کشف نیتروژن و اکسیژن چگونه صورت گرفت؟
عنصرهای شیمیایی چگونه کشف شدند؟
نیتروژن
گرچه دانشمندان هوای راکد (دی اکسید کربن) و هوای قابل اشتعال (ئیدروژن) را بعداً در جوّ زمین پیدا کردند، اما کشف این دو ماده نتیجهٔ مطالعه مستقیم هوای جو نبود. ئیدروژن را هنوز هوای “کلاسیک” میدانستند و هیچ کس در این باره فکر نمیکرد که هوا مخلوطی از چند گاز است. اما براثر مطالعهٔ هوای جو بود که با ارزشترین نتایج در شیمی پنوماتیک به دست آمد.
مطالعهٔ جو به کشف نیتروژن (ازت) منجر شد. اگرچه کشف نیتروژن را بهطور قطع به دانشمند معین و زمان معینی نسبت میدهند، اما این قطعیت نادرست و گمراه کننده است. جداکردن تاریخ کشف ئیدروژن از سیر تکاملی شیمی پنوماتیککمی مشکل است؛ در این مسیر، فقط میتوان یک توالی کمابیش منطقی را در وقایع گوناگون در نظر گرفت.
بشر خیلی زود به ترکیبهای نیتروژن، مانند شوره (نیترات پتاسیوم) و اسید نیتریک برخورد، و بارها اتفاق میافتد که آزاد شدن بخار قهوهای رنگی (دی اکسید نیتروژن) را مشاهده میکرد. واضح است که کشف نیتروژن از راه تجزیهٔ ترکیبهای غیرآلی (معدنی) آن غیرممکن بود. نیتروژنِ بدون بو، بیرنگ، فاقد طعم، و از نظر شیمیایی نسبتاً غیرفعال، تا مدتها از نظر انسان به دور مانده بود.
بنابراین بهآسانی نمیتوانیم تصمیم بگیریم که تاریخ کشف نیتروژن را ازکجا شروع کنیم. اگرچه ممکن است نامعقول بهنظر آید، اما ما از سال 1768 میلادی آغازمیکنیم، که اچ. کاوندیش وجی. پریستلی (از شیمیدانها ودانشمندان برجستهٔ انگلیسی) دست به کار مطالعهٔ اثر تخلیه الکتریکی بر روی گازهای گوناگون شدند. درآن زمان، فقط چندگاز را میشناختند: هوای معمولی، هوای راکد، و هوای قابل اشتعال. اگرچه آزمایشهای آنها به نتایج مشخصی نرسید، اما بعدها ثابت شد که بر اثر تخلیهٔ الکتریکی در هوای مرطوب، اسید نیتریک به دست میآید. بعدها از این واقعیت برای آنالیز هوای جو استفاده کردند.
در سال 1777 م، اچ. کاوندیش در یک نامهٔ خصوصی به جی. پریستلی نوشت که موفق به تهیهٔ گونهٔ جدیدی از هوا شده و آن راهوای بدبو یا خفگی آور نامیده است. کاوندیش حجم معینی از هوای جو را چندین بار از روی زغال سنگ سرخ شده گذرانده بود سپس هوای راکد به دست آمده از آن را با قلیا جذب کرده بود. آنچه از هوای اولی باقی مانده بود، همان هوای بدبو بود. کاوندیش این گاز را به طور دقیق مطالعه نکرد. وتنها واقعیت را برای پریستلی بیان کرد. کاوندیش سالها بعد، دوباره به مطالعهٔ هوای بدبو پرداخت و در این زمینه بسیار کار کرد، اما افتخار کشف نیتروژن قبلاً نصیب دانشمند دیگری شده بود.
هنگامی که پریستلی نامهٔ کاوندیش را دریافت کرد، مشغول انجام آزمایشهای مهمی بود و آن نامه را بدون توجه زیادی خواند. پریستلی در حجم معینی از هوا ترکیبهای قابل اشتعال گوناگونی را میسوزاند و فلزها را تکلیس میکرد. هوای راکدی راکه طی این فرایندها به دست میآمد، به کمک آب آهک جذب میکرد. عمدهترین مطلبی که او متوجه شد، این بود که حجم هوا به مقدار قابل توجهی کم میشد. موضوع از این قرار است که در نتیجهٔ تکلیس فلز یا احتراق ترکیبهای قابل اشتعال، اکسیژن موجود در هوای مورد استفاده کاهش مییابد و نیتروژن آن باقی میماند. اما پریستلی از وجود گازی مانند اکسیژن بیاطلاع بود. (گرچه دو سال بعدد، خود یکی از کاشفان اکسیژن شد)؛ پس برای توضیح دادن پدیدههایی که مشاهده کرده بود، به فلوژیستون روی کرد. پریستلی معتقد بود که نتیجهٔ تکلیس فلز تنها ناشی از اثر فلوژیستون است. هوای باقیمانده، از فلوژیستون اشباع است و در نتیجهٔ میتوان آن را هوای «فلوژیستونی شده» نامید؛ این هوا نه قابل استشاق است ونه قابل احتراق.
