خود را قربانی گذشته خود حس نکنید و آینده را از دست ندهید
اکثر مردم معتقدند که چون اتفاقی در گذشته به شدت بر آنها تاثیر گذاشته است (اتفاقی که در آن زمان به جا و مناسب بوده است) آن اتفاق تا ابد بر آنها تاثیر خواهد گذاشت. برای مثال آنها تصور میکنند چون قبلا مطیع والدین خود بودهاند، حالا هم باید از آنها اطاعت کنند. یا چون قبلا اسیر و قربانی محیط بودهاند، حالا هم باید چنین احساسی داشته باشند.
اکثر مردم معتقدند که چون اتفاقی در گذشته به شدت بر آنها تاثیر گذاشته است (اتفاقی که در آن زمان به جا و مناسب بوده است) آن اتفاق تا ابد بر آنها تاثیر خواهد گذاشت. برای مثال آنها تصور میکنند چون قبلا مطیع والدین خود بودهاند، حالا هم باید از آنها اطاعت کنند. یا چون قبلا اسیر و قربانی محیط بودهاند، حالا هم باید چنین احساسی داشته باشند. یا چون قبلا معتقد به خرافات بودهاند، حالا هم باید به این افکار نامعقول و قدیمی خود پایبند باشند.
- اگر احساس میکنید هنوز هم مقهور گذشتههای خود هستید، دچار اشتباه منطقی تعمیم افراطی هستید. این دلیل نمیشود که چون اتفاقی تحت شرایط خاصی به جا و مناسب بوده است، در سایر شرایط هم به جا و مناسب باشد. این دلیل نمیشود که چون پدرتان در دوران کودکی با شما نامهربان بوده است، شما هم باید در برابر استثنار او از خودتان دفاع کنید.
و این دلیل نمیشود که چون زمانی در برابر سلطه مادرتان ضعف شدیدی داشتهاید، همیشه آدم ضعیفی بمانید.
- وقتی به خودتان اجازه میدهید که رویدادهای گذشته به شدت بر شما تاثیر گذارند، دیگر دنبال راهحلهای تازه نمیروید. یادتان باشد مسائل معمولا راهحلهای مختلفی دارند. اگر افکار انعطافپذیرتری داشته باشید، به دنبال راهحلهای بهتری میگردید. اما وقتی خود را مقهور گذشته میدانید، عمدتا گذشته را اساس تفکرتان میدانید و در نتیجه به «راهحلهای» رضایتبخشی دست نمییابید.
- هر رفتاری در موقعیت خاصی مناسب است. برای مثال، کودکان برای حل مشکلاتشان با والدین خود راه حلهای مختلفی ابداع میکنند مثل گریه کردن با صدای بلند، بیمیلی، یا جنجال راه انداختن، البته روش آخر آنها چندان موثر نیست چون بزرگترها از کودکان انتظار دارند. تا فقط همین واکنش را نشان دهند. بنابراین گاهی روشهایی که در گذشته موثر بودهاند، حالا موثر و کارآمد نیستند.
- اگر هنوز هم تحت تاثیر گذشته خود باشید اسیر همان چیزی هستید که روانکاوان به آن تاثیرات انتقال میگویند، یعنی در مورد دوستان و اطرافیان خود همان احساسی را دارید که در مورد اطرافیان و دوستان قدیمی خود داشتهاید. برای مثال چون رئیس فعلی شما را به یاد پدر ظالمتان میاندازد، با دستورات او مخالفت میکنید. این نوع انتقالها غالبا غیر واقعبینانه و بیفایدهاند.
- اگر کماکان مثل گذشته رفتار کنید و تلاشی برای مبارزه با گذشته نکنید، از بسیاری از تجارب جدید و لذتبخش محروم خواهید شد. برای مثال وقتی ورزشهایی میکنید که در دوران نوجوانی انجام میدادهاید. ممکن است هرگز به دنبال کارهای هنری نروید و متوجه نشوید که این کارها ممکن است بیش از ورزش برای شما لذتبخش باشند. و یا اگر چون یک حسابدار اخراجی هستید دیگر به دنبال حسابداری نروید، ممکن است هرگز به دنبال یافتن یک شغل حسابداری جدید و لذت بردن از آن برنیایید.
- پذیرش بیچون و چرای تاثیرات گذشته باعث میشود انسان غیر واقعبینی شوید، زیرا زمان حال ادامه گذشته نیست بلکه حال و گذشته با هم تفاوت دارند. رانندگی با یک اتومبیل فورد مدل تی در بزرگراههای امروزی کار خطرناکی است چون نه جادهها دیگر آن جادههای قدیمی هستند و نه ترافیک آن ترافیک گذشته است. اگر با زن خود رفتاری مشابه مادرتان داشته باشید بعدها مشکل پیدا خواهید کرد چون او مادرتان نیست.
خلاصه این که اگر چه ما هم مثل روانکاوها و رفتارگراها در وجود گذشته شکی نداریم و معتقدیم که گذشته تا حدی بر رفتارهای ما تاثیر میگذارد، اما معتقدیم که نباید در مورد تاثیر آن اغراق کرد. طبیعت انسان را صرفنظر از رفتارهای قبلی او میتوان تغییر داد اگر این چنین نبود حالا ما مثل اجدادمان در غارها زندگی میکردیم.
همچنین شخصیت پایه شما آن قدر تحت تاثیر گذشتهها نیست که لازم شود برای ساخت دادن مجدد آن به تحلیل «عمیق» سالهای دور بپردازید. اگر برای تغییر دادن «طبیعت اولیه» خود از روشهای موثر درمانی، شرکت در بررسیها، سخنرانیها و گروههای روانشناسی و (مهمتر از همه) پرسوجوی مداوم از خود و نقد و بررسی مفروضات و فلسفههای اصلی زندگی خود استفاده کنید، اکثرا خواهید دید که ظرف چند ماه یا چند سال نتایج چشمگیری میگیرید.