چگونه میتوان بر خستگی چیره شد؟
نوشته لوران ساموئل ترجمه فیروزه دیلمقانی
آیا خستگی عامل ویروسی دارد یا حاصل تنشهای عصبی روزمره است؟ امروز خستگی مزمن میلیونها نفر را از پا درآورده است و حتی استراحت هم آن را چاره نمی کند.
آیا خستگی مزمن و شدید، ناشی از ویروسی همانند ویروس ایدز است؟ این روزها این فرضیه علمی بسیار مهم هیاهوی عجیبی در ایالات متحده به راه انداخته است. طبق آمار، در ایالات متحده دو تا پنج میلیون نفر دچار نشانگان خستگی مزمن هستند. این خستگی با خستگیهای زودگذر رزانه که همه بیش و کم به آن دچار می شوند هیچ ارتباطی ندارد. خستگی ای که از آن صحبت می کنیم بسیار شدیدتر از خستگی معمولی است وحاکی از ضعف شدید قوا و ناتوانی کامل است. بنابر تعریف مرکز بررسی بیماریها در ایالات متحده، نشانگان (سندروم) خستگی است حاد و مستمر که دست کم شش ماه ادامه داشته و با نشانه های دیگر همراه باشد. این نشانه ها به ترتیب زیرند:
- لرز و تب خفیف
- گلو درد
- دردخیزی گره های لنف
- درد ماهیچه ای
- ضعف ماهیچه ای
- خستگی مفرط
- سردرد
- درد مفصل (بدون خیز)
- اختلالهای عصبی (اغتشاش شعور و اختلال دید)
- اختلال خواب
- آغاز ناگهانی نشانه های یاد شده.
(توجه: این نشانه ها ممکن است در بسیاری از بیماریهای دیگر هم دیده شوند، بنابراین فقط پزشک است که می تواند نوع بیماری را تشخیص دهد). در اواسط دهه 80 که تازه این بیماری رخ نموده بود، پزشکان و پژوهشگران، چندان آن را جدی نگرفتند، ولی سپس با افزایش بیماران، بدان توجه کردند. نخست نام آن را نشانه های یوپیز (yuppies) نهادند که ملهم از نام نخستین قربانیان این بیماری، یعنی جوانان پرتلاش شهر نشین بود. سپس این بیماری نام تازه ای به خود گرفت و از مدت کمی پیش آن را سیدز (با الهام از ایدز) نام نهادند، به معنای نشانگان مزمن نارسایی ایمنی. ایدز و سیدز دو بیماری هستند که در هر دو نیروی دفاعی بدن هدف قرار می گیرد. اما بین این دو یک تفاوت عمده و اساسی هم وجود دارد، یکی از این دو کشنده است و دیگری نیست. به عقیده دکتر الن دوفرتاس، از انستیتوی ویستار فیلادلفیا، سیدز ناشی از رتروویروسی است شبیه به HTLV-2. این رتروویروس عامل نوعی لوسمی (سرطان خون) است و از خانواده HIV (ویروس ایدز) است. دکتر دوفرتاس و همکاران، در خون 77 درصد بیمارانی که آزمایش کرده اند ژن های HTLV-2 را یافته اند. و نگران کننده تر اینکه در نزد 30 درصد از نزدیکان بیماران (نه فقط افرادی که با آنها رابطه جنسی داشته اند. این ممکن است بدان معنی باشد که ویروس این بیماری در هوای محیط پراکنده می شود، بر خلاف ویروس ایدز که فقط از راه نزدیکی و خون منتقل می شود. جالبتر از همه این است که تاکنون رتروویروسی با این خصوصیات در آلوده سازی و واگیری شناخته نشده است. بنابر نظر برخی پژوهشگران، چه بسا ژنی که از این بیماران جدا شده است نه متعلق به HTLV-2 بلکه از آن ویروسی باشد که هنوز شناخته نشده است و حتی این فرضیه وجود دارد که مربوط به قطعاتی از DNA باشد که در بدن خود ما ساخته می شود. با این حال وجود ویروس در خون بیماران بدین معنی نیست که نشانگان خستگی ناشی از همین ویروس است و چه بسا این ویروس فقط بیمار را برای ابتلا به عفونت وبیماری ای با منشاء ناشناخته، مستعد می سازد. از میان متهمان دیگر این قضیه، ویروس تبخال، HHV-6 و بخصوص ویروس ابشتین – بار (EBV) هستند که در خون 15 تا 20 درصد از بیماران مبتلا به خستگی شدید پادتن های ویژه EBV دیده شده است. این پادتن بویژه در در نزد اغلب 200 نفر از ساحل نشینان دریاچه تاهو (در کالیفرنیا) دیده شده است، جایی که در 1984 نخستین همه گیری این بیماری به نام گریپ پوپیز مشاهده شد. EBV که در افریقا و آسیا مسبب بعضی سرطانهاست، عامل مونونوکلئور عفونی نیز هست. از سوی دیگر دکتر جی لوی، از دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو، در