به این ترتیب، پریستلی گازی را به دست آورده بود که بعدها به نام نیتروژن شناخته شد. اما این نتیجهٔ بینهایت، مهم، برای پریستلی اهمیت درجه دومی داشت. وجود هوای «فلوژیستونی شده» برای پریستلی شاهد این فرض بود که فلوژیستون در فرایندهای طبیعی نقش دارد. این داستان یک بار دیگ رنشان میدهد که نظریهٔ اشتباه آمیز فلوژیستونی، چگونه مانع کشف عنصرهای گازی شد.
بنابراین، نه کاوندیش ونه پریستلی، نتوانستند ماهیت واقعی گاز جدید را بشناسند. شناخت این گاز زمانی میسر شد که اکسیژن در صحنهٔ شیمی حضور یافت. د. راذرفورد، فیزیکدان انگلیسی و شاگردجی. بلکه، که او را کاشف نیتروژن میدانند، در مقایسهٔ با همکاران مشهورش در اصل کار جدیدی نکرد. درسپتامبر 1772 م. راذرفوردتز قاطعی دربارهٔ هوای بدبو و هوای راکد منتشر کرد که در آن خواص نیتروژن را توضیح داد. به عقیدهٔ راذرفورد، این گاز را نه آب آهک میتواند جذب کند و نه قلیاهای دیگر، و قابل استشناق هم نیست؛ او این کار را هوای «فاسد» نامید. در سالهای دههٔ 70 سدهٔ هیجدهم میلادی، نیتروژن که هنوز به عنوان یک عنصر شیمیایی گازی به درستی کشف و شناخته نشده بود، دارای سه نام متفاوت بود، که این خود به سر در گمی و نامعلوم بودن مفاهیم شیمیایی، براثر نفوذ شدید نظریهٔ فوژیستونی، میافزود: هوای فلوژیستونی شده، هوای بدبو، یاهوای فاسد، هنوز میبایست نام نهادی خود را بیابد.
نام جدید و نهایی را آ. لاووازیه ودیگر دانشمندان فرانسوی، که اصول نامگذاری جدیدی را در شیمی ابداع کردند، در سال 1787 میلادی پیشنهاد دادند. آنها اَزَت (azote) را از ترتیب پیشوند منفی ساز یونانی (a) و واژهٔ «Zoe» به معنای «حیات، جان، روح»، ساختند. بیجان بی حیات بودن این ماده، که نه مناسب برای تنس کردن است و نه محترق میشود (به یاد داشته باشید که نیتروژن گازی نسبتاً خنثی است)، چیزی بود. که شیمیدانها به عنوان مهمترین خاصیت نیتروژن، در آن دیده بودند. اگرچه بعدها معلوم شد که این دیدگاه اشتباه است، و نیتروژن برای گیاهان یک مادهٔ مهم حیاتی است اما نام «ازت» همچنان بر روی این ماده باقی ماند. علامت شیمیایی این عنصر، N، از نام لاتینی نیتروژنیوم Nitrogenium ریشه گرفته است که به معنای «شوره ساز» است. کاوندیش خواص نیتروژن را به دقت مطالعه کرد. او یکی از نخستین کسانی بود که معتقد بودند هوای فلوژیستونی شده یکی از اجزای تشکیل دهندهٔ هوای معمولی است. کاوندیش در یکی از روهاییکه مشغول آزمایش بود، یکنواختی هوای فلوژیستونی شده را مورد سؤال قرار داد. او یک جرقهٔ الکتریکی از مخلوط این هوا یا اکسیژن گذراند و مخلوط را به اکسیدهای نیتروژن تبدیل کرد و از محیط واکنش خارج کرد. اما هر بار که این آزمایش را انجام میداد مقدار کمی از هوای فلوژیستونی شده (نیتروژن) بدون تغییر باقی میماند و با اکسیژن واکنش نمیکرد. این مقدار بسیار ناچیز بود – چیزی در حدود کل نیتروژنی که برای آزمایش فراهم شده بود. کاوندیش نمیتوانست پدیدهای را که مشاهده کرده بود (در سال 1785 م) توضیح دهد. پاسخ این مسئله درحدود یک سدهٔ بعد پیدا شد (مقدار گاز باقیمانده، مخلوطی از گازهای خنثی، مانند آرگون، بود.) درآن زمان، نمیتوانستند نیتروژن صد درصد خالص تهیه کنند).
