، فرافرهنگی: روایت به سادگی وجود دارد، مثل خود زندگی»(مکوئیلان،1388:318).
نتیجهگیری از اگر شبی از شبهای زمستان مسافری
اینجاست که میتوان به تمامیت ساختاری داستانهای ناتمام رسید. گردش در دنیا توسط یک کتاب: «حالا بعد از اینکه کتابی به کتابی دیگر به دور دنیا گشتهای، از نو به آن بازگشتهای…»(ص 307).
کتابی که حضور دستهای نامرئی و سازمانیافتهٔ قدرت بر اعمال انسانی را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چطور با وجود «سازمانهای اقتصادی که مدتهای مدیدی است که مدعی تعیین زندگی ما و تحمیل آن به ما هستند»(ص 301)، انسانها همچنان میخوانند. انسانی که میداند هر کتاب تازهای، او را به کتابهای پیش از این خوانده شده مرتبط میکند، به یک کتاب، به یک کتاب یکتا منتهی میکند:
«هر کتاب تازهای که میخوانم، در کتاب کل و واحدی که به خواندههای ما شکل داده گنجانده شده…تمام کتابها، به یک کتاب منتهی میشوند»(ص 310).
در انتها میتوان گفت استفاده از تکنیک و فرم به کار گرفته شده در اثر کالوینو، گرچه به بازیهای پیدرپی و بازیگوشی نویسنده اشاره دارد، ولی در پس این بازیها، بیانگر نگاه انتقادی-اجتماعی نویسندهای آگاه است که به ذهنیت خواننده به راحتی تلنگر میزند تا او را بیدار و هوشیار نسبت به مسائل نگاه دارد.
کتاب ماه ادبیات , اسفند 1391 – شماره 185