نزد بیماران مبتلا به خستگی مزمن افزایش نابهنجار بعضی از گویچه های سفید خون یعنی CD8 مشاهده نموده است. ولی این افزایش از بیماریهای دیگری نیز ناشی می شود. بنابراین چگونگی تاثیر این یاخته ها باید مورد بررسی و بحث قرار گیرد. در حالی که برخی از پژوهشگران در اندیشه یا در واقع در رویای یک واکسن ضد خستگی فرضی به سر می برند، برخی دیگر از بیخ و بن واقعیت این عرضه را مورد تردید قرار می دهند و می گویند که سرایت و همه گیری این حالت، دلیلی بر موجودیت این بیماری نیست و مثال می آورند که: “دهان دّره نیز مسری است، بی آنکه بیماری در بین باشد. حالتهای روانشناختی ممکن است بیش و کم همه گیر شوند”. ولی آنچه که مسلم است، خستگی همیشه بوده است و یکی از افرادی که درباره آن سخن گفته بقراط پزشک نامدار یونان باستان و پدر علم طب است. او خستگی را چنین تعریف می کند: “آسیب اندامها ناشی از اسب سواری بسیار طولانی”. امروزه دیگر خستگی تنها ناشی از اسب سواری نیست و دامنه گسترده ای پیدا کرده است. چنانکه در ماههای اخیر، گریبانگیر شخصیتهای متفاوتی مانند نلسون ماندلا، مارگارت تاچر و میشل روکار، و عالیجناب کورکو، اسقف لوگانو (در سویس، نزدیک مر ایتالیا) شده است که در مورد آخر، علت خستگی، افزایش کار ناشی از تعدد جلسه ها و مراسم مذهبی گفته شده است. از هر ده فرانسوی، هشت نفر خود را خسته می پندارند و بویژه در ماههای ژانویه و مارس این بلا به اوج خود می رسد. از هر ده فرد خسته، 6 نفر زن هستند و بنابر آمار 1987 سن متوسط آنها که از خستگی می نالند 9/41 سال است. بنابر نظر یکی از متخصصان غالبا زنان بین 20 تا 30 سالگی (به علت افزایش بار زندگی) و 50 تا 60 سالگی (به دلیل یائسگی) بیشتر دچار خستگی می شوند. مردها در حول وحوش پنجاه سالگی از پا می افتند. به هر حال صرف نیروی خواه جسمی یا ذهنی، انسان را خسته می کند و البته تظاهرات فردی آن بسیار متنوع و مختلف است. برخی به نظر می رسد که اصلا خسته به دنیا آمده اند. برخی دیگر مانند ژاک شیراک، یا خواننده های پرتحرک، گویی خستگی نمی شناسند. آیا این درست است که گروه نخست بیشتر از گروه دوم به گله و شکایت بپردازند؟ در این زمینه دکتر بوگار می گوید: “خستگی طبیعی و بهنجار، نشانه ای است که هر یک از ما آن را می شناسیم و چون زتگ هشدار از آن برای متوقف کردن صرف نیرو و ذخیره نیرو استفاده می کنیم. این خستگی با استراحت تخفیف پیدا می کند ولی خستگی آسیب شناختی با استراحت برطرف نمی شود.” برای توصیف و تشریح خستگی بیمارگونه، متوسل شدن به ویروسها الزامی نیست. غالبا دلایل و انگیزه های خستگی ریشه پزشکی ندارند. مثلا پرستاری که روزی دو ساعت وقت خود را صرف رفت و آمد به محل کار و برعکس می کند و روز پرکار و خسته کننده ای را پشت سر می گذارد و پس از بازگشت باید به کارهای خانه و فرزندان و شوهرش برسد، از بدو ورود به منزل خسته است. پس اگر روی هم رفته زنان خسته تر از مردان باشند، این به سبب مشغله زیاد آنهاست. بنابر آمار، محیط کار و نحوه کار، دو عامل اساسی خستگی به شمار می روند. ولی خستگی ممکن است از یک اختلال مزمن شناخته نشده، یا دوران نقاهت نیز ناشی شود. مثلا همه بیماران خسته هستند. گاهی خستگی بر اثر مصرف زیادی دارو عارض می شود بویژه آرامبخش ها، داروهای ادرارآور و داروهای ضد کلسترول. راجع به افراط در ورزش هم باید سخن گفت. خستگی ورزشکاران، از زیادی تمرین و کمی استراحت ناشی می شود. پس از صرف نیروی زیاد باید استراحت کرد و به ماهیچه ها فرصت تمدد داد. بسیاری از خستگیها، علل روانی دارند افراد مبتلا به ضعف روانی خستگان بامدادی هستند و هر چه روز به پیش می رود، حالشان بهبود پیدا می کند و در حوالی ساعت 5 بعد از ظهر به حالت مطلوب دست می یابند. این افراد غالبا مبتلا به افسردگی هستند، ولی خود از آن بی خبرند. حقیقت این است که بسیاری از افراد که کار خود را دوست