اکسیژن
با اطمینان میتوان گفت که هیچ عنصر شیمیایی دیگری به اندازهٔ اکسیژن در پیشرفت علم شیمی اهمیت نداشته است. این گاز زندگی بخش علم شیمی را قادر ساخت تا چنان پیشرفتهای بزرگی در پایان سدهٔ هجدهم بکندکه پیش از آن هرگز امکان نداشت. پیش از هرچیز، اکسیژن نظریهٔ فلوژیستونی را که پایدار به نظر میرسد، بی اعتبار کرد. اگرچه این نظریه اشتباه آمیز بود، اما نباید انکار کرد که از نظر تاریخ علم فواید چندانی داشت. دست کم نظریهٔ فلوژیستون این امکان را بهوجود آوردکه مفاهیم موجود شیمی را تاحدی منظم کنند و فرایندهای گوناگون طبیعی و آزمایشگاهی را از دیدگاه مشترکی (هرچند اشتباه) بررسی کنند. این نوع برخورد به پدیدههای گوناگون، تحقیقات دانشمندان را هدفمند میکرد. ئیدروژن و نیتروژن را به کمک مفاهیم فلوژیستونی پیدا کردند، اما مطالعهٔ این «گونههای متفاوت هوا»، جمعآوری اطلاعات واقعی جدیدی را امکانپذیر کرد که توضیح آنها به روش و بنیادهای علمی جدیدی نیاز داشت. خلاصه اینکه علم شیمی باید در خود تجدید نظر میکرد، واکسیژن امکان این کار را فراهم آورد.
بهرغم وجود نظریهٔ فلوژیستون، دانشمندان مکرراًحدسهای مبهمی میزدند که در احتراق و اشتعال ترکیبهای گوناگون و نیز تکلیس فلزها، «ماده» ای از هوا گرفته میشود. در سال 1673 م، رابرت. بویل به این نتیجه رسید که در هنگام تکلیس سرب و آنتیموان، یک «ماده آتشین» وارد فلزها شده و با آنها ترکیب میشود، و وزن آنها را زیاد میکند. هشتاد سال بعد، لومونوسوف چنین نوشت… نظر رابرت بویل عزیز، غلط است». این دانشمند مشهور روسی میگفتکه در فرایندهای احتراق، هوا شرکت میکند و ذراتی از هوا با ترکیب تکلیس شونده مخلوط میشود و جرم آن را زیاد میکند.
در دورهای که شیمی پنوماتیک جای خود را باز میکرد. پ. باین، شیمیدان فرانسوی، مقالهای نوشت (1774 م) ودر آن دربارهٔ علل افزایش وزن فلزها در هنگام تکلیس بحث کرد. او معتقد بود که در هنگام تکلیس گونهٔ خاصی از هوا – یک سیال قابل انبساط، و سنگینتر از هوا – به فلز افزوده میشود. باین، این سیال را از راه تجزیهٔ گرمایی ترکیبهای جیوه به دست آورد، و سپس آن را دوباره با جیوهٔ فلزی ترکیب کرد و دید که جیوه به یک ترکیب قرمز تبدیل میشود. متأسفانه باین فقط به ثبت حقایق پرداخت و بیش از این پیش نرفت. اما همانگونه که بعدا ًخواهید دید، این دانشمند درواقع اکسیژن را به دست آورده بود. دو مطلب را به خاطر داشته باشید: تاریخ 1774 میلادی، و ترکیب اکسید جیوهٔ قرمز رنگ را که باین به دست آورد. در همان سال، جی. پریستلی نیز با همان ترکیب شیمیایی آزمایشهایی انجام داد. کمی پیش از آن، او کشف کرده بود که در حضور گیاهان سبز، هوای راکد (که قاب استنشاق برای انسان نیست) به هوای معمولی قابل استنشاق تبدیل میشود. کشف این حقیقت نه تنها برای علم شیمی، بلکه برای علم زیست شناسی هم اهمیت بسیار زیادی داشت. پریستلی برای نخستین بار ثابت کرد که گیاهان اکسیژن آزاد میکنند.
در سالهای آغازین دههٔ هشتم سدهٔ هجدهم، گاز شورهٔ ساز را شناخته بودند. این گاز از واکنش اسید نیتریک رقیق بابرادههای آهن تولید میشود (این گاز را که در اصطلاحای امروزی، اکسید نیتروژن مینامند). بعدها مشخص شد که این گاز را میتوان بهگونه د یگری از هوا تبدیل کرد که قابل احتراق است، اما قابل استنشاق نیست. این تبدیل را از اثر گاز شوره ساز برگرد آهن انجام میدادند. به این ترتیب، جی. پریستلی نوع دیگری از اکسید نیتروژن (N2o) تهیه کرد و آن را براساس منطق نظریهٔ فلوژیستونی، گاز شورهساز فاقد فلوژیستون نامید.
اول اوت سال 1774 میلادی، که به یک روز به یادماندنی درتاریخ علم شیمی تبدیل شد، یکی از روزهای معمولی بود که پریستلی سخت مشغول کار بود. او اکسید جیوهٔ قرمز را در یک ظرف کاملاً بسته قرار داده و آن را در معرض تابش خورشید گذاشته بود. او به کمک یک عدسی بزرگ، نور خورشید را روی ظرف متمرکز کرده بود. ترکیب داخل ظرف شروع به تجزیه کرد و جیوهٔ فلزی درخشان و یک گاز تولید شد. (سالها بعد این گاز را «اکسیژن» نامیدند، که سومین عنصر گازی بود.) برخلاف نیتروژن، اکسیژن را درآغاز از جو به دست نیاوردند، بلکه آن را از یک مادهٔ جامد تهیه کردند. گازی که پریستلی کشف کرده بود، قابل تنفس بود. در محیط حاوی اینگاز، شمع بسیار درخشانتر میسوخت. هنگامی که این گاز جدید با هوا مخلوط میشد، چیز جدیدی مشاهده نمیشود، اما براثر مخلوط شدن آن با شوره، بخارهای قهوهای رنگی تولید میشد (که امروز میدانیم، NO2 از NO به دست میآید.) هنگامی که شوره با هوای معمولی ترکیب میشود نیزنتایج مشابهی (اگرچه کمتر مشخص) به دست میآید. پریستلی فقط باید میگفت: «گاز جدید، یکی از اجزای هواست» اما او هنوز برای بیان این مطلب آماده نبود، و این گونهٔ جدید هوا را هوای فاقد فلوژیستون نامید – و این برای کسی که به نظریهٔ فلوژیستون معتقد است، امری طبیعی است.
پس از این کشف – که جزء مهمی از تاریخچهٔ عنصر اکسیژن است – پریستلی به پاریس رفت و در آنجا با با لاووازیه وچند تن دیگر از دانشمندان فرانسوی، دربارهٔ آزمایشهایش گفتگو کرد. لاووازیه اهمیت آزمایشهای همکار انگلیسیاش را تصدیق کرد. اما خود او در این مورد نظرات روشنتری نسبت به پریستلی داشت. پریستلی همچنان دربارهٔ هوای فاقد فلوژیستون صحبت میکرد و بر این نظر بیاساس اصرار داشت. (نظریهٔ فلوژیستونی مصرانه به حیات خود ادامه میداد). پریستلیکه نمیتوانست اهمیت کشف بزرگ خود را درک کند، هوای فاقد فلوژیستون را یک مادهٔ پیچیده میدانست. تنها درسال 1786 میلادی بود که او تحت تأثیر نظرات لاووازیه، به آن گاز به عنوان یک گاز عنصری نگاه کرد.