ندارند دچار خستگی می شوند. پرداختن به کاری که به آن بیمیل و رغبت هستنیم خود خسته کننده و تحلیل برنده است. گاه مردم، از خستگی به منزله عذری برای نرفتن به جاها و فرار از تعهدات حرفه ای یا خانوادگی که به آنها علاقه ندارند یا احتمال دردسر از آنها می رود استفاده می کنند … گاه نیز فرد خسته، آدم تنبلی است که زیر نقاب خستگی پنهان می شود. بنابر نظر یکی از متخصصان، 1 تا 2 درصد از زنان، دچار نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند و همیشه می گویند همه جای تنم درد می کند. آخرین دلیل خستگی هم ناهنجاریهای ماهیچه ای است. برای ردیابی و تشخیص این ناهنجاری، پزشکان متخصص از روش طیف نمایی (اسپکتروسکوپی) با استفاده از تشدید مغناطیسی سود می برند. این آزمایش ساده، بدون درد و بی خطر است. در این آزمایش میزان کارایی ماهیچه ها اندازه گیری می شود و مشخص می شود که آیا نارسایی سوخت و ساز ماهیچه ای مربوط به نارسایی زنجیره تجزی گلیکوژن است یا نه، به عبارت دیگر آیا گلوکلز و گلیکوژن بدرستی تبدیل به انرژی می شوند، یا اینکه این اشکال مربوط به نارسایی میتوکندری هاست و چنانچه مربوط به میتوکندری ها باشد بدین معنی است که نمی توانند به طور مناسب از قند و چربی استفاده کنند. حال ببینیم در صورت خستگی حاد و مداوم چه باید کرد؟ نخست باید به پزشک مراجعه کرد. معمولا آزمایشهای متداول (خون و غیره) و گفتگوی با پزشک مشکل را حل می کند و پزشک به تشخیص می رسد، ولی حتی پس از تشخیص نیز مبارزه با خستگی کار چندان ساده و آسانی نیست. در مورد زنانی که مبتلا به نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند، روش کار چنین است که به آنها گفته می شود واقعا بیمارند. زیرا همه به آنها می گویند که هیچ بیماری ندارند، و بی دلیل از درد می نالند. ولی وقتی که پزشک به آنها توضیح به که مبتلا به نشانگان دردهای منتشر ناشناخته هستند تسکین پیدا می کنند و این در مورد بسیاری کارساز بوده است. در این صورت کافی است که مسکن برایشان تجویز شود، آسپرین یا هر مسکن دیگر. برای خستگی های روانی، داروهای ضدافسردگی گاهی مشکل گشا می شوند. آمفتامین ها هم خاصیت ضد خستگی خود را اثبات رسانیده اند ولی این داروها اعتیاد می آورند و ممکن است تعادل روانی را بر هم بزنند. به طور خلاصه برای درمان خستگی روش یگانه و معجزه آسایی وجود ندارد و باید مورد به مورد درمان شود. گاهی خستگی بهانه ای می شود برای خود درمانی های بسیار مفصل. کافی است آدم کسل باشد تا دوست و همکارش نسخه ای معجزه آسا تجویز کند. از قضا در 30 تا 50 درصد از موارد هم این تجویزها موثر واقع می شوند و دلیل این تاثیرات نیز فقط و فقط اثر روانی است. ولی باید آگاه و محتاط باشیم که برخی از تجویزهای ضد خستگی خطرناک هستند، یا حساسیت ایجاد می کنند. پزشکان متخصص برای رفع خستگی پیشنهادهای مختلفی دارند. دکتر هروه روبر در کتابی که مزایای درمانی شکلات نوشته است، کاکائو را تنها داروی مبارزه با خستگی و ضعف می داند. اصولا اگر ما از یک تغذیه متعادل برخوردار باشیم، نیازی به مصرف ویتامینهای اضافی نخواهیم داشت. از مزایای آب هم نباید غافل بود. دکتر پیر فلوشر می گوید: “برای ررفع و دفع خستگی باید روزانه دست کم 5/1 لیتر آب مصرف کرد. خستگی در آب حل می شود … همچنین خواب به اندازه و راحت بسیار بسیار موثر است. از سلاحهای دیگر مبارزه با خستگی ورزش به اندازه متعادل و منطقی است. برای خستگیهای روانی بهترین درمان پیاده روی است. متخصصان دیگر برای درمان خستگیها یک برنامه ضد خستگی سه هفته ای پیشنهاد می کنند که عبارت است از استفاده از طبیعت همرا با ماساژ، تمدد اعصاب و استراحت و دوچرخه سواری. چه بسا که پس از این مدت فرد دوباره روحیه و سلامتی خود را به دست بیاورد. و سرانجام چه بسا که خستگی حالت طبیعی آدمیزاد باشد و آنها که خسته شوند، استثنا به حساب بیایند.