بنابراین ما کشف اکسیژن را مدیون پ. با این و جی. پریستلی هستیم. اما نام سومی را هم باید به این دو نام افزود: سی.شیل، شیمیدان مشهورسوئدی. هنگامی که شیل کتاب رسالهٔ شیمیایی دربارهٔ هوا و آتش را منتشر کرد، جامعهٔ علمی اکسیژن را به طور همه جانبهای شناخت. این کتاب در سال 1775 میلادی نوشته شده بود، اما به گناه ناشر، دو سال دیرتر چاپ و منتشر شد. به سبب همین واقعهٔ تاسف بار است که شیل از این امتیاز که کاشف اکسیژن نامیده شود محروم شد، گرچه او این عنصر را در سال 1772 م کشف و توصیف کرده بود و توصیف او بسیار دقیقتر از توصیفهای باین و پریستلی بود. شیل اکسیژن (هوای آتشین) را از راههایگوناگونی به وسیلهٔ تجزیهٔ ترکیبهای غیرآلی به دست آورد. از تقطیر مخلوط شوره با اسید سولفوریک، بخارهای قهوهای رنگی تولید میشود که در دماهای زیاد بیرنگ میشود. شیل این بخارها را جمعآوری کرد و آنها را «هوای آتشین» نامید. دراین گاز، مانند گازی که پریستلی به دست آورده بود، شمع بسیار درخشانتر میسوخت. شیل معتقد بود که هوای آتشین جزئی از هوای معمولی است. شیل از مخلوط کردن این گاز با هوای بدبویا فاسد (آن طور که رادرفورد مینامید) مخلوطی تهیه کردکه با هوای معمولی اصلاً تفاوت نداشت. در واقع شیل فهمید که هوای جومخلوطی از گازهایی است که بعدها معلوم شد نیتروژن واکسیژن هستند. اما این موضوع تنها درپرتو دانش برتر امروزی ما ساده مینماید. در آن زمان، شیل هنوز در احاطهٔ نظریهٔ مغلوط فلوژیستونی بود. پس از سوزاندن هوای قابل اشتعال (ئیدروژن) به وسیلهٔ هوا، شیل نتوانست چیزی را به عنوان محصول این واکنش (هوای قابل اشتعال با هوای آتشین) تشخیص بدهد. شیل چنین استدلال کرد که هوای آتشین در ترکیب با فلوژیستون، گرما تولید میکند (که به نظر شیل دارای ماهیت مادی است)، که از «تجزیه» آن هوای آتشین به دست میآید. شیل در شرایطی هوای آتشین را کشف کرد که چیزی دربارهٔ آزمایشهای پریستلی نمیدانست. او در تاریخ 30 سپتامبر 1774 م کشف خود را به اطلاع لاووازیه رساند. متاسفانه نتیجهٔ تلاشهای شیلی خیلی دیر منتشر شد. اگر کارهای او زودتر در اختیار دانشمندان قرار میگرفت، فرایند مشکل و پرفراز و نشیب روشن کنندهٔ ماهیت گازهای عنصری، بسیار سریعتر پیشمیرفت. شناخت حقیقی این گازها را لاووازیه امکانپذیر کرد، که یکی از برجستهترین شیمیدانهای تاریخ است. طی دورهای که نظریهٔ فلوژیستونی در فکر دانشمندان تفوق داشت، اطلاعات آزمایشی وسیعی جمع آوری شده بودکه به تغییرات انقلابی در علم شیمی منجر شد. عمدهترین سهم را در این راه، لاووازیه دارد که شناخت درست از اکسیژن را مدیون او هستیم.
راه لاووازیه برای کشف اکسیژن از راهیکه همدورههای او برگزیدند، بسیار درستتر و نزدیکتر بود. گرچه او نیز درآغاز اسیر نظریهٔ فلوژیستونی بود، اما هر چه اطلاعات آزمایشی بیشتری به دست میآورد، از این نظریه بیشتر خود را کنار میکشید. تا اول نوامبر 1772 م، او توصیف آزمایشهایش را دربارهٔ احتراق ترکیبهای گوناگون در هوا، تمام کرده بود. او بدین نتیجه رسید که جرم همه مواد، از جملهٔ فلزها، براثر احتراق و تکلیس زیاد میشود.
از آنجا که انجام این فرایندها به اکسیژن زیادی نیاز دارد، لاووازیه نتیجهٔ دیگری هم گرفت: هوا مخلوطی از چند گاز با خواص متفاوت است. بخشی ازآن سبب احتراق است و با مادهٔ سوختنی ترکیب میشود. در آغاز لاووازیه فرض کرد که این بخش از هوا مشابه با هوای راکدی است که جی. بلکه عنوان کرده بود، اما بهزودی به خطای خود پی برد. در فوریهٔ 1774 م، لاووازیه کشف کرد که هوایی که در هنگام احتراق با ماده ترکیب میشود، برای تنفس بسیار مفید است. به این ترتیب، لاووازیه اکسیژن را یافته بود، اما از اعلام کشف یک گاز جدید خودداری میکرد چون هنوز میخواست آزمایشهای بیشتری انجام دهد.
در اکتبر 1774 م، پریستلی کشف خود را به اطلاع لاووازیه رساند، و اهمیت واقعی یافتههای خود را برای آن دانشمندان فرانسوی توضیح داد. او فوراً انجام آزمایشهایی با اکسید قرمز رنگ جیوه را که مناسبترین «مولد» اکسیژن بود آغاز کرد. در آوریل 1775 م، لاووازیه گزارشی منتشر کرد با عنوان «یادداشتهایی دربارهٔ ماهیت مادهای که در هنگام تکلیس بافلزها ترکیب میشود و وزن آنها را زیاد میکند» – این گزارش به معنای اعلام کش اکسیژن بود. لاووازیه نوشت که این گاز تقریباً بهطور همزمان به توسط پریستلی، شیل، وخود او کشف شده است. او در آغاز میگفت که این گاز «هوایی است که به آسانی استنشاق میشود، اما بعدا آن را هوای «زندگی بخش یا روح بخش» یا روح بخش» نامید.
این حقیقت بهتنهایی نشان میدهد که لاووازیه در شناخت ماهیت اکسیژن تا چه حد از همعصران خود پیش افتاده بود. «هوای روح بخش» موضوع مطالعات بیشتری شد. در مراحل بعدی لاووازیه به این نتیجه رسید که این گاز اساساً اسیدساز است، و مهمترین بخش همهٔ اسیدها را تشکیل میدهد. بعدها معلوم شد که این عقیده نادرست است (پس از پیبردن به وجود اسیدهای بدون اکسیژن، مانند اسیدهای هالوژنها- از جمله اسید کلریدریک). اما در سال 1779 م، لاووازیه فکر کرد که با توجه به این خاصیت (اسیدسازی) نام این گاز جدید را براساس واژهٔ یونانی معادل «اسیدساز» اکسیژن بنامند.
تعیین ترکیب شیمیایی آب، پیشرفت عمدهای در تاریخ اکسیژن بود. در سال 1781 م، کاوندیش پی برد که براثر احتراق، هوای قابل اشتعال تقریباً به طورکامل (همراه با هوای فاقد فلوژیستون) به آب خالص تبدیل میشود. اما او نتایج کارهایش را در سال 1784 م، منتشر کرد. لاووازیه از این آزمایشها اطلاع کامل داشت و پس از انجام مکرر آنها به این نتیجه رسید که آب یک جسم ساده نیست. بلکه مخلوطی از هوای «روح بخش» وهوای «قابل اشتعال» است. چون این نتیجه درسال 1783 م، به دست آمده است، لاووازیه را نخستین دانشمندی میدانند که ترکیب شیمیایی آب را مشخص کرده است. اما در واقع کاوندیش نخستین کاشف ترکیب شیمیایی آب بود. تعیین ترکیب آب، شناخت دقیقتر ماهیت ئیدروژن را امکانپذیر کرد.
آنچه تاریخ کشف اکسیژن را جالب میکند، این است که فرایند کشف اکسیژن یک واقعهٔ منفرد نبود، بلکه چندین مرحله را پشت سر گذاشته است: از مشاهدهٔ تجربی اکسیژن، تا شناخت درست ماهیت آن به عنوان یک عنصرشیمیایی گازی. همچنین باید خاطرنشان کرد که کشف اکسیژن (مانند کشف همهٔ گازهای عنصری دیگر) نتیجهٔ کار یک نفر نبود. پریستلی و شیل، بدون اطلاع از اینکه دربارهٔ چه چیزی مطالعه میکنند اکسیژن را تولید کردند. اگرچه لاووازیه اکسیژن را همزمان و مستقل از دو دانشمند دیگر تولید نکرد، با وجود این کاشفواقعی اکسیژن است، چراکه شیل و پریستلی تنها توانستند اکسیژن را تولید کنند بدون اینکه بدانند چه چیزی تولید کردهاند.
نوشتهٔ د. ان. تریفونووو. د. تریفونوو
منبع: مجله دانشمند دهه شصت خورشیدی